کومه له سازمان کردستان حزب کمونیست ایران
سخن روز

جمهوری اسلامی بر سر دوراهی جنگ یا  تسلیم

تایم لاینجنگایرانواسرائیلcopy

خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی روز یکشنبه گذشته در دیدار با رئیس جمهور پزشکیان و هیئت وزیران ادامه وضعیت «نه جنگ و نه صلح» را برای جمهوری اسلامی خطرناک وصف کرد. البته این ارزیابی درست است. تداوم وضعیت فعلی رژیم را در معرض جنگی بمراتب ویرانگر تر از جنگ ۱۲ روزه و یا در موقعیت تسلیم کامل در پای میز مذاکره قرار داده است. جمهوری اسلامی به ناچار باید یکی از این دو راه را انتخاب کند. واقعیت این است هر دو راه نهایتا به یک نقطه می رسند. در صورت انتخاب گزینه جنگ،  روشن است که اسرائیل با پشتیبانی آمریکا از لحاظ نظامی بر جمهوری اسلامی این بار نیز برتری مطلق خواهد داشت. اما نهایتا این جنگ هم به طور طبیعی به مذاکره خواهد انجامید و این بار جمهوری اسلامی در پای میز مذاکره باید امتیاز به مراتب بیشتری بدهد و به یک معنی قرارداد تسلیم خود را امضاء خواهد کرد. اما اگر از همین اکنون گزینه مذاکره را انتخاب کند، باز نتیجه معلوم است. جمهوری اسلامی ابزاری برای اعمال فشار به منظور کسب امتیاز در پای میز مذاکره دراختیار ندارد. مذاکرات برجام در شرایطی صورت گرفت که جمهوری اسلامی عملا در  بخش هائی از خاورمیانه حکمروائی می کرد. مذاکرات این دوره در شرایطی صورت می گیرد، که این ظرفیت ها را از دست داده است و بعلاوه از یک جنگ مستقیم ۱۲ روزه هم شکست خورده بیرون آمده است.

اما تا آنجا که به شخص خامنه ای که زبان به شکایت از  وضعیت « نه جنگ، نه صلح »گشوده است ، باید گفت که «خود کرده را تدبیر نیست».   خامنه ای مانند همیشه آماده نیست مسئولیت سیاست هائی را که خود مستقیما اتخاذ کرده است، بر عهده بگیرد.  وی در حالی از وضعیت فعلی انتقاد می کند که خود او با پافشاری بر ادامه غنی‌سازی اورانیوم تا سطح 60 درصد عملاً جلوی هرگونه توافق جدی با آمریکا را گرفت و بهانه های آمریکا و اسرائیل را برای حمله نظامی به ایران کامل کرد. در دور اول مذاکرات این شخص خامنه ای بود که راه را بر روی تیم مذاکره کننده جمهوری اسلامی برای سازش سد کرد و جنگ ۱۲ روزه اتفاق افتاد.

وضعیت «نه جنگ نه صلح» بازتاب دقیقی از دوراهی استراتژیک جمهوری اسلامی ایران است. از یک سو، ادامه مسیر فعلی منجر به تعمیق بحران اقتصادی و انزوای بین‌المللی بیشتر می‌شود، و از سوی دیگر، خواسته های آمریکا و دولتهای غربی از مسئله غنی سازی اورانیوم فراتر رفته است. آنها هم چنین خواستار محدود کردن برد موشکها و انحلال سپاه قدس به عنوان بازوی اجرائی جمهوری اسلامی برای دخالتهای منطقه ای هستند.

اگر جمهوری اسلامی به سرسختی خود  همچنان ادامه دهد، بدون شک دولت اسرائیل اجازه نخواهد داد که جمهوری اسلامی با خیال آسوده به بازسازی نیروهای ضربه خورده اش بپردازد.  یحیی رحیم صفوی، مشاور ارشد نظامی خامنه‌ای، اعلام کرده که «ما در آتش‌بس نیستیم، بلکه در مرحله جنگ هستیم» و معتقد است جنگ دیگری ممکن است در هر زمان آغاز شود. جنگ در صورت وقوع به مراتب ویرانگر تر از جنگ ۱۲ روزه خواهد بود. اما چه کسی جز شخص خامنه ای قبل از هر کس دیگر مسئول وضعیتی است که رژیم اسلامی بدان دچار شده است؟ ترامپ از یک سو ایران را به توافق قبل از «دیر شدن» تشویق می‌کند و از سوی دیگر هشدار می‌دهد که حملات بعدی اسرائیل «حتی ویرانگرتر» خواهد بود.

خامنه‌ای در همین سخنان از سفر پزشکیان به چین تمجید کرده و بر سیاست «نگاه به شرق» تأکید نمود. در این رابطه باید گفت  که در یک نگاه کلی سیاست  «نگاه به شرق» می‌تواند بخشی از «استراتژی بقا» جمهوری اسلامی باشد، اما این جهت گیری استراتژیک در مقطع فعلی نمی تواند راه نجات تاکتیکی جمهوری اسلامی از بن بستی باشد که در آن گرفتار شده است. تجربه همین دو ماه اخیر نشان داد که جهت گیری استراتژیک جمهوری اسلامی هر چه باشد،نه چین و نه روسیه هیچکدام جانبداری عملی از جمهوری اسلامی نخواهند کرد و مواضعشان حداکثر از محکوم کردن فراتر نخواهد رفت. روسیه گرفتار جنگ اوکراین است و همه توان خو در بر پیروز شدن در این جنگ متمرکز کرده است.  چین نیز تمایلی به درگیر شدن نظامی با آمریکا و متحدانش در هیچ نقطه ای از جهان ندارد و اولویت خود را بر رقابتهای اقتصادی قرار داده است. در این رابطه نیز به حفظ توازن با آمریکا و کشورهای خلیج بیشتر اهمیت می دهد. کما اینکه دیدیم که نه چین و نه روسیه هیچکدام مشارکتی جدی در بازسازی سیستم دفاع ضد هوائی جمهوری اسلامی نکردند.

بدون شک جمهوری اسلامی نمی تواند نه سازش و نه جنگ را بدون دادن هزینه از سر بگذراند. مسئله واقعی جانشینی خامنه ای، به کنار، جناحهائی در داخل رژیم خود را برای پسا سازشی که در راه است آماده می کنند. الیگارشی مالی سپاه پاسداران که در پشت صحنه برای کسب قدرت کمین کرده است، اصلاح طلبانی که هر روز با طرح جدیدی به میدان می آیند، همه اینها ماتریال تغییر چهره ها در بالای رژیم هستند. اما کارگران و زحمتکشان  مردم کارد به استخوان رسیده میدان مانور گروههای و دسته بندی های درون رژیم را که هرکدام از جهتی و به نحوی تلاش می کنند جمهوری اسلامی از این بحران نجات دهند، بسیار محدود کرده اند. تعیین تکلیف سیاسی آیندهایران نه در تعویض مهره های درون همین نظام،  بلکه در خیزشها و مقاومتهای مردمی قیامها و سرانجام سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی رقم خواهد خورد.