پلنوم دهم کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران منتخب کنگره دوازدهم در روزهای شنبه و یک شنبه ۲۳ و ۲۴ اسفند برابر با ۱۳ و ۱۴ ماه مارس با سرود انترناسیونال و یک دقیقه سکوت به نشانه گرامیداشت یاد جانباختگان راه آزادی و سوسیالیسم کار خود را آغاز کرد. در این پلنوم مطابق روال معمول از اعضای کمیته مرکزی کومه له نیز به عنوان ناظر برای شرکت در پلنوم دعوت بعمل آمده بود. بخش اول مباحث این نشست به گزارش سیاسی کمیته اجرایی و بحث پیرامون آن و سپس گزارش تشکیلاتی کمیته ها و ارگانهای مختلف تشکیلاتی حزب به پلنوم و بررسی این گزارش ها اختصاص یافت. تحلیل مهمترین روندهای جاری در جهان، منطقه و ایران محورهای اصلی گزارش سیاسی کمیته اجرائی حزب به نشست کمیته مرکزی بودند.
در گزارش سیاسی در بخش اوضاع عمومی جهان تأکید شد که در آغاز دهه سوم قرن ۲۱ جامعه بشری همچنان بشدت تحت فشار پیامدهای بحران سه گانه، اقتصادی، زیست محیطی و همه گیری کرونا قرار گرفته است. بحران های سه گانه ای که از هم تغذیه می کنند. اگر سود اندوزی بی مرز سرمایه داری و الگوهای مخرب این نظام اقتصادی در برخورد به محیط زیست، جامعه بشری را در برابر انواع مصائب طبیعی و ویروس هایی که از حیوانات انتقال می یابند ضربه پذیرتر کرده است. از سوی دیگر بحران و رکود اقتصادی و اجرای سیاست های نئولیبرالی طی چند دهه گذشته در همه جا زیر ساخت های بهداشتی و درمانی را ضعیف کرده و توان مقابله با همه گیری این نوع بیماری ها را کاهش داده است. در همانحال بحران کرونا در سال ۲۰۲۰ بحران اقتصادی را تشدید کرده است بطوری که زخمهای ناشی از آن بر نظام سرمایه داری در سالهای آینده هم باقی خواهد ماند. در سالی که گذشت به غیر از چین و معدودی دیگر از اقتصادهای سرمایه داری اکثر قدرت های بزرگ سرمایه داری رشد منفی را تجربه کردند.
تحت چنین شرایطی همه نشانه ها حاکی از آن است که دولت ها برای جبران زیانهای ناشی از بحران کرونا و دوران رکود و رسیدن به رشد اقتصادی برنامه های ریاضت اقتصادی را تشدید می کنند و طبقه کارگر و اقشار کم درآمد جامعه بیشتر زیر فشار قرار می گیرند. به عنوان مثال، در انگلستان، ما شاهد اولین تلاش ها برای مهار هزینه های دولت از طریق منجمد كردن دستمزد کارگران و کارکنان بخش دولتی و مالیات آنان و كاهش مالیات صاحبان سرمایه و تا سال ۲۰۲۴ هستیم. در دیگر اقتصادهای بزرگ اروپا نیز اوضاع به همین منوال است. ایتالیا و با کمی فاصله اسپانیا با بدترین رکود اقتصادی از زمان جنگ جهان دوم رو به رو شده اند که سنگینی آن بر دوش کارگران و اقشار فرودست جامعه افتاده است. در آمریکا جو بایدن كابینه ای متشكل از نئولیبرال های دوران اوباما تشکیل داده که به دفاع از منافع شركت ها و کمپانی های آمریكایی در داخل و خارج از كشور تعهد داده اند.
همین واقعیات و تداوم سیاست ریاضت اقتصادی پیش درآمد رشد و گسترش اعتراضات کارگری و اقشار فرودست در سراسر جهان خواهد بود. از طرف دیگر شهرنشینی در همه جای جهان گسترش یافته، با توجه به روند تشدید استثمار جمعیت طبقه کارگر بیش از ظرفیت سرمایه داری برای جذب آن و ایجاد اشتغال رشد کرده است، زیرساخت ها و خدمات شهری و اجتماعی پاسخگوی این افزایش جمعیت شهری نیستند. با وجود اینکه دولت ها سرکوب می کنند، اما جنبش های اعتراضی بر متن همین زمینه های عینی ادامه دارند. در همین پاییز سالی که گذشت به رغم رقص مرگبار کرونا، در بلاروس ، بولیوی ، نیجریه ، تایلند و گواتمالا شاهد برپائی جنبش های اعتراضی و توده ای بودیم.
درست است که بحران کرونا جنبش های اعتراضی از جنبش “جلیقه زردها” در فرانسه گرفته تا جنبش “زندگی سیاهان مهم است” تا جنبش های اعتراضی در لبنان و عراق، ایران، تایلند و جنبش جهانی دفاع ازمحیط زیست را تحت تأثیر پیامدهای خود قرار داده است. اما بحران کرونا با همه پیامدهایش دیر یا زود کنترل خواهد شد. تولید واکسن و آغاز واکسیناسیون افق مهار این بحران را به روی جهان گشوده است. با اینحال همه می دانیم که هنوز بین تولید واکسن و ایجاد ایمنی کافی برای مهار این ویروس همه گیر فاصله وجود دارد. چون این بحران یک بحران جهانی است و تا زمانی که ساکنان همه کشور های فقیر هم به واکسن دسترسی پیدا نکنند از ساحل امن خبری نخواهد بود. بی جهت نیست که برخی از مسئولین سازمان بهداشت جهانی گمانه می زنند که کنترل کامل این بحران احتمالا تا دو سال زمان ببرد.
با کنترل بحران کرونا یکی از موانع سر راه گسترش جنبش های اعتراضی برداشته خواهد شد. در آنصورت حضور فعال در این جنبش های اعتراضی مهمترین عرصه ابراز وجود نیروهای چپ و رادیکال است. نیروهای رادیکال و سوسیالیست با حضور فعال در این جنبش ها است که هم می توانند تا حدود زیادی فشار نیروهای راستگرای افراطی که در فضای سیاسی اکثر کشورها خود را جای داده اند خنثی کنند و هم در دل این جنبش ها به توده های مردم کمک نمایند تا اراده جمعی خود را به صورت متشکل اعمال کنند و در این جنگ و رودررویی ها شکست نخورند.
سازماندهی جمعی کارگران و توده های معترض برای اعمال اراده متشکل خود در این نبردها از آنجا ضرورت حیاتی دارد که تجربیات یک دهه اخیر بار دیگر نشان داده اند که حضور در این جنبش ها با چشم انداز دستیابی به قدرت دولتی از طریق سیستم انتخابات پارلمانی یک مانع جدی بر سر راه گسترش نیروهای چپ و سوسیالیستی است. این امر در ظهور سیریزا در یونان، پودموس در اسپانیا، برنی سندرز و سوسیال دموکراتها در ایالات متحده، و عملکرد حزب کارگر در انگستان تحت رهبری کوربین خود را نشان داد. هر یک از اینها می خواستند از مسیر شرکت در انتخابات پارلمانی در دولت حضور یابند و برای اصلاح سرمایه داری تلاش کنند. سوسیالیست های انقلابی لازم است اتخاذ تاکتیک درست در قبال انتخابات های پارلمانی را تابعی از توازن قوای طبقاتی و مبارزات در خارج از پارلمان بدانند. بنابراین، رشد و تجدید سنت انقلابی سوسیالیستی برای مقابله با بحران عمیق پیش روی ما که امری ضروری است، باید از مسیر سازماندهی جنبش کارگری و جنبش های ضد سرمایه داری بگذرد.
انتخابات آمریکا:
پایان دوره ترامپ در کاخ سفید ضربه ای به نژادپرستان و راست افراطی نه تنها در آمریکا بلکه در سراسر جهان است. شکست ترامپ و راه نیافتن دوباره به کاخ سفید نتیجه سیاست های فاجعه بار وی طی چهار سال ریاست جمهوری و آن جنبش هایی است که در این مدت بی وقفه علیه ترامپیسم جنگیدند.
بایدن با سیاست هایی که در پیش گرفته است برای معضلات اساسی مانند بیکاری ده ها میلیونی، فقدان خدمات و مراقبت های بهداشی در عصر بحران کرونا، نژاد پرستی نهادینه شده، تعمیق نابرابری های اجتماعی و تغییرات آب و هوایی راه حلی ندارد. سیاست کلان بایدن بازگشت به دوران قبل از ظهور ترامپ است. بایدن تحت عنوان تلاش برای بازگردان وحدت دوباره آمریکا سیاست همکاری با جمهوری خواهان و مراکز قدرت سرمایه در آمریکا برای ارائه یک برنامه جامع نئولیبرال را از سر خواهد گرفت. در عرصه سیاست خارجی هم جهت گیری بایدن، بازگشت به الگوی سنتی سیاست های امپریالیستی آمریکا را نشان می دهد. ایالات متحده مجددا خواهان تنظیم رابطه با روسیه و و چین و در همان حال ادامه رقابت برای کسب موقعیت برتر در مناطق مورد منازعه است. انزوا طلبی ترامپ و در محور قرار دادن جنگ تجاری با چین و همچنین ایجاد بزرگترین منطقه تجارت آزاد در جهان با مشارکت چهارده کشور در منطقه آسیا و اقیانوسیه به ابتکار چین کار بایدن را مشکل کرده است. در خاورمیانه هم در شرایطی که آمریکا در بحران سوریه به روسیه باخته است، در افغانستان هم دوباره موقعیت طالبان تقویت شده است، در مورد ایران هم فشارهای حداکثری ترامپ نتوانسته مانع از سرگیری برنامه های هسته ای جمهوری اسلامی شود و دولت ترکیه نیز به عنوان عضو ناتو در مقایسه با دوره اوباما به روسیه نزدیک تر شده است، بایدن قصد دارد سیاست فعالانه تری را در پیش گیرد. در مورد اسرائیل، تردیدی نیست که حزب دموکرات و مشخصا دولت بایدن اسرائیل را از مهمترین متحدان استراتژیک خود در منطقه می دانند، اما در این زمینه هم سیاست بایدن بازگشت به سیاست های سنتی آمریکا است.
اوضاع خاورمیانه
تداوم بحران اقتصادی نظام سرمایه داری اوضاع معیشتی توده های مردم را به ویژه در کشورهای خاورمیانه بیشتر تحت تأثیر قرار داده است. در صد بیکاری و فقر و گرسنگی و آسیبهای اجتماعی افزایش چشمگیری یافته است. علیرغم خطر ابتلا به کرونا اعتراضات و مبارزات توده های مردم در این کشورها به ویژه در کشورهایی مانند عراق، لبنان، تونس، مصر، ترکیه، پاکستان و… علیه اوضاع فلاکتبار معیشتی روزانه در جریان است. دخالت آمریکا و دیگر قدرتهای امپریالیستی و منطقه ای بحرانهای موجود را تشدید کرده و بعضأ بحرانهای دیگری نیز به وجود آورده اند. در افغانستان تلاش آمریکا برای مذاکره با طالبان و سهیم کردن این گروه در قدرت به عنوان ایجاد زمینه برای خروج نیروهایش، موجب نگرانی و اعتراض شدید توده های مردم به ویژه زنان شده است.
دراقلیم کردستان نیز اوضاع بحرانی موجب وخامت زندگی توده های مردم کارگر و زحمتکش شده است. عملکرد حکومت اقلیم کردستان در کنار فشارهای سیاسی و اقتصادی دولت مرکزی عراق و مداخله گری های دولتهای ترکیه و جمهوری اسلامی موجب وخامت بیشتر اوضاع معیشتی، سیاسی و امنیتی شده است. تحت این شرایط برپائی تجمع های اعتراضی و تظاهرات توده های مردم به جان آمده کردستان به رغم سرکوبگری نیروهای حاکم به بخشی از واقعیت این جامعه تبدیل شده است.
سیاست توسعه طلبانه و مداخله گرانه جمهوری اسلامی در کشورهای منطقه اوضاع امنیتی و معیشتی مردم را بدتر نموده و موجب بی ثباتی بیشتری شده است. بازتاب این دخالتها را در اوضاع بحرانی کشورهای عراق، لبنان و یمن به وضوح می توان دید. این دخالتها از سویی موجب ایجاد پیمانهای نظامی دیگر دولتها علیه جمهوری اسلامی و میلیتاریزه شدن و برگزاری مانوورهای نظامی بیشتر در منطقه شده است و از سوی دیگر با اعتراضات توده های مردم به ویژه در جاههایی که جریانات وابسته به جمهوری اسلامی درآن یک پای بحران هستند، مواجه شده است. به طور کلی موقعیت رژیم اسلامی در کل منطقه با تداوم این سیاستها بیش از پیش تضعیف شده است. در این میان سفر اخیر پاپ فرانسیس به عراق و دیدار با سیستانی در نجف و سفر به ذیقار که یکی از مراکز مهم اعتراضات علیه حکومت مرکزی و جمهوری اسلامی است، تا حدودی ضعف موقعیت رژیم جمهوری اسلامی را به نمایش می گذارد.
اوضاع اقتصادی ایران
اگر بر اساس مهمترین شاخص های اقتصادی، یعنی نرخ تورم، میزان بیکاری، نرخ رشد اقتصادی، ارزش پول ملی و عمیق تر شدن نابرابری های اقتصادی و اجتماعی به اوضاع ایران نگاهی بیندازیم، می بینیم که نه تنها از چشم انداز ثبات اقتصادی در ایران خبری نیست، بلکه همه نشانه ها از تداوم و تعمیق بحران و بی ثباتی اقتصادی حکایت دارند. بر اساس گزارش مرکز آمار ایران قیمت کالاهای خوراکی مورد نیاز مردم در ۱۷ استان بیش از ۵۷ درصد افزایش پیدا کرده است. این نرخ تورم قیمت غلات و نان، گوشت، تخم مرغ و گروه لبنیات را هم در بر می گیرد که میتواند موجب سوء تغذیه و گرسنگی خانواده های کارگری و اقشار فرودست جامعه گردد.
بنا به گفته رئیس اتاق بازرگانی تهران هفتهای نیست که حدود ۵۰ شرکت بزرگ کشور تعطیل نشوند، بطوری که تنها در عرصه نفت و پتروشمی در سال گذشته از ۱۵۰۰ شرکت پیمانکاری نفتی ۸۰۰ شرکت تعطیل شدهاند. این گفته رئیس اتاق بازرگانی ممکن است اغراق آمیز به نظر برسد، اما روند تعطیلی شرکت ها و مراکز تولیدی واقعی است و این روند تعطیلی ها بیکارسازیهای چنین گسترده ای را به دنبال داشته است. بی جهت نیست که مرکز پژوهش های مجلس اسلامی اعلام کرده در سال گذشته بیش از ۶ میلیون فرصت شغلی از دست رفته اند. نرخ بیکاری در میان جوانان در بسیاری از استان های کشور بالای ۲۵ در صد است. بر اساس برخی از آمارها حدود ۶۰ درصد فارغ التحصیلان دانشگاهی بیکار هستند. ارزش پول ایران در برابر دلار در عرض ۱۵ ماه گذشته حدود ۶۰ در صد کاهش پیدا کرده است. بر خلاف ادعای دولت که از رشد اقتصادی ۱.۳ درصدی سخن می گوید مطابق برآوردهای صندوق بین المللی پول رشد اقتصاد ایران ۴ و نیم درصد منفی بوده است. همین منبع پیش بینی کرده است که رشد اقتصادی ایران در سال جاری هم ۵ و نیم درصد منفی خواهد بود. کسری بودجه سال ۱۴۰۰، حتی بر اساس آمارها و ارقامِ خوش بینانه و غیر واقعی از درآمدهای دولت، ۵ و نیم برابر سال گذشته می باشد.
همین واقعیات اقتصادی و چشم انداز فقر و فلاکت بیشتر است که رشد و گسترش اعتراضات و اعتصابات و جنبش مطالباتی کارگران و اعتراضات اقشار محروم جامعه و خیزش های سراسری از نوع خیزش های دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸ را اجتنباب ناپذیر می کند. در این شرایط و فضای پر جنب و جوش مبارزاتی رفع احتمالی تحریم های اقتصادی هم نه تنها منجر به فروکش این جنبش اعتراضی و مطالباتی نخواهد شد بلکه با رفع تحریم ها این بهانه هم از دست رژیم خارج می شود و مشروعیت بخشی به این ابعاد از فقر و و فلاکت برای دستگاه روحانیت و ایدئولوژیک رژیم باز هم دشوار تر می گردد.
برجام و موقعیت منطقه ای رژیم
رژیم جمهوری اسلامی و در رأس آن سپاه پاسداران به دلیل مواجهه با خطر فروپاشی اقتصادی برای بازگشت آمریکا به تعهدات برجام و رفع تحریم های اقتصادی تعجیل دارند. کادر رهبری سپاه پاسداران از یک طرف با اعلام شرایط مذاکره، و از طرف دیگر با پایان دادن به تعهدات رژیم در توافقات هسته ای و به راه انداختن جنگ روانی در این زمینه و بزرگنمایی در مورد ظرفیت و توان هسته ای خود، با تهدید امنیت نیروهای آمریکا در خاک عراق، تلاش می کند آمریکا را برای بازگشت به برجام تحت فشار قرار دهد. رژیم در حالیکه در مقایسه با پنج سال پیش و توافقات هسته ای آن دوره در رودرروئی با آمریکا در موقعیت به مراتب ضعیف تری قرار دارد، می خواهد وانمود کند که از موضع قدرت با آمریکا وارد مذاکره می شود.
سپاه پاسداران و جبههی اصولگرایان برای اجتناب از خطر فروپاشی اقتصادی و مخاطراتی که بقای رژیم را تهدید می کنند سرانجام راه مذاکره را در پیش خواهند گرفت و همین هم به معنای عقب نشینی است. اما رژیم جمهوری اسلامی برای رسیدن به یک سازش “قهرمانانه” دیگر باید عقب نشینی های بیشتری را تحمل کند. رژیم ناچار خواهد شد که از مداخله گری نظامی در کانون ها بحران خاورمیانه دست بردارد، از توانمندی نظامی و تولید موشک های دوربرد خود که می تواند برای امنیت متحدین آمریکا در منطقه مخاطره آفرین باشد عقب بنیشیند. البته پذیرش این شرایط خفت بار برای برخی از اصول گرایان و یا کادر رهبری و فرماندهان سپاه مشکل است. از همین رو است که برخی از مراکز قدرت در جبههی اصول گرایان درعین حال که برای دفع شر آمریکا سازش و عقب نشینی معینی را اجتناب ناپذیر می دانند، اما در همانحال جهت خنثی کردن فشارهای آمریکا برای ارتقای سطح روابط دیپلماتیک جمهوری اسلامی با روسیه و چین تلاش می کنند. آنها می خواهند سطح روابط با چین و روسیه از فاز شرکای تجاری به فاز همکاری بر سر مسائل راهبردی ارتقاء پیدا کند. سیاستی که با توجه به مناسبات اقتصادی دولت روسیه و چین با رقبای جمهوری اسلامی در خاورمیانه و در هم تنیدگی منافع اقتصادی آنها با اروپا و آمریکا آینده ای ندارد.
از طرف دیگر دولت بایدن اگر چه سیاست خروج از برجام ترامپ و “فشار حداکثری” وی را شکست خورده می داند، اما بر خلاف آنچه بایدن در کمپین های تبلیغاتی تابستان گذشته ادعا می کرد باز گشت به برجام برایش کار ساده ای هم نیست. بایدن مجبور است به فشارهای متحدین استراتژیک خود مانند اسرائیل و عربستان توجه کند. بسیار محتمل است که دولت بایدن با توجه به تحولات چند سال گذشته و به قول خودشان تغییرات جغرافیای سیاسی و مخاطراتی که از جانب جمهوری اسلامی منافع متحدین آمریکا در منطقه را تهدید کرده نقشه راه جدیدی برای کنترل سیاست های منطقه ای جمهوری اسلامی در پیش گیرد. اینبار بازگشت به برجام مقدمه ای خواهد بود تا دولت آمریکا در هماهنگی با سه قدرت اروپائی عضو برجام، موضوع مذاکره و توافق بر سر محدود کردن برنامه های موشکی و مداخله گری های نظامی جمهوری اسلامی در کانون های بحران منطقه را به عنوان طرح تکمیل برجام به میان بکشد. با همه اینها اهداف استراتژیک آمریکا نه سرنگونی رژیم اسلامی بلکه تغییر رفتار آن است. دولت آمریکا نمی خواهد آینده ایران را که آبستن انقلاب است به سرنوشتی نامعلوم واگذار کند، بلکه می خواهد جمهوری اسلامی را چنان رام کند که هیچ خطری برای منافع آمریکا و متحدین آن در منطقه ایجاد نکند. بنابراین هر دو طرف منازعه بر سر بقای رژیم جمهوری اسلامی توافق نظر دارند. آنچه مورد اختلاف است بهایی است که جمهوری اسلامی برای گرفتن تضمین بقایش باید بپردازد. این بها قرار است بر متن ادامه این جدال و کشمکش ها تعیین گردد.
بحران کرونا
سران رژیم جمهوری اسلامی از همان ابتدا با پنهانکاری عامدانه در مورد حقایق مربوط به زمان انتقال ویروس کرونا و ابعاد شیوع آن، مقاومت در برابر خواست قرنطینه شهرها و اماکن مذهبی و عدم جدی گرفتن دستورالعمل های بهداشتی در واقع اوج درماندگی خود را در مقابله با بحران کرونا از خود نشان دادند. این در حالی بود که تجربه دو، سه ماه اول شیوع این ویروس در سطح جهان نشان داد که یک استراتژی مؤثر در مقابله با این بحران بر سه رکن اصلی استوار است. رکن اول اتخاذ سیاست تهاجمی گرفتن تست گسترده از افراد برای کووید۱۹، جداسازی آنهایی که علائم ابتلاء به ویروس را نشان می دهند، ردیابی تماس و قرنطینه کسانی که در تماس نزدیک با فرد مبتلا بوده اند و بستری کردن افرادی که به مراقبت های ویژه نیاز دارند با هدف قطع زنجیره انتقال ویروس؛ رکن دوم و همزمان با اقدامات رکن اول فراهم کردن ملزومات و تعطیلی مدارس و کارخانه ها و مؤسسات صنعتی و خدماتی که در آنها چرخه تولید جنبه حیاتی ندارد، قرنطینه شهرها و مراکز عمومی و رکن سوم این استراتژی رعایت دستورالعمل های بهداشتی و تأمین ملزومات آن از قبیل تهیه ماسک و مواد ضدعفونی کننده رایگان برای عموم است. در کشورهایی که این استراتژی را در پیش گرفتند تا حدود زیادی شیوع ویروس کرونا به کنترل درآمده است و توده های مردم نیز چشم انداز روشنی از راه مقابله با این اپیدمی دارند. اما در ایران در فقدان یک استراتژی روشن در مقابله با بحران کرونا و مزید بر آن زیر ساخت ضعیف بهداشتی و درمانی توأم با فساد نهادینه شده در ارگانها و نهادهای حکومتی، ضعف مدیریت و وجود مراکز مختلف تصمیم گیری، دست به دست هم داده و بحران کرونا را به یک فاجعه هولناک برای مردم ایران تبدیل کرده است.
اکنون هم بعد از گذشت بیش از یک سال از عمر بحران کرونا و تأثیرات ویرانگر آن بر ابعاد مختلف زندگی مردم، در شرایطی که تولید واکسن کرونا و آغاز روند واکسیناسیون در بسیاری از کشورهای جهان، چشم انداز کنترل بحران کرونا را به روی مردم جهان گشوده است، اما در ایران هنوز از اقدام جدی در این زمینه خبری نیست. در ایران مقامات حکومتی در مورد تهیه واکسن کرونا هم به تناقض گویی و دروغپردازی روی آورده اند و هم تا این لحظه بودجه و امکانات مالی لازم را برای خرید واکسن اختصاص نداد ه اند. ایران رکورد یکی از نازلترین میزان واکسیناسیون در میان کشور های جهان را دارد. با توجه به این تعلل و تناقض گویی های آشکار مقامات رژیم جمهوری اسلامی تأمین و ارائه رایگان واکسن کرونا به یکی از حیاتی ترین و عاجل ترین نیاز مردم ایران تبدیل شده است. و تاکنون تشکل های مستقل کارگری، بازنشستگان معلمان و فعالان و پیشروان جنبش کارگری و دیگر جنبش های پیشرو اجتماعی با دادن بیانیه های مشترک و طرح مطالبه واکسن رایگان، سعی کرده اند دولت را برای خرید واکسن کرونا و ارائه رایگان آن به عموم مردم تحت فشار قرار دهند. در این زمینه لازم است خواست تأمین و ارائه رایگان و همگانی واکسن کرونا را هر چه بیشتر توده ای کرد و آن را به یک اهرم فشار سیاسی بر رژیم تبدیل کرد.
آرایش درونی رژیم
با توجه به بحران های همه جانبه ای که رژیم جمهوری اسلامی با آن روبرو است و هیچ چشم ندازی برای پایان دادن به ابعاد فقر و فلاکتی که به مردم تحمیل کرده وجود ندارد. با توجه به اینکه دستگاه روحانیت و دستگاه ایدئولوژیک رژیم هم در مشروعیت بخشی به این وضعیت به بن بست رسیده اند، در یک کلام با توجه به اینکه رژیم در رویارویی با بحران های واقعی فرسوده شده و “اقتدار” خود را از دست داده است، از مدت ها پیش عزم کرده که از طریق تمرکز قدرت و یکدست کردن قوای قضائیه، مقننه و مجریه اقتدار خود را بازسازی کند. بعد از انتصاب رئیسی به عنوان رئیس قوه قضائیه و انتخابات مجلس یازدهم با رد صلاحیت ۶۰ در صد از از داوطلبان و حدود ۱۰۰ نفر از نمایندگان مجلس دهم از طرف شورای نگهبان و در واقع قلع وقمع اصلاح طلبان حکومتی و اعتدال گرایان و نظامی کردن قوه مقننه، اکنون نوبت قوه مجریه است که بطور کامل به تسخیر سپاه پاسداران درآید. سپاه پاسداران سه ماه مانده به انتخابات ریاست جمهوری برای تسخیر قوه مجریه نقشه می ریزد. در همین راستا تاکنون چندین تن از فرماندهان سپاه پاسداران نامزدی خود را برای انتخابات ریاست جمهوری اعلام کرده اند. طیف اعتدال گرایان طرفدار روحانی و لایه بالای اصلاح طلبان حکومتی هم که نقشه راهی برای برون رفت از این بحران ها ندارند، به نقشه های سپاه و طیف اصولگرایان تمکین کرده اند. بنابراین تا جایی به رژیم بر می گردد به طرف تمرکز قدرت بیشتر در دست سپاه و یک کاسه شدن حکومت پیش می رود. حمایت حزب کارگزاران از ایده تمرکز قدرت و ایجاد دولت مقتدر نشان می دهد که بخشی از بورژوازی ایران هم راه برون رفت از بحران را در همین جهت گیری می دانند.
با اینحال این احتمال هم وجود دارد که کادر رهبری سپاه برای جلب مردم به کارزار نمایش انتخابات ریاست جمهوری، مطابق نقشه فضا را میان کاندیدای نظامی و غیر نظامی قطبی کند و مردم را از ترس اینکه مبادا ریاست جمهوری دست نظامیان بیافتد به پای صندوق های رأی بیاورند. این احتمال نیز وجود دارد مطابق یک سناریوی از قبل آماده شده حتی یک رئیس جمهور غیر نظامی از صندوق آراء بیرون کشیده شود و سپس وزارتخانه ها را از فرماندهان سپاه پر کنند و رئیس جمهور هم گوش بفرمان سپاه باشد.
اینها در حالی است که جبهه اصلاح طلبان حکومتی تجزیه شده است. لایه بالای اصلاح طلبان حکومتی که هیچگاه امید بازگشت به حلقه قدرت را از دست ندادند با مد نظر قرار دادن موازنه قوا در شرایط کنونی و مخاطراتی که کل نظام جمهوری اسلامی را تهدید می کند، عمدتا به استراتژی تمرکز قدرت اجرائی در دست اصول گرایان و سپاه گرویده اند. لایه میانی اصلاح طلبان حکومتی و بخش هایی از طبقه متوسط که خود را حافظ وضع موجود می دانستند بعد از شکست های پی در پی اصلاح طلبان حکومتی به آن بخش از اپوزیسیون سکولار بورژوائی خارج از حکومت گرایش پیدا کرده اند که در ضدیت با انقلاب خواهان گذار مسالمت آمیز از جمهوری اسلامی هستند. آن بخش از توده های مردم هم که به پیروی از اصلاح طلبان حکومتی به ایجاد تغییر از طریق مکانیسم های انتخاباتی و مراجعه به صندوق های رأی خوش باور بودند، تحت تأثیر تحولات چند سال گذشته بویژه خیزش های دی ماه و آبان بکلی از آنها بریده و به جنبش های اعتراضی جاری پیوسته اند. این تحولات باعث ریزش هر چه بیشتر پایه اجتماعی رژیم شده است. بی رونق بودن آخرین نمایش انتخابات مجلس اسلامی بخشا پیامد این تحولات بود.
آرایش نیروهای سیاسی اپوزیسیون
اپوزیسیون بورژوازی نئولیبرال طرفدار غرب ایران برای تبدیل شدن به آلترناتیو حکومتی خیز تازه ای برداشته است. این بخش از اپوزیسیون مانند طیف نیروهای جمهوری خواه، لائیک و غیر لائیک، سازمانهای جبهه ملی، بخشی از ملی مذهبی ها و نیروی های متشکل در شورای مدیریت گذار با بهره گرفتن از امکانات رسانه ای شبکه تلویزیونی ۲۴ ساعته “ایران اینترناشنال” و دیگر رسانه های وابسته به آن برای انسجام سیاسی و ایدولوژیک بخشیدن به صفوف خود و اشغال فضای سیاسی ایران فعال تر شده اند. این بخش از اپوزیسیون بورژوایی ایران از به میدان آمدن توده های مردم و برپائی قیام و خیزش های انقلابی ازهمانند خیزش سراسری دی ماه ۹۶ و خیزش آبان ۹۸ و از پتانسیل بالقوه ای که این نوع جنبش ها برای به زیر کشیدن نظام سیاسی و طبقاتی حاکم دارند بشدت نگران هستند. این بخش از اپوزیسیون این نگرانی را به انگیزه تحرکی نوین برای شکل دادن به بدیل حکومتی برای نجات سرمایه داری ایران تبدیل کرده اند و در همان حال برای پیشروی خود در این زمینه بر روی نقطه ضعف های جنبش کارگری و سوسیالیستی ایران سرمایه گذاری کرده اند. شبکه تلویزیونی”ایران اینترناشنال” با صدها میلیون دلار سرمایه که در اختیار دارد کارشناسان، متخصصین و پژوهشگران زیادی در زمینه های مختلف اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و نظامی و … از نقاط مختلف جهان را در خدمت به مهندسی افکار عمومی در راستای تقویت این بخش از اپوزیسیون بورژوایی بکار گرفته است. جدای از بخش هایی از بورژوازی ایران لایه هایی از طبقه متوسط ایران که تا دیروز با پایبندی به حفظ وضع موجود پایه اجتماعی اصلاح طلبان حکومتی و رژیم اسلامی بحساب می آمدند، اکنون با قطع امید از اصلاح طلبان حکومتی به این بخش از اپوزیسیون بورژوایی گرایش پیدا کرده اند.
این بخش از اپوزیسیون بورژوایی با تأکید بر گذار مسالمت آمیز از جمهوری اسلامی با هرگونه تحول انقلابی در ایران ضدیت می ورزند. آنها در هراس از اینکه وقوع موقعیت انقلابی در ایران برای طبقه کارگر نیز امکان و فرصت خیز برداشتن به سوی تسخیر قدرت سیاسی را فراهم می آورد، به منظور دست به دست شدن قدرت از بالای سر مردم و تخطئه انقلاب از هیچ تلاشی فروگذار نمی کنند. احزاب و نیروهای ناسیونالیست کردستان متشکل در “مرکز همکاری” پایه مادی استراتژی این بخش از اپوزیسیون بورژوایی ایران بحساب می آیند. نقشه های راهبردی این احزاب مبتنی بر ایجاد ارتش واحد میهنی، حاکمیت مشترک احزاب و در قدم بعدی تشکیل پارلمان و دولت فدراتیو دقیقا در راستای استراتژی آن بخش از اپوزیسیون بورژوایی ایران است که قبل از هر چیز برای کنترل هر گونه تحول انقلابی در جامعه و برای حفظ مناسبات سرمایه دارانه در ایران برنامه ریزی کرده اند.
راست ترین بخش اپوزیسیون بورژوازی ایران یعنی سلطنت طلبان و مجاهدین اگر چه پایه اجتماعی در ایران ندارند اما با توجه به سازمان و امکانات مالی که در اختیار دارند عملا مانند گروه فشار قدرت های امپیرالیستی عمل می کنند. روند عینی اوضاع در چند سال اخیر به این بخش از اپوزیسیون نشان داده است که نه راه بازگشت به سلطنت و نه راه انتقال به یک حکومت دینی دیگر در ایران وجود ندارد. راه حل اینها برای رفع بحران اقتصادی مانند دیگر جریان های بورژوایی طرفدار غرب سرمایهگذاریهای مولد داخلی و خارجی در ایران مطابق الگوی نئولیبرالی است. این بخش از اپوزیسیون بورژوایی نیز به شدت با انقلاب اجتماعی ضدیت می ورزند و خواهان دست به دست شدن قدرت در بالا هستند. این بخش از اپوزیسیون به اثر گذاری تحریمهای بینالمللی و فشارهای حداکثری ترامپ دل خوش کرده بودند. اینها این واقعیت را که تحریمهای اقتصادی توازن قوا در سطح ایران را به نفع جمهوری اسلامی و طبقه حاکم و به زیان جنبش های اعتراضی تغییر داده است، عامدانه نادیده می گیرند.
در میدان نبرد با جمهوری اسلامی و در تقابل با راه حل های نیروهای اپوزیسیون بورژوایی، ما شاهد یک جریان اجتماعی چپ و رادیکال و سوسیالیستی در ایران هستیم که کسی نمی تواند موجودیت آن را انکار نماید. این نیروی اجتماعی گسترده طیف های بسیار متنوعی را در بر می گیرد. از فعالین و رهبران جنبش کارگری که در سازماندهی و رهبری اعتراضات و اعتصابات کارگری نقش ایفا می کنند، کار آگاهگرانه را در میان کارگرن پیش می برند، در تشکل های کارگری مستقل از دولت حضور پیدا می کنند و به مناسبت های مختلف پرچم مطالبات و افق جنبش کارگری را بر افراشته اند. طیف وسیعی از فعالین و تلاشگران جنبش زنان را در بر می گیرد که در برابر فمنیسم ارتجاع اسلامی و فمنیسم لیبرال پرچم رهائی زنان با افق ضد سرمایه داری را بر افراشته اند. زنان مبارز با حضور خود در پیشاپیش مبارزه معلمان، بازنشستگان، دانشجویان، پرستاران و در صف مبارزه کارگران و با مقاومت گسترده در برابر سیاست ها و قوانین زن ستیزانه حاکم همین افق رهایی را تقویت کرده اند. این جریان اجتماعی همچنین بخش چپ و سوسیالیست جنبش دانشجویی را در بر می گیرد که در تقابل با گرایشات لیبرال بورژوایی ایران و جریان های ارتجاع اسلامی پرچم اتحاد با جنبش کارگری و دیگر جنبش های اجتماعی پیشرو را بر افراشته اند. استادان دانشگاه و نویسندگانی که با فرهنگ و ایدئولوژی طبقه حاکم در افتاده و از منافع و مبارزه کارگران و زحمتکشان به دفاع برخاسته اند. همین نیروی اجتماعی در کردستان پرچم همبستگی با جنبش کارگری و دیگر جنبش های پیشرو اجتماعی در سراسر ایران و استراتژی سوسیالیستی را بر افراشته است. این نیروی اجتماعی چپ و رادیکال در هر خیزش توده ای حضور فعال داشته و مهر خود را بر آن کوبیده است. در خیزش دی ماه ۹۶ همین نیرو بود که شعار “نان، کار، آزادی” و “اصلاح طلب، اصول گر دیگه تمامه ماجرا” را به میان اعتراضات توده ای برد. در خیزش آبان همین نیرو بود که در برابر قهر خونین نیروهای سرکوب طبقه حاکم نمادهای قدرت دین و سرمایه یعنی بانک ها، مراکز نظامی و مذهبی را مورد تعرض قرار داد. این نیروی رادیکال اجتماعی به بهای قربانیانی که در این نبرد نابرابر از خود بجای گذاشت پته استراتژی گذار مسالمت آمیز از جمهوری اسلامی را روی آب انداخت و استراتژی گذر انقلابی از جمهوری اسلامی را تقویت کرد. این نیروی اجتماعی ضد سرمایه داری است. خواسته ها و مطالباتی که کارگران، زنان، دانشجویان مردم حاشیه شهرها در جریان اعتراضات خود مطرح می کنند بخشی از هویت همین نیروی رادیکال اجتماعی می باشد.اما این جریان به رغم نیروی اجتماعی عظیمی که دارد به لحاظ سازمانی انسجام ندارد و فاقد یک رهبری سیاسی سراسری است.
از طرف دیگر ما شاهد فعالیت احزاب، سازمانها و نیروهای موجود در جنبش کمونیستی ایران هستیم، اگر چه بازتاب فعالیت نیروهای موجود در این جنبش را می توان در تحول آگاهی و شفاف شدن مطالبات این نیروی اجتماعی مشاهده کرد، اما احزاب و سازمان های موجود هنوز رابطه ارگانیکی با جنبش طبقه کارگر و این نیروی اجتماعی ندارد. در شرایط کنونی جنبش جاری و مطالباتی کارگران بزرگترین فرصت را برای نیروهای جنبش کمونیستی ایران فراهم آورده است تا با اهمیت دادن به این جنبش واقعی، با دامن زدن به آن با کمک تمام امکاناتی که در اختیار دارند، با یاری رساندن به رفع موانع و معضلاتی که سر راه این جنبش وجود دارد، بتوانند تا حدودی بر این جدایی غلبه کنند. خواسته ها و مطالباتی که بخش های مختلف جنبش کارگری در جریان مبارزات جاری مطرح می کنند تاریخا بخشی از هویت سیاسی و مبارزاتی نیروهای کمونیست بوده است، از این رو آنها به لحاظ عینی در موقعیت مناسبی برای عجین شدن با این جنبش واقعی قرار دارند.
جنبش جاری و مطالباتی کارگران در عین حال بزرگترین نقطه قوت طبقه کارگر ایران است. چون طبقه کارگر به مانند یک نیروی اجتماعی در روند این جنبش و حرکت است که برای غلبه بر ضعف های خود فرصت خلق می کند. طبقه کارگر و در مرحله اول بخش پیشرو این طبقه در روند این جنبش و مبارزات روزانه و رویاروئی با کارفرما و دولت است که از طبقه درخود به طبقه ای برای خود مبدل می گردد. اگر یکی از نقطه ضعف های جنبش طبقه کارگر فقدان تشکل های طبقاتی و توده ای و فقدان رهبری سراسری است، جنبش اعتصابی و اعتراضی کارگران بستری مناسب و مؤثرترین مکانیسم برای غلبه بر این نقطه ضعف ها می باشد. طی سال های اخیر در دل همین جنبش اعتصابی و اعتراضی کارگران بوده که نسلی از فعالین و رهبران کارگری پرورده شده و پا به جلو گذاشته اند. این فعالین و رهبران نقش تعیین کننده ای در برپایی و سازماندهی اعتصابات و اعتراضات کارگری داشته اند. برپائی اعتصابات طولانی مدت و پی در پی نشان از آن دارد که طبقه کارگر در دل این جنبش اعتراضی در زمینه سازماندهی هم پیشرفت کرده است. کارگران در جریان همین اعتصابات و اعتراضات و رودرروئی با کارفرمایان و دولت در ابعاد توده ای به این واقعیت پی می برند که برای دستیابی بک یک زندگی انسانی باید از مناسبات سیاسی و طبقاتی حاکم عبور کنند.
طی سالهای اخیر طبقه کارگر بطور عینی و بیش از پیش اعتصابات و اعتراضات خود برای تحقق مطالباتش را به یک اهرم فشار سیاسی نیرومند علیه رژیم جمهوری اسلامی تبدیل کرده و دائما توازن قوا را به نفع جنبش های اعتراضی و به زیان رژیم تغییر داده است. طبقه کارگر از همین مسیر بطور عینی جنبش سرنگونی جمهوری اسلامی را به جلو سوق داده و آن را به نفع قطب چپ جامعه تقویت کرده است. به طوریکه بدون رشد جنبش اعتصابی کارگران در سالهای اخیر و تأثیرات ذهنی آن بر فضای جامعه برپائی خیزش هایی از نوع خیزش سراسری دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸ غیر قابل تصور بود.
در چنین شرایطی احزاب، سازمان ها و نیروهای جنبش کمونیستی ایران لازم است بر متن تلاش برای دامن زدن به جنبش اعتراضی و مطالباتی کارگران در راستای مبارزه برای تأمین رهبری طبقه کارگر بر اعتراضات جاری به هر میزانی که می توانند فضای سیاسی و فکری جامعه را تحت تأثیر راهکارهای سوسیالیستی قرار دهند. لازم است در مقابل “نه به جمهوری اسلامی” اپوزیسیون بورژوایی معنای واقعی سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی را به میان مردم برد. لازم است در برابر فاجعه فقر و بیکاری، ستمگری ملی، معضل آلودگی هوا و بحران زیست محیطی، معضل اعتیاد، بحران مسکن، کارکودکان و ده ها معضل اجتماعی دیگر که زندگی میلیون ها انسان را تحت فشار قرار داده خود را پاسخگو دانست. لازم است از مسیر پاسخگویی به این معضلات و افشای ماهیت “راه حل”های بورژوایی، گفتمان سوسیالیستی را به یک گفتمان نیرومند در جامعه تبدیل کرد. لازم است از زاویه منافع طبقه کارگر در مورد تمام رویدادهای مهم در این جامعه و منطقه به موقع واکنش نشان داد، موضع گرفت و نگذاشت رسانه ها و مطبوعات رنگارنگ بورژوایی افکار مردم را به بیراهه ببرند. نیروهای موجود در جنبش کمونیستی ایران با پرداختن فعال به این مسائل است که می توانند نگاه جامعه را به طرف خود برگردانند. برای پیشروی انقلاب لازم است روند رو به گسترش اعتراضات و اعتصابات کارگران و تکامل این مبارزات به لحاظ تشکل یابی و تأمین رهبری با روند تبدیل گفتمان سوسیالیستی به یک گفتمان نیرومند در جامعه به هم برسند. تکامل جنبش های مطالباتی و تلاقی و به هم رسیدن آن با پروسه ای که در آن احزاب و سازمانهای کمونیست هم توانسته باشند در پاسخ گویی به معضلات جامعه بر فضای سیاسی و فکری جامعه تأثیر گذاشته و نگاه جامعه و توجه فعالین و رهبران کارگری و دیگر جنبش های اجتماعی را به راهکارهای سوسیالیستی جلب کرده باشند می تواند دورنما و افق روشنی را پیش روی جامعه ایران قرار دهد.
******
پلنوم بعد از آنکه کلیات گزارش سیاسی با اکثریت قاطع اعضای کمیته مرکزی حزب به تصویب رسید وارد مبحث گزارش تشکیلاتی شد. در بخش گزارش تشکیلاتی از آنجا که در پلنوم قبلی تصمیم گرفته شده بود که مباحث سیاسی مورد اختلاف درون تشکیلات را علنی نمائیم، کمیته اجرائی قبل از ارائه گزارش مسئولین ارگانها به پلنوم گزارش عینی و کوتاهی از روند بحران درونی حزب به پلنوم ارائه داد. کمیته اجرائی تأکید کرد که علنی کردن مباحث مورد اختلاف هم به لحاظ پرنسیپی و هم در راستای جا انداختن روش اصولی در مبارزه سیاسی کار درستی بوده است. زیرا اگربر این باوریم که سرنوشت این تشکیلات به کارگران و مردم زحمتکش و فعالین جنبش های اجتماعی و جنبش چپ و کمونیستی ایران مربوط است، بویژه در شرایطی که در بیرون حزب همه نگران سرنوشت کشمکش های درونی میان جناح های موجود هستند، علنیت دادن به مباحث درونی کار درستی بوده است. ما مجاز نیستیم علاقه مندان به سرنوشت حزب در بیرون از چهارچوب های تشکیلاتی را از وجود اختلافات بی اطلاع بگذاریم. این وضعیت که دوستداران حزب در بیرون ما نگران وقوع انشعاب باشند، اما چیزی از ماهیت اختلافات موجود ندانند نمی توانست ادامه داشته باشد. در این بخش از گزارش، کمیته اجرائی تأکید کرد که به رغم ایرادات و کمبودها در زمینه های مختلف و بکار گرفتن روش و فرهنگ بیگانه با روش و فرهنگ متمدنانه در برخی از نوشته ها، اما در مجموع علنیت دادن به مباحث مورد اختلاف سیاسی یک دستاورد سیاسی بود. اکنون بحران درون حزب به مرحله ای رسیده است که شکاف و جناحبندی موجود به رده ها و سطوح مختلف تشکیلات علنی و به تشکیلات داخل هم رسوخ پیدا کرده است. در برخی از تشکیلات ها حتی کار و فعالیت مشترک به موانع و مشکلات جدی روبرو است. در شرایطی که شکاف و جناحبندی سطوح مختلف تشکیلات را در بر گرفته است به ناگزیر، کادرها و اعضا و فعالین در محل برای پیشبرد فعالیت های خودشان و ایجاد هماهنگی ساز و کارهای جدیدی در پیش می گیرند و این روند به نهادینه شدن شکاف ها و جناح بندی ها منجر شده است. با همه اینها اگر اراده مشترکی از هر دو جناح شکل بگیرد می توان این بحران را به مسیر درستی هدایت کرد. شکل گیری اراده مشترک برای حل بحران در گرو این است که وجود اختلاف نظر سیاسی و وجود جناح بندی سیاسی و تشکیلاتی به عنوان یک واقعیت عینی برسمیت شناخته شود. در هر حال روشن است که نباید به امید اینکه تحولات درون جامعه فرصت عبور از بحران را برایمان فراهم می کند از انجام کارها و اقداماتی که از دستمان ساخته است کوتاهی کنیم. لازم است با اراده خودمان برای عبور از این وضعیت نامطلوب فرصت ایجاد کنیم. کمیته اجرائی حزب در ادامه این گزارش، در مورد برگزاری کنگره سیزدهم حزب که قرار بود در اواخر ماه مارس سال جاری برگزار شود، تأکید کرد که برگزاری این کنگره به دلیل ادامه بحران کرونا و موانع و محدودیت های عملی که سر راه چنین تجمع هایی وجود دارد در شرایط کنونی مقدور نیست.
نشست وسیع کمیته مرکزی در ادامه گزارش تشکیلاتی، گزارش فعالیت های کمیته تشکیلات داخل، شبکه تلویزیون حزب و کومه له و رادیو حزب، دفتر روابط بین المللی و نشریه جهان امروز و ارگان شبکه های اجتماعی را استماع کرد. متأسفانه کمیته تشکیلات خارج از کشور و کمیسیون مالی در ادامه مواضع انحلال طلبانه خود گزارشی به پلنوم ارائه ندادند که از جانب رفقای کمیته مرکزی حزب مورد انتقاد قرار گرفتند.
رفقای جناح مقابل در واکنش به گزارش تشکیلاتی کمیته اجرائی باز بر انکار وجود اختلاف نظر سیاسی و وجود جناح بندی سیاسی و تشکیلاتی حول این اختلافات تأکید کردند. سخنگویان این جناح برسمیت شناختن حتی نفس وجود اختلاف نظر سیاسی و جناح بندی بر اساس آن مستقل از هر تبیینی که از این اختلافات وجود دارد را نیز به رأی کنگره منوط می کنند. این رفقا با این نگرش خود آنهم در شرایطی که مستقل از ذهن آنها کل تشکیلات دو شقه شده است و یک انشعاب دوفاکتو انجام گرفته عملا و آگاهانه راه هر گونه دیالوگ سازنده برای کمک به حل بحران را مسدود کرده اند. این رفقا در حالی بر برگزاری هر چه زودتر کنگره سیزدهم حزب تأکید می کنند که خارج از اراده ما محدودیت های عملی ناشی از ادامه بحران کرونا برگزاری کنگره را با موانع اساسی و جدی روبرو کرده است. جدای از این شرایط برگزاری یک کنگره موفق که بتواند بحران درونی حزب را به مسیر درستی بیندازد، در گرو آن است که پیش شرط ها و ملزومات آن از جمله به رسمیت شناختن وجود جناح بندی سیاسی، حضور نمایندگان اعضای دو جناح به نسبت وزن واقعی که در کل تشکیلات حزب دارند مطابق آیین نامه برگزاری کنگره و پایان دادن به رویکردهای تاکنونی تضمین گردد. در غیر اینصورت کنگره نه فقط بخودی خود هیچ معجزه ای نمی آفریند، بلکه می تواند به محل انشعاب و از هم گسیختگی حزب تبدیل گردد.
نشست کمیته مرکزی در مبحث مربوط به تقسیم کار و آرایش درونی کمیته مرکزی، کمیته ها و ارگان های مختلف تشکیلاتی را سازماندهی یا ترمیم نمود. در مورد کمیته تلویزیون اکثریت قاطع کمیته مرکزی حزب بر این باور بودند که با توجه به اینکه این کمیته در چند ماه گذشته با اقدامات انحلال طلبانه خود از قبیل عدم پیشبرد دستورالعمل کمیته اجرائی حزب در مورد انعکاس اختلاف نظرات سیاسی از طریق رسانه های حزبی، برکنار کردن رفیق محمد کمالی از فعالیت در تلویزیون به رغم مخالفت کمیته اجرائی حزب، نامه نوشتن به حزب کمونیست کارگری – حکمتیست بدون اطلاع کمیته اجرائی و خارج از دامنه اختیارات خود و تعیین ضرب الاجل برای قطع پخش برنامه های تلویزیونی این رفقا از کانال تلویزیونی مشترک، حذف چند برنامه تلویزیونی به بهانه های مختلف، اما در اصل بخاطر مخالفت بینشی با تهیه کنندگان آنها، عملا کمیته تلویزیون را از زیر اتوریته تشکیلاتی کمیته مرکزی حزب خارج کرده و ادامه همکاری کمیته مرکزی حزب با تلویزیون را با مشکلات جدی روبرو کرده است. از اینرو اکثریت کمیته مرکزی حزب بر این باور بود که بر خلاف روال تاکنونی که کمیته تلویزیون با رأی اعضای هر دو کمیته مرکزی حزب و کومه له انتخاب می شد، اینبار هر کدام از کمیته مرکزی های حزب و کومه له دو نفر را به عنوان اعضای کمیته تلویزیون انتخاب کنند، تا چهار نفر بطور مشترک امر اداره و هدایت شبکه های تلویزونی حزب و کومه له را بر عهده داشته باشند. از آنجا که اعضای کمیته مرکزی کومه له با این پیشنهاد مخالفت کردند و موضوع مربوط به انتخاب کمیته تلویزیون از دستور جلسه خارج شد، قراری با این مضمون به تصویب کمیته مرکزی حزب رسید:
«با توجه به اینکه کمیته تلویزیون طی مدت گذشته با اقدامات انحلال طلبانه عملا خود را از زیر اتوریته تشکیلاتی کمیته مرکزی حزب خارج کرده است، لذا کمیته مرکزی حزب مسئولیت اعمال آن را بر عهده نمی گیرد».
در مبحث مربوط به گزارش تشکیلاتی همچنین در مورد به تعویق انداختن تاریخ برگزاری کنگره سیزدهم حزب این قرار به تصویب پلنوم رسید: «با توجه به ادامه بحران کرونا و موانعی که سر راه برگزاری کنگره وجود دارد و چشم انداز روشنی از اینکه تا تابستان سال جاری این محدودیت ها برطرف شوند وجود ندارد، پلنوم دهم کمیته مرکزی حزب برگزاری کنگره سیزدهم حزب را تا عادی شدن اوضاع و رفع این موانع و محدودیت ها به تعویق می اندازد.»
پلنوم در بخش پایانی کار خود، بمنظور هدایت فعالیت های سیاسی و تشکیلاتی حزب در فاصله دو پلنوم، از میان رفقای کمیته مرکزی حزب که در لیست کاندیداها قرار گرفته بودند کمیته اجرائی مرکب از هفت تن رفقا: هلمت احمدیان، خسرو بوکانی، رئوف پرستار، نصرت تیمورزاده، حسن شمسی، محمود قهرمانی و صلاح مازوجی را انتخاب نمود.
کمیته اجرائی حزب کمونیست ایران
فروردین ۱۴۰۰
مارس ۲۰۲۱