اول ـ مراسم های نوروزی امسال درتمام شهرها، شهرک ها و بیشتر روستاهای پرجمعیت بر گستره ی جغرافیای کوردستان و نیز در چندین محله تهران، مشهد، حافظیه شیراز، تخت جمشید، بعضی نواحی همدان، گنبد کاوس، اصفهان، ماهان، ایذه، رضوانشهر، بازارهای شهرهای استان گیلان و مازندران همراه با برافروختن آتش نوروزی و رقص های مختلط دختران و پسران بدون حجاب و روسری به شیوه ای برگزار شدند که در ۴۵ سال گذشته نظیر آن دیده نشده بود. در کوردستان زنان با لباس های زیبای کوردی دست در دست مردان با رقص و پایکوبی از یک هفه قبل از پایان سال ۱۴۰۲ به استقبال نوروز و سال نو رفتند. در بعضی از این مراسم ها شعارهای «زن، زندگی، آزادی»، «آزادی، آزادی، آزادی» و نظایر آنها طنین انداز بود و همراه با رقص و آوازهای شادی بخش، سرودها و ترانه های انقلابی نواخته می شدند. توجه داشته باشیم که این شور و شوق مردم در برگزاری عید نوروز در ماه رمضان جریان دارد که خود اهمیت آن را صد چندان می کند. در سال های پیشین، قبل از تحول انقلابی در فرهنگ مردمی در جریان خیزش ژینا ، اگر چنین اتفاقی می افتاد نیروهای سرکوب رژیم به بهانه رمضان و روزه خواری و بهانه های دیگر، اجازه هیچ تجمعی را نمی دادند و یا آن را به خاک و خون می کشیدند. اما حالا حتی جرات تذکر دادن را نیز در بسیاری از موارد ندارند. مردم، خیابان ها، میدان ها، آرامگاه ها، اماکن تاریخی را به کنترل خود در آورده بودند. آن ها با ارتباطات گسترده اینترنتی، شبکه هایی از همگرائی ها را ایجاد کرده اند و قرارهای گردهمآئی هایشان را در این شبکه ها می گذارند و چنین جمع های با شکوهی را شکل می دهند. واقعیت این است در زیر پوست این کارناوال شادی، آگاهی سیاسی و تنفر از رژیم اسلامی و به زباله دان افکندن فرهنگ و راه و روش زندگی مورد نظر این رژیم و امید به آینده روشن لانه کرده است. سازماندهی هماهنگ این مراسم ها توسط افرادی با چهره های علنی و با نفوذ در میان مردم نشانه تحول امیدبخشی در جامعه مدنی ایران است. این تحول مسرت بخش، آغازی بسیار نیکو در سال جدید است و باید آنرا به فال نیک گرفت.
دوم ـ در روزهای منتهی به نوروز و آغاز سال جدید، نمونه های جدیدی در مقیاس عظیم از دزدی و فساد در سطوح بالای رژیم بر ملا گشته است. افشای فساد امام جمعه تهران و داماد و برادر دامادش، یک رسوائی دیگر بر رسوائی های بیشمار حکومت گران چپاولگرِ مبلغ ساده زیستی افزوده است. به دنبال فساد امام جمعه تهران، پرونده أعوان و انصارخانواده مهدویکنی به عنوان بخشی از تازه ترین فساد آشکار شده در آستانه سال نو در مطبوعات داخل کشور به میان آمد. در مورد کاظم صدیقی امام جمعه تهران علاوه بر کلاهبرداری و دزدی مستقیم، معلوم شده است که با توجه به نزدیکی وی به خامنه ای برای بسیاری از پرونده های فساد مالی دیگر پارتی بازی کرده و حق و حساب دریافت می کرده است. روشن است که این افشاگری ها، نه از سر خیراندیشی و تلاش برای اصلاح امور، بلکه جلوه ای از جنگ گرگ ها و مافیاهای درون حاکمیتی است که جنگ بر سرجانشینی را آغاز کرده اند. واقعیت این است که فساد در جمهوری اسلامی امری نهادینه شده است. ساختار حکومت اسلامی با وجود یک امپراطوری عظیم اقتصادی تحت کنترل سپاه پاسداران، که نزدیک به ۷۰ درصد کل اقتصاد ایران را در کنترل دارد، محل تجمع قدرت، رانت و فساد است. اما امر فساد در این حکومت یک وسیله سیاسی نیزهست. در واقع در جمهوری اسلامی فساد نوعی “فساد راهبردی” است که رأس قدرت آگاهانه از آن به عنوان ابزار تداوم حکمرانی استفاده کرده است. کاهش چشمگیر روحیه آرمانگرایی و مسائل اعتقادی در نسل جدید نیروهای رژیم و ریزش پایگاه اجتماعی آن، زمینه فساد مالی و گرایش به ثروت اندوزی شخصی را به خصوص در میان مسئولان رده بالایِ حکومتی در سطحی وسیع افزایش داده است. کارفرماها نیز بویژه بعد از پایان جنگ با عراق و ریاست جمهوری رفسنجانی استدلال می کردند که فساد بد نیست و روغن چرخ توسعه می باشد. چنین فساد گسترده ای آن چنان تاروپود این رژیم را درهم تنیده که با اینگونه طرفندهای رقبای درون رژیم پایان نمی یابد. سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی تنها راه رها شدن از اختاپوسی است که بر ثروت این کشور در زیر زمین و در روی زمین چنگ انداخته است.
سوم ـ اوضاع حاکمیت اسلامی به قدر کافی شکننده شده است. نگاهی به واکنش ها و موضع گیری های بسیاری از وابستگان صاحب نام جمهوری اسلامی نشان می دهد که روندِ فروپاشی این حکومت آغاز شده است. همه بر این نظر هستند که دوران کلان روایت های حکومت اسلامی به پایان رسیده است. این نظام دیگر حرفی برای گفتن ندارد و فروپاشی آن تنها مسئله زمان است نه احتمال یا عدم احتمال آن. بر این پایه تلاش برای شکل دهی به آلترناتیوی در فردای فروپاشی از سوی تمامی جریانات وابسته به این حاکمیت با قدرت و با جدیت در جریان است؛ چه در میان اصلاح طلبان، چه در میان جریانات ناراضی درون حکومت، به روشنی دیده می شود. به نظر می رسد که اپوزیسون راست داخل و خارج از کشور، نیاز به همدیگر را به خوبی حس کرده اند. نکته مشترک همه آن ها، دشمنی شان با چرخش به چپ پائین جامعه است. همه آنها از پائین جامعه و چرخش به چپ آن به وحشت افتاده اند. همه این نیروها از چپ نفرت دارند. همه آنها چپ را خطری جدی می پندارند. هر چند آنها چپ را در تحولات کنونی ایران عددی به حساب نمی آورند اما از رشد پایگاه چپ در جامعه به شدت نگران هستند. جالب است در مباحث آنها هیچ اشاره ای به مبارزات تشکل های صنفی معلمان، به وزن بازنشستگان، به اعتراضات کارگران و حتی به مسئله محیط زیست دیده نمی شود. همه مباحث آنها در حوزه سیاست و چگونگی تغییر آرام ساختار سیاسی در کشور است.
چهارم ـ بر أساس منابع اطلاعاتی حکومتی موج دیگری از مهاجرت پزشکان و پرستاران ایران براه افتاده است. کمسیون بهداشت مجلس اسلامی اعلام کرده است که پس از دوره کرونا حدود ده هزار پزشک در حوزه های مختلف عمومی، متخصص و فوق تخصص، پرستاران و سایر زیرمجموعه های حوزه پزشکی، علیرغم محدویت هائی که وجود داشته ، ایران را ترک کرده اند. « رصدخانه مهاجرت ایران» گزارش می دهد که آمار مهاجرت ایرانی ها نشان دهنده مهاجرت ۶۵ هزار نفر در هر سال از ایران است. طبق آمار ارائه شده توسط روزنامه فرهیختگان در سال ۱۴۰۲ دو هزار و سیصد پزشک متخصص و ۴۲۰۰ پزشک عمومی از ایران خارج شدهاند که ۳۰ درصد از متوسط ورودی پزشک به بازار کار در ایران بیشتر است. ایران تحت حاکمیت رژیم اسلامی یکی از کانون های مهاجر خیز جهان است. اگر چه هنوز اکثریت مهاجرت کنندگان از ایران را پناهندگان سیاسی، جوانان بیکار جویای کار تشکیل می دهند، اما اینک حتی مقامات رژیم از بحران مهاجرت پزشکان، پرستاران، روزنامه نگاران و هنرمندان ، ورزشکاران، فارغ التحصیلان ممتاز دانشگاهها و حتی صاحبان سرمایه سخن می گویند. در شرایطی که بیمارستانها در داخل ایران با کمبود کادر متخصص روبرو هستند، کیفیت و سطح آموزش در مراکز آموزشی سقوط کرده است. محیط زیست نیز به کارشناس و متخصص احتیاج فوری دارد. مهاجرت روز افزون این نیروهای تحصیل کرده هزینه سنگینی بر مردم ایران تحمیل میکند. رژیم نه تنها در صدد کاهش مهاجرت تحصیل کردگان از ایران نیست بلکه عملا راه آن را هموار می کند. نیم میلیون آخوند و طلبه مفتخور و مرتجع، حاکمان دزد و فاسد، اراذل و اوباش اسلامی کشور را ملک شخصی خود می دانند. کشور ایران به مردم تعلق دارد و اگر قرار است کسی از کشور برود این اقلیت دزد و جانی که دست شان به خون مردم آلوده و ثروت و سامان کشور را تاراج کرده اند، باید زحمت را کم کنند. رژیم اسلامی، ایران را به جهنمی واقعی برای بخش بزرگی از جمعیت ایران تبدیل کرده است. رشد روز افزون مهاجرت به علت ورشکستگی سیاسی، فرهنگی ، اقتصادی و اجتماعی مدل حکومت اسلامی در ایران است. با سرنگونی این حکومت مرتجع، میلیون ها مهاجر که به دلایل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ناچار به مهاجرت شده اند با تجارب وسیع و امکانات گسترده ای که بدست آورده اند، نقش جدی و موثری در بازسازی کشور و بنیاد نهادن نظامی آزاد و برابر و مرفه در ایران آینده، خواهند داشت.
پنجم ـ صبح روز ۲۵ مردادماه ۱۴۰۲، جمعی از فعالان مدنی شامل معلمان و فعالان حقوق زنان با یورش ماموران امنیتی به منازل خود در شهرهای رشت، انزلی، لاهیجان و فومن بازداشت شده بودند. بلافاصله پرونده سازی های جعلی آغاز شد و سرانجام روز هشتم فروردینماه، ۱۴۰۳با استناد به پرونده های جعلی توسط شعبه سوم دادگاه انقلاب رشت به ریاست قاضی مهدی راسخی مجموعا حکم ۶۱ سال زندان برای آنها صادر شد. بازداشت شدگان در حوزه فعالیت زنان عبارتند از:
فعالان حوزه زنان، زهره دادرس، فروغ سمیعنیا، سارا جهانی، یاسمین حشدری، شیوا شاه سیا، نگین رضایی، متین یزدانی، آزاده چاووشیان، زهرا دادرس، جلوه جواهری، هومن طاهری هستند. اعضای کانون صنفی معلمان گیلان، محمود صدیقی پور، عزیز قاسم زاده، علی نهالی، تیمور باقری کودکانی، جواد سعیدی، طهماسب سهرابی، انوش عادلی، جهانبخش لاجوردی، غلامرضا اکبرزاده، یداله بهارستانی هستند. شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران، احکام ناعادلانه علیه این فعالان مدنی، را قویا محکوم کرده و اعلام نموده است که این رویه، در اراده مردم تحتستم ایران، جهت به ثمر رساندن جنبش رهایی بخش و برابریطلب خویش، ذرهای خلل وارد نخواهد ساخت.
جانباختن سارا تبریزی دختر جوان ۲۰ ساله از جمله قتل های حکومتی است که در هفته اول سال ۱۴۰۳ روی داد. وی روز چهارم فروردین به وزارت اطلاعات احضار شد یک روز بعد جسدش در منزل پدریاش در تهران پیدا شد .در بیانیهای که روز شنبه ۱۱ فروردین با امضای گلرخ ایرایی، نرگس محمدی، ناهید تقوی، آنیشا اسداللهی، سپیده قلیان، ریحانه انصارینژاد، محبوبه رضایی و مریم حاجحسینی، در پای آن بهچشم میخورد، به فشارهای دستگاه امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی بر سارا تبریزی اشاره شده است. زنان زندانی همبند سارا تبریزی تأکیدکردهاند: «این مرگ به هر شکل و تحت هر شرایطی که رقم خورده باشد، مسئولیت آن با حکومت است. همچون مرگ هزاران نفری که تحت سیطرهی حکومتها، طی دههها دیکتاتوریِ فاشیستی سر به دار، سر به نیست و مفقود شدهاند».
ششم ـ کشتار مردم فلسطینی توسط سربازان اسرائیلی با بیرحمی تمام همچنان جریان دارد. آمار جانباختگان این تجاوز وحشیانه به بیش از ۳۲ هزار نفر از کودک و زن و مرد و پیر و جوان از مردم بی دفاع رسیده است. چهره کریه بنیادگرائی مذهبی و راسیسم از نوع یهودی آن اکنون بیش از پیش در جهان رسوا شده است. حمایت بیدریغ آمریکا از این جریان نیز شکل تهوع آوری به خود گرفته است. گفتنی است که در تمام طول یک صد و هفتاد و دو روز جنگ غزه، کشورهای عربی هیچ اقدامی برای تاثیرگذاری بر این جنگ و توقف آن انجام نداده اند و حتی از اعمال فشار اقتصادی بر اسرائیل و متحدان غربی اش نیز امتناع کرده اند. شورای امنیت سازمان ملل، روز دوشنبه ششم فروردین ۱۴۰۳قطعنامه ضرورت آتش بس فوری و پایدار در غزه را تصویب کرد. آزادی گروگان ها و ارسال فوری کمک های بشر دوستانه به غزه از مواد دیگر و مهم قطعنامه است. نماینده آمریکا در شورای امنیت برخلاف موارد گذشته، به جای وتو کردن به آن رای ممتنع داد. اما بلافاصله بعداز آن بازی دستگاه دیپلماسی آمریکا و تبلیغات جنگ سالاران حامی دولت و ارتش اسرائیل، اعلام کردند که قطعنامه الزام آور نیست. چند ساعت پس از تصویب این قطعنامه جتهای اسرائیلی بامداد سهشنبه به شهر رفح حمله کردند. این در حالی است که بیش از یک میلیون و نیم آواره فلسطینی از دیگر مناطق ویران شده نوار غزه به آنجا پناه بردهاند. سخنگوی سازمان ملل صراحتا اعلام کرد که دلایل غیر قابل انکاری وجود دارد که اسرائیل مرتکب جنایت نسلکشی در نوار غزه شده است، وی تاکید کرد که ماهیت و اندازه حمله اسرائیل به غزه نشان دهنده قصد نابودی فیزیکی فلسطینیان است.
سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی
پیروز باد انقلاب مردم ایران
زنده باد آزادی، دمکراسی و سوسیالیسم
سازمان کارگران انقلابی ایران(راه کارگر)
حزب کمونیست ایران
یکشنبه ۱۳ فروردین ۱۴۰۳ برابر با اول آوریل ۲۰۲۴