جمھوری اسلامی اعتراضات را متاثر از سازمان مجاھدین خلق و خانوادە پھلوی،در سطح سراسری و در مناطقی چون کردستان آن را متاثر از احزاب سیاسی کردستان اعلام کردە است.البتە لیست بلند بالای دیگری ھم چون آمریکا،اسرائیل،عربستان سعودی و …را نیز اضافه کرده اند. بە گفتە یکی از سرکردگان سپاە در مقابل ھمە این دولتھا، احزاب و خانوادە پھلوی البتە فقط خدا به یاری جمهوری شرارت اسلامی آمده و آنرا نجات داده است. پس احتمالا این ھزاران سپاھی و بسیجی شرور، ھزاران دست و پای بسیجی در واقع یک خدای پاسداری بودە کە از آسمان بر شھرھای ایران آویزان شدە و با باتومها و اسلحە ھای خداییش شھروندان را نشانە گرفتە است و چون ھزاران چشم آسمانیش بر ھمە چیز مسلط است ھمە نشانە ھا را خوب رصد کردە و بە شیوە خدایی کشتارگاە راە انداختە است.چنان کە مشھود است رژیم بە پریشانگویی ھای شعبدە بازانە ی مذھبی افتادە تا پدیدە ای را کە از فهمش عاجز است انکار کند.شاید گفتارھا و پروپاگاندای رژیمھای در حال سقوط را اگر در ھمین ایران کنار ھم قرار دھیم نقاط مشترکی در آن بیابیم کە بتوان نامش را گذاشت روانشانسی سقوط.
صرفنظر از این پریشانگویی ھای شرورانە سلطە گران در ھمین چند سال گذشتە شھری در ایران نیست کە کارگران،معلمان،پرستاران،دانشجویان،مالباختگان،زنان معترض،جوانان گریزان از حکومت مذھبی و اقلیتھای ملی و عقیدتی در آن بە مسالمت آمیزترین و مدنی ترین شکل ممکن اعتراض خود را بە فساد،ستمگری،بی حقوقی و سیاستھای شرورانە این رژیم در منطقە بیان نکردە باشند. کە پاسخی غیر از شکنجە،زندان،سرکوب و اعترافات تلوزیونی برای سلب مشروعیت از مبارزاتشان را در بر نداشتە است.کارگران را وابستە بە احزاب مشروع چپ خارج از کشور قلمداد می کردند تا مشروعیت مبارزاتشان را زیر سوال ببرند،در حالی کە خود این احزاب خود از دل این جنبش و در مبارزات حق طلبانە و مشروع شکل گرفتە اند و از دست قتل عام و جنایتھای این رژیم است کە سالھاست در خارج کشور بە سر می برند.کاش دیوار سرکوب و ترور و شکنجە چنان مانع کشندە ای از انتقال تجربە ی رھبران و فعالین احزاب چپ ممانعت نمی کرد بە یقین کیفیت سیاسی و طبقاتی، شتاب و کوبندگیش بیشتر می بود.اما با ھمە این احوال درست یا غلط، خودآگاە یا ناخودآگاە،سازمان یافتە یا غیر سازمانیافتە بخشی از مردم نجات از این حکومت را در ھر جریان سیاسی و حزب مسلح و غیر مسلح و در ھر بیت و خانوادە ممکن است جستجو کنند. نە در سپاە،جناحی از حکومت و یا بیت ولی شرور البتە ھمە اینھا بە اذعان خود حکومت.
اما واقعیت چیست؟
واقعیت این است کە اگر رفراندم اری یا نە بە جمھوری اسلامی برگزار شود و از ھر ایرانی در ھر شھر ایران، با ھر عقیدە ای سوال شود چە حکومتی می خواھید، جمھوری اسلامی بە اضافه بخشی از آخوندھا،رانت خواران،آقا زادە ھا و مزدورانش یعنی تقریبا پنج تا ھفت درصد رای خواھند آورد.در طول تمام دوران حاکمیت این دیکتاتوری اعدام و شکنجە ھمیشە شیوه این بودە؛سرکوب ھمە نیروھا و جریانات و انتخاب از میان خود جلادھای حاکم، در این صورت حاکمین ایران تنھا و بھترین انتخاب مردم ایران بودە و خواھند بود. از ھمان دورانی کە در خود حاکمیت شکافھای نظری برای حفظ و تداوم این حکومت شکل متشکلتری پیدا کرد و در جنبش اصلاحات سرمایە دارانە ی اسلامی، ابراز وجود کرد معلوم بود کە خود کھنە جلادان ھم بە تغییراتی متمایل و متفاھم شدە اند اما استفادە زیرکانە و ابزاری جامعە از اصلاح طلبی حکومتی برای ایجاد درز و شکاف بیشتر در حکومت این پروژە را بە شکست کشاند.انتخابات کە در خود جمهوری اسلامی بە” انتقامات” تبدیل شدە بود در خرداد ٨٨ اولین فرصت را برای مخالفین جمھوری اسلامی ایجاد کرد کە از ھر دو جناح گذر کردە و توازن قوا را بە سوی مسیر سرنگونی کل حاکمیت و اصل ولایت وقیح تغییر دھد.اصطلاحھایی چون خواص بی بصیرت و فتنە گر در ادبیات حکومتی بە آن بخش از حاکمین اطلاق می شد کە نا آگاھانە و ناخواستە در ایجاد شرایطی سھیم بودند کە مردم جرات ابراز وجود در قامتی سرنگونی طلبانە پیدا کنند. اصلاح طلبان کە بخشی محبوس و نادم و بخشی دیگر نادم محجوب شدە اند چون فریب خوردگانی کە از جامعە ایران فریب خوردە اند کنار گذاشتە شدە اند تا میانە ھا و اصول چیھای حکومت بە ھمان شیوەی حکیمانە خمینی از فروپاشی نظام البتە بە کمک «فقط خدا» جلوگیری کنند.
اگر جریانات ٨٨ پایانی بر فریب صندوق رای و مردم سالاری دینی بود،اعتراضات سراسری دی ماە ٩٦و آبان ٩٨ می رود کە پایانی بر نعمت شکنجە،سرکوب و جنگھای منطقە ای برای جمھوری شرارت اسلامی باشد.صندوق رای کە قرار بود بە صندق جمع آوری گلولە برای جمھوری اعدام تبدیل شود به صندوق شکاف و سلب مشروعیتش تبدیل شد. در ضمن حضور این حکومت در بیرون برای جبران عدم مشروعیت داخلیش نیز بە عدم مقبولیت در منطقە ختم شدە است.آنچە کە این حکومت و ھر ایرانی بە خوبی می داند این است که بعید نیست در جامعە ھشتاد میلیونی ایران طرفدار ھر دستە،حزب و گروھی کم یا بیش پیدا بشود، اما قدر مسلم آنچە کە در ھر شھر و استان و در میان ھر گروە و قشر و طبقە مشترک است انزجار از این رژیم و آرزوی تغییر آن است.
تا تحقق این آرزو چقدر ماندە؟ تعداد اعتراضات کارگران،زنان،معلمان، اقلیتھا،جوانان وسرکشی های ھر روزە اقشار و طیف ھای مختلف مردم ایران از نرم ھای این حکومت،اعتراضات سراسری،شعارھا و خشونت ھای متقابلی کە در پانزدە سال گذشتە در جریان بودە و در دو سال گذشتە با شتاب گستردەتری اوج گرفتە نشان می دھد کە ارادە ی آھنین و پر شمار در جامعە ی ایران بر گذر از این حکومت است.اینترنت،رسانە ھا،احزابی کە دفاتر علنی در خارج کشور دارند در کنار تودە ھای جان بە لب رسیدە ی ایران ھر کدام در حجم کم و زیاد نقش ایفا می کند کە ھر قدم بە قدم بعدی منجر شود،اما بە یقین گشت ارشاد،رسانە ی حکومتی،حزب و جناح و شخصیت مصنوعی حکومتی،و نھایتا خدای کشتار و جنایت، بسیجی و سپاھی نمی توانند مردم را بە آشتی با حکومت و قبول دوبارە آن وا دارند؛ھر چند کە ممکن است در رویدادی ناخواستە با کشتار بر آتش آن خونی بپاشند کە از بنزین سریعتر شعلە ورش کند،یا برعکس از شتاب آن برای یک دورە کوتاەبکاھد.
بخشی از ذات و شیرینی زندگی بر غیر قابل پیش بینی بودن ھمەروند پیش رو با جزئیات و زمان دقیق استوار ات،اما بە لحاظ اجتماعی تمام تلاش ھای جوامع در تاریخ متکی بە اطمینان از امکان واقعی تمام ناممکن ھایی استوار بودە، کە نھایتا ممکن شدە است.قدر مسلم انقلاب جاری ایران بە ھمە دلایلی کە ذکر شد در شرف وقوع است و جامعە ایران روزھای تلخ، دراماتیک و البتە پر ھیجانی را پیش رو دارد.آنچە کە تلخش میکند جان باختن انسان ھایی خواھد بود کە بە امید روزی کە در آن زندگی کنند،نە اینکە فقط زندە باشند،ناکام می مانند.آنچە کە دراماتیکش می کند وحشت غول بی شاخ و دم اما مسلح جمھوری وحشت از سقوط است کە فراز و فرود و عقب نشینی و پیشروی ھای این انقلاب را متاثر می کند.مضافا آنچە کە پر ھیجانش می کند حس و شور نزدیک شدن بە پایان این دشمن شرور و درماندگیش است، در برابر دیدگان ملتی کە سالھا از دستش درماندە بو دە اند.
سلام قادری