کومه له سازمان کردستان حزب کمونیست ایران
مطالب رسیده

از نبرد نیابتی، ترکیبی تا عملیات مستقیم: تنش ایران و اسرائیل به کجا می‌رسد؟

photo 2023 09 05 11 52 57 3

ایوب دباغیان

مقدمه: از شعارهای ضد صهیونیستی تا ورود به جنگ آشکار

چند دهه پس از برقراری جمهوری اسلامی، اکنون روابط ایران و اسرائیل از سطح تهدیدات لفظی و جنگ نیابتی در لبنان، سوریه یا یمن عبور کرده و وارد فاز تازه‌ای شده است: جنگ مستقیم، ترکیبی و چند‌لایه.

اگرچه همواره تقابل ایران و اسرائیل با «مبارزه با صهیونیسم» یا «دفاع از مقاومت» بسته‌بندی می‌شد، اما واقعیت این است که اکنون دو دولت با سلاح و ارتش رسمی، مستقیماً در حال حمله به زیرساخت‌ها، فرماندهان نظامی، و حتی مراکز هسته‌ای یکدیگر هستند.

این درگیری، به‌ویژه در روزهای گذشته (ژوئن ۲۰۲۵) به سطحی از تنش نظامی رسیده که نه‌فقط منطقه، بلکه توازن جهانی را نیز تهدید می‌کند. در این مقاله خواهم کوشید هم بستر تاریخی این تقابل را روشن کردە و هم تحلیلی از وضعیت فعلی، با تکیه بر داده‌های جنگی روزهای اخیر ارائه دهم.

۱) ریشه‌های تاریخی و ژئوپلیتیکی بحران

این تقابل، نتیجه‌ی دهه‌ها رقابت ایدئولوژیک، منافع استراتژیک، و بازتولید مشروعیت سیاسی در قالب «دشمن‌سازی» است. هر دو رژیم، در چارچوب سرمایه‌داری وابسته، برای بقای خود به نوعی جنگ‌افروزی و قطب‌بندی نیاز دارند.

جمهوری اسلامی؛ صدور بحران و «محور مقاومت»

از زمان مصادره انقلاب ۱۳۵۷، جمهوری اسلامی تلاش کرده از طریق سیاست‌های به‌ظاهر ضدصهیونیستی، بحران داخلی را به بیرون منتقل کند. با حمایت از حزب‌الله لبنان، گروه‌های شیعه در عراق، حوثی‌های یمن و گروه‌های فلسطینی، تهران تلاش کرد قدرت منطقه‌ای خود را تقویت و مشروعیت داخلی خود را حفظ کند.

اسرائیل؛ دولت اشغالگر با نیاز دائمی به دشمن

اسرائیل، با اشغال سرزمین فلسطین و تبدیل شدن به پایگاه پیشروی امپریالیسم غرب، همواره تلاش کرده که هر قدرت رقیبی در منطقه را سرکوب یا مهار کند. در این میان، ایران به‌عنوان «تهدیدی مفید» عمل کرده: هم ترس داخلی را تثبیت می‌کند، هم توجیهی برای سرکوب و اتحاد با غرب است.

۲) جنگ ۲۰۲۵: نقطه عطف در تقابل ایران و اسرائیل

در هفته گذشته، تنش‌ها از مرحله تهدیدات لفظی عبور کرده و جنگی کم‌سابقه با شدت بالا میان دو کشور در گرفته است.

ــ  حملات پیش‌دستانه اسرائیل؛ ضربه به عمق استراتژیک ایران

در چارچوب عملیاتی موسوم به Rising Lion، اسرائیل با همکاری موساد و پشتیبانی آمریکا، چندین مرکز هسته‌ای، پایگاه موشکی، و قرارگاه سپاه در استان‌های تهران، اصفهان، کرمانشاە، تبریز، همدان، زنجان، آذربایجان غربی (سردشت)، بوشهر و مشهد را هدف قرار داد.

بر اساس گزارش‌ها:

بیش از ۲۰۰ نفر کشته شدند، از جمله فرماندهان ارشد و ردە بالای نظامی سپاە و همچنین دانشمندان (اعم از هسته‌ای یا موشکی)

حدود ۳۰ تا ۴۰ درصد از تجهیزات موشکی ایران، از جملە سکوهای پرتاب، انبارهای ذخیره‌سازی، خطوط تولید و زیرساخت‌های پشتیبانی، در جریان حملات اخیر آسیب جدی دیده یا کاملاً منهدم شده‌اند.

سیستم‌های پدافند هوایی ایران در جریان حملات اخیر، در چندین نقطه‌ی کلیدی از جمله مناطق مرکزی و غربی کشور، از کار افتاده‌اند یا به‌طور موقت ناکارآمد شده‌اند.

▪️ واکنش ایران: سیل موشک و پهپاد، کاهش اثربخشی

ایران در پاسخ با عملیاتی تحت نام «وعده صادق ۳»، بیش از ٢٠٠ موشک بالستیک و ده‌ها پهپاد انتحاری به سمت اسرائیل پرتاب کرد. اما سامانه‌های گنبد آهنین و ارو۳ بیش از ۹۰٪ این حملات را خنثی کردند.

تلفات اسرائیلی‌ها محدود به ۲۴ تا ٣٠ کشته و ده‌ها مجروح بود.

٣) جنگ نیابتی، جنگ ترکیبی، و رقابت بلوک‌های جهانی

درگیری میان ایران و اسرائیل صرفاً یک نزاع دوجانبه نیست؛ بلکه بازتابی از قطب‌بندی جدید جهانی و رقابت قدرت‌های بزرگ در منطقه است که ریشه در برنامه‌ی هسته‌ای ایران و نگرانی‌های ناشی از آن دارد.

ایران طی سال‌های اخیر به‌شدت به سمت توسعه برنامه‌ی هسته‌ای نزدیک شده است؛ برنامه‌ای که از سوی بسیاری از کشورهای جهان، به‌ویژه ایالات متحده و متحدان غربی‌اش، تهدیدی جدی برای ثبات منطقه و امنیت اسرائیل تلقی می‌شود. این کشورها نگرانند ایران با دستیابی به سلاح هسته‌ای، موازنه قدرت را به نفع خود تغییر دهد و نفوذش را در خاورمیانه گسترش دهد.

در مقابل، آمریکا، بریتانیا و فرانسه از اسرائیل حمایت می‌کنند و با اقدامات اطلاعاتی، لجستیکی و نظامی، تلاش می‌کنند جلوی توسعه برنامه هسته‌ای ایران را بگیرند. این حمایت‌ها شامل تحریم‌های اقتصادی و فشارهای سیاسی شدید علیه تهران است.

روسیه و چین ضمن اتخاذ مواضعی محتاط و دیپلماتیک، از حق ایران برای برنامه هسته‌ای صلح‌آمیز دفاع کرده و در عین حال تلاش می‌کنند از بروز درگیری تمام‌عیار جلوگیری کنند تا منافع اقتصادی و ژئوپلیتیکی خود را حفظ کنند.

ایران و متحدان منطقه‌ای‌اش مانند حزب‌الله، انصارالله و حشدالشعبی طی سال‌های گذشته با عملیات موشکی و پهپادی به تهدیدات اسرائیل پاسخ داده‌اند. اگرچه ورود مستقیم این گروه‌ها به درگیری‌های فعال گزارش نشده، اما تهدید بالقوه آنها همچنان بخشی از معادلات امنیتی منطقه است.

نتیجه‌ی این وضعیت، تبدیل منطقه به صحنه‌ای پیچیده و پرتنش شده است؛ جایی که نه تنها بازیگرانی مانند قدرت‌های بزرگ و بلوک‌های نظامی حضور دارند، بلکه مردم عادی بیشترین هزینه را پرداخت می‌کنند و هیچ نقشی واقعی در تعیین سرنوشت خود ندارند.

۴) نقش قدرت‌های جهانی در تغذیه و تداوم تنش ایران و اسرائیل

تنش میان جمهوری اسلامی ایران و اسرائیل صرفاً یک رقابت دوطرفه منطقه‌ای نیست، بلکه بخشی از ساختار پیچیده و نابرابر نظام جهانی است که در آن قدرت‌های بزرگ امپریالیستی با مداخلات و منافع متضاد خود، به شدت به تشدید و تداوم این درگیری‌ها دامن می‌زنند. مهم‌ترین محور تنش، برنامه هسته‌ای ایران است که از نگاه غرب و متحدان اسرائیلی‌اش، تهدیدی استراتژیک برای امنیت منطقه و جهان به شمار می‌رود و بهانه اصلی برای تحریم‌ها و اقدامات فشار حداکثری علیه تهران است.

ایالات متحده: پشتیبان بلامنازع اسرائیل و نیروی مهار ایران

ایالات متحده، با حمایت مالی، تسلیحاتی، اطلاعاتی و سیاسی بی‌وقفه، اسرائیل را به مهم‌ترین متحد منطقه‌ای خود تبدیل کرده است. سیاست واشنگتن نه تنها حفظ برتری امنیتی اسرائیل، بلکه جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای است. تحریم‌های گسترده اقتصادی و سیاست‌های فشار حداکثری، ایران را در بن‌بست اقتصادی و سیاسی قرار داده‌اند و همزمان، تهران را به تقویت توان نظامی و موشکی واداشته‌اند تا با سیاست «مقاومت تهاجمی» بتواند ضمن بقا در مقابل فشارها، نفوذ منطقه‌ای خود را افزایش دهد. این مقاومت، برخلاف ظاهر دفاعی، ابزاری برای موازنه قدرت با آمریکا و متحدان غربی و گسترش نفوذ در خاورمیانه است.

اتحادیه اروپا: میانجی‌گری و تضاد منافع

اتحادیه اروپا، هرچند به‌ظاهر از توافق هسته‌ای برجام حمایت می‌کند و خواستار حل دیپلماتیک بحران است، اما در عمل تحت تأثیر فشارهای آمریکا و نگرانی‌های امنیتی اسرائیل، در تأمین منافع خود محتاط و محدود عمل می‌کند. اتحادیه اروپا در عین حال نگران بی‌ثباتی در منطقه و پیامدهای انسانی تنش‌هاست؛ از جمله بحران‌های پناهجویی و سقوط اقتصادی که می‌تواند به ناامنی در خاک خود نیز بینجامد. اروپا تلاش می‌کند نقش میانجی‌گر و تسهیل‌کننده مذاکرات را بازی کند اما قدرت نفوذش در مقابل بازیگران بزرگ‌تر جهانی محدود است.

روسیه و چین: رقابت راهبردی و بازی دوگانه

روسیه و چین با هدف مقابله با نفوذ آمریکا و متحدانش، به‌طور تاکتیکی از ایران حمایت می‌کنند. روسیه از طریق همکاری نظامی در سوریه و مذاکرات چندجانبه تلاش می‌کند تعادل منطقه‌ای برقرار کند، اما روابط خود با اسرائیل را نیز حفظ می‌کند تا بحران‌ها را مدیریت کند. چین با سرمایه‌گذاری اقتصادی و میانجی‌گری سیاسی، نفوذ خود را گسترش می‌دهد و نقشی فعال در نظم نوین جهانی دنبال می‌کند، اما اولویت اصلی‌اش منافع اقتصادی و ژئوپلیتیکی است. در نهایت، این دو قدرت بزرگ بیشتر به دنبال ایجاد موازنه جهانی در برابر غرب هستند تا حمایت واقعی از مطالبات مردم منطقه.

تأثیرات انسانی و اجتماعی تنش‌های منطقه‌ای

این رقابت‌های بین‌المللی هزینه‌های سنگینی را بر دوش مردم منطقه گذاشته است. جنگ‌های نیابتی و تنش‌های نظامی، موجب کشته شدن هزاران نفر، آوارگی میلیون‌ها انسان، نابودی زیرساخت‌ها و تشدید فقر و بحران‌های بهداشتی شده است. مردم عادی در این بازی‌های قدرت، قربانی اصلی هستند؛ آنها نه نقشی در تعیین سیاست‌ها دارند و نه از منافع این رقابت‌ها بهره‌مند می‌شوند. شرایط اقتصادی وخیم، سرکوب‌های داخلی و محدودیت‌های شدید سیاسی، امکان اعتراض و تغییر را به شدت دشوار کرده است.

منطقه؛ صحنه درگیری‌های نیابتی و تسلیحاتی

خاورمیانه به میدان نبرد نیروهای نیابتی تبدیل شده است که هر یک از بلوک‌های جهانی و منطقه‌ای با حمایت از گروه‌ها و کشورهای مختلف، تلاش می‌کنند نفوذ خود را افزایش دهند. جمهوری اسلامی ایران با شعار مقاومت، نقش نیروی موازنه‌ساز در برابر غرب را ایفا می‌کند، اما همزمان با اعمال سیاست‌های سرکوب داخلی و توسعه برنامه‌های تسلیحاتی، بار سنگینی را بر دوش مردم می‌گذارد. اسرائیل نیز به عنوان نیروی پیش‌مرگ منافع غرب و با حمایت بی‌چون و چرای ایالات متحده، همواره آماده عملیات نظامی علیه ایران و متحدانش است. این چرخه‌ی مداوم تنش و خشونت، چشم‌انداز صلح و ثبات را به شدت تیره و دور کرده است.

نتیجه‌گیری: جنگ آن‌ها، مرگ ما

تنش میان ایران و اسرائیل، اگرچه در رسانه‌ها اغلب به‌صورت تقابل دو دولت با اهداف امنیتی، هسته‌ای یا ایدئولوژیک تصویر می‌شود، اما در واقع بازتاب عمیق‌تر یک واقعیت تلخ جهانی است: جنگ‌های منطقه‌ای، اغلب پوششی برای بحران‌های درونی دولت‌ها و رقابت‌های امپریالیستی‌اند.

جمهوری اسلامی، در حالی که مشروعیت خود را در داخل از دست داده و با موج‌های گسترده‌ی اعتراض مردمی روبه‌روست، با برجسته‌سازی «مبارزه با صهیونیسم» و حمایت از محور مقاومت، می‌کوشد سرکوب داخلی را با ادعای مقاومت بیرونی توجیه کند. این در حالی است که هیچ‌کدام از این سیاست‌ها با خواست و مشارکت واقعی خلق‌ها شکل نگرفته و تنها به بهای مرگ، آوارگی و فقر مردم تمام شده است.

در سوی دیگر، اسرائیل نیز برای سرپوش گذاشتن بر بحران مشروعیت تاریخی خود، تضادهای داخلی و خیزش‌های اعتراضی، به تهدید دائمی ایران نیاز دارد. دشمن بیرونی، خوراک اصلی ماشین نظامی ـ امنیتی صهیونیسم است، و جمهوری اسلامی دقیقاً همین نقش را بازی می‌کند.

در این تقابل ساختگی و درعین‌حال خونین، قدرت‌های امپریالیستی جهانی نیز فعالانه دست‌اندرکارند: آمریکا با حمایت همه‌جانبه از اسرائیل و تحریم ایران؛ روسیه و چین با بازی دوگانه برای حفظ نفوذ خود در جبهه‌های متضاد؛ و اتحادیه اروپا با سکوتی هم‌راستا با نظم امپریالیستی حاکم. آنچه در این میان غایب است، صدای مردم، صدای خلق‌ها و منافع زحمت‌کشان است.

همچنین نباید فراموش کنیم که یکی از عوامل اساسی تنش‌های میان ایران و اسرائیل، پیشرفت برنامه هسته‌ای ایران است؛ موضوعی که از سوی قدرت‌های جهانی به مثابه تهدیدی راهبردی تفسیر شده و به بهانه‌ای برای اعمال فشار و تحریم‌های شدید علیه مردم ایران بدل گردیده است. این تحریم‌ها و فشارهای اقتصادی گسترده نه تنها زندگی روزمره میلیون‌ها ایرانی را دچار بحران کرده‌اند، بلکه به شدت نارضایتی‌های اجتماعی و معیشتی را افزایش داده و زمینه را برای شکل‌گیری جنبش‌های اعتراضی وسیع فراهم آورده‌اند.

این جنبش‌ها که صدای حقیقی مردم علیه سرکوب، فقر و جنگ هستند، تنها راه نجات و تغییر بنیادین به شمار می‌روند؛ جنبش‌هایی که باید فراتر از مرزهای ناسیونالیستی و اختلافات مذهبی متحد شوند و خواستار صلح، عدالت و آزادی برای تمامی خلق‌ها باشند.

آنچه امروز در غزه، لبنان، ایران، سوریه و عراق می‌گذرد، نه جنگ «ما»، بلکه جنگ «آن‌ها»ست. جنگی که در آن خلق‌ها می‌میرند و دولت‌ها تثبیت می‌شوند. ماجراجویی‌های نظامی، مسابقه تسلیحاتی، پهپادها و موشک‌ها، هیچ‌کدام ابزار رهایی خلق‌ها نیستند.

تنها راه رهایی از این چرخه خونین، ساختن جنبشی بین‌المللی از پایین است؛ جنبشی از سوی مردم، علیه دولت‌های جنگ‌طلب ـ چه مذهبی، چه سکولار؛ چه شرقی، چه غربی.

تا زمانی که جنگ را به دولت‌ها واگذار کنیم، صلح فقط یک دروغ تبلیغاتی باقی خواهد ماند.

١٩ ژوئن ٢٠۲۵