کومه له سازمان کردستان حزب کمونیست ایران
مطالب رسیده

جنبش چپ و کومه‌له: ستون فقرات مقاومت اجتماعی در کردستان

IMG 1900

اسعد رستمی

پاسخی به اظهارات تحریف‌آمیز و سوداگرانه خالد عزیزی، سخنگوی حزب دمکرات کردستان ایران

در شرایطی که کردستان بار دیگر در مرکز تحولات سیاسی و اجتماعی قرار گرفته، و در حالی که مردم انقلابی آن در خط مقدم مبارزه با استبداد، فقر و تبعیض و نابرابری ایستاده‌اند، خالد عزیزی، سخنگوی رسمی حزب دمکرات کردستان ایران، در سخنانی که از تلویزیون این حزب و شبکه‌های اجتماعی پخش شد، حمله‌ای هیستریک و تحریف گرایانه به جنبش چپ و به‌ویژه کومه‌له به‌عنوان ستون فقرات این جنبش انجام داد. او این جریان رادیکال و تاریخی را “نیابتی بلوک سوسیالیسم” خواند و آن را به ضرر جنبش کردستان متهم کرد – ادعایی بی‌اساس، فاقد پشتوانه تاریخی و خطرناک از نظر پیامدهای سیاسی.خطری که مردم انقلابی در کردستان بارها تنفر خود از آن را در صفوف متحد خود نشان داده اند.

کومه‌له محصول کدام جنبش؟

کومه‌له نه‌تنها یک جریان سیاسی چپ و سوسیالیست است، بلکه از دل زندگی و رنج مردم رنجدیده و کارگر و زحمتکش کردستان بیرون آمده است. از آغاز دهه ۵۰ شمسی، این جریان با پیوندی عمیق با دهقانان فقیر، کارگران محروم، جوانان انقلابی و زنان سرکوب‌شده، به نیرویی سازمان‌یافته و آگاه در برابر ستم طبقاتی، ملی و جنسیتی تبدیل شد.

کومه‌له برخلاف آنچه عزیزی می‌گوید، یک جریان “وارداتی” یا “وابسته” نبوده و نیست؛ بلکه پاسخی اصیل، واقعی و اجتماعی به وضعیت موجود در ایران و کردستان بود. پاسخی که نشات گرفته از خواست و نیازی جهانی و بین المللی برای پایان دادن به بربریت و توحش سرمایه داریست، همانگونه که افکار و‌ توهمات عزیزی نشات گرفته از توهمات راست جهانی و در راس آن نظریه مضحک پایان تاریخ فوکویاما است. حضور فعال آن در انقلاب ۵۷، نقش بی‌بدیل‌اش در سازمان‌دهی مقاومت مردمی علیه رژیم جمهوری اسلامی، و پافشاری‌اش بر ساختارهای شورایی، فقط بخشی از شناسنامه تاریخی این جریان در مقابل لبیک گفتنهای جناح راست و ناسیونالیست و متوهم به جمهوری اسلامی و شخص خمینی است.
خالد عزیزی از یک‌سو جمهوری مهاباد را تمجید می‌کند، و از سوی دیگر، کومه‌له را متهم به نیابت از سوسیالیسم می‌داند. اما این واقعیت تاریخی را فراموش کرده است که خود جمهوری مهاباد، که عزیزی برایش داستان‌ها می‌نویسد، در واقع بدون حمایت اتحاد جماهیر شوروی و‌ ارتش سرخ حتی شکل نمی‌گرفت و این تجربه ثمره حضور ارتش سرخ بود.

مذاکره با رژیم و حذف جنبش چپ انقلابی؛ سناریویی آشنا

اظهارات اخیر عزیزی زمانی بیان می‌شود که او به خوبی می‌داند حزبش در گذشته بارها به دنبال مذاکرات پنهانی با رژیمی بوده که کادرها و رهبری‌اش را در همان زمان هدف حملات مرگبار قرار داده است. در حالی‌که رژیم اسلامی با موشک و بمب، اردوگاه‌های سیاسی و مقرهای احزاب کرد را هدف قرار می‌داد، تلاش برای گفت‌وگو با این دشمن جانی، نه نشانه‌ عقلانیت سیاسی، بلکه خیانت به حافظه خونین مردم مبارز است.

اکنون که جمهوری اسلامی در ضعف آشکار سیاسی و اقتصادی قرار دارد، خالد عزیزی به‌جای تمرکز بر اتحاد نیروهای مترقی، به دادن چراغ سبز برای سرکوب داخلی و حمله به جریان‌های چپ و انقلابی در کردستان روی آورده است. هدف این حملات روشن است: حذف کومه‌له و جریانات چپ و سوسیالیست از معادلات آینده، نادیده‌گرفتن نقش تاریخی آنها، و باز کردن مسیر برای یک ساختار سازشکار ،تسلیم طلب و تک‌صدایی در کردستان که آروزی رقص میدان رژیم را برآورده میکند.چراغی که سبزی اش که محکوم به خاموشی است.

کومه‌له و “ژن، ژیان، آزادی”؛ تداوم مبارزه از دیروز تا امروز

جنبش “ژن، ژیان، آزادی” که امروز الهام‌بخش میلیون‌ها نفر در سراسر ایران است، ریشه در همان سنتی دارد که کومه‌له از دهه‌ها پیش پایه‌گذاری کرده بود: دفاع از حقوق زنان، نقد بنیادهای پدرسالار، مبارزه با طبقه حاکم و خواست برای عدالت اجتماعی. تضعیف چنین جریانی، تنها به سود رژیم و شرکای محلی‌اش است. کومه‌له، در تمام این سال‌ها، با هزینه‌های سنگین، نه تنها به حیات خود ادامه داده بلکه به ستون فقرات مقاومت اجتماعی در کردستان تبدیل شده است.

پایان خط برای سیاست حذف و خان‌سالاری سیاسی

مردم کردستان، برخلاف تحلیل‌های ساده‌انگارانه‌ای که کردستان را به قم یا الازهر تشبیه می‌کنند، به خوبی آموخته‌اند که تنها راه رهایی، تکیه بر اراده جمعی، تشکل‌یابی از پایین و رادیکالیسم سیاسی است. سیاست حذف، تک‌حزبی‌گری و تصور کردستان آینده به عنوان ملک خان‌ها و سخنگویان خوش‌خیال، سال‌هاست در میدان عمل با شکست روبه‌رو شده است.

امروز، زمانی که خالد عزیزی به جای روشنگری، درگیر تحریف است، زمانی‌ست که بیش از همیشه باید از کومه‌له و سنت چپ و سوسیالیسم در کردستان دفاع کرد.

جنبش چپ در کردستان، و به‌ ویژه کومه‌له، نه یک گذشته‌ تمام‌شده، بلکه آینده‌ای زنده و پویاست.

آینده‌ای که همچنان صدای واقعی عدالت، برابری و رهایی را نمایندگی می‌کند.چیزی که کابوس تخیلات عزیزی است.
با این نفرت پراکنی و جعل تاریخ نهایتا عزیزی یا قربانی توهمات مذاکرات مبهم و تاریک نروژ و بغداد میشود یا دلبسته اتوبوس مجانی پهلوی خواهد شد.