کومه له سازمان کردستان حزب کمونیست ایران
سخن روز

جوانانِ کارگر راه نجات دارند

امروز پنجشنبه 24 تیرماه برابر با 15 ژوئیه، طبق تقویم سازمان ملل متحد، روز جهانی مهارت جوانان می باشد. امروز بر اساس آمارِ بسیار ناقصِ سازمان جهانی کار (آی، ال، او) برای 64 میلیون از کارگران جوان در جهان شغلی نیست تا آنان مهارتشان را در آنجا به نمایش گذاشته و آنرا رشد دهند. اینان البته آن جوانانی هستند که طبق گزارشات دولت ها، فعالانه  در جستجوی کارند و نتوانسته اند در هفته، 13 ساعت کار با دستمزد بدست آورند. در بعضی کشورها طبق آمارِ همین سازمان، 145 میلیون از شاغلینِ جوان در فقر غوطەورند. “گای رایدر”، دبیرکل “آی، ال، او”، بنا به آماری که دولت ها در اختیارش میگذارند، گفته  است که یک نفر از 5 جوان نه به امکانات پرورش و کارآموزی و لاجرم استخدام دسترسی دارند و نه حتی به آموزش عادی. سه تن از 4 تن از این محرومان زن هستند. این کارگرانِ جوان و محروم محصول سیستم بحران زده سرمایه داریی هستند که از پس یک ویروس بر نیامده است. در یکسال و 7 ماه گذشته بیش از 4 میلیون تن قربانی بیماری کووید 19 شده اند که اکثریت آنها از پدران، مادران و خویشاوندان همین کارگران جوان بوده اند. عوارض اقتصادی، اجتماعی و فرهتگیِ این وضعیت، هولناک است.

این تصویر، وقتی هولناکتر میشود که به کشورهای در حال توسعه و کشوری چون ایرانِ تحت حاکمیت جمهوری اسلامی میرسد. بر طبق آمارهای غیرقابل اتکای وزارت کار رژیم، 17 درصد از جمعیت 18 تا 35 ساله بیکارند. اینها کسانی هستند که ثبت نام کرده، رسما در جستجوی شغلند و در هفته حتی یک ساعت کار نکرده اند. در غیر اینصورت بیکار شمرده نمی شوند. اینان بخشی از جمعیتِ 25 میلیونی هستند که زیر خط فقرِ مطلق هستند. اینان حاشیه نشینانند. پایمال شدگان اسلامِ خدمتگزار سرمایه اند. اینان از تحصیل و کارآموزی محروم شدگانند. پس اگر شغلی هم بیابند، ساده، موقت و بی تامین خواهد بود. تعداد این بی صدایان به تقریب، یک‌ونیم میلیون دختر و پسر جوانی هستند که در خیابان و مزرعه و در کارگاه‌ها و مراکز تولیدی و خدماتی با دستمزد ناچیز به ناچار به کارهای سخت تن می‌دهند. در ضمن کارفرماها هر وقت خواستند آنها را اخراج میکنند. اکثر اینان قسمتی از ۹ میلیون و ۸۰۰ هزار نفر جوانِ در سن ازدواجند که مجرد مانده اند. اینان کسانی هستند که به دلیل نبود کار در کردستان به کولبری و در سیستان و بلوچستان به سوختبری روی آورده و 24 ساعته طعمه آتش سپاهیان و مرزبانان میشوند. بخشی از آنان به کشورهای عربی خلیج و یا کردستان عراق روی می آورند و محروم از هرگونه حقوق قانونی، توسط صاحبکاران بی وجدان به شدت استثمار میشوند.

جوانان کارگر اگر کاری هم بیابند روزانه در خطر مرگ و نقص عضو ناشی از حوادث کارند. اینها مخصوصاً اگر افغانستانی باشند خونشان به راحتی توسط مامورین فاسد و صاحبکارانِ جنایتکار گُم میشود.

برخی از این جوانانِ کارگر با تحمل محرومیت ها در رشته ای دانشگاهی تحصیل کرده و پس از کسب دانشنامه به امید یافتن کار وارد جامعه ای پر از تبعیض میشوند که در آن یافتن شغل به پول و پارتی گره خورده است. بنابراین بی پول و پارتی ها به خیل بیکارانِ چند میلیونیِ محروم از بیمه بیکاری می پیوندند. آنان در کنار جوانانِ بی آینده و امید، اگر توسط اعتیاد بلعیده نشده و یا به ناچار به تن فروشی روی نیاورند بار و بندیل را بسته و خود را به کوهها و دریا ها می سپارند تا شاید در کشوری خود را به سیستم تحمیل کنند. آنها اگر شانس بیاورند و توسط قاچاقچیان انسان و یا ماموران کشور های محل عبو،ر غارت و یا طعمه آب دریا نشوند و در کشوری پذیرفته شوند آنگاه در آنجا با مشکلات جدیدی روبرو خواهند شد. آنها در قدم اول به عنوان کارگر ساده و بی حقوق در بازار غیر رسمی کار و توسط کارفرماهایی که عمدتاً ایرانی هستند به کار گماشته شده و شیره جانشان کشیده میشوند.

بدیهی است که عامل اصلی این اَدبار و رنج و مصیبت، جمهوری اسلامی و آن نظام اجتماعی و اقتصادیی و از نوع استبدادی و مافیایی آن می باشد که این رژیم با اتکا به آن ها جامعه را اداره میکند. راه نجات این جوانان در قدم اول رهائی از چنگال رژیم اسلامی است. باید این بساط ننگ و جنایت توسط مبارزات و انقلاب کارگران و متحدین آنها برچیده شود. تحقق سرنگونی جمهوری اسلامی، که تاریخ نیز حکم آنرا صادر کرده است، حداقل از دیماه 96 شیپور آن نواخته شده است و کارگران اعتصابی نفت، گاز و پتروشیمی آن شیپور را به اُرکِستر تبدیل کرده اند.