کریم امانی
هیئت اجرایی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر) در تاریخ ۱۰ ژوئیهٔ ۲۰۲۵، با انتشار اطلاعیهای تحت عنوان «جبههٔ کردستانی، ائتلافی علیه جنبش زن، زندگی، آزادی»، به همکاریهای خود با حزب کمونیست ایران و کومەله (سازمان کردستان این حزب) پایان داد.
این اطلاعیه، بیش از آنکه بر تحلیل دقیق و شناخت عمیق از شرایط کردستان استوار باشد، متأثر از پیشداوریها و نگاه دورادستی به تحولات این منطقه است. راه کارگر بدون در نظر گرفتن پیچیدگیهای مبارزات مردمی در کردستان و جایگاه تاریخی کومەله بهعنوان جریانی چپ و کمونیست، بهسادگی همگرایی اخیر احزاب کردستانی را تقلیلگرایانه به “ضدیت با جنبش زن، زندگی، آزادی” تعبیر کرده است.
راه کارگر با این ادعا که ائتلاف احزاب کردستانی ذاتاً ضد جنبش زن، زندگی، آزادی است، نهتنها واقعیت میدانی را نادیده میگیرد، بلکه تنوع ایدئولوژیک و تاکتیکی این احزاب را نیز انکار میکند. کومەله بهعنوان بخشی از حزب کمونیست ایران، همواره بر مبارزهٔ طبقاتی، عدالت اجتماعی و برابری جنسیتی تأکید داشته است. آیا همکاری این جریان با دیگر نیروهای کردستانی لزوماً به معنای عدول از این اصول است؟
پرسش کلیدی این است که اگر راه کارگر خود را مدافع وحدت چپ میداند، چگونه قطع رابطه با یک جریان کمونیستی (آن هم در شرایط اوج سرکوب) را توجیه میکند؟ آیا این اقدام به تفرقه در صفوف چپ دامن نمیزند؟
موج اخیر اعدامها نشان داده است که رژیم جمهوری اسلامی تمامی جریانهای مخالف از چپ و کارگری گرفته تا جنبش زنان، معلمان، دانشجویان، جنبش انقلابی کردستان و دیگر ملتهای تحت ستم را بهصورت یکسان سرکوب میکند. در چنین شرایطی، همکاری مقطعی میان نیروهای مخالف (حتی با اختلافات ایدئولوژیک) نهتنها یک ضرورت تاکتیکی، بلکه وظیفهٔ اخلاقی و سیاسی است. راه کارگر با محکوم کردن هرگونه همکاری با احزاب کردستانی، عملاً انزوای چپ را تشدید میکند. آیا در شرایطی که رژیم با تمام قوا به سرکوب مشغول است، اولویت نباید متوقف کردن اعدامها و نجات جان زندانیان سیاسی باشد؟
راهکارگردرهماناطلاعیهاز «همبستگی ملیتها در خیزش ژینا» تمجید میکند، اما همکاری کنونی احزاب کردستانی را «ضربه به این همبستگی» میخواند! این تناقض آشکار نشاندهندهٔ نگاه گزینشی و ابزاری به مسئلهٔ کردستان است، که گویا همکاری نیروهای کردستانی تنها زمانی پذیرفتنی است که در چارچوب ازپیشتعیینشدهٔ راه کارگر قرار گیرد.
راهکارگرباادعای «لیبیایی شدن ایران»، هرگونه درخواست از نهادهای بینالمللی برای فشار علیه اعدامها را معادل حمایت از مداخلهٔ نظامی قلمداد میکند. این استدلال نهتنها بیپایه است، بلکه تجربهٔ تاریخی (مانند کمپینهای ضداعدام دههٔ ۶۰) نشان میدهد که چنین درخواستهایی لزوماً به مداخلهٔ خارجی منجر نمیشود. آیا اساساً هرگونه دیپلماسی ضدسرکوب را باید بهعنوان «همکاری با دشمن» محکوم کرد؟
راهکارگرباتعمیممواضعبرخیاحزابکردستانی (مثل پ.ا.ک) به کل احزاب کردستانی، مرتکب مغالطهٔ «گناه جمعی» شده است. این نگاه غیرمنصفانه، مواضع مستقل کومەله و حزب کمونیست ایران را نادیده میگیرد و همه را در یک دستهبندی ایدئولوژیک جای میدهد.
پرسش کلیدی اين است که آیا راه کارگر به وحدت عمل باور دارد؟، اگر واقعاً به وحدت عمل چپ معتقد است، چرا همکاری با دیگر جریانها را مشروط به پذیرش تمامی مواضع خود میکند؟ مگر لنین در «چپ روی: بیماری کودکانهٔ کمونیسم» بر ضرورت ائتلافهای موقت با نیروهای غیرکمونیستی (در شرایط مشخص) تأکید نکرد؟ آیا شرایط کنونی ایران همین ضرورت را ایجاب نمیکند؟
و سخن آخر اینکه اطلاعیهٔ راه کارگر نهتنها فاقد تحلیل طبقاتی و میدانی است، بلکه با تقلیلگرایی، تناقضگویی و هراسافکنی، به جای تقویت جنبش ضداستبدادی، به شکافهای درونی جریانات چپ دامن میزند. در شرایطی که اولویت مبارزه، مقابله با سرکوب خونین رژیم است، اینگونه موضعگیریها بیش از آنکه به انقلاب تودههای مردم بر بستر جنبش زن، زندگ، آزادی کمک کند، در تناقض کامل با ماهیت و اهداف آن است و به انزوای چپ و تضعیف مبارزه متحدانه تودهای میانجامد.
۱۳ ژوئیەی ٢٠٢٥