کومه له سازمان کردستان حزب کمونیست ایران
سخن روز

لیبی همچنان در آتش جنگ داخلی می سوزد

از زمانی که نیروهای ژنرال خلیفه حفتر از قسمت های جنوبی پایتخت به عقب رانده شده اند، طرابلس در یک آرامش نسبی بسر می برد، صدای انفجارهای مهیب کمتر به گوش می رسند، اما همه می دانند که این آرامش در سایه جنگ داخلی زیاد دوام نخواهد آورد. در لیبی از زمانی که در نتیجه شورش مردم و مداخله نظامی بشر دوستانه ناتو، حکومت دیکتاتوری قذافی سقوط کرد، این کشور همچنان در شعله های آتش جنگ داخلی می سوزد. لیبی در طی نه سال بحران و جنگ داخلی و نیابتی به سرزمین ویرانی ها، کشتار مردم بی دفاع و گورهای جمعی تبدیل شده است. اگر در اوایل این جنگ رسانه ها به نقل از سازمان دیده بان حقوق بشر  از کشتار مردم و گورهای جمعی در مناطق تحت سلطه “انصار الشریعه” از گروه‌های تروریست اسلامی و یا داعش خبر می دادند، اکنون دامنه این جنایات گسترش پیدا کرده است. چند هفته پیش دیده بان حقوق بشر از کشف هشت گور دسته جمعی و صدها جسد در مناطقی که پیشتر تحت کنترل خلیفه حفتر بود خبر داد.

مردم لیبی که در پی خیزش های توده ای در تونس و مصر، علیه فقر و فلاکت و فساد اقتصادی، توزیع نادعادلانه ثروت و عمیقتر شدن شکاف طبقاتی و استبداد سیاسی دست به مبارزه زدند، در نیمه راه شورش آنها به بیراهه کشیده شد. شورش مردم علیه دیکتاتوری رژیم قذافی بیش از آنکه فرصت رشد و گسترش طبیعی از درون را پیدا کند، با دخالت نظامی قدرت های امپریالیستی از مسیر خود منحرف شد. بعد از سقوط قذافی و چند دهه حکومت استبدادی برای یک دوره کوتاه تعداد زیادی نهادهای دمکراتیک و برخی گروه های سیاسی ظهور کردند، روزنامه ها و مطبوعات توسعه پیدا کردند، تا بلکه مهر خود را بر روند اوضاع در کشور بکوبند، اما این روند متوقف شد. بعد از تشکیل “دولت وحدت ملی” به ریاست فائز السراج ، جنگ و آشوب گروه های ارتجاع اسلامی مدعی قدرت مانند اخوان المسلمین که از حمایت دولت های ترکیه و قطر برخوردار بودند و سلفی های مورد حمایت عربستان و دیگر گروه های افراطی ابعاد تازه ای بخود گرفت. در جریان جنگ و آشوبی که برپا شده بود خلیفه حفتر، یکی از فرماندهان نظامی سابق، که از جانب دولت های مصر و امارات متحده عربی حمایت می شد در فوریه ۲۰۱۴ دستور تعلیق کار پارلمان در طرابلس را صادر کرد و فعالیت های خود برای گسترش مناطق تحت تصرف را تشدید کرد. نیروهای ژنرال حفتر از یک طرف با گروه های اسلامی درگیر شدند و از طرف دیگر با نیروهای ” دولت وحدت ملی” که  سازمان ملل و دولت آمریکا آن را به رسمیت شناخته اند بر سر تصرف طرابلس وارد جنگ شدند. با پیشروی نیروهای ژنرال حفتر به قسمت جنوبی طرابلس، دولت اسلامی ترکیه در ادامه سیاست توسعه طلبانه خود برای مقابله با نیروهای حفتر وارد مرحله مداخله نظامی شد. بنا به گزارش خبرگزاری رویترز، دولت ترکیه در سه ماهه سال جاری ۳۵۰۰ تا ۳۸۰۰ مزدور مسلح به لیبی اعزام کرده است. بر پایه برخی از گزارش ها اکنون شمار شبه نظامیان وابسته به دولت اردوغان در لیبی به بیش از ده هزار نفر رسیده است. دولت مصر هم پس از عقب نشینی نیروهای خلیفه حفتر از جنوب پایتخت و شدت گیری حمله نیروهای دولت مرکزی لیبی با حمایت نظامی ترکیه به جُفره در نزدیکی سیرت، اعلام کرده است که شهر سیرت که در ۸۰۰ کیلومتری مرز مصر با لیبی واقع است خط قرمز امنیتی این کشور محسوب می‌شود. دولت مصر که نگران تقویت گروه‌های اسلامگرا در اثر شکست حفتر در لیبی است به بهانه دفاع از امنیت مرزی خود بر حضور نظامی در لیبی تأکید کرده است.

دولت آمریکا که ابتدا از دولت مورد حمایت سازمان ‌ملل در طرابلس پشتیبانی می کرد از مدتی پیش سیاست خود را تغییر داده و اکنون با هر دو طرف جنگ رابطه دارد، چرا؟ چون حفتر هنوز هم کنترل میدان‌های نفتی لیبی را در دست دارد. نشانه های چرخش دولت فرانسه به سوی میدان های نفتی هم از مدت ها قبل آشکار شده است. یعنی همان انگیزه های امپریالیستی که موجب مداخله نظامی بشر دوستانه در بحران لیبی شد و این کشور را به ویرانی کشاند، موجب چرخش سیاست دولت های آمریکا و فرانسه در جنگ داخلی لیبی شده است. در این میان روسیه هم برای گسترش نفوذ خود در شمال آفریقا وارد عمل شده است. بنا به گزارش سازمان ملل گروه شبه نظامی “واگنر” که از حمایت جنگنده های نیروی هوایی روسیه برخوردار است ۱۲۰۰ نفر نیرو در لیبی برای حمایت از خلیفه حفتر مستقر کرده است. این تحولات نشان می دهد که لیبی با موقعیت جغرافیای سیاسی و داشتن ۲۰۰۰ کیلومتر از سواحل دریای مدیترانه و هم چنین دارا بودن ده ها میلیارد بشکه ذخایر نفت خام و منابع گاز فراوان، از چه جاذبه ای برای دخالتگری نظامی قدرت های سرمایه داری منطقه ای و امپریالیستی برخوردار است. قدرت های عضو پیمان ناتو و در پیشاپیش آنها دولت های فرانسه و بریتانیا، که ابتکار عمل مداخله نظامی بشردوستانه در لیبی را در دست داشتند و درست مانند دولت آمریکا در عراق، ادعا کردند لیبی را به الگویی از رفاه، شکوفایی و ثبات تبدیل خواهند کرد، اکنون این الگوی مورد نظر آنها است که به محل کشتار مهاجران، به سرزمین ویرانی ها و آوارگی و گورهای جمعی تبدیل شده و به بدترین نوع هرج و مرج امنیتی، و فروپاشی سیاسی در غلطیده است.

برای فعالین سوسیالیست در ایران یادآوری تجربه مداخله نظامی بشر دوستانه در لیبی و پیامدهای آن و درس گرفتن از آن، از اینرو ضروری است که همه بدانند، از زاویه منافع کارگران و مردم زحمتکش بویژه در شرایطی که جامعه به طرف تحولات انقلابی گام بر می دارد، مقابله با سیاست مداخله امپریالیستی و مقابله با نیروهایی که به مداخله قدرت های خارجی امید بسته اند تا چه اندازه حیاتی است.