انتخابهای جمهوری اسلامی بعد از سقوط بشار اسد
وریا صنیعی
بعد از سقوط سریع حکومت بشار اسد در سوریه، به نظر میرسد که سران جمهوری اسلامی در یک سردرگمی بزرگ افتاده و انتخابهای زیادی ندارند. آنچه در زیر به آن پرداخته شده است شرحی اجمالی به انتخابهای جمهوری اسلامی است.
سقوط حکومت بشار اسد در 11 روز سران جمهوری اسلامی را دچار شوک کرده است. سفرهای عباس عراقچی به کشورهای منطقه و رایزنیهای منطقه ایی وزیر امور خارجه نظام با سران کشورهای حوزه خلیج فارس و ترکیه هم کارگر نشد و در نهایت، این هاکان فیدان وزیر امور خارجه ترکیه بود که روز شنبه 24ی آذر ماه 1403 رسما اعلام کرد که در نشستهایش با روسیه و ایران هشدارهای لازم را داده است تا به حمایتهایشان از دولت در حال سقوط بشار اسد ادامه ندهند. آنچه هاکان فیدان روی آن تاکید میگذارد راست یا دروغ جلوگیری از خونریزی بیشتر بوده است. عباس عراقچی دست از پای درازتر از بی نتیجه ماندن گفتگوها با طرف ترکیه ایی به تهران بازگشت و کم کم لحن گفتار سران سیاسی و نظامی رژیم تغییر کرد. به عبارتی، مقامات جمهوری اسلامی هم به نوعی پذیرفته بودند که رژیم بشار اسد ماندنی نیست لذا دم زدن از گشودن باب گفتگو با اپوزسیون سوریه برای حفظ نفوذشان در این کشور گزافه گویی بیش نیست. در این میان آنکه به اهدافش رسیده ترکیه است. هر چند رفتار شک بر انگیز روسیه هم حاکی نوعی سازش با غرب بر سر مساله سوریه شاید هم اکراین باشد. د رغیر این صورت چگونه ممکن است که تمامی نیروهای نظامی بشار اسد به یکباره اسلحه را زمین گذاشته و تسلیم شده اند. روسیه و جمهوری اسلامی میتوانستند به حمایتهای خود از بشار اسد ادامه دهند اما روسیه این کار را نکرد و ایران هم توان حمایتی نداشت و اندک کمکهایی هم که فرستاد توسط اسراییل و آمریکا از بین رفت.
سخنان خامنه ایی در روزهای گذشته حکایت از دو موضوع داشت یکی اذعان به شکست در سوریه و دیگری تاکید دوباره بر تقویت محور مقاومتی است که به شدت تضعیف شده و هدف رهبر نظام تنها اقناع افکار طرفداران خویش است. ترسی که بر دل سران سپاه نشسته از یکسو و تهدیهای ترامپ و اسراییل برای خلع سلاح میلیشیاهای حشد شعبی در عراق، آنها را به تحرک واداشته و در چند روز گذشته تغیراتی در نمایندگان خود در اقلیم کردستان و استقرار نیروهای نیابتی در عراق ایجاد کرده اند. اما این تحرکات برای چیست؟ نظام از چه میترسد که ناچار شده به بازدید کارشناسان سازمان انرزی اتمی هم رضایت دهد؟
تضعیف حماس در غزه و به دنبالش حزب الله لبنان، همچنین کشتن رهبران و فرمانده هان این دو گروه در کنار ترور فرمانده هان سپاه در سوریه همگی حکایت از سردرگمی محور مقاومت دارد. جمهوری اسلامی میداند که برای تقویت مجدد محور مقاومت مسیرهای رساندن تسلیحاتش از بین رفته یا مسدود شده. از طرفی پولی در بساط ندارد و اقتصاد ایران در آستانه سقوط قرار گرفته است. عدم سرمایه گذاری در صنایع نفت و گاز و افت فشار گاز در کنار قطعی مداوم برق، صنایع را به ورشکستگی کشانده است. از بین رفتن ممر زندگی و کسب درآمد کارگران و نبود بودجه کافی برای پرداخت دستمزدهای کارمندان و بازنشستگان، بستر لازم را برای اعتراضات هر روزه فراهم آورده و مردم به شدت از حکومت ناراضیند. در کنار مشکلات اقتصادی، قطعی گاز و برق مصرف کننده گان خانگی بر مشکلات افزوده است.
سران رژیم دو انتخاب بیشتر در پیشرو ندارند، اول اینکه جام زهر را سر بکشند و پای مذاکره با آمریکا و کشورهای غربی بروند که عواقب سختی برایشان دارد و از طرفی هم زیاد اثرگذار نیست چون در هر صورت تحریمها یکی یکی برداشته خواهد شد و زمان بر خواهد بود. ممکلت از هر لحاظ دچار ناترازی است و توافق با آمریکا هم مشکلاتشان را حل نخواهد کرد و یادمان نرود که بحرانهای رژیم حاصل 45 سال ناکارامدی در عرصه سیاستهای داخلی و خارجی است و دیگر تبدیل به یک ابر بحران شده اند و راه حل ابر بحرانها هم تنها تغییر ساختاری است. از طرف دیگر خواسته های کشورهای اروپایی و آمریکا هم متفاوت شده دیگر فریب خیمه شب بازیهای رژیم را نمیخورند. یکی از این خواسته ها سرکوب شدید زنان و اقلیتهای قومی و مذهبی است که توجه جامعه جهانی و سازمانهای حقوق بشری را به خود جلب کرده است. قطعا یکی از مبانی گفتگو پایان دادن به سرکوب زنان است که خط قرمز نظام محسوب میشود.
راه حل دوم ادامه دادن به سیاستهای گسترش آشوب در منطقه و حمایت از محور مقاومت است که در حال حاضر اعتبارشان را از دست داده اند و توانش را هم ندارند. از سوی دیگر تهدیدات اینبار بسیار جدی است و جمهوری اسلامی عملا با انتخاب این مسیر، ایران را به سوی جنگی بزرگ و نابودگر خواهد برد. حمایت نکردن روسیه از بشار اسد و سکوت چین در قبال تحولات سوریه باید درس بزرگی به سران نظام داده باشد و فهمیده باشند که سیاست نگاه به شرقشان نمیتواند آنها از سقوط نجات دهد. روسیه و چین هم هیچگاه منافع بزرگتری را که با غرب و آمریکا دارند قربانی حکومت فاسدی که ایران را تا سرحد امکان تاراج کرده و دیگر چیزی برای سرمایه گذاری باقی نگذاشته، نمیکنند. حجم مبادلات تجاری چین با آمریکا و گسترش روابط روسیه با ترکیه و کشورهای حوزه خلیج فارس نشانه چرخش روسیه پیش از سرکار آمدن ترامپ است. لذا ورود ایران به یک جنگ منطقه ایی نه تنها پایه های حکومت ننگینشان را محک نخواهد کرد، که فرصتی در اختیار مردم جان به لب رسیده ایران خواهد گذاشت تا در غیاب نیروهای سرکوبگر نظام، پاستور را فتح و به 45 سال حکومت جمهوری اسلامی پایان دهند. اگر جنگی رخ دهد دیگر سال 59 و 60 هجری نیست که بتوانند جامعه را با مذهب فریب داده و به جنگ 8 ساله با عراق بفرستند. این مردم دیگر آن مردمان دهه شصت نیستند.
گفتنی است که بعضی از کارشناسان سیاسی راه حل سومی هم ارائه میدهند و آن هم این است که تکنوکراتهای درون نظام به همکاری جمعی از نظامیان کودتایی را سازمان داده و رژیم را به سمت استحاله ایی که مد نظر غرب است به پیس ببرند. این احتمال کمی دور از ذهن است اما غیر ممکن نیست. در هر صورت رژیم انتخابهای فراوانی ندارد و این مردم ایران هستند که در نبود آلترناتیو و اپوزسیون کارآمد باید رهبری را در درون جامعه ایجاد کرده و به حول یک آلترناتیو مترقی که حقوق همگانی را تضمین میکند جمع شده و آخرین میخها را بر تابوت جسد متعفن جمهوری اسلامی بزنند.
در این راستا جریانهای مترقی و فعالین سرشناس سیاسی در داخل کشور که خوشنام هستند میتوانند قدمی تاریخی برداشته و این اطمینان را به جامعه بدهند که در نبود جمهوری اسلامی، آینده بهتری خواهند داشت و جریانی که آنها رهبری میکنند میتواند امنیت غذایی، درمانی، اجتماعی و سیاسی آنها را تضمین کند. اینگونه آن بخش از جامعه که قشر خاکستری یان هر اصطلاح دیگری خوانده میشوند هم به عرصه می آیند و برای ایرانی آزاد و آباد خواهند کوشید. بسترها در جامعه ایران فراهم است، ریزش در بدنه نظام فراوان و اعتراضات صنفی و اجتماعی روز به روز در حال گسترش است تنها یک جریان یا رهبر مردمی میتواند تمامی معترضین را گرد هم جمع کرده و به پراکنده گی پایان دهد. از این روست که تاکید بر سازمانهای مدم نهاد و حمایت از آنها گذاشته میشود. این سازمانها بهترین مکان برای گردهمایی همه گرایشها و طبقات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است تا در آن به اجماع رسیده و بر سر یک مدیریت فراگیر به تفاهم برسند.
در پایان باید گفت که مردم مبارز ایران در صورت روی دادن هر یک از این سناریوها باید آماده باشند تا همانند سوریه دستهایی خارج از اراده آنها، سرنوشتشان را تعیین نکند و بتوانند به دست خویش سرنوشتشان را رقم بزنند. راه آسان است؟ قطعا نه. هزینه دارد؟ یقینا خواهد هزینه های سنگینی خواهد داشت اما چشم انداز روشن است و هیچ دیکتاتوری پیش از سقوط رفتنش را باور نمیکند اما در چشم برهم زدنی ار اریکه قدرت پایین کشیده میشوند. سرنوشت جمهوری اسلامی هم جدای از دیکتاتورهای دیگر نیست و درست آن لحظه که خود را قدرتمندتر از همیشه حس میکند سقوط میکند.