رشد جنبش های مطالباتی و گسترش مقاومت بر بستر سرکوب لجام گسیخته
اول ـ جنایات اسرائیل در نسل کشی سازمانیافته در غزه، تلاش برای آواره کردن نزدیک به دوونیم میلیون نفر، بی اعتنائی آشکار به قوانین بین المللی در جنگ و پخش اخبار جعلی و دروغ، و حمایت آشکار آمریکا و دیگر کشورهای امپریالیستی از این سیاست با توجیه “دفاع از خود”، خشم افکارعمومی جهان را برانگیخته است. دولت آمریکا برای جلوگیری از زیر فشار قرار گرفتن اسرائیل و ایجاد سپر حمایتی از رژیم آپارتاید اسرائیل سه رزمناو جنگی از جمله رزمناو جنگی با موشک های مجهز به سلاح اتمی را به آب های خاورمیانه اعزام کرده است. پاسخ مردم آگاه و نگران جهان به بسیج نظامی و دیپلماتیک آمریکا و متحدانش در دفاع از نسل کشی رژیم نژاد پرست اسرائیل و در اعتراض به تبدیل زندان روباز غزه به گورستان و به قتل گاه کودکان فلسطینی، به راه انداختن کارزارهای وسیع مردمی در گوشه و کنار جهان بوده است. تظاهرات چند صدهزار نفری در پایتخت ها و کلان شهرهای جهان، در اروپا و آمریکا، در آسیا و خاورمیانه ، نمونه های این واکنش افکار عمومی جهان به ماشین جنگی اسرائیل و تبلیغات دروغین کشورهای غربی است. این واکنش خشم آگین و قابل ستایش بخش های گسترده ای ازمردم آگاه جهان، نشان می دهد که دوران فریب افکار عمومی از سوی رسانه های همگانی قلم به مزد، به سر آمده است. فشار افکار عمومی، مقامات دولتی در همه کشورها را به واکنش واداشته و بر سیاست های آنها تاثیرات جدی بر جای گذاشته است. حالا در عصر رسانه های اجتماعی فراگیر و جهانی، در عصر شهروند خبرنگارهای جسور و آگاه، نمی توان با قدرت رسانه های مگاتونی بر واقعیت ها خاک پاشید و حقایق را وارونه جلوه داد و به فریب افکار عمومی پرداخت. انحصار خبر از دست رسانه های همگانی وابسته به قدرت های دولتی خارج شده است. این عصر جدیدی از بیداری عمومی است.
دوم ـ رشد روز افزون آگاهی عمومی از ابعاد جنایات نیروهای واپسگرا، نژادپرست و انتقامجو، از هر دو سوی جبهه کنونی، باعث شده است که در میان افکار عمومی مردم جهان، تفکیک روشنی میان اقدامات نژادپرستانه و نسل کشی از سوی ارتش اسرائیل با یهودستیزی بینادگرایان اسلامی ایجاد شود. تظاهرات شجاعانه یهودیان صلح دوست در اسرائیل، امریکا و انگلیس علیه جنایات ارتش اسرائیل و تقاضای آنها برای آتش بس و با شعار زیبای “به نام من نه”، حربه انتقام جوئی و شعارهای یهودستیزانه را از بسیاری از نیروهای مسلمان ضد یهود یا فاشیست های یهودستیز گرفته است. تظاهرات یهودیان صلح دوست و مخالف صهیونیسم و مخالفت بخشی از مردم اسرائیل با سیاست های نژادپرستانه دولت نئوفاشیستی نتانیاهو، روزنه ای از امیدبرای یافتن راه حلی متناسب با انتخاب آزادانهمردم هردوسوی جنگ ایجاد کرده است.نسل جوان و آگاه فلسطینی نیز به تدریج به این نتیجه می رسند که سیاست های مقامات سیاسی سالمند فلسطینی در همه جناح های سیاسی، منطبق با واقعیت های امروز جامعه فلسطینی نیست. بخشی از جوانان فلسطینی که تحت شرایط آوارگی رشد یافته اند، خصلت جهان وطنی بالایی دارند و نسبت به مسائل جهان با نگاهی روشن و امروزین واکنش نشان می دهند. تحولات نسلی در میان مردمان اسرائیل و فلسطین، این امید را زنده می کند که در آینده و در شرایط پایان یافتن شرایط جنگی و آغاز تلاش ها برای یافتن راه حل های تازه برای گشودن گره کور مسئله فلسطین و اسرائیل، شاهد نقش برجسته تر این نیروی جوان در هر دو سو باشیم.
سوم ـ واکنش رژیم جمهوری اسلامی به تحولات غزه و برخورد محتاطانه با مسئله گسترش جنگ، نشان داد که سیاست جمهوری اسلامی وارد شدن در جنگی نیست که توان پیروز شدن در آن را ندارد. هم عدم مشروعیت سیاسی رژیم و عدم حمایت عمومی از چنین جنگی، هم فروپاشی اقتصادی در کشور و هم تهدیدات آمریکا، حاکمیت اسلامی را واداشته که سیاست تبلیغاتی قوی و عدم دخالت نظامی در پیش بگیرد. سخنان سید حسن نصرالله نیز به شکل روشنی در راستای همین سیاست رژیم جمهوری اسلامی بیان شد.
چهارم ـ در بحبوحه این جنگ ویرانگر شاهد تظاهرات چند صدهزارنفری در استانبول، آنکارا، امان، کراچی، مراکش، پاریس ، لندن، مادرید، رم، واشنگتن، نیویورک، جاکارتا و دیگر کلان شهرها بوده ایم . اما در ایران به دلیل نفرت روزافزونی که مردم از رژیم اسلامی دارند شاهد هیچ گونه تظاهرات توده ای از طرف مردم ایران نبوده ایم. حتی رژیم اسلامی نیز از برگزاری تظاهرات نمایشی خودداری کرده است زیرا می ترسد کنترل این تظاهرات از دستش خارج شود. با این حال نباید به این نکته بی توجه باشیم که اگر مردم ایران از سیستم آپارتاید حاکمیت اسلامی رنج می برند، مردم فلسطین نیز هم از سیاست گروه های اسلامی حاکم و هم از سیستم آپارتاید دولت اسرائیل در رنج و غذابند. از این رو باید به خاطر داشته باشیم که نمی توانیم درست در زمانی که علیه آپارتاید حکومت اسلامی در کشور خود می جنگیم، علیه آپارتاید دولت نژادپرست در اسرائیل بی تفاوت باشیم. تنها با دفاع قاطع و روشن و واقعی از حق تعیین سرنوشت دیگر ملت ها می توان از حق تعیین سرنوشت خود نیز قاطعانه دفاع کرد و انتظار حمایت از این مبارزات را از سوی دیگر خلق ها و بویژه خلق های کشورهای همسایه داشت.
نیروهای سلطنت طلب و شخص رضا پهلوی و “رژیم چنجی های” پروژه بگیر و برخی نیروهای سیاسی راست و محافظه کار، به بهانه دفاع جمهوری اسلامی از متحدان خود در فلسطین و جهان عرب، سیاست تبلیغاتی زهرآگینی علیه حق تعیین سرنوشت مردم فلسطین در پیش گرفته اند.آن ها به ارتش تبلیغاتی رژیم نژادپرست حاکم بر اسرائیل پیوسته اند و از “پودر شدن غزه” به وجد آمده اند و “عظمت” بمباران های ویرانگر ارتش اسرائیل را ستوده اند. چنین سیاستمدارانی طبعا با حق تعیین سرنوشت مردم ایران نیز موافق نخواهند بود و مردم را تنها به عنوان سیاهی لشکر سیاست های نئولیبرال و غارتگرانه شان در نظر می گیرند.
پنجم ـ در شرایطی که حاکمیت اسلامی در رسانه های همگانی اش از درد و رنج مردم فلسطین سخن می گوید، هم زمان دامنه سرکوب مردم ایران را روز به روز گسترده تر می سازد. در گرماگرم توجه جهانیان به جنگ غزه، سرکوب بهائیان به شکل سازمانیافته تر و برنامه ریزی شده تری به جریان افتاده است. در هفته های اخیر ماموران امنینی رژیم به خانه های ده ها نفر از شهروندان بهائی در اصفهان، کرج، همدان، ساری حمله ور شده اند و آنها را بازداشت کرده و یا در بیدادگاه های خود به حبس های طولانی مدت محکوم کرده اند. سرکوب بهائیان، جزئی از سرکوب دگراندیشان دینی است که حاکمیت اسلامی آنها را تحمل نمی کند. از ابتدای روی کارآمدن جمهوری اسلامی، سرکوب معتقدان به آئین بهایی به یک سنت خشن حکومتی تبدیل شده است. خشونتی که در اوایل روی کار آمدن رژیم اسلامی به قیمت جان 200 تن از جمعیت کم تعداد بهائیان در ایران منجر شده است. سرکوب بهائیان یکی از بنیادهای ایدئولوژیک روحانیت شیعه است.
ششم ـ حاکمیت تلاش می کند با گسترش سرکوب، فضای ترس و ناامیدی در میان مردم حاکم کند. اما واقعیت های مبارزاتی، از اوج گیری مبارزاتی مردم زحمتکش خبر می دهد. مبارزات جمعیت عظیم بازنشستگان اکنون نه تنها گسترده تر شده، بلکه به صورت هماهنگ تری نیز دریکشنبه ها، دوشنبه ها، سه شنبه ها و چهارشنبه های برگزار می شود. بازنشستگان کشوری، تامین اجتماعی، فولاد، مخابرات و بانک ها حالا دیگر به صورت مستمرتری جریان دارد. شعارهای بازنشستگان نشان از خشم آنها دارد که نیک دریافته اند حاکمیت اسلامی، درست در شرایطی که حقوق کارکنان دولت و نیروهای مسلح را افزایش داده اند، با افزایش مستمری بازنشستگان و کارگران به شکل آشکاری مخالفت می کنند. این مخالفت اساسآ بر پایه برنامه هفتم توسعه صورت می گیرد که سرکوب دستمزدها یکی از محورهای اساسی آن است . در کنار آن تلاش برای منحل کردن یا خصوصی کردن صندوق های بازنشستگی پس از غارت چندین دهه ای آنها از سوی دولت، محور دیگر این سیاست است که خشم بازنشستگان را برانگیخته است. در کنار بازنشستگان، در هفته اخیر شاهد مبارزات مطالباتی کارگران نفت و گاز در اهواز، آغاجاری و چابهار نیز بوده ایم که نسبت به عدم پرداخت دستمزد و حقوق شان در چند ماه گذشته دست به اعتراض زده بودند. گسترش مبارزات کارگران و بازنشستگان نشان از ورود فعال اکثریت زحمتکش جامعه به مبارزه ای دارد که تلاش می کند انقلاب شکوهمند ژینا را به پیروزی برساند.
هفتمـ سوختن بدن های ۳۲ تن از معتادان کمپ ترک اعتیاد «گام اول رهایی» در شهرستان لنگرود و مصدومیت ۱۷ تن از آنها، فاجعه ای بود که در هفته گذشته لنگرود و ایران را تکان داد. نحوه رفتار با قربانیان آسیب های اجتماعی، فقر، بیکاری و بی آیندگی در نسل جوان که زمینه ساز رشد و گسترش اعتیاد شده، از عمق فاجعه ای نگران کننده خبر می دهد. بر پایه گزارشات روزنامه نگاران و مصاحبه با خانواده های جانباختگان، روشن شده است که مسئولان کمپ لنگرود در ساعات پایانی شب داروهای آرام بخش و خواب آور به مراجعان بستری شده داده و دربورودی محل را قفل کرده و سپس به خانههایشان می رفته اند تا کسی نتواند بدون هماهنگی با آنها از کمپ خارج شود. پدر یکی از قربانیان گفته است:« میگویند شبها، در را از پشت قفل میکنند. کلید هم دست نگهبانی از همان افراد معتاد بوده است. نگهبان باید سالم باشد تا بتواند کار انجام دهد نه اینکه آن را به یک بیمار بدهند». این نحوه رفتار در حالی در چنین مراکزی مرسوم بوده که طبق قانون باید نظارت بر این کمپ ها توسط سازمان بهزیستی و یا کمیته نظارت استانیانجام بگیرد.مراکزی هم هستند که به صورت غیر مجاز در این زمینه فعالیتمیکنند..نکته مهم آن است که تمامی این مراکز به بخش خصوصی سپرده شده و عملآ نهادهای دولتی و بویژه سازمان بهزیستی پای خود را از این مسئولیت حساس کنار کشیده اند و نظارت روشنی نیز بر عملکرد این مراکز “پولساز” برای افراد و شرکت های اداره کننده انجام نمی گیرد. رفتارهای خشن با بیماران، انداختن آنها در استخرهای آب یخ در زمستان، تنبیه بدنی و رفتار با آنها به عنوان “مجرم” بارها و بارها از این کمپ ها گزارش شده است که گوش شنوایی برای جلوگیری از آنها وجود نداشته است. واقعیت آن است که در نزد حاکمیت اسلامیکه به دلیل سیاست های ضدمردمی اش زمینه گسترش اعتیاد را فراهم آورده است، جان این انسان ها هیچ ارزشی ندارد. ریشه فاجعه سوختن ۳۲ انسان در کمپ ترک اعتیاد «گام اول رهایی» لنگرود را باید در این نگاه حکومتی و حرص و آز سرمایه دارانی جستجو کرد که به قیمت جان انسان ها به دنبال سود بیشتر هستند. انسان های بیگناهی که قبل از سوختن در این کمپ، زندگی، امیدها و آرزوهایشان توسط حکومت ارتجاعی اسلامی سوزانده شده بود.
سرنگون باد رژیم جمهوریاسلامی
پیروز باد انقلاب مردم ایران
زنده باد آزادی، دمکراسی و سوسیالیسم
حزب کمونیست ایران
سازمان کارگران انقلابی ایران(راه کارگر)
شنبه ۲۰ آبان ۱۴۰۲ برابر با ۱۱ نوامبر ۲۰۲۳