چشم انداز روابط ایران و آمریکا بعد از آمدن ترامپ
دونالد ترامپ در مدتی که بر سر کار آمده است،چندین فرمان اجرایی را صادر و بر وعده های انتخاباتی که پیشتر داده بود پافشاری کرده است. دونالد ترامپ به محض ورود به کاخ سفید شوک بزرگی را به بازارهای جهانی و آمریکا وارد کرد و در اولین فرمان اجرایی خود به سراغ مهاجران بیچاره ایی رفت که با هزاران امید به ساختن زندگی بهتر، خود را به این کشور رسانده بودند. صدور این فرمان در حالی است که ده ها هزار مهاجر در مرز آمریکا گیر افتاده و در شرایط بحرانی زندگی میکنند. به محض امضای این فرمان ساخت دیوار در مرز مکزیک از سر گرفته شد و هواپیماهای مسافربری هزاران مهاجر را به مکزیک، کلمبیا و برزیل دیپورت کردند. هنوز شوک این فرمان باقی بود که دونالد ترامپ در دو فرمان اجرایی دیگر خروج آمریکا از معاهده اقلیمی پاریس و سازمان بهداشت جهانی را اعلام نمود. در کنار این فرامین روند ورود هزاران پناهجوی افغان که از دست حکومت طالبان گریخته و دولت بایدن وعده اسکان آنها در آمریکا را داده بود متوقف شد. ترامپ همچنین در اظهار نظری جنجالی دم از انتقال آواره گان فلسطینی به کشورهای اردن و مصر زد. این اظهارات موجی از نارضایتی در میان کشورهای عربی ایجاد کرد و رهبران اردن و مصر هم قاطعانه این ادعای دونالد ترامپ را رد کردند. شوکهای پی در پی ترامپ به جهان سیاست بس نبود که اینبار تعرفه 25 درصدی بر واردات از کشورهای کانادا و مکزیک و تعرفه 10 درصدی بر واردات کالاهای چینی وضع نمود. در این میان اما دولتمردان ایران بخصوص پس از سقوط بشار اسد در سردرگمی شدیدی قرار گرفته و بخشی از جناح تندرو دم از مخالفت با هرگونه مذاکره با آمریکا میزند و جناح اصلاح طلب و در راس آن مسعود پزشکیان که مملکت را درگیر معضلات بزرگی همچون ناترازی در حوزه های انرژی، آب، برق، سوخت و تجارت میبیند، با احتیاط بر مذاکره و رفع تحریمها پافشاری میکند. حال پرسش اینجاست که چرا جمهوری اسلامی با تمام مشکلاتی که در حوزه های مختلف دارد، هر بار آزمایش جدید پهبادی و موشکی انجام میدهد و تصاویر شهرهای موشکی خود را همچون تهدیدی به جهان مخابره میکند؟ آیا رژیم کماکان به سیاست نه جنگ نه صلح ادامه میدهد یا تمامی این بزرگنماییها تنها نمایشی است که از آن برای پوشش ضعفهایش استفاده میکند؟
گفتنی است که در زمان زمامداری جو بایدن، با وجود تحریمهای گسترده صادرات نفت ایران روزانه تا یک ملیون و 200 هزار بشکه افزایش یافت، امابه دلیل تحریمها و نبود مراودات بانکی، رژیم ناچار به تهاتر کالا با کشورهای همچون چین گردید. این آمار رسمی است و صادرات نفتی سپاه پاسداران از طریق کشتیهای ارواح نیر چیزی در همین حدود است که در هیچ یک از منابع دولتی ثبت نشده است. حال سوال اینجاست: اگر ایران توان تولید نفت، گاز و محصولات پتروشیمی را داراست پس این ناترازیها از کجا نشات میگرد؟
دو دیدگاه را میتوان مطرح کرد، اول اینکه جناح اصلاح طلب با این امر قصد دارد هسته سخت قدرت را برای اجبار به مذاکره بر سر تحریمها راضی کند چونکه در قبال این حجم صادرات عملا پولی بدست نمی آورد. خالی بودن صندوق ذخیره ارزی و صندوقهای بازنشستگی همراه با اعتراضات هر روزه لایه های مختلف جامعه گواه معضلات بزرگ مالی جمهوری اسلامی است. فروش نفت و محصولات پتروشیمی زیر قیمت بازار و تهاتر کالا عملا دست و بال دولت را بسته است. از طرفی روسیه و چین هم بخاطر ملحق نشدن جمهوری اسلامی به اف.ای.تی.اف نمیتوانند قراردادهای تجاری خود را با ایران اجرایی کنند. همچنین سران جمهوری اسلامی بعد از شکستهای پی در پی در سوریه، غزه و لبنان، برای راضی نگهداشتن نیروهای نیابتیشان نیاز به ارز دارند. عقب نشینی نیروهای فاطمیون و زینبیون به عراق و اسکان دادنشان در این کشور هزینه بردار است و جمهوری اسلامی دیگر پولی در بساط ندارد. فرسوده گی صنایع نفت و گاز و پتروشیمی هم مزید بر علت شده تا دولت ناترازیها را چند برابر بزرگتر از آنچه که هست نشان دهد. دولت برای نوسازی این صنایع نیاز به سرمایه گذاری دارد و این محقق نخواهد شد مگر با کاهش تحریمها و پیوستن به کنوانسیون پالرمو.
دوم: هدف بلند مدتتر جمهوری اسلامی است. ناترازی گسترده در بخشهای مختلف، قطعی وسیع برق در صنایع و بخش خانگی، گرانی و تورم افسار گسیخته،افزایش نرخ بنزین و گازوییل در کنار آزمایشات پهبادی و موشکی همه حکایت از آماده کردن اذهان عمومی برای شرایط جنگی است. از سوی دیگر با این کار وضعیت نارضایتی عمومی هم محک زده شده تا همراستا با وضعیت جامعه رژیم خود را برای سناریوهای مختلف آماده کند. رهبران جمهوری اسلامی خوب میدانند که در اقلیت قرار دارند و اکثریت جامعه خواهان سرنگونی آنهاست، لذا با احتیاط عمل میکنند به گونه ایی که همزمان دم از مذاکره و تقابل میزنند. اقتصاد ویران ایران، ورشکستگی کارخانجات، بیکاری گسترده و عدم سرمایه گذاری در ایران به دلیل تحریمها و ناشفاف بودن مبادلات مالی با جمهوری اسلامی، همه و همه سران رژیم را ناچار به اتخاذ تصمیم برای مذاکره کرده است. گفته های خامنه ایی بر خلاف تهدیدهای کیهان شریعتمداری حکایت از رضایت دادن رهبر جمهوری اسلامی برای مذاکره مستقیم یا غیره مستقیم با آمریکا دارد. اینکه مذاکرات و احتمال دست یافتن به یک توافق میتواند مشکلات رژیم را تا حدودی برطرف کند یا نه، خود بحث دیگری است. آنچه واضح است این است که مشکلات رژیم یک شبه ایجاد نشده اند تا سریع رفع و رجوع شوند. این مشکلات حاصل 45 سال مدیریت ناکارامد و سیاستهای غلط سردمداران جمهوری اسلامی در داخل و عرصه بین المللی است و به راحتی حل نخواهد شد.
همچنین تحریمها به مرور زمان از بین میرود نه یک شبه و قوانین لازم برای ورود سرمایه گذاران در بازارهای ایران ناکارامد و فاقد ضمانت اجرایی است. سرمایه گذاران خارجی هم اصولا در جایی که ارزش ریسک نداشته باشد و دراییهایشان به خطر بیافتد سرمایه گذاری نخواهند کرد. نمونه بارز این کشورها چین و روسیه هستند که به اصطلاح همپیمانان جمهوری اسلامی میباشند. از سوی دیگر مشکلات اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی چنان در هم تنیده شده اند که برای حل آنها سالها زمان لازم است. ایجاد تغییرات هم نیاز به آزادی عمل دارد و با توجه به تفکرات ایدئولوژیک و متحجرانه حکومت بستر لازم برای تغییرات بنیادین فراهم نیست و اگر آزادیهای نسبی داده شود دیگر تعریف معمول از جمهوری اسلامی عوض شده و چهره دیگری از نظام را شاهد خواهیم بود. این است که هسته سخت قدرت به شدت با هر گونه تغییر مخالفت میکند و به اعتراف خودشان، آغاز نرمش به معنای سازش بر سر هر گونه تغییر است. همچنین کسانی که در سایه تحریمها و سیاستهای غلط رژیم به ثروت و سامان رسیده اند منافع مالی خود را در خطر میبینند، این است که با هر گونه مذاکره مخالفت میکنند.
از همین روی جمهوری اسلامی چه وارد جنگ شود یا صلح سودی نخواهد دید. جامعه از حکومت رویگردان است و مترصد فرصتی است تا این رژیم اهریمنی را پایین بکشد. فساد سیستماتیک در ارکان نظام ریشه دوانده و ضعفهای اقتصادی و زیرساختی در صورت بروز هر گونه درگیری با غرب، مصادف با نابودی ایران خواهد بود. لذا جامعه باید خود را برای مقابله گسترده با جمهوری اسلامی آماده کند و چشم انتظار حمله نظامی آمریکا و متحدانش نباشد. دونالد ترامپ در روزهای گذشته احتمال حمله نظامی به تاسیسات هسته ایی ایران را رد نکرده و اولین نخست وزیری که به واشنگتن دعوت کرده است نتانیاهو است. نتانیاهو هم که اکنون ضعف گسترده رژیم و جبهه مقاومت را میبیند میخواهد از حضور ترامپ حداکثر استفاده را برده و جمهوری اسلامی را فلج کند. تجربه سالهای گذشته هم نشان میدهد که نرخ ارز، کالاهای اساسی و خدمات هم با وجود توافقات برجام هیچگاه روند کاهشی نداشته و اقتصاد ایران دچار رکود تورمی است که درمانش تنها تغییر ساختار است. به همین دلیل است که نمیتوان به مذاکرات با آمریکا و غرب دلخوش بود، جمهوری اسلامی هرگاه درآمدهای ارزی اش افزایش یافته است آن را در جهت بر هم زدن امنیت منطقه و صدور انقلاب هزینه کرده است نه رفاه مردم. تجربه دخالتهای نظامی آمریکا در کشورهای منطقه نیز نشان میدهد که این کشور تنها به فکر منافع خویش است و اهمیتی به وضعیت مردم نخواهد داد. عراق، افغانستان و لیبی نمونه های واضحی هستند که در پی دخالت خارجی نه تنها به دمکراسی و عدالت اجتماعی نرسیده اند بلکه وضعیت آنها به مراتب بدتر از زمان جنگ شده است.