فردا 25 نوامبر برابر با چهارم آذر ماه، روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان است. پنجاه و نه سال پیش، در جریان فعالیت های سیاسی توده ای مبارزان کشور دومینیکن علیه دیکتاتوری حاکم بر این کشور، سه خواهر شجاع و جسور به نام های (پاتریا، مینروا، ماریاترزا) “میرابل” پس از بارها دستگیری، شکنجه و تهدید به مرگ توسط سازمان امنیت ارتش، سرانجام گرفتار آتش خشم “تروخیلو” دیکتاتور این کشور شدند و به دستور مستقیم وی در یکی از شب هایی که از ملاقات همسران زندانی شان بر می گشتند به وسیله افراد رژیم دیکتاتوری به شیوه ای درنده خویانه ترور شدند. کمتر از یکسال پس از این رویداد مبارزات آزادیخواهانه مردم دومینیکن به سقوط دیکتاتوری حاکم در این کشور منجر گردید.
بیست و یک سال بعد در جریان یک گردهمایی با شرکت مدافعان حقوق زنان در آمریکای لاتین در پایتخت کلمبیا، از سوی شرکت کنندگان در این گردهمایی در احترام به این سه زن انقلابی جانباخته و در اعتراض به خشونت علیه زنان، به سازمان ملل متحد پیشنهاد شد تا روز قتل این زنان آزادیخواه و مبارز، به نام ”روز منع خشونت علیه زنان” تعیین و تصویب شود. سرانجام در سال ۱۹۹۹ مجمع عمومی سازمان ملل طی قطعنامه ای روز ۲۵ نوامبر را به عنوان ”روز جهانی منع خشونت علیه زنان” اعلام کرد. از آن پس در این روز نیز در سراسر جهان، زنان و مردان مبارز و آزادیخواه اعتراض خود را به اشکال خشونت علیه زنان ابراز می دارند.
یکی از آزار دهنده ترین دردهای جامعه بشری، خشونت علیه زن است. دردی که مرز نمی شناسد، قشر و طبقه، کوچک و بزرگ نمی شناسد. هر جا زنی هست نوعی از این درد برای آزار دادن در کمین است. دردی که بیشتر از همه به گرد زنان فقیر و مستمند، زنان کارگر، زنان خانه دار، زنان بیسواد، زنان مهاجر، زنان جنگ زده، زنان مظلوم تن فروش و زنان معتاد می گردد.
هر عملی که به هر نحوی دردی و رنجی و آزاری به زن برساند، نشانه خشونت علیه زن است، که در اشکالی متنوع، در ابعادی وسیع و در حوزه های متفاوت اعمال می شود و قربانی می گیرد. آزار دهنده ترین نوع آن، خشونت فیزیکی است که عمدتا از سوی مردان علیه زنان آگاهانه و به نحوی آشکار اعمال می شود؛ اما این تنها بخشی از واقعیت در جهان ما است و تنها با شناخت اشکال دیگر خشونت علیه زنان است که ابعاد واقعی این آسیب بزرگ اجتماعی آشکار می شود. خشونت های نامریی اگر چه عادی شده و عادی هم پنداشته می شوند اما بر روح و روان زنان تاثیراتی خواهند گذاشت که نهایتا فاجعه آفرین اند. بسیاری از زنان و دخترانی که جسم خود را به آتش می کشند و به زندگی خود پایان می بخشند، خودکشی و خودسوزی آنان در نتیجه تکرار خشونت های نامریی و زخم زبان های روزمره است. آنان خود را از بین می برند چون بیش از آن تحمل این همه فشار و تحقیر را ندارند. آنان خود را از بین می برند برای این که به شیوه ای نومیدانه به آنچه که برایشان مقدر کرده اند اعتراض دارند.
علاوه بر این اشکالی از خشونت در محیط های کار و از سوی صاحبان کار و همکاران مرد علیه زنان اعمال می شوند. کم نیستند آن زنانی که در محیط کار خود برای حفظ شغل و حفظ ”آبرو” و برای پیشگیری از فاجعه بزرگتری اشکالی از خشونت را تحمل می کنند و دم بر نمی آورند. خشونت علیه زنان در خیلی موارد و در بسیاری جاها به چشم نمی آیند. الفاظ و القاب تحقیرآمیز اما جاافتاده و همیشگی که در میان خانواده ها و در محیط کار عادی شده اند، همگی نمونه ها و از مظاهر خشونت های نامریی به حساب می آیند.
اشکالی از خشونت چنان نامریی هستند که حتی قربانیانش هم آن را حس نمی کنند، اما رسوباتش در درازمدت بر روح و روان آنان آثاری تخریبی بر جای می گذارند. دخترانی که به مدرسه راه نمی یابند، دخترانی که به سن دبیرستان رسیده اند اما مانع ادامه تحصیل شان می شوند، دخترانی که به اجبار پای دار قالی نشانده می شوند، کودکانی که به اجبار شوهر داده می شوند، دخترانی که خونبهای نزاع های عشیره ای می شوند، کودکانی که از بازی و تفریح کودکانه محروم می گردند و باید دوشادوش مادران خود کار شاق خانه داری را انجام دهند، جملگی قربانیان اشکالی از خشونت هستند که چندان به چشم نمی آیند.
وسیع ترین اشکال خشونت علیه زنان در ایران روی می دهد. هر واکنش این رژیم به رفتار و کردار زنان مهر خشونت را بر خود دارد. تحمیل حجاب اجباری، تفکیک جنسیتی در مدارس و جامعه،ازدواج قانونی دختران ۹ ساله، ممنوع و محروم کردن زنان از بسیاری از فعالیت های اجتماعی و ورزشی، محروم كردن زنان از حق سرپرستی فرزندانشان پس از جدایی و موارد کثیر دیگر از مصادیق خشونت علیه زنان در ایران به شمار می روند.
تنها در مبارزه ای سازمانیافته و متحدانه با شرکت وسیع ترین قشرهای زنان استثمار شده و ستمدیده و مردانی که بقای این ستمگری را فشاری آزار دهنده و توهینی آشکار به انسانیت خود می دانند، می توان از هم اکنون به درجات قابل توجهی محیطی امن تر در خانه و روابط و مناسباتی انسانی در جامعه و فضایی امن تر در محیط های کار فراهم کرد. اما بی گمان در نهایت با خلاصی از شر نظام سرمایه داری و برقراری یک نظام سوسیالیستی است كه می توان برای همیشه این ننگ را از دامن بشریت زدود.