شهناز نیکوروان
طرح بحث
سایت داوطلب در یک ماه گذشته در پنج قسمت مطالبی در رابطه با آشنایی با ظرفیتهای بدیل در تشکلیابی کارگران نوشته است که برای بسیاری از فعالین کارگری مهم بنظر نمی آمد. اما از آنجایی که دست اندرکاران این سایت از یک گرایش سیاسی داخل کشور هستند و از زمان انتخاب محمد خاتمی در ضدیت با هر نوع عدالتخواهی واقعی سعی در به بیراهه کشاندن جنبش اجتماعی و کارگری را دارند باید ماهیت و حامیان این فعالیت ها را روشن کرد. این گرایش حتی زندان رفتن هایشان جای سوال داشته است و اگر جناح دیگری از حکومت گزارشی علیه آنها نوشته نیز حساب شده بود تا آنها را مطرح کند. تمامی گرایش های باصطلاح جامعه مدنی در سر بزنگاههای تاریخی در کنار نیروهای سرکوبگر قرار می گیرند.
این نوع بررسی ها در مورد آسیب شناسی جنبش کارگری از زوایای بسیاری انجام شده است و در واقع این پنج مقاله حرفی جدیدی جز بحث هایی که در نهایت کمکی برای نهادهای سرکوب باشد مطرح نکرده است و شاید خواننده سوال کند پس علت پرداختن به این امر از طرف ما چیست؟ سوال بجایی است زیرا در درون جنبش کارگری معضلات بسیاری وجود دارد که این مباحث در مقابلش معضل بزرگی نیست٬منتهی این مطلب بزرگی ادعای جریاناتی را به چالش می کشد که با وجودی که داعیه تئوریک دارند و در چهار دهه و در شرایط آزاد بودند و خواهان تاثیر گذاری بر جنبش کارگری بودند امروز خود عملا دنباله رو نهادهای دونر بگیر از درون خود حکومت شده اند و بطور مشخص این نهادهای دونر بگیر در پروسه ای طولانی به شکل پیچیده ای در آمده اند و سایت داوطلب نمادی از این پدیده دگرگون شده است. داوطلب جدا از امکانات و کمک های مالی و رسانه ای که دارد این سایت بلندگوی دیگر جریانات بودجه بگیری شده است که می خواهند در رابطه با جنبش کارگری آگاهی رسانی کنند ولی جسارت ندارند که ضد چپ بودن خود را نشان دهند در صورتی که سایت داوطلب داوطلبانه علنا به ضدیت با تشکلات مستقل کارگری که در اساس عدالتخواه و خواهان دگرگونی بنیادی جامعه هستند در آمده اند. (نگاه کنید به قطعنامه اول ماه مه ۱۴۰۱ تشکلات مستقل کارگری). همگی ما میدانیم که جنبش کارگری زیر فشار شدید است و حامیان این جنبش سعی می کنند تا در این شرایط حداقل کمکی به روشن شدن شرایط کنند تا بتوانند حداقل گامی در جهت پیشبرد این جنبش بردارند.
سیر تحولات جریانات پروژه ای
جریانات اجتماعی بعد از انتخابات ۱۳۷۶ عملا با یک پارادوکس روبرو شدن، نه می توانستند از ضدیت خود با رژیم کوتاه بیایند و نه میتوانستند با امکانات خودشان حتی یک کنفرانس معمولی برگزار کنند. در اوایل دهه هشتاد شمسی این نیروها وارد فاز جدیدی شدند و فعالیت ها بصورت کمک خیریه ای مطرح شد. همزمان با پروژه دولت هلند که در دو بخش فعالیت می کردند با نام های شهرزاد نیوز و رادیو زمانه، پروژه دیگری تحت نام مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران فعالیت می کردند. شهرزاد نیوز در یک پروسه با فشارهای ایدیولوژیکی و سازمانی که بر روی خودش بود عملا خود را منحل شده نشان داد ولی تاریخا در یک پروسه در دیگر نهادها پخش شد و ادامه آن فعالیت را در جریان عدالت هشتاد و هشت در اروپا می بینیم و در آمریکا عملا زیر مجموعه پروژه مجموعه فعالان حقوق بشر که در دهمین سالگرد شکلگیری خود از تمامی زیر مجموعه هایش تحسین کردنش را می خوانیم. امروز به دهها نهاد تقسیم شده است در عرصه خبررسانی حقوق بشر فعالیت می کرد. شهرزاد نیوز عملا لیست سازمان های غیر دولتی که به خود وصل کرده بود را می داد و حتی تا جایی پیش رفت که برای نشان دادن ارتباط و فعالیتش از نمایشگاههای نقاشی دوران جنگ حمایت می کرد. رادیو زمانه با آوردن خبرنگار و تعلیم آنها کار می کرد. فعالین کمپین حقوق بشر که امروز در نهادهای زیر مجموعه اش لیست ۱۵۰ نفری از همکارانش و ویراستاران را گذاشته عملا از تمامی طیف های اجتماعی در آن دیده می شوند و این تنوع کمکی کرده است که عملا بخش عمده این افراد که از طریق کمک های بنیاد اوقاف ملی آمریکا روزگار خود را میگذرانند عملا بدون اینکه همانند گذشته درگیری ایدئولوژیک با همدیگر داشته باشند بخاطر منافع مالی در یک صف کار کنند و در ادامه همین امر است که مرزها مخدوش شده و انقلابی گذشته امروز در کنار سلطنت قرار می گیرد و نیروهای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در کنار شرکت های چند ملیتی.
تاریخچه داوطلب
سایت داوطلب کیست و یا موسسان آن چه کسانی یا نهادی هستند و هدفشان که قطعا کمک به جنبش کارگری نیست، چیست؟ سایت داوطلب عملا تلاقی دو حرکت که در هلند و آمریکا آغاز شده است می باشد. موسس این نهاد سهراب رزاقی مدیر نهادهای غیر دولتی محمد خاتمی است. برخلاف اسمش که باید کار داوطلبانه انجام دهد امروز همانند رقیب دیگرش رادیو زمانه عملا با خرید نوشتاری امر داوطلبی را به عکس خود تبدیل کرده است. گرچه نشان می دهد که در نروژ ثبت شده است ولی عملا این سایت زیر مجموعه سایت کنشگران و عرصه سوم است که در سال هشتاد شمسی در ایران شروع بکار کرده است و در کشور هلند ثبت شده است این نهاد با مساله هسته ای و استفاده از جنبش مدنی به میدان آمده است و زیر نظر سهراب رزاقی فعالیت می کند.سهراب رزاقی را رادیو فردا به عرش رساند و نوشت “با این مجازات دیگر کسی وارد مبارزه نمی شود” سهراب رزاقی در هر دو زمینه فعالیت خودش استفاده از موضوع هسته ای و امکان گیری ار غرب متخصص است. سهراب رزاقی با اپوزیسیون هراسی خود عملا سد راه شناخته شدن اپوزیسیون واقعی است و در مصاحبه با سایت زیتون می گوید ” اما درباره اپوزیسیون باید بگویم یکی از دلایل عقب ماندگی حکومت در ایران،توسعه نیافتگی اپوزیسیون است” رزاقی می خواهد نشان دهد که داوطلب یک نهادی است که در اروپا و ایران فعالیت دارد در حالی که مستقیما زیر نظر بنیاد اوقاف ملی آمریکا است و فعالیتهایش در اروپا است اما تمامی تلاشش در تخریب فعالین کارگری داخل کشور است که مشخص است در جهت منافع جنبش کارگری نیست.ایشان دهه هشتاد بیش از چند هفته در زندان نبوده و با پشتوانه این سابقه این سایت را در هلند ثبت کرده است و تمامی بودجه خود را از دولت آمریکا می گیرد و این بودجه را از طریق کارگرشویی در اروپا خرج می کند. سایت کنشگران و مسئولش آگاهانه نسخه جدیدی از جنبش کارگری ارائه می دهند که بسیار نگران کننده است.
در این پنجگانه ها ما با بررسی اجمالی به بخشی از عملکرد و اثر مخرب گزارشات این سایت خواهیم پرداخت. اما چرا ما تصمیم گرفتیم به این گزارشات بپردازیم! از این زاویه نیست که مطالب نادرست است و نیاز است که این گزارشها افشا شوند بلکه تنها کافی است که به گزارشهای آن و کتاب های مورد استفاده آنها نظری انداخت تا فهمید نه آگاهی کارگری و نه شناخت درستی از سازمان جهانی کار و تشکلات جهانی کارگری دارند. این گزارشات بی سروته برای خوانندگان و آشنایان و دست اندرکاران جنبش کارگری تکلیفش مشخص است. اما چرا در شرایط حساس کنونی که با محاسبات اشتباهی عده ای، تعدادی در زندان بسر می برند که بایدجوابگو باشند این تحلیل ها بیرون آمده است. اینکه در داخل کشور شرایط بحرانی است بسیار روشن است اما به خوبی واضح است که این تبادل اطلاعات بین کسانی است که با کنگره آمریکا مرتبط هستند، بودجه بگیرانی که هدفشان این است که اعلام کنند هیچ تشکلی در داخل توانایی هدایت این جنبش را ندارد و در اصل مخاطب آنها دولت آمریکاست، بعبارتی آنها ادعا میکنند ما می توانیم از طریق همین نوع نهادهایی که شما منبع مالی آن را تامین می کنید و به عنوان کمک های بشردوستانه از طریق این نهاد ها در اختیار ما و سایرین می گذارید تغییرات لازم را ایجاد کنیم، ما می توانیم با برگزاری کارگاههای آموزشی مجازی که نهادهای بودجه گیر متفاوتی در آن هستند جنبش کارگری را در مسیری که شما می خواهید اداره کنیم. ( در اردیبهشت ۱۴۰۰ کارگاه آموزشی داوطلب با برگزاری یک کارگاه آموزشی که شرکت کنندگان اش از ایران هم بودند و گفته شده بود که این کارگاه زیر نظر فرانت لاین دیفنس که نهادی است در اروپا برگزار می شود و در این نشست ها از مترجمین مبلغین رادیو زمانه، ایران وایر،کارکنان آن و مترجمانی که در نهاد های متفاوت کار می کنند استفاده شد. در صورتی که مخارج آن و حتی کسی که آن کلاس های آموزشی را برگزار میکرد از سازمان اوقاف ملی آمریکا تامین شده بود.)
پرداختن به گزارشات آنلاین سایت داوطلب و کارگزاران آن که در داخل و خارج کشور بسر می برند و با بدست آوردن اعتماد فعالین داخل در جلسه ها و برنامه ها به دنبال گرفتن بودجه بیشتر هستند و اهمیتی نمی دهند به ضربه زدن به فعالین و جنبشی که از هر طرف مورد هجوم نیروهای امنیتی سرکوبگر و رسانه های فارسی زبان که دل در گرو حاکمیتی دارند که به ظاهر خود را مخالف آن و حامی مردم می دانند اما در عمل اجرا کنندگان سیاستهای حکومت هستند را ضروری است که افشا کرد و هشدار داد که این حرکت سایت داوطلب مخرب و تلاش در هیچ انگاری جنبشی دارد که تاکنون هزینه های زیادی پرداخته اما هوشیارانه در مقابل این فشارها و دسیسه ها ایستاده است.
نظریات مطرح شده در پنجگانه ها
گزارشهایی که از تشکلات کارگری مستقل تحت گزارشهای تحقیقی منتشر شده است نه تنها تحقیقی نیست بلکه خواننده به سادگی در می یابد که هیچ گونه مصاحبه و گفتگویی با فعالین این تشکلها بجز سندیکای فلزکار مکانیک انجام نداده است. گزارشات بیشتر بر اساس نوشته هایی است که در دوره های اخیر در فضای مجازی نوشته و منتشر شده است و حتی به خود زحمت نداده اند که پیگیری کنندوبه مطالب سال های قبل رجوع کنند. نویسنده (نویسندگان)اولیه ممکن است در عرصه اجتماعی فعالیت داشته و گاها از سالهای دهه هشتاد و نود جذب فعالیت های اجتماعی شده اند و به ظاهر مبارزه اجتماعی را می شناسند، ولی بخاطر اینکه از خود جنبش کارگری نیامده اند و بیشتر بخاطر گرفتن کمک مالی ، شرایط پناهندگی و دلیل فشارهای اقتصادی و اجتماعی در این مسیر پیش رفته اند و این مطالب را می نویسند. نگاهی به سیل عظیم پناهندگانی که حاضرند به خاطر حل شدن مشکل اقامت و کیس پناهندگیشان دست به هر کاری بزنند به خوبی نشان میدهد که افرادی که از طریق ارتباط با نهادهایی که بودجه های زیادی را خرج می کنند تا مبارزه و فعالیت های سیاسی و اجتماعی را در مسیر مورد نظر خود هدایت کنند چه سوء استفاده هایی از این نیروهای تحت فشار می کنند.
در اینجا نیز می بینیم که نویسنده (نویسندگان) اولیه نوشته خام خود را تحویل ویراستاری می دهد که اولا ضد چپ است و دوما هدف اصلی اش را در جمع بندی هایش نشان می دهد که ضدیتش با تشکل یابی واضح است. ویراستار اصلی که خود از گرایشات درون حکومتی است و در اساس همانند نهادهای دست ساز حکومتی که چند نفر حزب می سازند و خود را کارگزار مینامند، همان فرضیات را به جنبش کارگری نیز نسبت داده در صورتی که جنبش کارگری با آن نهادهای مذکور تفاوت اساسی دارد.
در این گزارشها دو موضوع در هم تنیده شده است، اول افرادی که بودجه میگیرند و می خواهند با هیاهو خود را نهادهای مخزن فکر معرفی کنند و جنبش کارگری را بی اثر و ناتوان نشان دهند و مشکل اقتصادی را بزرگ کنند و نشان دهند که این مشکل جهانی یا بعبارتی سراسری است و تنها مشکل حاکمیت ایران نیست، این نهاد به ظاهر مستقل اتفاقا از دل خود سرکوب افسار گسیخته حکومت بیرون آمده است، همانند دیگر کارکردهای نهادهای امنیتی که با سرمایه گذاری دراز مدت و جا دادن افراد دست ساز خودشان بجای اپوزیسیون واقعی تلاش می کنند جامعه را به مبارزات کارگری بی تفاوت کنند. دوم دولت هایی هستند که هر تغییری در جامعه ایران را بنفع جنبش استقلال طلبانه و دموکراتیک می دانند و آن را در ضدیت با منافع اقتصادی خود می دانند.
ما در ابتدا چندین قسمت از این نوشته هایی که بی اساس هستند را می آوریم و دلیل نویسنده یا نویسندگانی را که می خواهند با آوردن چندین گزارش نشان دهند که تشکلات مستقل در ایران نه انتخابات دارند و نه ارتباطی با جنبش کارگری دارند و در اصل نام هایی هستند وابسته به چندین نفر که با دستگیر شدن آنها عملا این نهادها با بحران روبرو می شوند و نمی توانند فعالیت های شان را ادامه دهند. چکیده ای از بخشهایی از دیدگاههای ویراستار :
۱–اتحادیه آزاد کارگران ایران :«فشار و اعمال محدودیت نهادهای امنیتی برای فعالیت تشکلهای مستقل و پروندهسازی قضایی برای فعالان کارگری – ضعف سازوکار تشکیلاتی – ایدئولوژیزدگی،سیاستزدگی و نخبهگرایی در میان سران – عدم ارتباط ارگانیک و مداوم با بدنه – عدم نیازسنجی و ظرفیتسازی برای جلب یا افزایش تعداد حامیان و اعضاء– نبود شفافیت در معرفی سازوکار تشکیلاتی و سازمانی– فقدان یا ضعف در تامین منابع مالی – وجود تکرویهایی در سطوح فردی و بین تشکیلات – عدم وجود فعالیت شبکهای منسجم و اثربخش.»
۲– سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه :«با وجود به رسمیت شناخته نشدن از سوی وزارت کار و مدیریت شرکت واحد در قالب نامهنگاری و رایزنی با مسئولین و شرکت در جلسات با آنها صورت میگرفت،در حال حاضر سندیکای کارگران شرکت واحد، بیش از آنکه یک تشکل کارگری با ساختاری تشکیلاتی و دارای سازوکار اجرایی باشد؛ یک انجمن مجازی و آنلاین برای بازتاب و اطلاعرسانیمطالبات کارگران این شرکت و سایر کارگرانی است که از دستیابی به حقوق صنفی خود بازماندهاند.»
۳– سندیکای فلزکار مکانیک :«مازیار گیلانینژاد از فعالان سندیکایی در این باره به داوطلب میگوید « ما از زمان شروع، بر خلاف شرکت واحد و هفت تپه در یک جا جمع نبودیم که بتوانیم به راحتی با هم در تماس باشیم که راحت جمع شویم، بنشینیم و تصمیمهایی بگیریم، به دلیل پراکندگی که در نقاط مختلف تهران و شهرستان داشتیم تلاش کردیم از ابتدا کار را به صورت شورایی برگزار کنیم. یعنی کسی که در کارخانهای کار میکرد به نمایندگی از بچهها صحبت میکرد و مسائل را میگفت و ما هم تلاش میکردیم در تصمیمگیریها آن را در نظر بگیریم و از همان روز اول در دستور کار قرار دهیم. بعدها که بیشتر شدیم، توانستیم نفوذ کنیم تا این که متاسفانه با شیوع کرونا مواجه شدیم و حدود یک سال است که دیدارهای حضوریمان را در فضای مجازی ادامه میدهیم. البته دیدارهای دورهای کوچکی داریم، نه به صورت فراگیر و در فضای مجازی مشکلات و نظرات بیان میشود و در همانجاهم تصمیمگیری میکنیم و کلید کار را میزنیم. » احتمالا مازیار گیلانی نژاد قبل از چاپ مطلب گزاره های ” فعالیتهای سندیکای فلزکار مکانیک در بیش از یک دهه گذشته نشان میدهد که هرگز مجمع عمومی برای انتخاب اعضای هیات مدیره و نمایندگان کارگران برگزار نشده است و این سندیکای خودخوانده فاقد هرگونه سازوکار تشکیلاتی و نهادی است. و پذیرفته است ” سایت دوزبانه این مجموعه فاقد اساسنامه، گزارشهای مرتبط با برگزاری مجمع عمومی، گزارشهای مالی و اطلاعاتی درباره تعداد اعضا یا سازوکار مدیریتی و تشکیلاتی آن است.»
۴– کانون مدافعان حقوق کارگر:«این کانون، حتی یک بار هم موفق به برگزاری مجمع عمومی برای انتخاب اعضای هیات مدیره و هیات اجرایی خود نشده است.” “برخی اطلاعات پراکنده اما نشان میدهد که دستکم سابقه فعالیت مجازی این کانون به کمتر از یک دهه اخیر بازمیگردد. “گرچه از سابقه تاریخی و اهم فعالیتهای کانون مدافعان حقوق کارگر و اقدامات احتمالی آن در راستای اهداف تعریف شده اطلاعات چندانی در دسترس نیست.” “کانون مدافعان حقوق کارگر نیز از جمله همین تشکلهاست که با وجود تلاش برای ایجاد ساز و کار تشکیلاتی از طریق تدوین اساسنامه و منشور سازمانی، به دلایل مختلفی امکان سازماندهی و نمایندگی گروههای کارگری را به دست نیاورده است.»
۵– شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران:« غلبه تفکر هیجانی و احساسی بر تفکر عقلانی و استراتژیک در جریان کنشهای صنفی – ضعف برنامه و نداشتن نقشه راه برای تداوم مسیر کنشگری( هم برای جلب مشارکت حداکثری بدنه معلمان و آشنایی تعداد بیشتری از آنان با فعالیتهای – تشکیلاتی و شورای هماهنگی و هم برای جلب مشارکت سایر ذینفعان آموزش از جمله دانشآموزان و اولیاء) –فقدان استراتژی کارآمد و موثر برای جذب بدنه معلمان و کادر آموزشی به فعالیتهای تشکیلاتی و صنفی – فقدان روابط و مناسبات دموکراتیک و رفتاریقیممآبانه حاکم بر شیوه تصمیمگیری در شورا – با وجود فرد محور نبودن اما نخبهگرایی و عدم تمایل به استفاده از ظرفیت نیروهای جوان در سطوح مختلف مشارکت و تصمیمگیری مشهود است.- عدم تمایل به همکاری با سایر تشکلها و گروههای صنفی بر سر منافع مشترک – عدم آشنایی با اصول کنشگری آگاهانه، همچون حساس سازی، اطلاع رسانی، راه اندازی کمپین ها ی هدفمند، مهارتهای ترویج و حمایتگری، تکنیک های بسیج اجتماعی مذاکره و چانهزنی بر مبنای رابطه برد–برد در روند پیگیری مطالبات از طریق سیاستگذاران – تمایل بیش از حد به توجهات و حمایتهای بیرون از جریان صنفی معلمان( همچنان برای بخشی از بدنه صنفی معلمان، توجه و حمایت برخی از جناحهای سیاسی، گروهها و سازمانهای بینالمللی و رسانههای داخلی و خارجی از اهمیت بیشتری نسبت به بدنه برخوردار است. در حالیکه به نظر میرسد هر جریان صنفی در درجه اول، مشروعیت خود را از مشارکت و حمایت حداکثری بدنه میگیرد. عدم برگزاری مجامع عمومی در بسیاری از تشکلهای عضو شورا و همچنین اعضای مرکزی شورا با وجود سررسید مهلت قانونی فعالیت هیئت مدیره آنها( با وجود محدودیتهای ایجاد شده از سوی حاکمیت، اما در صورتیکه حضور و مشارکت حداکثری بدنه معلمان در انتخابات محرز شود، به تدریج حاکمیت هم مجبور به عقبنشینی خواهد شد).- عدم برگزاری کارگاهها و کلاسهای آموزشی برای آشنایی معلمان با حقوق صنفی خود و فنون کنشگری صنفی در شرایط محیطی پر مخاطره در عین حال در خلال این بحثها، مهمترین نقاط قوت شورا و تشکل های عضو آن نیز مورد بررسی قرار گرفته است. – ایجاد حساسیت و همراه کردن بخشهایی از جامعه با حرکتهای مطالبهگرانه معلمان. – هماهنگی در برپایی همزمان تجمعات و کنشهای صنفی طی سالهای متمادی( بدون در نظر گرفتن سطح مشارکت که در برخی موارد بسیار پایینتر از حد انتظار است اما شورای هماهنگی توانسته در برگزاری همزمان دهها تجمع و کنش صنفی در طول سالهای اخیر، موفق عمل کند.»
جایی برای تعمق، ضعف یا قدرت جنبش کارگری
در جمع بندیها ما می بینیم که این گزارشها به نقاط ضعف مشترکی اشاره می کنند که اتفاقا نقاط قوت تشکلات کارگری است و داوطلب آگاهانه آنرا معکوس نشان می دهد از جمله :« تعداد حامیان و اعضاء – نبود شفافیت در معرفی سازوکار تشکیلاتی و سازمانی٬ضعف برنامه و نداشتن نقشه راه برای تداوم مسیر کنشگری٬
– فقدان استراتژی کارآمد و موثر برای جذب بدنه معلمان و کادر آموزشی به فعالیتهای تشکیلاتی و صنفی فقدان روابط و مناسبات دموکراتیک و رفتاریقیممآبانه حاکم بر شیوه تصمیمگیری در شورا» اتحادیه آزاد کارگران ایران«ضعف سازوکار تشکیلات ایدئولوژیزدگی، سیاستزدگی و نخبهگرایی در میان سران – وجود تکرویهایی در سطوح فردی و بین تشکیلاتی نبود شفافیت در معرفی سازوکار تشکیلاتی و » سازمان سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه « –عدم معرفی اعضای هیات مدیره و عدم ارائه تصویری شفاف از ساختار فعلی سندیکا – نداشتن آماری دقیق از تعداد اعضاء، نحوه عضویت، منابع مالی، ماموریت، اهداف، چشمانداز و نقشه راه فعالیت سندیکایی»
کانون مدافعان حقوق کارگر «:در واقع عدم اطلاعرسانی دقیق و شفاف در خصوص وضعیت فعالیت کانون و میزان مشارکت اعضا در امور آن باعث شده که تخمین میزان نمایندگی مطالبات کارگری توسط کانون، به عنوان چالشی درونی در نظر گرفته شود. فعالیت مجازی کانون مدافعان حقوق کارگر در حالی ادامه دارد که به نظر میرسد اگر بخواهد به عنوان بازیگری بدیل در جهت سازماندهی و تشکلیابیکارگران ایفای نقش کند، باید علاوه بر تداوم روند اطلاعرسانی و آگاهیبخشی در خصوص حقوق کار؛ نقشه راهی برای ادامه مسیر تدوین کند و با در نظر گرفتن شرایط کنشگری مستقل در جامعه ایران، ضریب مشارکت کارگران و فعالان کارگری در احیای کانون مدافعان حقوق کارگر را افزایش دهد. »
در تمامی ضعفهای ادعا شده بر اساس مدارک موجود این نهادها نه تنها اعضا و حامیانش مشخص بوده اند بلکه بیشترین هزینه را هم داده اند و تمامی گزارشات اخبار کارگری که طی بیست سال گذشته اعلام شده است دستگیری، اذیت و آزار، بیکاری، تبعید و زندان همین فعالین کارگری است که نهادهای دونری از آن استفاده می کنند. این نهادها امکان فعالیت علنی ندارند که بتوانند انتخابات برگزار کنند تا نمایندگانشان مشخص شوند. میزان مشارکت اگر معیار باشد برای اول ماه مه هر سال حکومت نظامی راه نمی انداختند.
بد نبود سایت داوطلب خود بگوید که مشارکت تان در غرب با چه کسان و نهادها و دولت هایی است؟ منظور از شفافیت چیست؟ چرا خود سایت داوطلب دستمزد بگیران خود را که در کشورهای امن زندگی می کنند را نام نمی برد؟ نهادهای کارگری تنها می تواند بصورت محدود به همدیگر کمک کنند و تشکلات معلمان علنا اعلام می کند که صندوق همیاری دارد و لیست کمک گیرندگان معلوم است. سایت داوطلب شفاف اعلام کند که بودجه و مخارج اش چیست ؟ ادعا می شود نقشه راه ندارند. اگر نقشه راه نداشتن و حکومت احساس خطر نمی کرد که برای رهبران این تشکلات خط قرمز تعیین نمی کرد. اگر نقشه راه نداشتند که دیدارهای ساده جرم نبود. شما بگویید برای گرفتن بودجه چه نقشه راهی را پیشنهاد می کنید و حامی کیست؟
نتیجه در داخل کشور مشخص می شود
سرمایه داری و حاکمیت اش در درون ایران برای مقابله با جنبش های اجتماعی از اشکال گوناگون برای ضربه زدن به جنبش کارگری در عرصه های مختلف استفاده میکنند. شاید برای کسانی که در دهه هشتاد فعال بوده اند این دسیسه ها و ابزارها کاملا شناخته شده نیست و نمی دانند که یک نوع فعالیت کارگری با عنوان فعالیت و کمک مالی تحت نام کمک خیریه ای شکل گرفته و در طول زمان این نوع فعالیت عملا به خدمت حاکمیت در آمده است. اولین نوع این فعالیت ها تحت نام ” ” تحولات و نقش جنبش کارگری در ایران” در استکهلم سوئد برگزار شد. در همان روند بود که ما شاهد نهادهایی بودیم تحت نام کمپین فعالین حقوق بشر که این نهاد به زیر مجموعه های متفاوتی تقسیم شد که عملا خودشان مانند تقسیم غنایم هر نوع بودجه ای را در اختیار خودشان گرفته اند وعملا هر نیروی مستقل را که مایل باشند بایکوت می کنند و تشکلات مستقل خلع سلاح رسانه ای شده اند. اتفاقا همین خط الان در فضای مجازی حاکم شده است و اخبار آنها که بسیار هم نادرست است نیز به اخبار اصلی تبدیل شده است و مدت ها طول می کشد که این خط روشن شود که نمونه اش گزارشات اسماعیل محمد ولی در هفت تپه بود. دست اندرکاران همان نهاد بودند که با حمایت برخی از افراد نفوذی رسانه های حکومتی سعی کردند با آمدن به خارج عملا در رسانه هایی مانند بی بی سی، ایران اینترنشنال، من و تو، صدایی آمریکا و رادیو فردا عملا یک نوع حاکمیت رسانه ای بوجود آورند و این بخش عملا توانست بعد از اعتراضات وسیع ۱۳۸۸ خودش را جا بیاندازد.
اتفاقا نیرویی که سعی داشت که نشان دهد که از این فضا جدا است نیز در همان مسیر قرار گرفت و با یک تفاوت ” چپ آوازه افکنده و از راست رفت” چپ در حرف و راست در عمل. سالها پیش بحث همکارهای بین المللی و شرکت در کنفرانس های متعددی مطرح بود که نمونه آن در ترکیه توسط لیبر استارت بود که موافقین و مخالفین بسیاری داشت که ما در همان زمان نظراتمان را نوشتیم و در ادامه همان روند ما شاهد رشد نهادهایی شدیم که با نگرش “حقوق بشری” و چپ، فراوان مثل قارچ بیرون زدند از رهانا گرفته تا هارا– هرانا– خط صلح–آسو– کمیته رکن چهارم–بنیاد سیامک پورزند–میدان– خانه آزادی–و در بخش فیلم سازی هم آناهیتا پروداکشن ( پانته آ بهرامی) که فراوان به چشم می خورند و تا جایی پیش رفته است که عملا رادیو و تلویزیون های خارج کشور در رابطه با بخش کارگری که یکی از مهمترین جنبش های اجتماعی ایران است که به تولید خبر مشغول شده اند و سردبیر رادیو زمانه محمدرضا نیکفر که خودش در سال ۲۰۰۹ نوشت :”رسانههابایستی ساختاری شفاف داشته باشند. پیش از هر چیز لازم است منابع مالیشان علنی باشد. تنها با اتکای هزینههایشان بر کمک مالی مردم، «ملی»نمیشوند. هر قدر هم توانا و پرنفوذ باشند، هیچ یک رسانهی تمام ملت نخواهد بود.” اما آیا کمک مالی و مردمی یعنی گرفتن هر کمکی از هر دولتی معنا می شود، وقتی نگاه به حامیان مالی رادیو زمانه می اندازیم دقیقا در جهت مخالف مسیری است که ادعا می کنند از کمک مالی دولت آمریکا و وزارت خارجه کانادا تا دولت های اروپا و نهادهای پولشویی در اروپا. چرا چون نیکفر از سنتی می آید که محمدرضا شالگونی آن را معماری کرده بود و در مقاله یادداشت های پراکنده : آیا نشست احزاب ، سازمانها و نهادهای چپ و کمونیست راهی به جایی می برد؟ نوشت ” باید بحث های دقیق تری راه بیندازیم درباره شرایطی که داغ تر شدن تقابل قدرت های امپریالیستی و رژیم جهنمی جمهوری اسلامی ایجاد می کند ؛ باید به یادداشته باشیم که ایران تریبونال فقط نوک کوه یخ بود و «شب هنوز جوان است» ؛ باید نشان بدهیم که همگامی با یکی از طرفین به چه جهنمی می تواند بیانجامد ؛ و نیز باید روشن کنیم که این به معنای بی اعتنایی به فرصت هایی که همین تقابل ایجاد می کند ، نیست. سوم این که برخورد با آن بخش از فعالان چپ که از تریبونال حمایت کردند ،باید طوری باشد که افرادی که ندانسته و به اشتباه در دام طراحان این ماجرا افتادند.” این فرصت ایجاد شده همانی است که امروز یک بحران جدی در جنبش کارگری بوجود آورده است. همین فرصت ایجاد شده است که تمامی مدعیان چپ به صف شده اند تا در سمینار وبینار کلاب هاوس رادیو زمانه و ایران وایر شرکت کنند. اتفاقا همین فرصت های فرصت طلبانه است که فعال اجتماعی بجای اینکه خود را رها کند برای هر نوع پاسخگویی در مقابل کمک دهنده امروز خود تبدیل شده است به یک سنگ در مقابل جنبش اجتماعی ایران. پس برای برون رفت از این بحران می توان فهمید که این گزارشات برای چه طبقه ای تنظیم می شود و نیروهای خارج از طبقه در بهترین حالت مفسرینی می شوند که تفسیرشان برای ارضای محفل خودشان است و نه برای رهایی طبقه کارگر.
کانون مدافعان حقوق کارگر، اتحادیه آزاد و تشکلات معلمان بطور مرتب انتخابات داشته اند اما در تشکل کارگری انتخابات امری است درونی و زیر فشار سرنیزه نمی توان کسی را زیر ضرب برد. در ضمن کارگاههای آموزشی تشکلها با کتاب خوانی و بررسی تجربه جنبش کارگری و اجتماعی دیگر کشورهاست و این دوره های آموزشی برخلاف سایت داوطلب داوطلبانه می باشد.
چهارشنبه ۲۲ تیرماه ۱۴۰۱
کانون مدافعان حقوق کارگر