به گزارش ایلنا روز 24 فروردین کابینه ابراهیم رئیسی، جلاد 67، بر ایجاد یک میلیون شغل در سال 1401 دوباره پای فشرد. البته حجتالله عبدالملکی، وزیر کار و رئیس دبیرخانه شورایعالی اشتغال، در ماههای پایانی 1400 خورشیدی قول داده بود که دولت تا پایان 1401 یک میلیون و 850 هزار شغل جدید خواهد آفرید.
قرار است کابینه مذکور تحقق وعده خود را از طریق پیاده کردن طرح های کم سرمایه بر و زود بازده متحقق کند. این طرح مشابه همان طرحی است که در دولت احمدی نژاد تحت عنوان “طرح های زودبازده” پیاده شد که به جای ایجاد اشتغال در میان مقامات و کلاشان وابسته به دایره قدرت دزدان سرگردنه آفرید. بنا به گزارشی که رادیو آلمان در شانزده نوامبر 2013 پخش کرد دولت محمود احمدینژاد در فاصله سالهای ۸۴ تا ۹۱ از چهار منبع اصلی درآمدهای دولتی (صادرات نفت، گاز و محصولات نفتی، مالیات، خصوصیسازی و فروش اوراق مشارکت) مجموعا ۹۷۹ میلیارد و ۷۰۰ میلیون دلار درآمد داشته است. با محاسبه مجموع درآمد و هزینهی دولتهای نهم و دهم، در این مدت حدود ۱۵۴ میلیارد دلار درآمد مازاد وجود داشته که سرنوشت دستکم ۱۰۰ میلیارد دلار آن ناروشن است.
کابینه های نهم و دهم با چنان درآمد کلانی در پیاده کردن طرحی مشابه طرح کابینه کنونی با شکست فاجعه بار مواجه شد، حالا یک کابینه مستاصل با کسر بودجه نجومی ادعا میکند با طرح های کم سرمایه بر و زود باز ده برای زنان و مردان بیکار سالانه یک میلیون شغل ایجاد خواهد کرد.
خبرنگاری در 24 فروردین از وزیر کار پرسید که با کدام بودجه اینهمه شغل ایجاد خواهد کرد و جواب شنید که بودجه چندانی احتیاج نیست، زیرا با یک میلیون تومان میتوان یک شغل ایجاد کرد. او که به دیدار یک مرجع نشناخته شیعه بنام علوی گرگانی رفته بود اعتراف کرد که 5 میلیون و پانصد هزار بیکار در کشور وجود دارد که باید برایشان شغل ایجاد کرد. او اضافه کرد: در سازمان بهزیستی شش و نیم میلیون نفر تحت پوشش دارند که نیازمند رسیدگی بهتر و در حد انتظار هستند. سه و نیم میلیون بازنشسته تأمین اجتماعی، دو میلیون نفر هم در صندوق بازنشستگان دارند و علاوه بر این صندوق بیمه روستایی را نیز با پوشش روستاییان دارند.
البته آخوند نامبرده جز دعا برای سلامتی آخوند خامنه ای و ندبه به حال زار ملت چیزی درانبان برای وزیر نداشت. اما کارشناسی بنام بهمن آرمان در آن مورد گفت:
“نباید اسم خریدن چهار عدد ماشین خیاطی و مشغول کردنِ خانمها در خانه را اشتغال بگذاریم. مشاغل خانگیِ جزئی نمیتوانند ایجاد اشتغال کنند. اشتغال واقعی در حال حاضر با جهانی شدن اقتصاد به شکل انبوه صورت میگیرد”.
آرمان در پاسخ این اظهار نظر وزیر که گفت می توان از طریق «توانمندسازی اقشار متوسط و کمدرآمد جامعه با تکیه بر توسعه مشاغل خرد و خانگی» مشکل بیکاری را حل کرد، گفت:
“چند دهه است که ما بر این طبل کوبیدهایم و نتیجه این شده که روز به روز تعداد افرادی که نان خود را از سطلهای زباله به دست میآوردند، بیشتر شده است.” البته این کارشناس محترم به دلیل عدم آشنایی با زندگی بیکاران نمیداند که بیکاران با دست زدن به انواع کارهای شاق زندگی بخور و نمیری را تامین میکنند و بخشی از آنان در سیستان و بلوچستان به خاطر سوختبری و در کردستان به خاطر کولبری جانشان توسط جانیان رژیم دستمایه نان میشود.
طرفداران سرمایه خصوصی از هر فرصتی و از جمله فرصت ایجاد اشتغال فریبکارانه مذکور استفاده کرده تا بر نبود سرمایه خصوصی واقعی آه و ناله چند باره سردهند. اینها خود را به فراموشی میزنند که سرمایه خصوصی در کشورهای در حال توسعه و زادگاه سرمایه دچار عمیق ترین بحران است. عده نیز استدلال میکنند که کابینه های رژیم از همان ابتدا تا کنون پر از شیاد، آدمکش و جلاد بوده و اینها نمیتواند جامعه و اقتصاد آنرا اداره کنند. در استدلال دسته دوم واقعیاتی عیان خوابیده است، اما مشکل اصلی شکست طرح کابینه های گوناگون جمهوری اسلامی فردی و شخصی نیست. پایه ای تر است.
این رژیم محصول بحران سرمایه داری و لیبرالیسم آن در جهان و شکست ناسیونالیسم حکومت پهلوی بود. بورژوازی این کشور امپریالیسم غرب و در راس آن کابینه کارتر، رئیس جمهور وقت آمریکا از ترس به قدرت گیری نیروهای چپ و باز شدن راه برای نفوذ اتحاد شوروی در ایران ، پشت شاه را خالی کرد، سران ارتش را متقاعد کرد که اعلام بیطرفی کنند و در واقع ارتش را تحویل خمینی دادند. آمریکا و متحدانش در وجود خمینی و جریان اسلامی این ظرفیت را می دیدند که به سدی در مقابل نفوذ اتحاد شوروی تبدیل شود. در نتیجه اقدامات آشکار و پنهان دستگاههای گوناگون امپریالیستی، بالاخره جریان ارتجاعی اسلامی به عنوان بدیل به مردم ایران تحمیل گردید. امپریالیسم آمریکا بر این تصور بود که لیبرالها، به رهبری امثال بازرگان سکاندار حکومت ایران خواهند شد. زیرا خمینی، به مثابه اتوریته اصلی جریان اسلامی، قول داده بود ایران را آرام کرده و خودش به قم رفته و وظایف آخوندیش را تداوم بخشد. اما بر عکس تصورات خمینی انقلاب ایران پس از سرنگونی حکومت پهلوی ادامه یافت، طبقاتی تر و لاجرم عمیق تر شد. جریان بازرگان، در برابر کارگران بیکار، کارگران متشکل در شوراها و سایر تشکل های طبقاتی خود، زنان مطالبه گر، ملیت های خواهان حق تعیین سرنوشت کیش و مات شد و نتوانست کاری از پیش ببرد و عملا به حامی لمپن ترین مفتخواران جامعه تبدیل شد. سرانجام رژیم جدید با استفاده از وحشیانه ترین سرکوب ها و بکمک جنگ ایران و عراق، سرانجام انقلاب را سرکوب نمود، اما خود نیز هرگز رژیم تولید نشد واز بحرانی به بحرانی دیگر به حیات خود ادامه داد. ریشه اصلی ناتوانی کابینه های مختلف در راه انداختن اقتصاد و کارآفرینی اینجاست و وعده های توخالی رئیسی هم سرنوشتی بهتر از فریبکاریهای احمدی نژاد نخواهد داشت.