سه شنبه – ۱۴ خرداد – ۱۳۹۸ , 04 – 06 – 2019
دولتهای سرمایه داری برای تدوام سلطه استثمارگرانه خود به اشکال مختلف سرکوب روی می آورند. سرکوب مستقیم از طریق زندان و شکنجه و اعدام و ایجاد فضای پلیسی و وحشت در جامعه تنها یکی از اشکال سرکوب است. شکل دیگر آن که به کمک مذهب انجام می گیرد، عبارت از درونی کردن سرکوب است. آنان به کمک مذهب صدای اعتراض مردم معترض را از درون خفه می کنند. در واقع آنها را به سرکوبگر خود تبیدل می کند. مذهب به آنان که تمام عمرشان را زحمت می کشند و در نیاز زندگی می کنند می آموزد که تا وقتی زنده و در زمین هستند، تسلیم شوند و صبور باشند و به امید پاداش های بهشتی آرامش بیابند. مذهب نوعی مخدر معنوی است که در آن برده های سرمایه، داوطلبانه خواست خود برای زندگی بهتری که بیشتر شایسته انسان باشد را کنار می گذارند.
رهایی انسان کارگر و زحمتکش از چنگ این عامل سرکوبگر درونی با روشنگری و تحلیل علمی مسائل جهان در محدوده معینی امکانپذیر می گردد، اما این رهایی در ابعاد اجتماعی تنها زمانی ممکن می شود که شرایط مادی زندگی انسان تغییر کند و آن نیروهای طبیعی و اجتماعی که انسان از ترس آنان به مذهب پناه می برد به زیر کنترل طبقه کارگر و افکار انسان پیشرو و ترقی خواه در آید. در همین راستا و برای دستیابی به چنین هدفی است که خواست جدائی دین از دولت مطرح می شود. واقعیت این است که مذهب را صرف نظر از اینکه از دولت مستقل باشد یا نباشد، ابزار درونی سرکوب کارگران و مردم زحمتکشی که از دست این نظام به تنگ آمده اند و به آن معترض هستند می دانیم. اما تحقق خواست جدائی دین از دولت، این ابزار سرکوب را از دست سرمایه داران و دولتشان می گیرد. جدایی دین از دولت یعنی لغو اکید هرگونه امتیاز و تبعیض در مشاغل دولتی و حقوق افراد بر حسب مذهب و مقام مذهبی آنان و یا اعتقاد و عدم اعتقاد آنان به مذهب؛ یعنی لغو اکید پرداخت کمک های مالی و غیرمالی دولتی به فعالیت ها و موسسات مذهبی، یعنی لغو مواد درسی و رسم و آیین مذهبی در مدارس و موسسات آموزش دولتی؛ یعنی هیچیک از مذاهب بعنوان مذهب رسمی به رسمیت شناخته نمی شود، مذهب امر خصوصی افراد تلقی می گردد و کلیه افراد در اختیار کردن هر مذهبی و یا نداشتن مذهب آزادند.
“جدایی دین از دولت” شعاری است که علاوه بر نشان دادن مخالفت ما با مذهب به مثابه یک امر دولتی، تعهد ما را نیز به اصل آزادی بی قید و شرط عقیده بیان می دارد. یعنی بر این اصل تاکید می کند که طبقه کارگر چه به مثابه اپوزیسیون و چه بعد از بدست گرفتن قدرت سیاسی، اکیدا با توسل به جبر و زور و تفتیش عقاید و ایجاد تبعیضات و محدودیت های قانونی علیه افراد مذهبی مخالف است و برای نقد و طرد اعتقادات و نظرات مذهبی در جامعه، هیچ شیوه ای به جز مبارزه نظری، روشنگری و آموزش و اقناع را مجاز نمی شمارد. خواست جدائی دین از دولت، دست دولتها را از رواج مذهب با بکارگیری ثروتها و امکانات عمومی جامعه، کوتاه می کند. از همین رو جدایی دین از دولت و تبدیل شدن مذهب به امر خصوصی انسان ها یکی از شعارها و مطالباتی است که ما کمونیست ها برای آن مبارزه می کنیم، اما جدا از ما بخشی از اپوزیسیون بورژوایی هم صرف نظر از اینکه در آینده چه اندازه به آن پایبند باشند، همین شعار را سر می دهند و گاهی مبلغ ایده های غیر مذهبی نیز هستند و خود را سکولار می نامند. اما آنچه موضع ما را از موضع جریانات بورژوایی جدا می کند تنها سکولاریسم و خواست جدایی دین از دولت نیست، بلکه در همان حال روشن کردن و افشای نقش سیاسی و اجتماعی مذهب در خدمت نظام طبقاتی سرمایه داری است.
ما در مبارزه با مذهب هرگز به باورهای مردم بی احترامی نمی کنیم، کار ما روشنگری و توضیح با حوصله حقایق و روشن ساختن مستدل جهان بینی کمونیستی در قبال پدیده مذهب است. چنین سیاست و موضعی، تفرقه اندازانه نیست بلکه وحدت بخش است. نه تنها صف همبستگی مبارزاتی طبقه کارگر علیه سرمایه داران را تضعیف نخواهد کرد، بلکه به دلیل خصلت صادقانه، علمی، واقع بینانه و دلسوزانه آن صف نبرد طبقاتی کارگران را نیرومندتر نیز می سازد.