اول ـ حکومت اسلامی در فضای ایجاد شده ناشی از جنگ غزه دو هدف را دنبال میکند. از یک سو تلاش می کند از این فضا ، برای بالابردن نقش خود و امتیازگیری از آمریکا و متحدانش استفاده کند و از سوی دیگر می کوشد با ادعای دفاع از مقاومت فلسطینی ها، نیروها و بدنه حمایتی خود را متحد نگهدارد و سرکوب گسترده تر جنبش مردمی را به پیش ببرد. در رابطه با محور اول، تمرکز فوق العاده ناوگان های جنگی آمریکا در خلیج فارس و دریای مدیترانه و هشدارهای روشن دولت آمریکا به حکومت اسلامی، رژیم را به عقب نشینی واداشته و متوجه ساخته است که تبلیغات جنگ طلبانه می تواند برایش گران تمام شود. اما در محور دوم، با روشن شدن ابعاد جنایت کارانه پاکسازی قومی در غزه و کشتار غیرنظامیان توسط ارتش اسرائیل، حاکمیت اسلامی خود را در میان هوادارانش محق نشان می دهد و به جنبش مردمی دندان نشان می دهد.
دوم ـ حکومت اسلامی اگر در سیاست خارجی خود، علیرغم هیاهوهای تبلیغاتی اش برای کاهش فشار خارجی، سیاست مدارا و خویشتن داری پیشه کرده ، در برابر مردم، سیاست روشن “مشت آهنین” و “انتقام سخت” را در پیش گرفته است. فشار سنگین بر زنانی که تسلیم حجاب اجباری نمی شوند، همچون قتل عمد دولتی آرمیتا گراوند و فشار سنگین بر خانواده اش و جلوگیری از برگزاری آزاد مراسم خاکسپاری، احضارها و بازداشت های هر روزه فعالان مدنی، اخراج، بازداشت و احکام سنگین برای فعالان صنفی معلمان، اخراج، احضار، تعلیق، محرومیت از خوابگاه و دستگیری فعالان دانشجویی، موج گسترده دستگیری ها در زاهدان و دیگر شهرهای بلوچستان، دستگیری هر روزه فعالان مدنی در کردستان، تشدید فشار بر نامداران عرصه فرهنگ و هنر و ورزش که قتل جنایتکارانه داریوش مهرجویی و وحیده محمدی فر بر بستر آن انجام گرفت ، احکام سنگین برای خبرنگارانی که به شرافت قلم ایمان دارند، تشدید فشار فاشیستی بر زندانیان سیاسی و خانواده هایشان با بستن وثیقه های سنگین، خودداری از اعزام به بیمارستان، هجوم های شبانه به خانه های زندانیان سیاسی آزاد شده، اجبار به ترک وطن و پذیرش تبعید با تهدید کشتن آنها در صورت ماندن در کشور، تهدید همه اعضای خانواده های دستگیرشدگان و دوستان و آشنایان شان، سیاهه ای از اقدامات حکومت اسلامی برای متوقف کردن اعتراضات مردمی است. سیاست “انتقام سخت” از مردم، از مختصات سرکوب یک حکومت فاشیستی هراسان است. حاکمیت اسلامی به این حد از سرکوب نیز قانع نیست و دولت رئیسی تصمیم گرفته است که ۵۰۰ هزار نیروی تازه را برای کنترل فضای مجازی تربیت کند. این حجم از نیرو نشاندهنده وحشت رژیم از نحوه استفاده مردم از فضای مجازی است.
سوم ـ علت گسترش سرکوب خشن حکومت اسلامی ، ناتوانی حکومت در اداره کشور و ناتوانی در برآورده ساختن نیازهای عادی معیشت مردم است. دولت انتصابی رهبر به ریاست ابراهیم رئیسی نشان داده است که در هیچ عرصه ای توانایی، دانش، تجربه و صلاحیت تصمیم گیری های کلان را ندارند. این دولت در تداوم حیات ۴۴ ساله حکومت ننگین اسلامی وضعیت اقتصادی کشور را بیش از پیش به سوی ورشکستگی کشانده است. این وضعیت به گونه ای است که تنها ۴۰ درصد از کارخانه های مجوزدار، فعالیت اقتصادی دارند که حتی با تمام ظرفیت نیز کار نمی کنند. این امر بیکاری مزمن و پایدار را بر متن شرایط رکود اقتصادی تثبیت کرده و هر روز بر ارتش بیکاران می افزاید. ناتوانی حاکمیت در تامین نیازهای اولیه زندگی مردم و ناتوانی در جذب نیروهای کارآمد باعث شده موج مهاجرت سرعت بگیرد. این امر با تسهیلات ویزایی که از سوی آمریکا و آلمان و دیگر کشورها ایجاد شده، روز به روز بدتر می شود. بر اساس آمار رسمی ماهانه ۱۵۰ پرستار با تجربه ایران را برای کار در دیگر کشورها ترک می کنند. نه تنها پرستاران، بلکه پزشکان و متخصصان نیز عطای ماندن را به لقایش بخشیده اند. از این رو سیستم بهداشت کشور با یک فروپاشی نگران کننده روبروست. در زمینه مسکن نیز وضعیت بسیار نگران کننده است. ادعای ساخت سالانه یک میلیون مسکن اجتماعی توسط ابراهیم رئیسی در حد وعده باقی مانده و سکونت گاه های غیرمجاز به شدت گسترش یافته است. بالا رفتن اجاره بها، بسیاری از مردم را بی خانمان کرده و موج مهاجرت از شهرهای برزگ به شهرهای کوچک و مهاجرت از شهرهای کوچک به روستا ها را دامن زده است. کمبود معلم بر متن موج اخراج معلمان متعهد نیز بسیاری از دانش آموزان را بدون معلم گذاشته است. سخن از کمبود ۳۰۰ هزار معلم در سال جاری تحصیلی در میان است. موج رو به رشد تورم و بویژه گرانی سرسام آور اقلام غذایی، در الگوی مصرف ایرانیان آنچنان تاثیر نگران کننده ای بر جای گذاشته که حتی سلامت جمعی مردمان این کشور را به خطر انداخته است. در یک کلام دستگاه رهبری کننده کشور، در برآورده ساختن اولیه ترین نیازهای مردمان این کشور ناتوان است و چرخ های اقتصادی دولت در گل فرو رفته است.
چهارم ـ علیرغم سیاست سرکوبگرانه و فاشیستی “انتقام سخت” از مردم، موج اعتراضات مردمی سر بازایستادن ندارد. خشم رو به گسترش مردم از جنایت قتل آرمتیا گراوند ، داریوش مهرجوئی و وحیده محمد فر آنچنان گسترش یافته که حاکمیت را به سناریوسازی های سخیف کشانده است. پنهان کاری از وضعیت آرمیتا گراوند توسط دستگاه های سرکوبگر رژیم دقیقا ترس از واکنش انفجاری توده های ناراضی از حکومت بود. حاکمیت از انفجار خشم مردم به شدت هراسان شده است. اعتراضات هفتگی و مستمر بازنشستگان در یکشنبه ها، دوشنبه ها و سه شنبه ها با شعارهای دقیق و شفاف، نشان از آگاهی این نیروی عظیم و با تجربه جنبش کارگری دارد. در کنار بازنشستگان، شاهد اعتراضات مطالباتی کارگران بخش های گوناگون از جمله صنایع نفت و گاز هستیم. مقاومت زنان و دختران جوان برای تثبیت آزادپوشی به گونه ای است که برپایه نتایج نظرسنجی سایت “شبکه شرق” در داخل کشور، در بازه زمانی یک ماهه سی ام شهریورماه تا سی ام مهرماه ۱۴۰۲، موافقان آزادپوشی ۸۴ درصد آراء را از آن خود کرده اند و تنها ۱۶ درصد پرسش شوندگان بر این نظر بودند که می توان با تصویب لایحه حجاب، حق آزادپوشی را از مردم گرفت. جدا از مقاومت مدنی در زمینه حجاب اجباری، اعتراضات هفتگی مردم شهرهای بلوچستان، علیرغم سرکوب بشدت افزایش یابنده، بیانگر پتانسیل بالای جنبش اعتراضی در کشور است. بیانیه های اعتراضی شورای هماهنگی تشکل های صنفی معلمان، سندیکاهای کارگری، کانون نویسندگان ایران، گروه های بازنشستگان، تشکل های سینمائی و اعتراضات نامداران عرصه هنر، همگی بیانگر روانشناسی اعتراضی جامعه ای پویا است که دیگر امیدی به این حکومت فاسد و جنایتکار ندارند و سودای سرنگونی انقلابی آن را دارند.
پنجم ـ روشن است که سرنگونی انقلابی حکومت اسلامی ایران ملزومات پایدار، توده ای و قوی تری را از هر آنچه که تاکنون شاهد بوده ایم را می طلبد. بخش های گوناگون جنبش اعتراضی هنوز به قدر کافی نیروهای خود را هماهنگ و همسو نکرده اند. در چنین شرایطی، یافتن حلقه ای که بتواند بخش های گوناگون جنبش مطالباتی_اعتراضی را با سایر جنبش های عظیم اجتماعی از جمله زنان و ملت های تحت ستم، و دفاع از محیط زیست را با جنبش کارگری هماهنگ سازد و امکانات بخش های گوناگون را در مسیری واحد به میدان بیاورد از اهمیت ویژه ای برخوردار است. آن شعار کلیدی که می تواند جنبش های مطالباتی را با مردم کوچه و بازار و محلات و بازنشستگان پیوند دهد و همسو سازد، شعار “تامین اجتماعی فراگیر و همگانی” است که ضرورتآ باید بهداشت، آموزش، مسکن و بیمه بیکاری و کمک های اجتماعی برای تامین معیشت را برای اکثریت عظیم جامعه در بر بگیرد. روشن است که کشور ثروتمندی همچون ایران، اگر هزینه های ماجراجویی های سیاسی و نظامی را کنار بگذارد، توانائی تامین چنین هزینه هایی را باید داشته باشد. از این رو تاکید بر شعار تامین اجتماعی فراگیر و همگانی می تواند توده های کار و زحمت در همه بخش ها را به سوی حرکتی واحد و همگرایی ترغیب نماید و ظرفیت های حرکت های مردمی را به عرصه مبارزه ای توده ای و مدنی سوق دهد و جنگ فرسایشی را به نفع مردم جهت دهد.
ششم ـ وظیفه چپ است که بر متن شعارهای کنونی خیزش انقلابی ژینا، برای شکل دادن به بدیل سوسیالیستی، بر دفاع قاطع از پائین جامعه، بر ضرورت دفاع از آزادی های بی قید و شرط سیاسی، بر دمکراسی از پائین در هدایت جامعه، بر سکولاریسم و ضرورت جدائی دین از دولت، بر حق ملیت ها برای تعیین سرنوشت خود و حق شهروندی برابر برای همه ساکنان کشور بی توجه به جنسیت، ملیت، فرهنگ، مذهب تاکید ویژه ای داشته باشد.
سرنگون باد رژیم جمهوریاسلامی
پیروز باد انقلاب مردم ایران
زنده باد آزادی، دمکراسی و سوسیالیسم
حزب کمونیست ایران
سازمان کارگران انقلابی ایران(راه کارگر)
يكشنبه ۷ آبان ۱۴۰۲ برابر با ۲۹ اکتبر ۲۰۲۳