توضیح مترجمین:
متن زیر ترجمه گفتگوی ویژه برنامهای است از کانال تلویزیون کومهله با رفیق ابراهیم علیزاده دبیر اول کومهله و از اعضای کمیته رهبری موقت حزب کمونیست ایران. این ویژه برنامه روز جمعه یازدهم شهریورماه به مناسبت ۳۹مین سالگرد تشکیل حزب کمونیست ایران از تلویزیون کومهله پخش شد. این گفتگو را رفیق امیر اسماعیل پور انجام داده است.
ما با موافقت رفیق ابراهیم این گفتگو را پیاده و از زبان کُردی به زبان فارسی ترجمه کردیم. گفتگو تا حدودی که به اصل مطلب لطمه نزند از زبان محاورهای به زبان نوشتاری برگردانده شده است. متن نهائی را هم رفیق ابراهیم علیزاده ادیت و تائید کرده است.
لاوین امانی و افشین ندیمی
١٥/٠٩/٢٠٢٢
امیر اسماعیلپور: رفیق ابراهیم وقت بخیر و ممنون از بابت حضورتان در این ویژه برنامه به مناسبت سالروز تشکیل حزب کمونیست ایران و فرارسیدن این روز را به شما تبریک میگوییم.
ابراهیم علیزاده: وقت شما هم بخیر و ممنون از شما بابت این ویژه برنامه.
امیر اسماعیلپور: رفیق ابراهیم سوالات زیادی هست که میتوان در این گفتوگو مطرح کرد، اما میخواهم ابتدا از مصافهای جهانی صحبت کنیم. امروز ۳۹مین سالروز تشکیل حزب کمونیست ایران است و ما هم در دورانی زندگی میکنیم که روزی نیست جهان شاهد یک تحول یا رویدادی دراماتیک نباشد. به نظر شما جهان به کدام سو میرود؟ شما در یک نگاه کلی این وضعیت را چگونه ارزیابی میکنید؟
ابراهیم علیزاده: من هم سالروز تشکیل حزب کمونیست ایران را به کلیه اعضا و هواداران این حزب تبریک میگویم و درود میفرستم به جانباختگان صفوف حزب کمونیست ایران و قدردانی میکنم از مقاومت و فداکاری خانوادههای سربلند این عزیزان.
موضوعی که شما به آن اشاره کردید، در واقع سوالات سنگینی به دنبال دارد،که من نمیتوانم ادعا کنم که برای همه آنها پاسخهای دقیق و روشنی دارم. واقعیت این است که ٢٢ سالی که از قرن بیست و یکم میگذرد ما از یک سو شاهد جنگها و خونریزیها، رنجها و تباهی ها، ارتجاع و عقبگردهای وحشتناک بودهایم. از سوی دیگر جهان ما طی همین ٢٢ شاهد مبارزات ترقیخواهانه انسانی و پیشرو در مقیاس جهانی و نیز تحولات شگرفی در زمینه و تکامل تکنولوژی به خود دیده است که به هیچ وجه قابل مقایسه با ٢٢ سال قبل از آن نیست. هم پیشرفتهای شگرف داشتهایم و هم عقبگردهای هراسانگیز. واقعیت این است که پيشرفت و تکامل جبر تاریخ است و پیشروی انسان نمیتواند متوقف شود. اما متاسفانه این پیشروی دریک مسیر خطی مستقیم نیست، بلکە ما در یک مسیر زیگزاگ گونه به جلو میرویم. این مسیر در عین حال که ما را رو به جلو میبرد، درد و رنجش هم اعماق وجودمان را فرا میگیرد.
اگر منطق رویدادها را درک نکنيم و انتظار پیروزی آسان و کم هزینه داشتە باشیم “چون چنین پیروزی در عالم واقع به وقوع نمیپیوندد” نومیدی و یاس و فقدان انگیزه بر ما مسلط میشود. اما اگر آن منطق را درک کردیم، منطقی که علم تاریخ آن را به مامی آموزد، خود را به منطق و آگاهی برای نبردهای پیش رو مسلح کردیم نه ناامید میشویم و نه گرفتار خوشخیالی در مورد کسب پیروزیهای آسان. بگذارید به چند نمونه از تناقضاتی اشاره کنم که در همین منطقه ما در خاورمیانه شاهد آن بودهایم:
در همین کشور عراق، حکومت جنایتکار بعث سقوط میکند، که آرزوی همه بود، اما این سقوط نه تنها به سر آغاز پروسه آزادی مردمان آن تبدیل نمیشود، بلکه کشور عراق را دچار بزرگترین فاجعه انسانی میکند. از سقوط صدام تا به امروز بیش از یک میلیون انسان در نتیجه کشمکشهای داخلی، جنگهای مذهبی، دخالتهای خارجی، جانشان را از دست دادهاند. میزان بیشماری نوزاد همراه با مادرانشان به دلیل عدم دسترسی به درمان و تغذیه کافی جانشان را از دست دادهاند. انسانهای زحمتکش زیادی گرسنگی و فقر را با گوشت و پوست، آنهم در کشوری که بر روی دریایی از ثروت و منابع زیرزمینی قرار دارد، تحمل کردند. علیرغم اینکه آروزی دیرین همه ما کە سقوط صدام بود بە وقوع پیوست، اما ماحصل آن بە چنین فجایعی ختم شد و این نمونهای است از حرکت زیگزاگی از لحاظ سیاسی که به آن اشاره کردم.
نمونه دیگر خیزشهای موسوم به بهار عربی است، که در سال ۲۰۱۱ رُخ دادند و چند دیکتاتور از کُرسی قدرت پایین کشیده شدند، ولی در فقدان یک رهبری پیشرو و رادیکال بدیل آنها چه بود؟ از آن خیزشهای حقطلبانه فجایعی بوجود آمدند که تا امروز در سوریه، یمن، و لیبی جریان دارند.
بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸ نیز که در همین بیست و چند سال ابتدای قرن بیستویکم رخ داد و قسمت اعظم تاثیرات فاجعهبار آن بهسوی کشورهای توسعه نیافته سرازیر شد. دولتهای بزرگ به کمک شرکتها و کمپانیهای در آستانه ورشکستگی شتافتند و تریلیونها دلار کمک مالی در قالب وامهای بلاعوض به این شرکتها و بانکهای بزرگ بینالمللی پرداخت کردند تا آنها را از این بحران نجات دهند و نظام سرمایهداری در معرض فروپاشی قرار نگیرد. کرونا آمد و همان ماجرا تکرار شد. تریلیونها دلار برای جبران تعطیل شدن کارخانهها و مشاغل صرف کردند. سوال اصلی از دولتها این است: این پولهای کلانی را کە به این کمپانیها و شرکتها بزرگ سرازیر کردید، تا از ورشکستگی نجات پیدا کنند، از کجا آوردید؟
این همان پولهایی است که قاعدتاً بایستی صرف خدمات اجتماعی، بیمه بیکاری، خدمات به سالمندان، آموزش و پرورش رایگان و بسیاری خدمات دیگر میشد. در نتیجه سطح خدمات اجتماعی پائینتر آمد. تعرض سیستم سرمایهداری به خدمات اجتماعی پیامدهای ناگوار دیگری را به دنبال آورد. در کشورهای توسعه نیافته وضعیت به مراتب بدتر از کشورهای توسعهیافته بود و قسمت اعظم آوار بحران را بر سر مردم این کشورها خراب شد. کشورهای پشرفته سرمایهداری برای خروج از بحران از سفره مردم کشورهای عقبمانده اقتشادی، هزینه کردند و مردم این کشورها را در فقر و فلاکت بیشتر فرو بردند. اگر از سویی در کشورهای خودشان بحران بیکاری، گرانی و تورم را کنترل کردند از سوی دیگر از خدمات اجتماعی کاستند، در اکثر کشورهای توسعهیافته سن بازنشستگی را افزایش دادند.
جنگ اکراین هم نمونه دیگری از کشمکشها و تناقضات جهان سرمایهداری است. از یک طرف کشوری آباد را به ورطەی جنگ میکشند و ویران میکنند و از سوی دیگر چندین تریلیون دلار سلاح تاکتیکی و کشتار جمعی تولید میکنند تا کشوری را ویران کنند. هزینهای که با آن میشود مشکلات، بسیاری را حل کرد. تورم و گرانی ناشی از این جنگ همه جهان را فرا گرفته است. مردم قاره اروپا از جنگ جهانی دوم تا به امروز هرگز چنین نرخ بالایی از تورم و گرانی را تجربه نکردهاند. بعضی کالاهای اساسی زندگی صد تا صد و پنجاه درصد گران شدهاند، برق، گاز و هزینه سوخت چند برابر شده است. همه اینها از یک طرف و در مقابل نیز به پیشرفت تکنولوژی نگاه کنید. انسان در اعماق آسمان به پیش میرود. تکنولوژی هوش مصنوعی هر روز دست آورد جدیدی ارائه میدهد.
این نمونهها نشان دهنده تناقضاتی هستند که جهان امروز ما شاهد آنها است، با اینحال وقتی از دور و در یک مقیاس تاریخی به جهان نگاه میکنیم، آنچه میبینیم این واقعیت است که نهایتاً انسان رو به جلو حرکت میکند. انسان توانسته است به اندازه سیر کردن همه ساکنان کره زمین، به اندازه در رفاه و آسایش بودن همه ساکنان این کره خاکی نعمت و ثروت تولید و ذخیره کند. این همان سیمای جهان امروز است که میبینیم، جهانی که در آن خوب و بد در کنار هم به حیات خود ادامه میدهند و نهایتاً ما باید راه خودمان را میان این کشمکشها و تناقضات برای جلو رفتن باز کنیم.
امیر اسماعیلپور: رفیق ابراهیم در چنین وضعیتی ما باید چکار کنیم؟ سرنوشت ما چیست و چگونه میتوانیم روی این وضعیت تاثیرگذار باشیم؟
ابراهیم علیزاده: برای انسان محروم و استثمار شده یعنی کسی که از این وضعیت ناراضی است، مبارزه کردن برای تغییر وضع موجود، انتخاب نیست، بلکه ضرورت زندگیست. انسان استثمار شده دو انتخاب ندارد. او نمیتواند انتخاب کند که مبارزه کند یا نه. اگر مبارزه نکند آنچه را هم که دارد از دست میدهد . این جهان اساساً توسط کسانی تغییر میکند که چارهای جز مبارزه با وضع موجود ندارند. اجازه دهید یک مثال بیاورم: قایقی را در نظر بگیرید که جمعی در آن نشستهاند و در مسیر حرکت آب رودخانهای خروشانی در حرکت هستند. هر چند آنها در جهت جریان آب حرکت میکنند، اما باوجود این نیاز به پارو زدن دارند، زیرا اگر پارو نزنند کنترل قایق را از دست میدهند و جریان آب رودخانه قایق آنها را به کنارههای رودخانه میکوبد و غرق خواهد کرد.
این جهان غرق در ثروت و نعمات مادی است. ثروت و نعمتی کە ما را به بنیان نهادن جهانی آزاد و برابر و مرفه نزدیکتر کرده است. این یک آرزوی خوشخیالانه بیاساس نیست، تنها باید آماده شویم که هزینه پیروزی را بدهیم. هزینهیی که هرچه کمتر باشد بهتر و اینجاست که فاکتورهای هُشیاری، کاردانی، رهبری و تشکیلات نقش خود را ایفا میکنند.
امیر اسماعیلپور: رفیق ابراهیم اگر اجازه دهید به چند موضوع خاص در مورد منطقه خودمان، ایران و عراق بپردازیم. ابتدا عراق، همانگونه که خودتان اطلاع دارید بحران سیاسی در عراق روز به روز عمیقتر میشود. همه ما شاهد اتفاقات چند روز گذشته عراق بودیم، این بحران را چگونه ارزیابی میکنید و آینده عراق و اقلیم کردستان را چگونه میبینید؟
ابراهیم علیزاده: اوضاع جدید عراق تحت تاثیر چند فاکتور قرار دارد که در کوتاه مدت نقش سرنوشتسازی را در عراق ایفا میکنند:
اول، منافع متضاد دولتهای خارجی است. ایران، ترکیه، عربستان و آمریکا هر کدام منافعی در این کشور دارند. احزاب و گروههای موجود در صحنه سیاسی عراق توانایی و استقلال در تصمیمگیری ندارند. این دولتها به همه سطوح این احزاب نفوذ کرده و در تصمیمگیریهای آنها مستقیم و غیرمستقیم نقش ایفا میکنند.
دوم، کارکرد مذهب است در استفاده از تودهها به عنوان ابزار. از یک سو مرجعیت تقلید شیعه در عراق صاحب فتوا است و از طرف دیگر اختلافاتشان با مرجعیت شیعه در ایران ریشهدار است. مراجع مستقر در قم با مراجع مستقر در نجف از دیرباز اختلاف داشتهاند. به هر درجه که این دو مرکز تقلید و فتوا با همدیگر اختلاف داشته باشند، به همان درجه از باورمندانشان بعنوان ابزار سوء استفاده میکنند. این مسئله نیز به نوبه خود اوضاع را پیچیدهتر کرده است.
سوم ، در عراق بیشتر از ۱۶۰ هزار نفر نیروی مسلح حشدیالشعبی وجود دارد که بین جریانات شیعه تقسیم شدهاند. این نیروهای مسلح بە لحاظ نظامی و اقتصادی کاملاً حمایت میشوند و حتی منابع اقتصادی مستقلی برای خود دارند. و آنها نیز مدام برای مخالفین خود دندان تیز میکنند و دست به ماشه آماده درگیر شدن هستند و گروکشی سیاسی میکنند.
چهارم، مسئله انتخابات و پارلمان، در حالی که قدرت سیاسی به صورت توافقی بین گروهها تقسیم شده است، دموکراسی پارلمانی هم بیمعنا شده است. در چنین وضعیت آشفتهای انتخابات نه تنها راه حل نیست بلکه اوضاع را بدتر هم میکند. در این رابطه توجه داشته باشید که کشور عراق بیش از ٤٠ میلیون جمعیت دارد. در ارزیابی از اوضاع اجتماعی عراق نباید همین چند ملیون مردم شیعه را دید که در هر مناسبتی سینه و قمه میزنند. در عراق اکثریت عظیمی وجود دارد که متاسفانه خاموش است. این اکثریت اعتمادی به نظام حاکم ندارد و در انتخابات هم مشارکت نمیکند. در آخرین انتخابات انجام شده بیش از ٧٠ درصد شرکت نکردند. این اکثریت عظیم در حاشیه رویدادها قرار دارد. سازمان و رهبری ندارد. آنچه دیده میشود فقط همان جریانات متشکل سازماندهی شده ارتجاعی هستند که وابسته به حکومتهای منطقهاند. البته دارودستههای وابسته به جمهوری اسلامی ارتجاعیترین و خطرناکترین آنها هستند.
با توجه به همه این فاکتورها بحران عراق ادامه خواهد داشت. در مورد وقوع جنگ داخلی وسیع در عراق اگر چه نمیتوان احتمال وقوع آنرا نادیده گرفت. اما به نظر میرسد که دولتهای موثر در بحران عراق یعنی آمریکا و ترکیه و عربستان سعودی و ایران مایل نیستند تا این درجه عراق نا امن شود.
در این میان از یک سو به هر درجهای که که دست جمهوریاسلامی از عراق در نتیجه فشارهای بینالمللی، مذاکرات برجام کوتاه شود یا دولت اردوغان ناچار شود از روئیاهای ارتجاعی خود دست بردارد و از سوی دیگر اکثریت خاموشی که به آن اشاره شد، از وضعیت انفعالی فعلی خارج شود و انرژی و توان خود را به کار بگیرد، میتوان به تحولات مثبت در کشور عراق امیدوار بود، در غیر این صورت متاسفانه این جامعه دورنمای روشنی نخواهد داشت.
اقلیم کردستان نیز نمیتواند برای همیشه خود را از بحران درونی عراق و بحران دولت عراق در امان نگه دارد، بدون شک این بحران بر اقلیم کردستان هم تاثیر خواهد داشت. فاکتورهایی که به آنها اشاره شد، در کردستان نیز هر کدام به شیوهای تأثیر گذار هستند. به همین دلیل نمیتوانیم بگوییم که اقلیم کردستان جزیره آرامشی است که می تواند از این بحرانهای سیاسی و اقتصادی در امان بماند و سرنوشت آن عملاً به سرنوشت عراق گره خورده است.
امیر اسماعیلپور: سوالات زیادی هستند در رابطه با وضعیت سیاسی ایران، اما به نظر من مراجعه گزارش سیاسی کمیته مرکزی کومهله به کنگره ۱۸ کومهله که انتشار پیدا کرده است، خلأی در ارزیابی و موضعگیری ما نسبت به وضعیت ایران جا نمیگذارد. اما همانگونه که به آن اشاره کردید مسئلەای کە تا حدودی تازه است، گفتگوهای برجام و احتمال توافق ایران و آمریکا میباشد. اگر بخواهیم نسبت به وضعیت ایران دقیقتر باشیم، یکی از موارد مهم برجام است. آیا اصلاً توافقی در میان است یا هر دو طرف طفره میروند؟ شایعه این هست که ایران باید امتیازاتی به غرب و آمریکا بدهد، امتیازاتی که جمهوریاسلامی در صورت توافق باید به آمریکا بدهد، کدامها هستند؟
ابراهیم علیزاده: چند نکته مهم در این زمینه وجود دارد، که به اجمال به آنها اشاره میکنم:
نکته اول: همه طرفهای گفتگو از دولت آمریکا گرفته تا بقیه، همگی بر سر اینکه بقای جمهوری اسلامی در وضعیت فعلی علیرغم سرکشیهایش بیشتر از سرنگونی آن بە نفعشان است، تفاهم دارند. از نظر آنها اگر ایران در وضعیتی غیرقابل پیشبینی قرار بگیرد، نه تنها منافعشان در ایران به خطر خواهد افتاد، بلکه کنترل کل منطقه را هم از دست خواهند داد .هم اکنون وجود جمهوری اسلامی به یک مسابقه تسلیحاتی در منطقه دامن زده است که در وضعیت بحران اقتصادی فعلی به شدت به آن نیاز دارند. از اینرو در این مذاکرات نمیخواهند جمهوری اسلامی را بیش از حد تحقیر و منزوی کنند، بلکه تلاش میکنند رسیدن به توافق برای جمهوری اسلامی آسان کنند.
نکته دوم: نتیجه مذاکرات به توازن قوای دو طرف منازعه بستگی دارد. هوش و ذکاوت مذاکره کنندگان، دیپلوماسی زیرکانه و غیره همه اینها نقش فرعی دارند، آنچه که در درجه اول تاثیرگذار است، توازن قوای دو طرف دعوا است. فکر نمیکنم در این رابطه جای بحث باشد که در این مذاکرات توازن قوا به زیان جمهوری اسلامی است. آنچه که روی میدهد در واقع چیزی نیست جز چانه زدن بر سر تعیین شرایط تسلیم جمهوریاسلامی در مقابل خواستههای آمریکا و دیگر دولتهای غربی.
نکته سوم: توافقنامه برجام تنها بر سر مسائل هستهای جمهوری اسلامی نیست. در واقع توافق هستهای چهارچوب کلی آن است، اما مسائل منطقهای، تسلیحات موشکی، آزادی گروگانهای غربی و غیره موضوعات دیگر این مذاکرات هستند. اگر یادتان باشد مایک پمپئو در دولت ترامپ دوازده شرط تعیین کرده بود که جمهوری اسلامی باید به آنها پایبند باشد. از این دوازده شرط تنها دو سه شرط آن شامل مسئله توافق هستهای میشد، مابقی شروط شامل مسائل و مشکلاتی میشد که دولتهای غربی و آمریکا با جمهوری اسلامی در کل منطقه دارند. جمهوری اسلامی قدرت و نفوذ سابق را در منطقه ندارد که با آن زیاد مانور بدهد. البته آمریکا و کشورهای غربی نیز احتیاج دارند که از ظرفیتهای جمهوری اسلامی در راستای اداره منطقه استفاده کنند. امتیازهای که جمهوری اسلامی به آمریکا و غرب میدهد، در دو زمینه اصلی است: کوتاه آمده از پروژه هستهای و محدود کردن حضورش در منطقه است.
امتیازهایی را هم که بدست خواهد آورد باز در راستای منافع غرب است، مثلاً درهای سرمایهگذاری در ایران به روی سرمایهدارهای غربی باز خواهد شد. مبادلات تجاری گسترش مییابد، نفت ایران وارد بازار میشود که بحران نفت و گاز در غرب و جهان کاهش میدهد. خوب همه اینها هم به نفع کشورهای غربی هم هست. نهایتاً خلاصه کنم، جمهوری اسلامی هر اندازه این مذاکرات کش پیدا کند هیچ انتخابی ندارد و ناچار است با غرب و آمریکا توافق کند.
امیر اسماعیلپور: رفیق ابراهیم خیلیها فکر میکنند که توافقنامه برجام، فرصتی است برای جمهوری اسلامی که از این طریق خود را از زیر فشارهای مردم و بحران اقتصادی نجات دهد و حاکمیت خود را تثبیت کند. شما این را چگونه میبینید؟
ابراهیم علیزاده: به نظر من این توافقنامه به ضرر مبارزات مردم علیه جمهوری اسلامی نیست. نه به این خاطر که با این توافقنامه، نانی به سفره مردم اضافه خواهد شد و یا فضای سیاسی حاکم بر جامعه بازتر خواهد شد، از این لحاظ حتی به توسعه اقتصادی سرمایهداری ایران منجر نخواهد شد. به عنوان مثال اگر یادتان باشد در دوره هشت ساله حکومت محمود احمدینژاد چهارصد تا پانصد میلیارد دلار پول به خزانه دولت سرازیر شد، نه اقتصاد کشور توسعه پیدا کرد و نه حداقل رفاهیاتی برای زندگی روزانه مردم به دنبال داشت. شاید سوال کنید که چرا چنین است؟ زیرا این حکومت تا مغز استخوان فاسد است، اکثر کارشناسان و نخبگان ایران را ترک کردهاند، سطح دانش در دانشگاهها نزول کرده است، مدرک فروشی، فروش سوالات کنکور و تقلب در کنکور سراسری ایران زبانزد خاص و عام است. اقتصاد ایران آنچنان ویران شده است و زیرساختهای اقتصادی آنچنان از بین رفتهاند که تنها با پول نمیتوان آن را ترمیم و یا از نو ساخت. وقتی از مثبت بودن توافقنامه برجام حرف میزنم، منظورم این است که سطح انتظارات و توقعات جامعه بالا میرود و دیگر دولت بهانه تحریمهای اقتصادی برای جواب ندادن به خواست و توقعات مردم را ندارد. جنبشهای اجتماعی رشد میکنند و این را نیز میدانیم که آینده جامعه ایران بستگی به رشد و شکوفایی جنبشهای اجتماعی جاری دارد. اگر این توافقنامه اپوزیسیون بورژوائی جمهوری اسلامی را ناامید میکند، به این دلیل است که چنین جریانی را به نفع خود نمیبینند. جریانی که قدم به قدم پیش میرود و خشت روی خشت میگذارد و سرانجام بدیل رادیکال این رژیم را شکل میدهد، این را به نفع خود نمیدانند. ما باید خودمان را برای فرصتهایی که توافقنامه برجام برای رشد جنبشهای اجتماعی بوجود میآورد آماده کنیم.
امیر اسماعیلپور: همانگونه که خودتان میدانید، اعتراضات، اعتصابات کارگری و نارضایتیها، روزانه در دل جامعه ایران در جریان است. آینده این اعتراضات و اعتصابات را چگونه ارزیابی میکنید و به کدام سو خواهند رفت؟
ابراهیم علیزاده در مورد آینده جمهوری اسلامی رویدداهای ممکن است اتفاق بیفتاند که که نە میشود آنها را پیشبینی کرد و نه در کنترل ما هستند. احتمالاً هر کدام از این اتفاقات موجب سقوط جمهوری اسلامی و یا موجب ایجاد تغییرات دراماتیک درون حکومت شوند. طبیعی است که اپوزیسیون راست جمهوری اسلامی منتظر چنین اتفاقاتی است و به مردم وعده پیروزی آسان و یک شبه میدهند. حالا این توهم است یا واقعیت بماند، ولی اگر بحث بر سر حق و حقوق مردم کارگر و زحمتکش است تنها یک راه برای کسب آن وجود دارد: مردم برای حقوق اولیهشان مبارزه کنند، نانی به سفرهشان بیاورند، نیروی خود را باور کنند، قدمهای آگاهانهتری بردارند، متشکل شوند، رهبران قابل اعتماد خود را درون این جنبشها پیدا کنند، دانش سیاسی کسب کنند. جمهوری اسلامی به آسانی اعتراضات خودجوش و بدون رهبری را سرکوب خواهد کرد. در مقابل دشمن تا دندان مسلح و منسجم و متشکل، مردم عادی نامنسجم و بدون رهبر و برنامه چه کاری میتوانند انجام دهند؟ از دهه هفتاد شمسی تا الان چند خیزش سراسری در ایران اتفاق افتاده است، مخصوصاً دیماه سال ۱۳۹۶ و بعد آبان سال ۱۳۹۸ که همه اینها سرکوب شدند. آنچه من برای آینده ایران میبینم و میتوانیم به آن امیدوار باشیم و این امیدواری بدون اساس هم نیست، در سالهای ۱۳۹۶ و ۱۳٩۸ ترکیب مردم به میدان آمده و شعارها و مطالباتشان نشان داد که مبارزات اجتماعی در عمق جامعه جریان دارد. و این نقطه امید یک حزب سیاسی رادیکال در مورد آینده جامعه ایران است. تا جایی که به استراتژی ما مربوط میشود، راه دیگر جز این وجود ندارد. اگر جمهوری اسلامی بتواند به آسانی یک حزب و جریان سیاسی را سرکوب کند، به همان آسانی نخواهد توانست یک جنبش اجتماعی ادامه کار را سرکوب و خفه کند.
جنبش انقلابی کردستان که یک جنبش اجتماعی است ۴۳ سال است که مقابل جمهوری اسلامی مقاومت میکند. جنبش کارگری سالهاست که در مقابل جمهوری اسلامی مقاومت میکند. کمکم جنبشهای زنان، معلمان، بازنشستگان به این جنبش ملحق شدهاند. آنچه ما به عنوان جبهه چپ و رادیکال به آن امید بستهایم، یک حقیقت عینی و مادی است، اما آنچه اپوزیسیون بورژوائی به آن دلخوش کرده است چیزی است واهی، مخصوصاً امروزه شاهد هستیم که غرب تمایلی به سقوط جمهوری اسلامی ندارد. البته با همه اینها اگر استراتژی ما به هر دلیل پیش نرفت، کمونیستها نیز در شرایط جدید باید، سیاست و تاکتیک خاص خود را داشته باشند.
امیر اسماعیلپور: رفیق ابراهیم شما جایگاه و نقش اپوزیسیون بورژوائی ایران را در تغییرات و فعل و انفعالات آینده ایران چگونه میبینید؟
ابراهیم علیزاده: بدون شک آنها سرانجام جبههای بزرگ از اپوزیسیون جمهوری اسلامی را تشکیل خواهند داد. اکثر آنها حتی خود را بعنوان بورژوا و یا نماینده بورژوازی معرفی نمیکنند. آنها میدان را به آسانی برای جبهه چپ و رادیکال خالی نخواهند کرد. آنها هم اکنون دارای امکانات مادی و مالی زیادی هستند و در موقع خود از پشتیبانی غرب هم بهرمند خواهند بود. همین الان هم بعضاً آمریکا از این نیروهای اپوزیسیون بورژوائی همانند گربه زیر عبا برای امتیاز گرفتن از جمهوری اسلامی پشت میز مذاکره به عنوان اهرم فشار استفاده میکنند. بجز اینها به نظرم نباید ظرفیت فریبکاری اینها را در همراه کردن بخشهائی از مردم معترض با خود دستکم بگیریم. با وجود این همه ناهماهنگی و عدم انسجامی که دارند، اساساً به دلیل مشکلات که برای جبهه چپ و سوسیالیست در سطح دنیا رخ داده است، کار ما آسان نیست. آنها درهای باغ سبز کشورهای اسکاندیناوی و سوسیالدمکراسی را به مردم نشان میدهند، وعده پیروزی آسان را به مردم میدهند. البته ما میدانیم که این وعدهها هم تا زمانی است که به قدرت میرسند، پس از آنکه به قدرت رسیدند آن وقت مردم خواهند دید که چگونه مردم از چالهای به چاله دیگر افتادهاند.
پروسهای که اپوزسیون بورژوائی رژیم را به قدرت نزدیک میکند و آنها را به قدرت خواهد رساند، همان پروسهای نیست که سوسیالیستها و چپها باید طی کنند. موقعیتی سخت و دشوار است و به نظرم ما در آينده در عرصه مبارزه علیه جمهوری اسلامی با آنها شانه به شانه خواهیم شد چه باید کردهای ما در چنین موقعیتهائی مسئله مهمی است که خود جای بحث دیگری است و شاید در فرصت این برنامه نگُنجَد.
امیر اسماعیلپور: بسیار خوب رفیق ابراهیم، در همین رابطە شما جایگاه جنبش چپ و کمونیستی و بطور کلی جریان چپ در ایران را در این تحولات چگونە ارزیابی میکنید؟
ابراهیم علیزادە: تقریباً بە آن اشارە کردم کە برای اینکە جنبش چپ و کمونیستی نقش خود را بە عنوان آلترناتیو وضع موجود ایفا کند، هیچ راه دیگری جز اتکا کردن بە مبارزە طبقاتی پیشرو، مبارزە علیە تبعیض و نابرابری و مبارزەی عدالتخواهانە، وجود ندارد. جنبشهای اجتماعی مانند جنبش کارگری، جنبش معلمان، جنبش زنان، بازنشستگان، جنبشهای محیطزیستی، بسترهائی هستند کە امکان قدرت گرفتن جریان چپ جامعە را فراهم میآورند. این حرکتها بدون آنکە هیچ سازمان و حزب چپی در راس آنها باشد و یا هدایتشان کند، در محتوای واقعی خود از لحاظ مطالباتشان، از لحاظ ترکیب شرکت کنندگان در آن چپ هستند. چند سالی است که مرکز ثقل جنبشهای اعتراضی به مراکز کارگری، به مردم فقیر حاشیەنشین شهرها انتقال یافتە است. این فرصتی است برای ما و برای جنبش چپ کە بر این بستر رشد کند، لازم بە ذکر است کە با اینکە تمامی این جنبشها و در راس آنها جنبش کارگری، بستری برای رشد جریان چپ هستند، اما این امر بە این معنی نیست کە دیگر جریانات اپوزسیون تلاش نخواهند کرد کە در آنها نفوذ کنند و یا توهم و خوشباوری بە جریان راست در آنها وجود ندارد. این مسئلە کار جریان چپ را دشوارتر و پیچیدەتر میکند.
من از حرکتهایی اجتماعی صحبت میکنم که در ذات خود چپ و بخشی از مبارزەی طبقاتی هستند، اما ما باید در اینجا بطور مشخص از احزاب و سازمانهای چپ نیز صحبت کنیم، ا احزاب و سازمانهای چپ مانند احزاب غیرچپ در چهل و سە سال گذشتە، بخش عمدەی فعالیتهایشان بە خارج ازکشور انتقال یافتە است، یعنی در واقع تبعید شدەاند. نقش آنها در آیندە و در سطح گستردە اجتماعی، منوط بە امکان بازگشت رهبری و کادرهای آنها بە داخل کشور است. روشن است که این امر عملی نخواهد بود مگر در صورت تغییر توازن قوا و بوجود آمدن گشایشی در فضای سیاسی، بە معنای دیگر ضعیف شدن دشمن و بوجود آمدن شرایطی دموکراتیک یا نیمەدموکراتیک. مضافاً اینکە این شرایط دموکراتیک یا نیمەدموکراتیکی کە امکان را برای بازگشت چپ سازمانیافتەی تبعیدی خارج از کشور فراهم میآورد، دست آوردی نیست کە در سینی زرین بە ما اهدا شود، بلکە این توازن قوا و امکانهایی کە بوجود میآیند، حاصل پیشروی همان جنبشهای اجتماعیای هستند کە ما را هم به این هدف نزدیک خواهند کرد.
بە نظر من در این رابطه نقش حمایتهای بینالمللی و انترناسیونالیستی را نیز نباید نادیدە گرفت. این امر نیز امکانهای دیگری را بوجود میآورد و راه را بر باز شدن هرچە بیشتر فضای سیاسی ایران هموار میسازد. برای مثال فشار زنان در داخل کشور و عزم آنها، فیفا را ناچار ساخت کە بە جمهوری اسلامی فشار بیاورد و بدین ترتیب دروازەی استادیومهای ورزشی بە روی زنان باز شود. در نهایت، پیشبینی من این است کە اگر ایران بە سمت سناریوهای سیاه نرود و ما وارد دورەای انقلابی شویم، در این صورت دو جریان چپ و سوسیالیت مستقل و جریان لیبرال پروغرب در ایران بە مرحلەی فینال برای تبدیل شدن بە آلترناتیو خواهند رسید، کشمکش نهایی این دو جریان است کە تکلیف قدرت سیاسی را تعیین خواهد کرد، کشمکشی کە میتواند و باید تلاش کنیم بە دور از خشونت و بە شکلی متمدنانە جریان پیدا کند.
امیر اسماعیلپور: سالروز تاسیس حزب کمونیست ایران است و جا دارد کە گفتگویمان را بە این حزب، جایگاه کنونی آن و افقی کە پیش رویش قرار دارد اختصاص دهیم. سوال اول اینکە چە ظرفیت و پتانسیلی در این حزب وجود دارد کە میتواند نقش شایستەی خود را در درون اپوزسیون چپ کە شما نیز بە آن اشارە کردید، ایفا کند.
ابراهیم علیزدە: قبل از اینکە بە سوال شما پاسخ دهم، خوب است بدانیم کە حزب کمونیست ایران را بعنوان سازمانی مشخص و ابزاری برای مبارزە در واقعیت عینی چگونه حزبی است؟
حیات این حزب قبل از هر چیزی بخشی از تاریخ چپ ایران است. تاریخی با فراز و نشیب سالهایش، با زندان، شکنجە و اعدام. تاریخی سرشار از رنجها و محرومیتها و مبارزه تا پای جان علیه جمهوری اسلامی ، این تاریخ را کسی نمیتواند نادیدە بگیرد، کسی نمیتواند در لیست مبارزات ضد جمهوری اسلامی، فداکاری، رنج، آوارگی، زندان، شکنجە و جانفشانی کادرهای این حزب را نه فقط در کردستان، بلکه در سراسر ایران انکار کند. این یک تاریخ واقعی است و همه لحظات آن ثبت شده است.
دوم اینکە این حزب یک سنت معینی در تاریخ چپ ایران است، سنتی که هزاران صفحە ادبیات سیاسی هزاران ساعت نوار و سخنرانی در معرفی این سنت وجود دارد. سنتی کە کسی نمیتواند منکر تاثیر آن بر کل چپ ایران و بر ادبیات چپ رادیکال ایران شود، این یک واقعیت است با تمام کم و کاستیهایش، بحثهایش بر جریان چپ در ایران تاثیرگذار بودە است.
سوم، حزبی است دارای برنامە و استراتژی روشن. این برنامه و این خطمشی روی طاقچه نبوده است، بلکه طی سی و هشت سال گذشتە بە طور مستمر از طریق رادیو و تلویزیون این حزب در جامعەی ایران تبلیغ و ترویج شدە است .
چهارم، این حزب دارای پیشینه تاکتیکی پر افتخاری است، هیچ مقطعی از حیات سیاسی این حزب را نمیتوان یافت کە با دشمنان طبقەی کارگر چە در اپوزسیون و چە در دولت سازش کردە باشد.
اما علیرغم تمامی اینها، این حقیقیت نیز آشکار است کە این حزب در زمینەی سازماندهی در داخل کشور، تاثیرگذاری بر جنبشهای اجتماعی بیرون از جغرافیای کردستان، ضعیف و کمتوان است. اما آیا این تنها سرنوشت حزب ما است؟ همە اپوزیسیون ایرانی از سلطنتطلب گرفتە تا مجاهدین، لیبرالها، جمهوریخواهان و جریانهای چپ تبعیدی، تمامی آنها در موقعیت مشابهی هستند. کدام یک از آنها میتوانند ادعا کنند کە توانستەاند در مقطعی، مهر خود را بر یک حرکت اجتماعی موثر در داخل جامعەی ایران بگذارند. این موقعیت تقصیر کسی هم نیست، نتیجە دیکتاتوری، سرکوب و جنایتهایی است کە در این چهل و چند سال انجام گرفتە است، آوارگی و تبعیدی کە بر اپوزیسیون تحمیل شدە است و بسیار فاکتورهای گوناگون دیگر کە اکنون نمیخواهم بە آنها بپردازم.
حزب کمونیست ایران را نمیتوان مستقل از اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران و شرایط مشابهی کە تمامی جریانات اپوزیسیون در آن قرار دارند، ارزیابی کرد. قبلاً اشارە کردم کە حزب سیاسی بە آسانی سرکوب میشود، اما در مورد جنبش اجتماعی اینگونە نیست. این است ویژگی جنبش انقلابی کردستان. این اوضاع تنها مختص بە ما و ایران نیست، مثالهای مشابە بسیاری هستند در دنیا، در دوره حکومت دیکتاتوری سرهنگها در یونان، اکثر اپوزیسیون این کشور در تبعید و آوارگی بسر میبردند و پس از سرنگونی دیکتاتوری سرهنگها بود کە فضای دموکراتیکی باز شد، احزاب سیاسی از نو سر بلند کردند. شیلی نیز بە همین گونە، در بسیاری از جاهای دیگر دنیا میتوان مثالهای مشابە یافت. بنابراین در این مورد تمامی اپوزیسیون ایران از چپ تا راست با اندکی تفاوت، در شرایط مشابهی قرار داردند. دگرگونی این شرایط و پدیدار شدن فضایی نسبتاً آزاد است کە میتواند بە رشد آنها کمک کند، آنها را به محک بگذارد و نقاط قوت و ضعف آنها را نیز آشکار سازد.
پس از اینکە حزب کمونیست ایران را در چنین چهارچوبی قرار دادیم، میتوان ویژگیهای آن را دید. بە نظر من برجستهترین ویژگی حزب کمونیست ایران این است کە بر جریانی مانند کومهلە متکی است و از این طریق دارای پایگاه اجتماعی نیرومندی است. اگر کومەلە در شرایط متفاوتی قرار دارد، بە دلیل وجود جنبش اجتماعی نیرومندی است کە از سرکوب کامل آن بازماندند.
کومهله بایستی افق سیاسی حزب کمونیست ایران را حفظ کند. چرا؟ بە این دلیل کە هدف حزب سیاسی برخلاف جنبش اجتماعی و سازمانهای مدنی، کسب قدرت سیاسی است. اما قدرت سیاسی ایران کجا دست به دست میشود، جز در تهران و شهرهای بزرگ ایران؟ اگر این افق قطبنمای حرکت ما نباشد، کومهله را هم از ظرفیتهایش در شکل دادن به آینده سیاسی ایران محروم کردهایم. اگر در این زمینه نقطه ضعفهائی وجود دارد باید بر طرف کنیم. اگر در مقاطعی فرصتهایی را از دست دادهایم و وحدت و همبستگی حزب را آنچنان کە باید حفظ نکردەایم، اینک باید آنرا جبران کنیم و جایگاه خود را در میان خانواده چپ انقلابی ایران محکم کنیم.
جریان چپ و کمونیست ایران یک جریان نیرومند اجتماعی است. از دوره انقلاب مشروطە تا کنون جریان چپ پیوستە یکی از ارکان مبارزات سیاسی بودە است، در هر دورەای و با هر تصوری کە از کمونیسم و سوسیالیزم داشتە است، اما در نهایت در نگاه جامعە و از بیرون آن را بعنوان یک جریان و چپ و کمونیست شناختە شده است. ما باید در این خانوادە و تاریخ پُربار و پُرفراز و نشیب آن جایگاه خود را حفظ کنیم.
امیر اسماعیلپور: رفیق ابراهیم شما بە انشعابات اشارە کردید. من میخواهم در همین رابطە سوالی را مطرح کنم. در سالهای فعالیت حزب کمونیست ایران، این حزب چندین انشعاب بە خود دیدە است، بە نظر شما این انشعابات تا چە اندازە اجتنابناپذیر بودەاند یا امکان جلوگیری از آنها وجود داشت؟
ابراهیم علیزادە: بە نظر هیچ کدام از این انشعابات، حداقل در زمان رُخ دادن آنها ضروری نبودند. اگرچە ممکن است کە با گذشت زمان و در صورت شفاف شدن اختلافات چارەناپذیر میبودند، اما در زمان اتفاق افتادن انشعابات بدین گونە نبودند. هیچ کدام از آنها روند طبیعی خود را طی نکردند. به طوری که مردمی کە سرنوشت این احزاب و ما را تعقیب میکنند، تشخیص بدهند کە این دو جریان دیگر نمیتوانند در کنار هم به فعالیت ادامە دهند و جداشدن اجتنابناپذیر است. زمانی کە روند شفاف شدن اختلافات بر سر عملکردها و فعالیت عملی طی نشد، و در مراجع تصمیمگیری حزبی مورد رد یا تائید قرار نگرفت، آنگاه مسائل حاشیەای بە میان میآیند، اختلافات شخصی را سیاسی میکنند و یا بلعکس، مسئلەی موقعیت تشکیلاتی برجستە میشود… بررسی مشخص روندهایی که منجر به انشعابها شدند بە ما نشان میدهند کە این حزب میتوانست علیرغم اختلاف نظرها، که وجود آنها بسیار طبیعی هم هست، با متحد شدن حول برنامه و استراتژی و فعالیت عملی واحد، منطبق با مصوبات کنگرهها و پلنومها، متحد باقی بماند. تنها زمانی ضرورت انشعاب درک میشود که از اختلافها از محدودەی نظر، عبور کنند و بە میدان عمل پا بگذارند، تازە در آن هنگام هم میتوان اساسنامەی حزب را ملاک قرار داد و در نتیجە بدون آنکە جدائی صورت بگیرد، بە صورت اقلیت و اکثریت در یک حزب فعالیت کرد.
اجازە بدید اشارە کنم کە چرا احزاب اروپایی برای مثال سوسیال دموکراتها در کشورهایی کە شرایط نسبتاً دموکراتیکی وجود دارد در طول نزدیک بە هشتاد، نود سال هیچ انشعابی در آنها اتفاق نیفتاده است؟ آیا در طول این هشتاد، نود سال میان اعضا، کادرها و رهبران این حزب، هیچ اختلاف نظری و سیاسی وجود نداشته است؟ بە همین دلیل، بلە بە نظر من اگر این انشعابات را بررسی کنیم، شاید این گفتگو موقع مناسبی نباشد کە یک بە یک آنها را بررسی کنیم، میشد از وقوع آنها در این ابعاد جلوگیری کرد و حداقل میشد روشهائی در پیش گرفت که لااقل قبل از آنکە تفاوتهای سیاسی در عملکرد و استراتژی و خطمشی حزب به صورت پلاتفرمهای روشن خود را نشان دهند، انشعابی رخ ندهد.
امیر اسماعیلپور: رفیق ابراهیم همانگونە کە همەی ما میدانیم و خود شما نیز اذعان دارید، کومەلە بعنوان حزبی دارای جایگاه اجتماعی در جریان این انشعابات ضربە دیدە است. شما تا چە اندازە اختلاف بر سر وجود و یا عدم وجود حزب کمونیست ایران را دلیل این انشعابات میدانید؟ این سوال بسیاری از کسانی در بیرون از ما هم هست، لطفاً توضیح خود را در اینبارە بیان کنید.
ابراهیم علیزادە: انشعابات دارای تاریخ مشخصی هستند: سال ١٩٩١، سال ٢٠٠٠ و سال ٢٠٢٢. در واقع این سە انشعاب بودند. آنچه کە در سال ٢٠٠٨ اتفاق افتاد در واقع انشعاب نبود. ما در آن دورە جمعی از رفقایمان را بە ناروا و بە دلیل عدم مدیریت صحیح اختلافات سیاسی از تشکیلات اخراج کردیم کە البتە عملکرد آن دورە را نقد کردەایم و این موضوعی متفاوت است کە باید آن را از انشعابات دیگر جدا کرد و در نهایت نیز این جریان بە جای خود بازگشت.
سال ١٩٩١ انشعاب بر سر حزب کمونیست ایران، وجود یا عدم وجود آن نبود. همانگونە کە دیدیم جمعی رفتند و یک حزب کمونیست از نوعی دیگر ساختند. ما هم سر جای خود در حزب کمونیست ایران ماندیم و هرگز هم آنها نگفتند کە اختلافشان بر سر حزب کمونیست ایران بودە است. البتە الان من نمیخواهم این مسئلە را تبیین کنم، اما میخواهم بگویم کە بیشک این اولین انشعاب درون ما بود کە هیچ ارتباطی بە بود و نبود حزب کمونیست ایران نداشت.
در سال ٢٠٠٠ هم در نهایت معلوم شد کە این انشعاب اگرچە در ظاهر بر سر حزب کمونیست ایران است، اما در اصل بر سر نفس آرمان کمونیسم است نە حزب کمونیست. دیری نگذشت آنها که جدا شده بودند مکان خود را در ابعاد سراسری در میان بخش دیگری از اپوزیسیون سراسری ایران به عنوان هم پیمان جستجو و پیدا کردند. اختلاف آنها نە بر سر فعالیت سرتاسری و یا خود حزب بلکە بر سر کمونیستی بودن آن و نفس کمونیسم بود.
توجە کنید کە من در مورد سە انشعاب صحبت کردم، در مقابل اما در میان جریاناتی کە از حزب کمونیست ایران جدا شدند، من میتوانم تا دوازدە انشعاب را بشمارم که آنها کە دیگر باصطلاح مشکلی به نام حزب کمونیست ایران نداشتند و همگی آنها نیز دارای تاریخ مشترکی با ما بودند. از گذشتەی مشترک تا جانباختەگان و جانبازیهایمان، با اینحال پس از جداییشان از ما بە ١٢ شاخە تقسیم شدند. اکنون ما بعنوان حزب مادر، یعنی حزبی کە سر جای خودش ماند، هر طور کە بخواهیم حساب کنیم با تمام کمبود و مشکلاتی کە احتمالاً داشتە باشیم، همچنان موقعیت ما از هر لحاظ از همگی آنها بهتر است. در مورد آخرین انشعاب در سال ٢٠٢٢ نیز من بارهای بار تکرار کردەام کە حتی در مقایسه انشعابهای قبلی هم حساب کنیم نە قابل درک بود و نە ضروری و البته امکان جلوگیری از وقوع آنهم وجود داشت و با اینحال اتفاق افتاد.
بنابراین این ادعا کە گویا نفس وجود حزب کمونیست ایران دلیل انشعابات و به عامل تضعیف کومهله در کردستان نیز تبدیل شدە است، بە هیچ عنوان درست نیست. کومهلهی بدون حزب کمونیست و حزب کمونیست بدون کومهله هر کدام چگونە دچار تفرقە شدند. اما حزب کمونیست ایران کە کومەلە رکن اصلی و جایگاه اجتماعی نیرومند آن است، در جای خود ماندە است و بە باور من موقعیت مطلوبتری نسبت تمامی شاخە و شعبەهای دیگری کە از حزب کمونیست و از همدیگر جدا شدند، دارد.
امیر اسماعیلپور: رفیق ابراهیم بە عقیدە شما مهمترین درسی کە میتوان از این انشعابات آموخت چە میتواند باشد؟
ابراهیم علیزادە: بدون شک درسهای زیادی را باید از این انشعابها آموخت، اما من بە مهمترین آنها اشارە میکنم:
اول اینکه، بخش عمدەی این انشعابات در میان احزابی اتفاق میافتند که از دل دیکتاتوری و سرکوب سربرآوردەاند. در واقع میتوانم بگویم کە روح دیکتاتوری حاکم در جامعه به نوعی به دورن احزاب سیاسی هم راه پیدا کرده است. به همین دلیل است که این احزاب هر درجهای از وجود اختلاف سیاسی در درون حزب خطرناک میدانند و برای یک دست شدن و تصفیه مخالفین سیاسی به مکانیزم انشعاب روی میآورند.
دوم، در این احزاب جامعەشناسی، اقتصاد، تاریخ به جای مفاهیم علمی به صورت باور و اعتقاد در میآیند. مفاهیمی که علیالقاعده بایستی علمی و قابل مناقشه باشند به صورت دگمهای مذهبی گونهای در میآیند که تردید کردن در مورد آنها وحدت حزب و سازمان را به هم میریزد. به همین دلیل نقد و مناقشەای در مورد آنها خط قرمز است و هشدار دهنده. در حالی کە بحث و جدل بر سر مفاهیم علمی از جمله علوم انسانی، شرط تکامل و پبشرفت و شفاف شدن دیدگاهها است. تئوری و نظریەهای جدید، از دل بحث و جدلهای دانشمندان و نظریهپردازان متولد میشوند. روند پیشرفت جامعەی انسانی و علوم و تکنولوژی و تمامی دستاوردهای جامعەی بشری، بر همین اساس بودە و غیر از این نیست!
با اینحال همین روند کاملاً طبیعی به یکی از عوامل جدایی و انشعاب تبدیل میشود. از طرف میپرسند چرا از این حزب جدا شدید؟ جواب میدهد اختلاف سیاسی داشتیم! خوب اختلاف شما بر سر چه بود؟ در پاسخ یک سری مباحثی را مطرح میکند که بدون اختلاف بر سر آنها، بدون وجود جدل بر سر آنها حزب همه خصوصیات خود به عنوان یک حزب سیاسی را از دست میدهد. معمولاً حساسیت اختلافهای سیاسی به دلیل نتایج عملی آن است. اگر چنین است بنابراین باید اجازه داد این بحثها بصورت چه باید کرد و چه نباید کردهای مشخصی یعنی بصورت پلاتفرمهائی در بیاید. تا اختلاف سیاسی معنای عملی هم پیدا کند. تازه در چنین حالتی هم جدائی الزامی نیست. مطابق اساسنامه با تبعیت اقلیت از اکثریت میتوان در کنار یكدیگر ماند، مبارزە کرد و خود را برای دورەی بعدی و تبدیل شدن به اکثریت آمادە کرد، البته گاهی پیش میآید که پلاتفرم و نتایج عملی آنقدر از هم فاصله دارند که قابل همزیستی در یک حزب واحد نیستند، در آن صورت جدایی طبیعی خواهد بود.
شرط عضویت در یک حزب سیاسی، دیدگاه، باور و ایدئولوژی یک فرد نیست، بلکە پذیرفتن برنامە و اساسنامە و کار کردن در یکی از ارگانهای حزبی است. اگر احیاناً نظر و دیدگاه شخصی فردی با هر یک از اینها در تناقض قرار بگیرد، مشکل خود فرد است که آیا میتواند با آن کنار بیاید یا خیر؟ من فکر میکنم کە این بزرگترین درسی است کە میتوان از این انشعابات آموخت و بە احتمال زیاد اگر بە این امر توجە میشد، بخش زیادی از این انشعابات اتفاق نمیافتادند، بە شیوەای درستی مدیریت میشدند و بە شفافیت نظری و درک علمیتر و کاراتر از موقعیت کمک میکردند.
امیر اسماعیلپور: رفیق ابراهیم نزدیک بە هشت سال از کنگرەی دوازدە حزب کمونیست ایران میگذرد و کنگرەای کە بایستی هر دو سال یکبار برگزار شود، برگزار نشدە است. برنامەی ما برای برگزاری کنگرە و پُر کردن چنین خلای چیست؟
ابراهیم علیزادە: بلە، متاسفانە در واقع برگزار نکردن کنگرەی سیزدە حزب بود کە منجر بە انشعاب دیگری شد. تصور من این است که اگر این کنگرە در زمان خودش برگزار میشد، بە احتمال قوی این انشعاب روی نمیداد. در مورد دلایل برگزار نشدن آن بسیار سخن گفتە شدە است کە ادبیات آن در دسترس هستند و میتوانید مطالعە کنید و در اینجا نیازی بە تکرار آن نیست. ما تصمیم گرفتەایم کە کنگرەی سیزدە حزب را برگزار کنیم و بە این منظور کمیتەی موقت برای مدیریت حزب انتخاب شدە است و همچنین کمیسیونی مامور شدە است کە تدارکات سیاسی و تشکیلاتی کنگرە را بر عهدە بگیرد. این کمیسیون چندین جلسە برگزار کردە است. تدارک سیاسی کنگره در جریان است. هر پلاتفرم یا قراری که در کنگره مطح میشود باید حداقل یک ماه زودتر بعنوان اسناد و مصوبات احتمالی کنگرە در اختیار همەی اعضای حزب قرار بگیرد تا آمادگی بحث و جدل بر سر آن را داشتە باشند. من تا اندازەی زیادی اطمینان دارم کە کنگرەی موفقی خواهیم داشت و متحد و مصمم از آن بیرون خواهیم آمد. البتە برای دستیابی بە این امر مهم بایستی تلاش کرد.
امیر اسماعیلپور: من پرسش دیگری ندارم و اگر شما در پایان نکتەی دیگری دارید کە اضافە کنید، بفرمایید.
ابراهیم علیزادە: ممنون از شما و خستە نباشید.