امروز، سی و چهار سالِ قبل در روزِ 25 اسفندِ 1366، 20 هواپیمایِ جنگنده عراقی شهرِ کردنشینِ “حلبچه” را مورد تهاجم قرار دادند. بمب های شیمیاییِ سارین، خردل و تابون را پرتاب کردند. بیش از 5000 نفر غیر نظامی کشته شدند. بیش از هفتاد و پنج درصد آنان کودکان و زنان بودند که کشته شدند. هزاران نفر به دلیل استنشاق گازهای شیمیایی برای همیشه با مشکلات جسمی روبرو شدند. همچنان بسیاری از مردم این منطقه با اثرات این جنایت غیر انسانی دست و پنجه نرم می کنند. این بزرگترین به کارگیری گازهای سمی از زمان جنگ جهانی اول بود. تکنولوژی مورد استفاده توسط ارتش جنایتکار بعث از طرف کشورهای آمریکا و فرانسه و غالبا آلمان ارسال شده بود.
در این قتل عام وحشیانه ارتش بعث، کومه له سازمانی چپ و سوسیالیست در کردستان و ایران نیز شامل خسارتی غیر قابل جبران شد. خسارتی که در آن گردان شوان کومه له که گردانی از پاک ترین، رزمنده ترین و فداکارترین انسان ها بودند، جانباختند. این گردان در جنگی کشته شدند که هر دو سویِ آن ارتجاع حاکم بود. جنگ ایران تحت حاکمیت رژیم جنایتکار اسلامی و عراق تحت رهبری صدام حسین. وسایل مورد استفاده در این جنگ نیز از طرف غرب به هردو سوی جنگ فروخته می شد.
تصاویر این جنایت هولناک همچنان بخشی از حافظه تاریخی مردم کرد باقی مانده است. کودکان بی جان، مادرانی که در نبرد بین مرگ و زندگی تلاش می کنند، نوزادان کودک خود را نجات دهند. تصاویری که نمی شود آنها را فراموش کرد. اجسادی که در همه جا افتاده اند، یک شهر را سلاخی کرده اند.
این قتل عام در ادامه عملیات “انفال” اتفاق افتاد. در عملیات کشتار جمعی انفال در 40 منطقه از این گازهای سمی استفاده شده بود. کارخانه تسلیحات شیمیایی که در آنها بمب های کشنده سمی تولید می شد به کمک تکنولوژی ارسالی از کشور آلمان ساخته شده بود. شرکت های آلمانی متعددی و همچنین سایر شرکت های اروپایی در تولید گازهای کشتار جمعی توسط صدام حسین نقش داشتند. ارتباط بین جنایات جنگ و تجارت سلاح کشورهای غربی در عملی کردن قتل عام حلبچه توسط صدام حسین از این لحاظ مهم است که نشان می دهد، کشورهای غربی معیارهای دوگانه ای را در مهندسی افکار عمومی و نشان دادن صلح طلبی ریاکارانه خود دنبال می کنند. بنگاه های خبری غربی تا مدت های طولانی بر این جنایت وحشتناک سرپوش گذاشتند چرا که در آن زمان صدام حسین متحد ایالات متحده آمریکا و اروپا محسوب می شد.
در اوایل دهه 90 میلادی بازرسان سازمان ملل شواهد زیادی از دست داشتن شرکت های آلمانی در تولید گازهای سمی در عراق کشف کردند. 19 شرکت صادر کننده قابل شناسایی بودند که 17 شرکت از آن ها را شرکت های المانی تشکیل می دادند. شرکت های آلمانی متعددی مانند” karl Kolb- Pilot plant- Water Engineering trading”
با تامین و ارسال سیستم های تولید گازهای سمی سودهای کلانی به دست آوردند. بر اساس تحقیقات در بین سال های 1982 تا 1988 این شرکت ها در مجموع به ارزش 625 میلیون دلار سلاح به عراق ارسال کرده بودند. حدود 60 درصد از گازهای شیمیایی عراق توسط تکنولوژی آلمانی تولید می شد. گازهای شیمیایی تولید شده در عراق مانندِ سارین، خردل و عامل اعصاب در آزمایشگاه های Bayer AG برای امپریالیسم آلمان در جنگ جهانی اول در نیمه اول قرن بیست اختراع شده بود.
پس از آنکه خبرها و تصاویر این جنایت هولناک توسط روزنامه نگاران غیر وابسته، احزاب چپ و مترقی کشورهای غربی منتشر شد، سبب خشم عمومی شد. به صورتی که دیگر برای سران این کشورها قابل لاپوشانی نبود. دادگاه بین المللی لاهه بعدا حمله با گازهای سمی_شیمیایی را به عنوان جنایت علیه بشریت طبقه بندی کرد. اما در ابتدا به طرز شگفت انگیزی ساکت بود.
“اریک رولو” دیپلمات ارشد فرانسه زمانی در مصاحبه ای گفته بود: فرانسه و ایالات متحده به شیوه ای مشابه رفتار کردند. آن ها به طور کامل قتل عام را نادیده گرفتند، آن را وارسی کردند اما نمی خواستند در مورد آن صحبت کنند.
“دونالد رامسفلد” فرستاده ویژه آمریکا که بعدتر وزیر دفاع این کشور شد در سالِ 1362 چنان دوستانه دستان صدام حسین را می فشارد که سبب شد دهها سال بعد برای توضیح آن با مشکل روبرو شود.
پشتیبانی از صدام حسین برای کشورهای غربی یک تصمیم سیاسی بود و بر اساس قانون تجارت چنین فرمول بندی شده بود: ” در مواردی که شبهه وجود دارد بر اساس اصل آزادی تجارت عمل کنید”. یا چنین: ” در صورتی که یک وسیله هم کاربرد نظامی و هم کاربرد مدنی دارد، برای آن اجازه صادر کنید”.
در سال 1984 ” سیا ” به دولت فدرال آلمان در مورد مشکوک بودن ارسال ها هشدار داده بود. اما دو سال طول کشید تا قانون تجارت نسبتا تشدید شود. اما شرکت های جعلی همچنان به ارسال ادامه می دادند.
سازمان حقوق پناهندگی ” pro Asyl” بعدا شکایت کرده بود که ” هیچ کشور دیگری به اندازه آلمان به عراق در ساخت تاسیسات تسلیحاتی سیا در عراق کمک نکرده است.
پس از سال 1990، 22 کارمند ده شرکت آلمانی مورد بررسی قرار گرفتند. محاکمه ها سطحی و کمدی بود: سه نفر از متهمان محکومیت های تعلیقی دریافت کردند و بقیه بدون مجازات ماندند. هیچ کس غرامتی به افراد آسیب دیده پرداخت نکرد. حتی شرکت ها و کشورهای که به صورت مشابه درگیر بودند. پس از محاکمه های دادگاه آلمان در 1990 این قتل عام دوباره از سر تیترها ناپدید شد. دولت فدرال آلمان نیز تا به امروز از پرداخت غرامت یا کمک پزشکی خودداری کرده است. بدون در نظر گرفتن اینکه مردم حلبچه همچنان از عوارض طولانی مدت مانند سرطان، ناباروری و سایر بیماری ها رنج می برند.
فقط قتل عام حلبچه نبود که غربی ها نادیده گرفتند. در بین سال های 1986 تا 1989 صدام حسین مشغول پیشبرد عملیات انفال بود، با استفاده از ابزارهای کلاسیک. عملیات انفال که در مرحله آخر جنگ ارتجاعی ایران و عراق رخ داد، نام خود را از سورهای قرآنی برگرفته است. این سوره وظایف مسلمان علیه کفار را یادآور میشود، از جمله غنیمت گرفتن از کفار. بیش از صدها روستای کردنشین بمباران شدند، آنان که جان سالم به در بردند به بیابان ها برده شدند و آنجا توسط جوخه های نظامی تیرباران شدند و در گورهای دسته جمعی مدفون شان کردند. مزارع و دشت ها را سوزاندند، چشمه های آب را مسدود کردند و هر آنچه که بوی زندگی و انسانیت میداد را نابود کردند. زمانی شاعر سوری ” آدونیس ” نوشته بود: ” خدایا کُرد ها را ببخش که نمی توانند قرآن را ختم کنند، وقتی به سوره انفال می رسند، همه می میرند”. همه این اتفاقات نه تنها جلوی چشمان عالی جنابان دمکرات و لیبرال اتفاق می افتاد، بلکه در حین این جنایت در فکر بازاریابی و فروشِ جنگنده ها، توپ ها، تانک ها و تسلیحات های کشتار جمعی شان بودند. یا شاید تعداد قربانیان این نسل کشی برایشان چشمگیر نبوده است، فقط 180.000 نفر بودند.
جنگ و کشتار می بایست از روی کره زمین ناپدید شود، اما پیش از رسیدن به این مطالبه می بایست مبارزه کرد تا کارخانه های تولید سلاح و به خصوص سلاح های کشتار جمعی تعطیل شوند. شرکت ها و کارخانه ها غول پیکر و عظیم الجثه ای که از طریق فروش ابزار کشتار، سود کسب می کنند و برای تداوم سودهای هنگفت و میلیاردی خود به جنگ و کشتار نیاز دارند.