روز دوازده ژوئن، برابر با 22 خرداد، روز جهانی منع کار کودک است. این روز در سال 2002 توسط سازمان جهانی کار معرفی شد. در مورد شمار کودکان کار در جهان هرگز آمار دقیقی وجود نداشته است. زیرا غالب دولتها بویژه در کشورهای عقب مانده سرمایه داری حاضر نیستند آمار واقعی در این زمینه ارائه دهند. مراکز مختلف ارقامی بین 160 تا 240 ملیون کودکانی را که بین سنین 5 تا 15 سالگی کار می کنند، تخمین میزنند. در ایران نیزآمارهای دولتی از حدود 3 ملیون کودک کار سخن می گویند.اما آمارهای غیر رسمی این رقم را تا 8 ملیون کودک هم برآورد می کنند. واقعیت این است که حتی کمترین این ارقام نیز ننگی دیگر برای نظام سرمایه داری و زخمی است دردناک بر وجدان بشریت مترقی.
نیروی کار کودک ارزان است. کودکان کار قادر به دفاع از حقوق خود نبوده، لاجرم مطیع و کم توقع هستند. این کودکان وسیعا در مراکز ناایمن به کار گرفته شده و به طور نسبی بیشترین سوانح کار را تحمل می کنند. از آنجا که هزینه تولید را پائین می آورند، مورد علاقه سرمایه داران آزمند هستند.
کار کودکان در ایران هر روز ابعاد جدیدی به خود می گیرد. به دلیل فقر شدیدو گسترش آسیبهای اجتماعی شمار کودکان در کارگاههای کوچک و سرگردان در خیابانها، برای کسب درآمد ناچیزی، بطور چشمگیری افزایش یافته است. رژیم ایران با تعیین دستمزد 5 برابر زیر خط فقر، عملا والدین را مجبور می کند تا برای تامین حداقل نیازهای زندگی، کودکان خود را روانه بازار کار کنند. رژیم عملا به کارفرمایان امکان می دهد تا هر اندازه کودک را که بخواهند استخدام کنند و به هر میزان که بخواهند آنان را استثمار نمایند.
بر اساس قانون کار جمهوری اسلامی، کارگاههای کوچک کمتر از ۱۰ نفر کارگر، مشمول هیچ حسابرسی قانونی نیستند و بر اینگونه مراکز کار هیچ کنترلی حاکم نیست، این مراکز، پر از کودکان کاری است که به وحشیانه ترین شکل استثمار می گردند. در این کارگاهها کودکان مجبور می شوند همان کارهائی را انجام دهند که کارگران بزرگسال انجام می دهند. در این کارگاهها کودکان را وادار می کنند که در برابر هر آنچه بر آنان روا می دارند مطیع باشند. کودکان افغانستانی به این لحاظ وضعیت بسیار بدتری دارند. آنها نه تنها به عنوان کودکان کار شدیدا استثمار شده و تحت ستم قرار می گیرند، به عنوان افغانستانی نیز در معرض تبعیض و ستم از جانب صاحبکاران شونیست قرار دارند.
اکثر این کودکان که در سنین پنج تا پانزده سالگی هستند، فرزندان خانواده های کارگر و زحمتکشی می باشند که به دلیل فقر و بیکاری والدین و برای کمک به رفع گرسنگی خود و خانواده شان مجبور می شوند بجای رفتن به مدرسه و پرداختن به آموزش و بهرمند بودن از شرایط مساعد برای رشد و شکوفایی خود، که حق طبیعی هر کودکی است، به کار سخت و طاقت فرسا تن دهند و نهال عمرشان زیر بار رنج کار پژمرده شود. آنها مجبورند شب و روز در قالیبافی ها، در کارگاههای کوچک، در میدانها و خیابانهای شهرها به باربری، پاک کردن شیشه ماشینها، فروش سیگار، دستمال کاغذی، آدامس وغیره مشغول باشند تا پولی برای سیر کردن شکم خود دست و پا کنند و یا حتی غذای خود را در میان زباله ها جستجو کنند.
جمهوری اسلامی ظاهرا کنوانسیونهای بین المللی در مورد منع کار کودکان را پذیرفته است. اما پذیرش این قوانین برای رژیم ایران تنها جنبه فرمال و نمایشی دارد. در عمل آنها را رعایت نمی کند و به انتقادهائی که از جانب مراجع جهانی مطرح می شود، وقعی نمی نهد. از اینرو برای تامین حقوق کودکان کار، قربانیان خاموش نظام سرمایه داری، باید راه دیگری در پیش گرفت. این راه چیزی نیست جز دست بدست هم دادن و مبارزه کردن با رژیمی و با مناسبات استثمارگرانه و ظالمانه ای که کودکان بیدفاع این جامعه را این چنین بی رحمانه به کار می کشد آنها را از حقوق اولیه و انسانی خود محروم کرده است.