مقدمه
مصاحبه فرح پهلوی با عنوان “ ایران آماده بازگشت پادشاهی است و من هم حاضر به بازگشت به وطن ام” و ادعای ایشان مبنی بر حمایت مردم از حکومت دوران حکومت ایشان انعکاس های متفاوتی را بوجود آورده است.
در جامعه ایران وقایع تلخ آنچنان فراوان است که گاه کل سال هم زمان کمی است برای یادآوری آنها، مانند ۲۲ تیرماه ۱۲۸۸ که مظفرالدین خان با حمایت نیروهای قزاق روس مجلس را به توپ بست و اعلام کرد «دستور دادهایم به قزاقها هر که نافرمانی کرد، امانش ندهند، هر که فریاد مشروطهخواهی سر داد، پوستش را کنده، کاه پُر کنند» و مهمتر کودتای ۲۸ مرداد است که امسال ۶۹ امین سالگرد آن است. اتفاقا سرنگونی سلطنت پهلوی نتیجه مستقیم سیاست های هر دو اتفاق تاریخی جامعه ایران است.
هم در دوران مشروطیت و هم در زمان کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ جنبش کارگری در تکاپوی بسیاری بود و نهادهای اجتماعی از درون شرایط اقتصادی آن زمان رشد کرده بودند و شرایط جامعه علیه منافع قدرت های جهانی و نمایندگان اقتصادی آنها بودند.
«قدرت های جهانی چه در جنبش مشروطیت ، دولتی شدن صنعت نفت (۱۳۳۲) و چه برای از بین بردن نقش نیروهای عدالت خواه (۱۳۵۷) به یاری جریانی آمدند که نگذارند این جامعه به سیر واقعی خود برود.» ( سیر تحولات استعمار در ایران – علیرضا ثقفی)
قدرت های جهانی دستور دادند تنها راه حلی که در مقابل جامعه ایران باید باشد جلوگیری از تغییر رژیم مردمی به رژیمی است که به اعتراف زاهدی ها حکومت شان مدیون حمایت سازمان های امنیت امریکا و انگلیس بوده است.
جنبش کارگری از زمان جنبش مشروطیت تا به امروز جز سرکوب و از دست دادن حقوق ابتدایی اش چیزی نصیبش نشده است.
همزمانی این مصاحبه با سالگرد کودتای ۲۸ مرداد و بازگشت محمدرضا پهلوی به تخت سلطنت در آن زمان و چرایی این مصاحبه بعد از ۶۹ سال نتیجه هرج و مرج منورالفکرهای سیاسی است که امروز هر چه بیشتر در باتلاق سیاسی فرو می روند، است.
از این منظر این مصاحبه شاید مناسبتی داشته باشد با رویاهای دوران ما. چرا که در تاریخ ایران روزها و مناسبت های مهم بر خاطره و عمل مردم نقش بسته است و کودتای ۲۸ مرداد هرگز فراموش شدنی نیست.
کاملا واضح است که چه در زمان مشروطیت و چه در دوران کوتاه دولت محمد مصدق و چه تا به امروز استبداد و فساد نهادینه شده و کودتا جزیی جدایی ناپذیر در حکومت ها بوده است که چاره ای در مقابل زحمتکشان نگذاشته است جز مبارزه برای تغییر بنیادی.
از آنجایی که فرح پهلوی آماده بازگشت است و شاید رسانه های بسیاری همراه با پیشمان های سیاست با ایشان و پسر ایشان همنوا شده اند بد ندیدیم که چند مطلب از نشریات آن روزگار یا طبق ادعای خودشان دوران طلایی کشوری که سلطنت پهلوی خود را وامدارش می داند و پسر ایشان که بیش از ۴۴ سال است بدون اندک هزینه ای حتی یک ریال) از آن همه ثروت غارت شده مردم ایران توسط این خاندان و ایادی شان و سودهای حاصل از سرمایه گذاری آن پول های میلیاردی کوچکترین حرکتی نه تنها در مبارزه و مخالفت با حکومت نداشته جز ادعاهای پوچ و خواستار بازگرداندن جامعه به روزگار سیاه خودشان هستند را بازنشر کنیم تا با این یادآوری به ایشان و همراهانشان برگی از چپاول آنها را ورق بزنیم تا رسانه های که ادعا می شود اطلاع رسانی و آگاهی سازی می کنند چگونه با گرفتن پول تاریخ جعل می کنند و به خورد نسلی می دهند که سالهاست از فشار سانسور حاکم دسترسی به منابع تاریخی مستند و واقعی ندارند.
ما می دانیم که شاید جامعه با سرکوب قدرتمداران به گذشته رجعت داده شود ولی در شرایط دموکراتیک جامعه از آن حکومت و این نوع حکومت گذر کرده است. نه نیروهای قزاق زمان مشروطیت که امروز به الیگارشی مافیای در حمایت از این حکومت در آمده اند و نه کشورهای قدرتمداران جهانی که رژیم چنج ۲۸ مرداد را انجام دادند، هیچ توهمی به سلطنت ندارند فقط این ادعاهای بزرگ جز کمک کردن به حکومت برای سرکوب زحمتکشان تحت عنوان حامیان سلطنت نتیجه دیگری نخواهد داشت و مردم از خط قرمزهای موجود فرا رفته اند و تنها گذشته چراغ راه آینده اشان شده است.
در بخش های بعدی بطور مستند ما به مقایسه دو بنیاد پهلوی و بنیاد علوی در آمریکا که ثروت غارت شده مردم ایران است خواهیم پرداخت.
فساد در ایران
توسط جاناتان سی آر و همکاران
19 نوامبر 1978
ایرانیان آنقدر نسبت به «سنت» ملی فساد خود بدبین شدهاند که به نظر میرسد فقط اعدام در ملاء عام برای مجرمان میتواند آنها را در شاه محمدرضا پهلوی متقاعد کند که در مورد سرکوب وعده داده شدهاش با خلافکاران جدی است.
شاه که برای زندگی سیاسی خود به بهای قربانی کردن برخی از کسانی که زمانی نزدیکترین یارانش بودند، میجنگد، اما هنوز از آزمون ایتموس عبور نکرده است تا آنهایی که به نظر میرسد گناهکار هستند، بسیار کمتر مجازات شوند.
در واقع، تردید عمومی در اینجا آنقدر زیاد است که بسیاری از ایرانیان خود به خود امیرعباس هویدا، نخستوزیر سابق و نعمتالله نصیری، رئیس پلیس مخفی سابق، عملاً بهعنوان پاسدار در برابر عدالت اوباش در بازداشت حفاظتی قرار دارند.
مردم عادی ایرانی گلایه دارند که با میلیاردها دلار درآمدهای نفتی و سایر پروژه های عمرانی، فساد آنقدر جهانی شده است که بقالی گوشه ای قیمت ها را بالا می برد و بازرسان دولتی هزینه های اضافی را به مشتریان منتقل کرده اند.
یک بانکدار خارجی گفت که افزایش آشکار فساد در مقیاس بزرگی است. او گفت: «در یک معامله که من از آن اطلاع دارم، هشت نفر رشوه دریافت کردند که شامل مبالغی بود که من تا چند سال نمی توانستم آن را بپردازم».
در نتیجه، فساد دلیل سیل تظاهرات علیه شاه شده است. به عنوان نشانه ای از افزایش فشار عمومی (مردم)، در 10 روز گذشته دو نهاد تحقیق تشکیل شده است.آنها مجموعا به حداقل چهار آژانس مجزا تبدیل شدند که برای بررسی تخلفات ادعایی کارمندان دولت، دورزننده ها و دلالان، خانواده سلطنتی، و بنیاد پهلوی یک صندوق سرمایهگذاری که بخشی از ثروت شاه است و کنترل برای منفعت فقرا ، تأسیس شدهاند.
به طور قابلتوجهی که در جریان ناآرامیهای اخیر و تحقیقات بعدی در ایران غایب بودند، چهرههای کلیدی مانند عملاً کل خانواده سلطنتی، به جز شاه و همسرش و فرزندانشان، هوشنگ انصاری رئیس نفت و دهها تاجر و شریک داخلی متهم به بینظمی مالی هستند.
بدبینی عمومی مبتنی بر این تصور عمیق است که شاه از فساد به عنوان یک سیستم حکومتی برای خرید وفاداری استفاده کرده است و این که بنیاد پهلوی برای مدت طولانی به عنوان یک صندوق بدون مالیات برای خانواده سلطنتی خدمت کرده است نه برای خیریه همانطور که تبلیغ می شود.
علی امینی، نخست وزیر سابق، که به شاه توصیه کرد تا با قدرت علیه فساد حرکت کند، استدلال کرده است که “دیگر کسی او را باور نمی کند – ما باید با سرکوب شدید اعتماد مردم را بسازیم.”
با این حال، بسیاری از کسانی که مردم خواهان برخورد با آنها هستند مستقیماً با شاه پیوند دارند که ایرانیان از خود میپرسند که آیا او میتواند به دوستان سابقش اجازه دهد در دادگاه عمومی از خود دفاع کنند.
با توجه به اینکه شاه اغلب در طول سلطنت 27 ساله خود وعده مجازات مفسدان را داده است، یکی از کسانی که طولانی مدت مقیم خارج است اظهار داشت. “این بار سفید کردن قدیمی کار نخواهد کرد.”
وی افزود: «قبل از اینکه خیلی دیر شود، به بره های قربانی نیاز است – و سریع. “تنها راه برای جلوگیری از خجالت این است که آنها را پشت درهای بسته در صبح محاکمه کنید، سپس بعد از ظهر در ملاء عام به آنها شلیک کنید. در نهایت، مردان مرده هیچ داستانی تعریف نمی کنند.”
بلافاصله پس از انتصاب دولت نظامی دو هفته پیش، شاه در یک سخنرانی تلویزیونی متعهد شد که «اشتباهات و تخلفات گذشته، ظلم و فساد را تکرار نکند».
آن اعتراف بیسابقه با هدف خلع سلاح خشم ایرانیان به خاطر از بین رفتن بومازایی درآمد نفتی و میراث آن از رانتهای بالا، عبورو مرور نشدنی تهران، شکنجه و ترس بود که به عنوان فساد اخلاقی و مادی در اذهان مردم جمع شدهاند.
اکنون که شاید 18 وزیر سابق و شاید همین تعداد کارمند دولتی و بازرگان در بازداشت به سر می برند، دولت باید راهی برای طرح اتهامات علیه آنها بدون دخالت شاه بیابد.
مشکل هویدا را در نظر بگیرید، نخست وزیر مهربان شاه از سال ۱۹۶۵ تا ۱۹۷۷، عموماً فکر می کردند که جیب های خودش را پر کرده است.
هویدا در عوض نماد زیادهرویهای رژیمی است که غرق در فساد و سوء مدیریت تلقی میشود که دهها و دهها میلیارد دلار را در عجلههای سرسامآور خود برای تحقق وعده شاه مبنی بر تبدیل ایران به پنجمین قدرت اقتصادی جهان تا سال ۲۰۰۰ هدر داد.
علاوه بر این، تردیدهای عمومی در مورد غیرت جعفر شریف امامی، نخست وزیر مستعفی، ناشی از وظایف دیرینه وی به عنوان متولی بنیاد پهلوی بود که زمانی به عنوان «قدرتمندترین نیروی اقتصادی کشور» پس از خود دولت معرفی می شد.
شاه هرگز فهرست کاملی از عملیات معاف از مالیات خود را منتشر نکرده است. اما برخی از داراییهای بنیاد شامل هتلها، ناشران کتابهای درسی، کارخانههای سیمان، کارخانههای قند، بزرگترین شرکت بیمه ایرانی، یک بانک کاملاً تحت مالکیت و شاید 15 درصد از کل بانکداری تجاری بود. ملک خیابان پنجم در نیویورک، اولین بانک ملی ویسکانسین در میلواکی و کازینوها (از زمانی که برای جلب رضایت مخالفان مذهبی تعطیل شدند).
یکی از شاهدان یک پرو
نده دادگاه لندن که مربوط به فساد قراردادهای دفاعی بود، سال گذشته شهادت داد که آقای شاپور گزارش داده، یک واسطه ایرانی مورد علاقه، “به من گفت که شاه صندوق پهلوی را برای دریافت رشوه ایجاد کرده است که در غیر این صورت به مقامات راه پیدا می کرد.”
در طول تابستان، شاه متوجه شد که خشم عمومی از چرخیدن و داد و ستد افسانه ای بستگانش به ابعاد خطرناکی رسیده است و یک آیین نامه رفتاری خانواده سلطنتی را اعلام کرد.
اعضای خانواده را از شرکت در تجارت یا استفاده از نفوذ خود در معاملات تجاری منع می کرد، آنها را از نمایندگی شرکت های خارجی یا شراکت با آنها منع می کرد.
در طول دوره کوتاه پوشش خبری بیبند و باری مطبوعات ایران در پاییز امسال، سرانجام جزئیات پروندههای بزرگ فساد اداری به ایرانیان ارائه شد.
هیچ کدام بهتر از خواندن رسوایی شرکت توسعه جزیره کیش، که به نظر می رسید مظهر ولخرجی نهایی سیستم بود، نبود.
این پروژه 100 میلیون دلاری که بنا بر گزارش ها از پول بنیاد پهلوی و نیروی پلیس مخفی ساواک تامین شده است، ظاهراً یک استراحتگاه زمستانی خلیج فارس برای شیوخ نفتی ثروتمند عرب است. اما از آنجایی که اعراب و ایرانیها به راحتی از نظر اجتماعی با هم ترکیب نمیشوند، لذتهای کیش، مانند پروازهای چارتر کنکورد که دختران را از پاریس میآورد، کازینوهای قمار که توسط مدیران میز گردان بریتانیایی اداره میشوند، رستورانهای فرانسوی، زمین گلف و و بوتیک های معاف از مالیات، ظاهراً همه برای جت ست تهران بودند.
اما اتهامات کامل اختلاس گسترده، فروش غیرقانونی سه هواپیمای شرکت توسعه جزیره کیش و به جیب زدن رسیدهای کازینو تنها پس از آن که محمود منصف، مدیر عامل، با دادن رشوه به یک خلبان و فرار به بحرین در آن سوی خلیج فارس، در برابر قاضی بازپرس آشکار شد.
محمود قربانی، مدیر اجرایی جزیره کیش، این اتهامات را مطرح کرد و مدعی شد که همسر منصف یک شرکت مشاوره پرسود را اداره میکرده است که قراردادهای اصلی استراحتگاه را مدیریت میکند، در حالی که فرزندانشان بوتیکهای مختلف را اداره میکنند و سایرین وارد میشوند.
دیگر رسوایی های ادعایی که اخیراً در گزارش های مطبوعاتی جامع آشکار شده است عبارتند از:
امپراتوری فولاد سناتور علی رضایی، که با یک کارخانه نورد اسقاطی شروع شد، اما ظاهراً با کمک رسمی در تهیه مواد خام یا با هزینه نزدیک یا از طریق تحمیل یک وظیفه حفاظتی که بعداً به مشتریان منتقل شد، گسترش یافت. رضایی با هواپیمای شخصی از ایران گریخت.
شجاع الدین شیخ الاسلام زاده، وزیر سابق بهداشت، که اکنون به همراه دو تن از دستیارانش به امضای قراردادهای متقلبانه خارجی، خرید و فروش تریاک با مواد مخدر ضبط شده و به جیب زدن میلیون ها دلار برای ساخت بیمارستان متهم شده است، اکنون در زندان است.
سرلشکر حجت کاشانی که او نیز به خارج از کشور متواری شده بود، در زمان مدیریت بازی های آسیایی در سال 1353 به اختلاس میلیون ها دلار متهم شد. آگاهان می گویند که او مهندس ناظر را اخراج کرد و پسر شاگردش را با پرداخت 500 هزار دلار به جای او نشاند. ژنرال متعاقباً برای صدها کبوتر که از مالکان خصوصی مصادره شده بودند، هر کدام 5 دلار دریافت کرد، به این دلیل که خطری برای هواپیماهای کم پرواز هستند! پرندگان بعداً در مراسم روز افتتاحیه بازی آزاد شدند.
تاکنون تنها فردی که متهم به تخلف بوده و بهایی را پرداخت کرده است که به نظر می رسد مردم خواستار آن هستند، ژنرال علی محمد خادمی بود. او که رئیس سابق ایران ایر، شرکت هواپیمایی ملی بود، تنها چند ساعت قبل از اینکه هفته گذشته به اتهام فساد دستگیر شود، با شلیک گلوله خودکشی کرد.
https://www.washingtonpost.com/archive/politics/1978/11/19/corruption-in-iran/2d168c93-2453-4bf2-8878-ed0d255a8496/
بانکداران می گویند ثروت شاه بیش از یک میلیارد است.
نویسنده مقاله آن کریتندن
تاریخ انتشار ۱۰ ژانویه ۱۹۷۹(۲۰ دی ماه ۱۳۵۷)
منبع: روزنامه نیویورک تایمز
محمدرضا پهلوی ممکن است در حال از دست دادن پادشاهی در ایران باشد، اما درد تبعید او، اگر و زمانی که فرا رسد، به میزان قابل توجهی توسط یکی از بزرگترین دارایی های خصوصی در جهان کاهش خواهد یافت.
حکایت کوتاه مدت خاندان پهلوی که 53 سال پیش توسط پدر شاه که تا 30 سالگی بی سواد بود، پایه گذاری شد، یکی از خارق العاده ترین داستان های ژنده پوش قرن بیستم است. وسعت کامل دارایی این خانواده مشخص نیست، اما مسلم است که ثروت پهلوی در خاورمیانه تنها با مالکیت آل سعود عربستان سعودی و خاندان حاکم الصباح در کویت قابل رقابت است.
به گفته بانکداران، ارزش سبد شخصی شاه بیش از یک میلیارد دلار است. امروز، بانکداران می گویند که بخش قابل توجهی از 2 تا 4 میلیارد دلاری که طبق برآوردها در دو سال گذشته از ایران به آمریکا منتقل شده است، متعلق به خانواده سلطنتی است.
تقریبی از ثروت کنونی شاه توسط بانکداران، دلالان املاک، کارشناسان امور مالی خاورمیانه، اسناد منتشر شده و مخالفان ایرانی گردآوری شده است. این احتمال وجود دارد که منابع اضافی و بدون شمارش در بانکهای سوئیس و سایر کشورهایی که قوانین رازداری بانکی بهشدت اجرا شدهاند، سپرده شود.
بودجه ایالتی و سلطنتی نامشخص(مبهم) شد
انباشت مبالغ هنگفت از طریق محو شدن وجوه دولتی و وجوه سلطنتی در ایران امکان پذیر شد.
پدر شاه، رضاشاه، در اولین سالهای حکومتش، زمینهای زیادی را به دست آورد و در طول سالها به او و سایر اعضای خانوادهاش تقریباً در تمام شرکتهای مهمی که در ایران شکل گرفته بود، سهام داده شد. از طریق این فرآیند، خانواده و شخص شاه، دارایی های عظیمی را در بانک ها، کارخانه ها و مشاغل کشور ایجاد کردند.
در سال 1958، شاه کنونی بنیاد پهلوی را تشکیل داد و در آن زمان اعلام کرد که 90 درصد دارایی خود را به مؤسسه جدید، یک مؤسسه خیریه ترکیبی و اعتماد خانوادگی، منتقل می کند.
دیروز شاه به سایر اعضای خانواده دستور داد که اموال خود را نیز به بنیاد بسپارند. این اقدام که گفته میشود شامل اموالی به ارزش صدها میلیون دلار است، برای آرام کردن انتقادات گسترده از ثروت هنگفت خانواده سلطنتی و فساد ادعایی محاسبه شده است. اما با توجه به ماهیت بنیاد، بعید به نظر می رسد که این ژست انتقادات را برطرف کند.
این فرمان به دنبال فرمان سلطنتی دیگری در سپتامبر گذشته صادر شد که طی آن شاه اعضای خانواده خود را از داشتن مراودات تجاری با دولت یا کنترل سازمان های خیریه منع کرد.
ثروت شخصی خود شاه از بنیاد مستقر در تهران سرچشمه می گیرد که او به طور مطلق و تا حدودی بودجه دولتی را کنترل می کند.
تخصیص مشخصی در بودجه ایران برای «رهبری عالی دولت» در نظر گرفته شده است که در سالهای 1976-1977 بالغ بر 43 میلیون دلار بوده است. علاوه بر این، در سال 1976 یک میلیارد دلار دیگر در بودجه یک صندوق خودگردان گنجانده شد.
اما مهمتر از همه بهعنوان منبع ثروت شاه، خود بنیاد پهلوی است که طبق منابع در ایران، در واقع دارایی شخصی شاه است.
دارایی های فعلی به تفصیل بیان شده است
سندی که پاییز سال گذشته توسط گروهی ناراضی در تهران در اعتراض به نفوذ خاندان سلطنتی به تقریباً هر گوشه از اقتصاد کشور به وزارت دادگستری ایران ارائه شد، جزئیات داراییهای فعلی بنیاد و بستگان نزدیک شاه را به تفصیل شرح داد. کارشناسان ایرانی گزارش می دهند که به نظر می رسد این سند دقیق است.
این فهرست نشان میدهد که پهلویها در حال حاضر از جمله در 17 بانک و شرکت بیمه، از جمله مالکیت 80 درصدی در سومین شرکت بزرگ بیمه کشور، 25 شرکت فلزی، 8 شرکت معدنی، 10 شرکت مصالح ساختمانی، از جمله منافع دارند. 25 درصد از بزرگترین شرکت سیمان، 45 شرکت ساختمانی، 43 شرکت مواد غذایی و 26 شرکت در تجارت یا بازرگانی، از جمله سهم مالکیت تقریباً در تمام هتل های بزرگ ایران. به گفته یک منبع دیگر، پهلوی ها 70 درصد از ظرفیت هتل های کشور را در اختیار دارند.
برخی از این هلدینگ ها سرمایه گذاری مشترک با شرکت های آمریکایی هستند. یکی از مهمترین آنها سهم 10 درصدی G.M. ایران که 45 درصد آن متعلق به شرکت جنرال موتورز است. بقیه در اختیار یک خانواده ایرانی است.
در پشت نمای فعالیتهای خیریه، این بنیاد ظاهراً از سه روش استفاده میکند: به عنوان منبع مالی برای خانواده سلطنتی، به عنوان وسیلهای برای اعمال کنترل بر اقتصاد از طریق داراییهای بنیاد در بخشهای کلیدی، و به عنوان مجرایی برای پاداش به حامیان رژیم
“پول چیست”
بنیاد از دادن هرگونه اطلاعات در مورد ارزش دارایی ها، درآمد سالانه یا ترکیب سرمایه گذاری های خود خودداری می کند. دو سال پیش وقتی از یکی از مسئولان بنیاد چنین ارقامی پرسیدند، او پاسخ داد: پول چیست؟
با این وجود، کتابی که اخیراً توسط رابرت گراهام، روزنامهنگار بریتانیایی درباره ایران منتشر شده است، محاسبه میکند که بر اساس داراییهای شناخته شده آن، داراییهای بنیاد باید حداقل 2.8 تا 3 میلیارد دلار باشد.
سهام در دهها شرکت در ایران و 25 درصد سهام در کارخانه فولاد Knipp در آلمان غربی در داراییهای تایید شده عمومی گنجانده شده است. به گفته آقای گراهام، همچنین شواهدی وجود دارد که نشان میدهد این بنیاد از شرکت ملی نفت ایران، که هفتمین شرکت بزرگ جهان از نظر حجم فروش است، از بین شرکتهای بینالمللی کسبوکار و جنرال الکتریک و غیره، وجوه دریافت کرده است. بیانیه ای از حساب بانکی سوئیس این بنیاد که یک ماه در سال 1962 را پوشش می دهد و در سال 1976 در فرانسه منتشر شد، نشان می دهد که شرکت نفت در آن دوره 12 میلیون دلار به این بنیاد منتقل کرده است.
جدا از علاقه به شرکت کروپ، شناخته شده ترین دارایی بنیاد پهلوی در خارج از کشور یک ساختمان اداری 36 طبقه در خیابان پنجم در خیابان 52d است که ارزش دفتری آن 19.5 میلیون دلار در سال 1975 بود. بنیاد این ساختمان را در سال 1975 به ثبت رسانده است. نام یک موسسه خیریه آمریکایی به نام بنیاد پهلوی. این دستگاه درآمد ساختمان را از مالیات ایالات متحده معاف می کند و از دسترسی مقامات مالیاتی آمریکا به دفاتر بنیاد مادر در تهران جلوگیری می کند.
شاه به عنوان متولی اصلی بنیاد، که به طور مستقیم یا غیرمستقیم تمام اعضای هیئت مدیره را منصوب می کند، مستحق 2.5 درصد از درآمد معاف از مالیات است. او از این درآمد چشم پوشی کرده است، اما از بدو تأسیس، یکی از اهداف اعلام شده بنیاد تأمین نیازهای مالی اعضای خانواده پهلوی بوده است.
در گزارش منتشر نشده این بنیاد آمده است که از جمله فعالیت های این بنیاد « کمترین کار این است که اقوام دور و نزدیک بنیانگذار سلسله پهلوی را جستوجو کنید و به نیازهای اولیه و تقاضاهای آنها رسیدگی کنید..زیرا رفاه از خانه آغاز می شود و از هیچ بنیادی نمی توان انتظار داشت که نسبت به الزامات ضروری روابط گوشتی و خونی خود کور باشد.»
همین گزارش نشان میدهد که تنها در ژوئن 1962 مبلغی بالغ بر 26 میلیون دلار به 9 نفر از خانواده پهلوی پرداخت شده است. مشخص نیست که آیا این پرداختها در آن زمان یک پرداخت ماهانه معمولی به خانواده بوده است یا خیر.
منبع درآمد آنها هرچه باشد، نشانه ها حاکی از آن است که خانواده سلطنتی منابع فراوانی در اختیار دارند. گفته میشود که اعضای این خانواده که 64 نفر از آنها از پاییز گذشته به خارج از کشور رفتهاند، مانند سایر ایرانیان ثروتمند، سپردههای قابل توجهی در حسابهای بانکی سوئیس واریز کردهاند و اقامتگاههای لوکس در لندن، نیویورک و کالیفرنیا خریداری کردهاند.
https://www.nytimes.com/1979/01/10/archives/bankers-say-shahs-fortune-is-well-above-a-billion-state-and-royal.html
۲۸ مرداد ۱۴۰۱
کانون مدافعان حقوق کارگر