بهروزناصری
مشکلات درون حزبی تشکیلات ما در طول چهار پنج سال اخیر روز به روز حزب را با مشکلات بزرگتر روبرو ساخته است. بانی این همه مشکلات حزب مستقیما کمیته مرکزی سابق حزب و در راس آن کمیته اجرایی سابق قرار دارد.
آنچه از سوی کمیته اجرایی سابق حزب کلی مشکلات برای حزب فراهم کرده را میتوان در دو دسته مضمونی و متد برخورد آنها دسته بندی یا گروه بندی کرد. تا چاییکه به مضمون آن مسائلی برمی گردد که آنها طرح کرده اند، مثل بحث سوسیالیسم یا بحث آنها در باره برنامه کومه له برای حاکمیت مردم در کردستان، نه فقط غیر دمکراتیک بلکه آشکارا استبدادی و دیکتاتورمنشانه است. لیستی از اختلافاتی که آنها ردیف کرده اند، فقط کشک بوده و به هیچوجه جدی نیستند.
اما روش و رفتاری که آنها در طول این مدت از خود نشان داده اند، نه تنها غیر دمکراتیک، بلکه آشکارا زورگویانه، فریبکارانه، توهین آمیز و تحقیرآمیز بوده است. مباحثات مفصلتر را برای موقع دیگری بگذاریم.
اما در این اواخر و بعد از اینکه 7 نفر از سوی کمیته اجرایی سابق حزب بدون اطلاع قبلی به اردوگاه کومه له رفتند، از یکسو موجب بوجود آوردن فضایی علیه کومه له در فضای مجازی شده اند و از سوی دیگر آنها که به اردوگاه رفته اند حالا هم در آنجا بسر میبرند، میدانند که این تبلیغاتی که مخالفین کومه له علیه کومه له راه انداخته اند صحت ندارد، اما بدلیل اینکه آنها از همین نوع فضای آلوده تغذیه میکنند و فضای هیاهو و جنجالی را به نفع خود ارزیابی میکنند، سکوت اختیار نموده اند. همراهان کمیته اجرایی سابق حزب چند عملکرد متناقض را همزمان با هم پیش می برند. آنها ابتدا مظلوم نمایی می کنند، همزمان در فضای مجازی دست به جوسازی و آلوده کردن فضا بر علیه کومه له می شوند و باز همزمان با به تمسخر گرفتن تقریبا همه چیز، بدون اینکه به روی مبارکشان بیاورند خود را حزب و کومه له معرفی میکنند.
این همه دروغ، فریب و ریاکاری، توهین و تحقیر اعضای حزب از سوی آنان نشان میدهند که آنان به نقطه ای رسیده اند که فکر میکنند با تهدید و تحقیر و فضاسازی و اشاعه دروغ و نیرنگ میتوانند به اهداف خود برسند.
من دوباره مجبورم در پاسخ به ضروریات ، نظراتم در تلگرامی (کوتاه) بیان کنم.
1- از نظر محتوا و مضمون آنچه آنان بیان کرده اند، یعنی آن لیستی که از اختلافات ارائه داده اند، نشان میدهند که مدلی که آنان ارائه داده اند، به غایت غیر دمکراتیک و غیر سوسیالیستی است. این غیر دمکراتیسم و غیر سوسیالیستی بودن را بوضوح میتوان در لیست اختلافی آنان در باره «تحقق سوسیالیسم» و «برنامه کومه له برای حاکمیت مردم در کردستان» و «حکومت شورایی» مشاهده کرد. آنان با یک درک ایدئولوژیک و ایدآلیستی به آلترناتیوها و آلترناتیو سوسیالیستی نگریسته و اساسا از زاویه ایده های برابری طلبانه به بررسی و ارزیابی می پردازند….
2- از نظر روش و متد، اپورتونیسم و فرصت طلبی، فریب و زورگویی، تحقیر اعضا و خودمحوری موج میزند.
هر گروه و دسته ای که برای برآوردکردن مقاصد شخصی خویش به چنین روشهایی متوسل شود، عدم حقانیت خودو همچنین دوری آنان با منافع کارگران و مبارزه برای سوسیالیسم را بسرعت از خود نشان میدهند. نمیدانم آرزو کردن برای سقوط نکردنشان از لحاظ اخلاقی تا جه اندازه میتواند درست باشد.
3- کمیته اجرایی سابق حزب برای مشروعیت دادن به اعمال غیر قابل دفاعش، فرمولهای خیلی جالبی ابداع کرده اند:
نمونه اول:
در اوایل زیاد از آزادی بیان صحبت می کردند، بعدا متوجه شدند که توسل به آزادی بیان نمیتواند آنان را در تحقق مقاصدشان کمک کند، چون خیلی سریع با تناقضات مواجه میشدند. مصرف فرمول آزادی بیان برای مدتی بود، بعدها آنرا بیشتر پیگیری نکردند.
مقوله ی «استراتژی» بیچاره هم به همین سرنوشت دچار شد. حالا از فرط ایدئولوژیک بودنشان، استراتژی را هم فراموش کرده اند، زیرا برنامه و استراتژی و …. در پرتو ایدئولوژی قابل توضیح است. در این رابطه توجه خواننده را به مقاله «درک وارونه از آگاهی» جلب میکنم.
….
نمونه دوم:
«حزب ابزار مبارزاتی است، پس آنرا در معرض دخالت جنبش های اجتماعی قرار میدهیم…» . این فرمولی است که عالی جنابان طی چند ساله اخیر بر اثر فشارهایی که بخود آوردنده اند تا قوه توضیح پدیده ها را افزایش دهند، آنرا اختراع کرده اند.
این یک فرمول اپورتونیستی و فریبکارانه است که هدفش لشکرکشی است. اما در عالم واقع اولا حزب کمونیست ایران تنها یک حزب سیاسی است و نه حالا و نه در گذشته موفق نشد که به ابزار مبارزاتی کارگران و … تبدیل شود.
ابزار مبارزاتی کارگران ، همان تشکلهایی هستند که آنان در محل آنرا درست کرده و برای هدایت مبارزه شان در آن متشکل میشوند. قلمداد کردن حزب کمونیست ایران بعنوان ابزار مبارزاتی کارگران، نشان دادن بیراهه جهت گمراه کردن افکار عمومی و سپس ابزاری برای جمع آوری معترضین منزوی و بعضا مخرب در جنبش کارگری و توده ای بکار برده می شود.
…..
نمونه سوم:
آنها بی توجه به نظرات اکثریت اعضای حزب، عملا به رهبران خودخوانده تبدیل شده اند. به آنها گفته می شود که دوره قانونی و اساسنامه ای مرکزیت شما در حزب تمام شده است، به روی مبارکشان نمی آورند و با دهن کجی کردن به اکثریت اعضای حزب، کمربندهایشان را بیشتر سفت میکنند و بیشتر متعرض تر و مدعی تر و گاها گستاخ تر می شوند.
آنها در چند روز گذشته با یک نوک قلم ناقابل «کمیته رهبری کومه له» را هم تعیین کرده اند. معنی اینکار این عالی جنابان اینست که آنها همه دنیا را به تخمشان هم حساب نمیکنند، والا اگر یک ذره از اصولیت اخلاقی برخوردار می بودند، میبایست تمام قواعد لازم و اخلاق را رعایت میکردند. در مدت زمانی که این 7 نفر به اردوگاه زرگویز بازکشته اند، از گل نازکتر به آنها گفته نشده است اما در عوض ، شاهد این همه جوسازی ناسالم در فضای مجازی بر علیه کومه له بوده ایم. اگر آن 7 نفر باضافه آن دو نفر دیگر ی که از قبل در زرگویز بودند، اگر ذره ای کومه له برایشان مهم بود، اگر ذره ای به حقیقت ارزش و احترام قائل می بودند، میبایست و انتظار هم همین بود که طی اطلاعیه ای به تنویر افکار عمومی می پرداختند و روشنگری های لازمه را انجام میدادند. اما آنها در کمال خونسردی از یک سو از امکانات کومه له در زرگویز استفاده میکردند و در سوی دیگر دستیار و کمک کننده بوجود آمدن آن جو هیستریک و ناسالم و دروغین بر علیه کومه له بودند. هم جای تاسف است و هم از یک لحاظ قابل پیش بینی است که این جمع کمیته اجرایی سابق حزب به این اخلاق شک برانگیز متوسل شوند. روش کار آنها حداقل در طول یک دهه گذشته بر همین اساس بوده است. و چنین اعمال و کردار و بینشی خصلت نمای یک جریان غیر اجتماعی، سکتاریست، خودمحور قدرت طلب است که قبلا هم آنرا مشاهده کرده بودیم و حالا هم در قالب کمیته اجرایی سابق حزب آنرا مشاهده میکنیم.
نمونه چهارم:
کمیته اجرایی سابق حزب با «جناح راست» قلمداد کردن ما، و «ناسیونالیست» دانستن ما، این مقولات «جناح راست» و «ناسیونالیسم» را همراه با اینکه آنان «جناح چپ و کمونیست» درون حزب هستند را آنقدر تکرار میکنند که با توسل به تکرار مکرر آن بخواهند خیالات واهی خود را به حقیقت تبدیل کنند.
در این جناج بندی کردنهای کمیته اجرایی سابق حزب، کمترین اخلاق هم مشاهده نمی شود. آنها فکر میکنند که دیگران نمی توانند آنها با پدیده های مختلف توصیف کنند. آنها همواره دیگران را دست کم گرفته اند و از تواضع، خونسری و متانت رفقای رهبری کومه له در کردستان، نهایت سوء استفاده کرده اند. اگر همانموقع رفقای کمیته رهبری کومه له قاطعانه آنها را از اردوگاه زرگویز بیرون میکردند، حالا ما با این همه مشکلات مختلف مواجه نمی شدیم. به این مسئله برمیگردم.
نمونه پنجم:
لشکرکشی از بیرون برای فشار به درون. این لیست و مواضعی که در حمایت از کمیته اجرایی سابق حزب پدید آمده و بسیج شده، نشانه افلاس و ورشکستگی در ماهیت کمیته اجرایی سابق حزب است و این نشان میدهد که آنان بر علیه کومه له به هر چیزی متوسل میشوند.
…
چپ ورشکسته متحد کمیته اجرایی سابق ورشکسته
طومارنویسان منفرد و متحزب از زوایای مختلفی پدیده های جالبی هستند. یکی از نقاط قوت این نیروهای «چپ و کمونیست» ما حضور و تاثیر گذاریشان در فضای مجازی است. علیرغم اینکه میتوان در باره رابطه بین دنیای مجازی با دنیای واقعی بحثهای مفیدی را دامن زد، اما باز هم بین این دو دنیا تفاوت هست. چپ ما چپ عرض اندام در دنیای مجازی است. در دنیای واقعی، آنجاییکه ستم ها و سرکوبها وجود دارند، دنیای واقعی آنجا که فقر، بیکاری، تبعیض و خشونت و دهها مصیبت دیگر اجتماعی و طبقاتی وجود دارند و طبقه کارگر و زحمتکش ما پشتش زیر آوار این همه ستم و سرکوب و بی حقوقی خم شده است، این «چپهای» قهرمان ما حضور ندارند و همین عدم حضور در محیط کار و زیست، خود یکی از مهمترین پایه های است که غیر اجتماعی بودن آنها را توضیح میدهد. همین عدم حضور در دنیای واقعی، برهان و انگیزه ای بدست آنان میدهد تا برای پنهان کردن آن ضعفها، در دنیای مجازی به تحرک بپردازند و کمبودهایشان را آنجا جبران کنند. اینست که فضا سازی بوجود می آید، اما اینکه این فضا سازی تا چه اندازه منشاء تغییرات خواهد بود، خود بحث دیگری است. اما پارادوکس اصلی آنجاست که به میزان بی تاثیری آن نوع چپ در دنیای واقعی، به همان میزان هم گنده گو تر، قهرمان دنیای مجازی تر و متعرضتر می شوند…
کمیته اجرایی سابق پیامش را از طریق دیگران می رساند
کمیته اجرایی سابق حزب ابتدا از طروق مختلف و سپس از طریق دوست گرامی بهرام رحمانی پیام و نظراتش را رساند و حالا از طریق جمع آوری طومار از تشکیلات کومه له سهم خواهی میکند و خواستار تقسیم اموال کومه له، تقسیم اردوگاه و تقسیم تسلیحات و کلا سهم خواهی هستند.
من قبلا اینرا بگویم که این روش کمیته اجرایی سابق حزب، جدا از روش خاص مختص به خودشان – از جمله مظلوم نمایی و فریب – که مشخصه آنهاست، پر است از بی جربزگی و گردن کلفتی و غیره… و در پیش گرفتن این روشها از سوی آنان از این زاویه طبیعی و قابل توضیح است که آنان زمانی که احترام به حقوق اعضای حزب را کنار گذاشتند و همه چیز را بر اساس اینکه در اریکه قدرت حزبی هستند یا خیر، سنجیدند، معلوم و قابل پیش بینی بود که آنها به هر روش ناسالم و غیر دمکراتیکی هم متوسل شوند. مظلونمایی کمیته اجرایی سابق حزب و ارسال پیامش از سوی دیگر، نمیتواند به اصل قضیه و بهبود وضعیتی که بوجود آورده اند، کمک نمی کند.
این چپ مورد بحث عملا به سخنگوی کمیته اجرایی سابق حزب تبدیل شده است. تعدادی از منفردین مفلس چپ و تعدادی از چپ متحزب عملا همان نظرات غلط کمیته اجرایی سابق حزب را تکرار میکنند. کمیته اجرایی سابق حزب، کل حزب را جناح بندی کرده و خود را «جناح چپ و کمونیست درون حزب کمونیست ایران» ملقب کرده اند. بعضی از دیگران هم همین جناح بندی را تکرار میکنند و سپس می افزایند که «آنها بیطرف هستند» و این جناح بندی را جناحهای درون حزب کمونیست ایران خودشان روی خودشان گذاشته اند. در عالم واقع این یک دروغ و ساخته و پرداخته شده است. این جناحبندیها را کمیته اجرایی سابق حزب بر اساس منافع حقیر تشکیلاتی و شخصی خود انجام دادند و نه اکثریت اعضای حزب، نه کمیته خارج کشور حزب و نه رهبری کومه له. این جناح بندی کردن حزب صرفا متعلق به کمیته اجرایی سابق حزب است که خود را «جناح چپ و کمونیست درون حکا» می دانند.
جدا از اینکه صرفا وجود جناحی بنام «جناح چپ و کمونیست در درون حکا» به اندازه کافی توهین آمیز و تحقیر اکثریت اعضای حزب محسوب می شود، تکرار این جناح بندی از سوی دیگران، نشانه همسوئی آنان به کمیته اجرایی سابق حزب است. و این عمل جانبدارانه، نیز به این معنی میتواند باشد که آنها هم مثل کمیته اجرایی سابق حزب، کومه له را نیرویی ناسیونالیست، راست و قومپرست میدانند.
تناقض جالب اینجاست که این عالی جنابان به ما «جناح راست»، «ناسیونالیست»، «قوم پرست» و القابی این چنینی می گویند، و همزمان هم از این “راستهای ناسیونالیست” انتظار دارند تا با آنها «متمدنانه» برخورد کنند و مصلحت گرایانه آنجا که سهم خواهی می کنند و جویای «رفتار و برخوردهای متمدنانه» ما به آنها می شوند، آنها لطف میکنند و به ما میگویند «جناح مقابل»…
انتظار می رود تا نیروهای چپ و سوسیالیست با عزت نفس نشان دهند تا به سطح ابزار و آلت دست کمیته اجرایی سابق حزب و حکمتیستها تنزل نمی یابند
تاکنون بارها اتفاق افتاده است که نیروهایی از سازمانهای چپ و کمونیست و تعدادی از منفردین مقهور تبلیغات کمیته اجرایی سابق حزب قرار گرفته و عملا قضاوت خود را بر اساس اتهامات یک جانبه کمیته اجرایی سابق حزب قرار داده اند. این همه «محکوم کردنهای» بعضی از سازمانهای چپ از یکجانبه نگری آنها و اتکاء شان به روایت کمیته اجرایی سابق حزب سرچشمه می گیرد، که عاری از حقیقت است.
این همه تبلغات علیه کومه له کردند و انواع اتهامات را علیه سازمان ما ردیف نمودند، گفتند که حواریون کمیته اجرایی سابق در کردستان تهدید نظامی شده اند، گفتند در اردوگاه زرگویز حکومت نظامی اعلام کرده اند، حواریون کمیته اجرایی سابق حزب تحت فشار قرار دارند، و تبلیغات دیگری که در طومارها و اطلاعیه های مختلف خوانده ایم. و این همه تبلیغات در شرایطی است که آن 7 دلاور به اضافه دو دلاور دیگری که از قبل آنجا بودند، مثل باقی ساکنان اردوگاه آنجا هستند و از امکانات کومه له استفاده میکنند.
من از رفقا و سازمانهای راه کارگر، فدائیان اقلیت، هسته اقلیت و فدائیان کمونیست که در همراه با کمیته اجرایی سابق حزب و حکمتیستها «شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست» را تشکیل داده اند، می پرسم که چرا این شورای همکاری را بوجود آورد اید؟ سیاست و نیت و قصد اولیه شماها چه بوده است؟ آیا برای اشاعه آلترناتیو سوسیالیستی در یک سطح اجتماعی در ایران، واقعا این «شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست» چه کارها و اقداماتی انجام داده است که آلترناتیو سوسیالیستی نزد توده های کارگر و زحمتکش را مقبول کند؟ آیا «شورای همکاری…» تا کنون بغیر از صدور اطلاعیه هایی به مناسبتهای مختلف، واقعا کار دیگری کرده است؟ آیا «شورای همکاری …» تاکنون موفق شده است تا یک فرهنگ واقعا سوسیالیستی و دمکراتیک را در میان نه تنها جنبشهای اجتماعی، بلکه طیف وسیعی از احزب و سازمانهای سیاسی در اپوزیسیون بوجود بیاورد؟ چرا «شورای همکاری…» بعد از سالها باصطلاح فعالیت هنوز هم موفق نشد یک سازمان دیگر را به خودش اضافه کند؟ چرا در «شورای همکاری … » را بر روی افراد و سازمانهای دیگر بسته اید؟ چرا برای ورود به شورای همکاری پاسخ مثبت به مازیار رازی که تمایل داشت به این «شورای همکاری…» بپیوندد، نمی دهید؟ و سوالات و چراهای دیگری از این قبیل.
امروز من بر این نظر هستم که «شورای همکاری…» خودش را منحل کند بهتر از این نوع زیست بسته و برای آلترناتیو سوسیالیستی بی تاثیر است. چرا «شورای همکاری…» خودش را منحل کند بهتر است؟ به این دلیل که شما رفقا بخواهید و یا نخواهید این کمیته اجرایی سابق حزب و حکمتیستها هستند که بیشتر این استفاده را از نام و صرفا نام این احزاب مختلف میکند. کمیته اجرایی سابق حزب و حکمتیستها کاری به این ندارند که وضعیت واقعی شما از لحاظ امکان فعالیت در داخل جنبشها و در ایران چگونه است. آنچه برای آنها جذاب است صرفا یک لیست چند حزب و سازمان است تا بوسیله آن بتوانند بر اساس بینش و نظراتی که دارند مانور بدهند. اینست که شماها هم در آن جمع هستید و هم تاثیری هم ندارید.
بنظر من برای اینکه آلترناتیو سوسیالیستی در یک بعد اجتماعی وسیع و در بین نه تنها جنبش کارگری، بلکه سایر جنبشهای پیشرو و مترقی مقبولیت بیاید، بایستی قالبها و فورم موجود را شکست. برای تقویت اعتماد به نفس سوسیالیستی، از این شورای همکاری بیرون بیایید و اجازه ندهید از شماها ( بدلیل موقعیت عینی نامطلوبی که کلا همه ما در آن قرار گرفته ایم) سوء استفاده شود و نام سازمان شما مورد استفاده قرار گیرد. امروز دیگر «شورای همکاری…» به شورایی برای متوقف کردن همکاریها تبدیل شده است، که ادامه آن تاثیرات منفی بیشتر خواهد گذاشت تا کمترین نفع.
هر سازمانی به اعتبار خودش، براساس برنامه و اساسنامه و استراتژی که دارد، نقشه فعالیتی بریزد این چنین که بزرگ کردن وافزایش طول و عرض تشکیلاتی از لحاظ اجتماعی، در برنامه کاری و فعالیتی تان قرار داشته باشد، تا بودنتان در هر جمعی بتواند مابه ازاء عملی داشته و تاثیر گذار باشد.
برای اجتماعی کردن آلترناتیو سوسیالیستی، بایست جنبشی کار کرد و نیروی سوسیالیست تلاش نماید که جنبشهای مختلف اجتماعی، معترض و پیشرو را در ارتباط با هم قرار دهد و چنین سازمانهایی منطفا بایست هم دمکرات باشند و هم غیر سکتاریست. «شورای همکاری …» امروز متاسفانه به «شورای ترمز کننده همکاری نیروها …. » تبدیل شده است. اینرا تاریخ بیش از یک دهه حیات خود «شورای همکاری…» و پراتیک آن به ما می گوید.
کمیته اجرایی سابق حزب در ادعاهایش صداقت ندارد
من بارها گفته و نوشته ام که تمام آن لیستی که با صطلاح آنها از اختلافات درون حزب ارائه میدهند، در بهترین حالت بی پایه و اساس است. چه بحثهایی که در باره سوسیالیسم مطرح میکنند، چه بحثهایشان در باره حکومت شورایی و چه در باره برنامه کومه له برای حاکمیت مردم در کردستان و چه بحث آنها در باره رابطه با احزاب سیاسی…
اگر از لحاظ مضمونی و محتوایی و در فضایی آرام به بحث و گفتگو بپردازیم، مضمون آن موضوعات بالا از سوی آنان، یعنی معانی و تفاسیری که بدست میدهند، غیر دمکراتیک، از بالا و استبدادی است. اما این همه دادوهاواری که راه انداخته اند، صرفا قدرت طلبانه است. یعنی اگرفرض کنیم که این مشکلات برای حزب بوجود نیامده است و اعضای حزب کماکان به آقای صلاح مازوجس و همراهانش رای میدادند، آنوقت اکثر این گیردادنهای امروز که تلاش ناموفق میکنند تا رنگ اختلاف برنامه ای به آن بزنند، وجود نمی داشت.
آخر یک انسان عاقل و فهمیده ، حتما لازم نیست که کمونیست و سوسیالیست هم باشد، می بیند و می فهمد که تمام دعواها بر سر کردستان و کومه له است و بس.
کدام انسان عاقل و بالغ و فهمیده اینرا می پذیرد که آنها نام کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران را داشته باشند، اما در خارج از کردستان، در کلان شهرهای ایران و در بین جنبش کارگری و سایر جنبشهای اجتماعی، یک و تنها یک وطیفه کوچک هم برای خود نه تعریف کنند.
آیاانسانعاقلوبالغوفهمیدهازآنهاسوالنمیکندکهآقایونکمیتهمرکزیحزبکمونیستایران،بههمانشکلیکهکومهلهبرایفعالیتهایخودبرنامهعملدارد،آیاشماهمبرایخارجازکردستانبرنامهپراتیکیدارید؟
شما ملاحظه کنید که خیلی از سازمانها، بلاخره یک کمیته ای مثلا کمیته آذربایجان، یا کمیته ای که برای منطقه ای از ایران تعریف شده باشند را دارند، این کمیته مرکزی سابق حزب، بعد از چند دهه موفق نشد تا یک کمیته خارج از کردستان تشکیل دهد.
من اسم کمیته یک منطقه را با داشتن تشکیلات در آن منطقه یکسان می نگرم. یعنی تئوری ومنطق کار سازمانی این خوانش را به ما میدهد که وقتی شما کمیته یک منطقه ای را بوجود می آورید، یعنی آن حزب یا سازمان در آن منطقه دارای تشکیلات است، حتی اگر آن تشکیلات ضعیف هم باشد.
آقایون کمیته مرکزی سابق حزب ما بدلیل اینکه برنامه اش را نداشتند و کلا پراتیکشان در آن جهتها نبوده است، بعد از چند دهه دارای یک کمیته کوچک هم در یک گوشه ای از ایران نیستند.
اما در عوض کاری که کمیته مرکزی سابق حزب کمونیست ایران انجام داده است، این بوده است که بنام رهبری حزب، کومه له را رهبری کنند. یعنی کومه له همزمان دارای دو رهبری بوده است: یکی خود کمیته مرکزی کومه له که در کنگره های کومه له انتخاب می شوند و دیگری کمیته مرکزی حزب بعنوان کمیته مافوق. چون طبق اساسنامه کومه له – سازمان کردستان حزب است. و طبیعی است که از زاویه اساسنامه ای، کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران، کمیته مافوق کمیته مرکزی کومه له محسوب شود.
اما از آنجاییکه کمیته مرکزی حزب کوچکترین برنامه ی کاری و پراتیکی خارج از کردستان نداشته است و هیچ برنامه در این زمینه در طول چندین دهه ای ارائه نداده، آنها موجبات تناقض بین آنچه در اساسنامه حزب نوشته شده ( یعنی کومه له سازمان کردستان حزب) با آنچه بطور واقعی وجود دارد، را فراهم کرده اند. عامل این تناقض کمیته مرکزی سابق حزب و در راس آن کمیته اجرایی بوده است. اینکه کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران ایران بخواهد کومه له را رهبری کند، نه فقط نقض غرض، بلکه پوشاندن کم کاری خود در قبال وظایف سراسری اش است. کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران خارج از کردستان هیچ کاری انجام نداده و هیچ برنامه ای نداشته است، حال کومه له و جنبش کردستان را به سیبل مورد حمله و تعرض خود قرار داده است.
در چنین شرایطی که ما با آن مواجه هستیم، یعنی در شرایطی که کمیته مرکزی سابق حزب منشاء آن همه مشکلات برای حزب بوده است، در شرایطی که منطق و اساسنامه و حقوق دمکراتیک اعضا از سوی کمیته اجرایی سابق حزب نقض شده و دیگر محلی از اعراب پیدا نمیکنند، اعضای حزب حق دارند از قدرت اکثریت خود استفاده کرده و بر علیه چنین رهبری اپورتونیست و قدرت طلب و مشکل سازی قیام و شورش کنند.
بلاخره «انتخابات» مرکز ثقل حکومت شورایی و سوسیالیسم هم هست. «انتخابات» در درون حزب هم بایستی معنا و مفهوم داشته باشد. وقتی رهبری حزب در امر وظایف خویش و کار حزبی قصور کرده باشد که کرده است، بایست آنرا از اریکه قدرت حزبی به زیر کشید. واین یعنی قیام و شورش اعضا حزب بر علیه کمیته اجرایی سابق حزب. اکثریت اعضای حزب میتوانند کنگره حزبی را هم فراخوان دهند.
مسئله مهم اینست که بعضی از اتفاقات امروز بین ما در اساسنامه حزب پیش بینی نشده است. مثلا در اساسنامه نوشته شده است که اگر اکثریت اعضای حزب خواستار برگزاری کنگره حزب شوند، کمیته مرکزی حزب موظف به فراخواندن کنگره است. اما در اساسنامه پیش بینی نشده است که اگر اکثریت اعضای حزب خواستار برگزاری کنگره شدند ولی کمیته مرکزی حزب از خواست اکثریت اعضا تمرد کند و کنگره را فراخوان ندهد ( مثل نمونه فعلی) پسدرآنموقعچهبایدکرد؟
اینجاست که مراجعه به آراء اکثریت اعضای حزب مرجع است. در چنین شرایطی اکثریت اعضای حزب میتوانند تصمیم بگیرند. آنچه امروزه بوضوح قابل مشاهده است، دیکتاتوری اقلیت ناچیز حزبی بر اکثریت اعضای حزب است. و این از هر لحاظی مشروع نیست.
آنها امروزه تنها از 15 نفر از اعضای کمیته مرکزی حزب حزب میزنند. خوب 15 نفر که بقول خودشان 75 درصد ( این بحث درصد جزو حقه های انتخاباتی است که در کشورهای مختلف هم موفق انتخابات بکار برده می شود. برای اینکه تعداد واقعی اعداد و ارقام اگر ناچیز باشند برملا نشوند، به درصد متوسل می شوند. حالا هم کمیته اجرایی سابق حزب برای اینکه آب و تابی به تبلیغاتش بدهد می گوید 75 درصد از کمیته مرکزی حزب). اما این 75 درصد از کمیته مرکزی به هیچ وجه به معنی 75 درصد اعضای حزب نیست. و این تناقض بین 75 درصد اولی با 75 درصد دومی در این است که این 75 درصد کمیته مرکزی سابق حزب به هیچ وجه 75 درص از اعضای حزب را نمایندگی نمیکند.
اگراین 75 درصدی که کمیته اجرایی سابق حزب مرتب آنرا تکرار میکند، واقعا هم 75 درصد اعضای حزب را نمایندگی میکرد، تمام خوانندگان مطمئن باشند که ما تا کنون بنام اینکه – جناح راست و ناسیونالیست درون حزب هستیم– از مدتها پیش اخراج شده بودیم و در اخراج ما کوچکترین تردید و دودلی بخود راه نمی دادند. علت اینکه امروزه آنان زبان دوگانه و فریبکارانه بکار میبرند، اینست که واقعا قدرت حزبی ندارند. اگر قدرت داشتند قلع و قمع ها تا حالا تمام شده بود.
ریاکاری و فریبکاری را ببینید. آنها ابتدا دنیا را ازوجود «جناح راست و ناسیونالیست و قوم پرست» در حزب پر میکنند. سپس از ناسیونالیسم نه تعریف سیاسی و طبقاتی، بلکه ایدئولوژیک واخلاقی ارائه میدهند تا تقابل با ناسیونالیسم به سطح برخورد احساسی تنزل داده شود. درست همین نوع برخورد را هم با سوسیالیسم و حکومت شورایی انجام میدهند. تعابیر و تفاسیر از سوسیالیسم و حکومت شورایی به زعم آقایون کمیته اجرایی سابق حزب نه سیاسی و طبقاتی، بلکه اساسا ایدئولوژیک است. لذا آنان در واقع امر بنام سوسیالیسم بر علیه سوسیالیسم، و بنام حکومت شورایی بر علیه حکومت شورایی کار و فعالیت میکنند. اینست که رای اعضا و انتخابات اصلا بر اساس مصلحتهای فردی، حذف می شوند. و ندیده گرفتن آراء اعضا حزب و انتخاباتها در اساس مخالفت با حکومت شورایی هم میتواند تلقی شود چون انتخابات در حکومت شورایی هم از جایگاه مرکزی برخوردار است…
چه باید کرد؟
بدون کوچکترین مصالحه ای، ابتدا آنها بایست از اردوگاه زرگویز بیرون بروند. اردوگاه زرگویز متعلق به کومه له ست و آنها کومه له ای نیستند. از کنگره هفدهم کومه له به اینسو هیچکدام از آنها عضو کمیته مرکزی کومه له نبوده اند. از کنگره هفدهم به اینسو و قبلتر هم کار آنها مانع تراشی در جهت فعالیتهای کومه له بوده است.
کد یا اسم رمز اتحاد کمیته اجرایی سابق حزب با حکمتیستها همین امروز بحث سازمان دادن اتحاد نیروهای چپ در کردستان است.
هر انسان عاقل، آگاه و فهمیده ای میداند که عمده ترین نیروی چپ در کردستان کومه له است. کومه له ای که از سوی این عالی جنابان ناسیونالیست و دست راستی معرفی شده است. حال کمیته اجرایی سابق حزب تحت لوای اتحاد نیروهای چپ در کردستان که برای آنها تنها حکمتیستها معنی و مفهوم دارد، حکمتیستها را به اردوگاه کومه له بکشانند و با نیروی بیشتر سهم خواهی کنند و تقسیم اردوگاه و اموال را آنوقت با نیروی بیشتری انجام دهند.
برخلاف جو و فضای هیستیریک و بیمارگونه ای که آنان میسازند، نباید تحت هیچ عنوانی به خواستهای نامشروع و زورگویانه آنها تن داد.
بنظر من همه همراهان کمیته اجرایی سابق حزب بایستی از اردوگاه کومه له بیرون بروند. اگر برنامه ی کاری دارند بروند و با همکاری حکمتیستها با حکومت اقلیم کردستان وارد مذاکره شوند تا در مکان دیگری آنها هم اردوگاه ساخته و اداره کنند.
اگرعقلیت و منطق و بحث سیاسی و اقناعی کارائی خود را از دست دادند و آنها کماکان زورگویانه خواستند خواستهای نامشروع خود را تکرار کنند، آنموقع تشکیلات ما بایست با قدرت با آنها برخورد کنند. هیچ درجه از توهم به آنها جایز نیست. آنها نمیتوانند مسلحانه در اردوگاه کومه له رفت و آمد کنند. در این رابطه ارتباط ما با حکومت اقلیم کردستان کاملا مشروع است. همراهان کمیته اجرایی سابق حزب بروند در جایی دیگر اتراق کنند، اردوگاه کومه له متعلق به آنها نیست و هرگونه ادامه بحثها نیز باستی منوط به خروج آنها از اردوگاه باشد.
اگر نیروهای چپ و کمونیست میخواهند دخالت کنند، نبایست با فرمول بندیهای شووینیستی که این عالی جنابان علیه ما بکار می برند، استفاده کنند.
کومه له نیروی انقلابی و کمونیستی است که برای تحقق یک جامعه ی سوسیالیستی مبارزه میکند. وطیفه ما و همه فعالین کارگری و انسانهای آزادیخواه است تا از این کومه له ی کمونیست دفاع کنیم. اگر چپ در کردستان دور هم جمع شود، کومه له نیروی اصلی آنست. اگر جنبش مقاومت بر علیه جمهوری اسلامی دوباره قد علم کند، کومه له نیروی اصلی آنست. اگر ندای وحدت طلبانه بین جنبش کارگری و سایر جنبشهای اجتماعی معترض و پیشرو در ایران و کردستان بپیچد، کومه له از نیروهای اصلی آنست و…
شرایط امروز برای کومه له یک نقطه عطف است و همگی ما با آگاهی، متانت سیاسی و اتحاد دسته جمعی میتوانیم از این دوره عبور کنیم.
زنده باد سوسیالیسم
زنده باد کومه له