ماه مرداد با یاد گرامی هزاران مبارز انقلابی و آرمانخواه و رنج جانکاه خانواده های آنان از راه رسیده است. جاوید رحمان، گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر در ایران، به این مناسبت گزارشی منتشر کرد. او کشتار جوانان دختر و پسر در دهه شصت و از جمله قتل عام سال ۶۷ را نسل کشی و جنایت علیه بشریت خوانده است.
در ماههای مرداد و شهریور۱۳۶۷، خیل جانیان ریز و درشتِ حاکم بر مقدرات مردم و در راس آنها یک روحانی خرافه پرستِ سفاک به نام خمینی هزاران جوان انقلابی و مبارز و اسیر در دست دژخیمان در زندانها را مخفیانه به چوبه های دار سپردند و جنازه های آنها را به گورستانهای بدون نام و نشان برده و در سکوت خبری محض به خاک سپردند. در این شکی نیست که دوربین های جاسوسی نیروهای امپریالیستی شرق و غرب و جاسوسهای زمینی شان از جریان مطلع بودند؛ اما منافع پلید و غیر انسانیشان در آن موقع اجازه نداد خبری را به بیرون درز دهند. آنها تنها وقتی دهن گشودند و یا جنایتکاری چون نوری را دادگاهی کردند که همان منافع ایجاب کرد؛ و تازه این وقتی بود که خانواده های شجاعِ دادخواه به قدر وسع در این مورد آگاهگری کرده بودند. قابل یادآوری است که امپریالیست ها و نادمان آن جنایت هنوزم که هنوز است از آرمان والا و تعداد 1100 زندانی کمونیست که در سال ۶۷ قهرمانانه بر سر مواضع انسانی و انقلابی خود ایستادند یادی نکرده و نخواهند کرد.
اعدام فرزندان انقلابی و جسور دربند امری سازمان یافته بود. اطلاعات کمی که از خاطرات زندانیان سیاسی از مرگ رسته و حتی مقامات خود رژیم و نیز رسانه های آن زمان در دست هستند، گواهند که کسانی مثل احمد خمینی، رفسنجانی و خامنه ای و اوباشان همراهشان در قوه های سه گانه و سپاه سالها پیش راجع به آن جنایت اندیشیده و برایش طرح ریزی کرده بودند. عملیات به اصطلاح «فروغ جاویدان» سازمان مجاهدین خلق، به آن جانیان فرصت داد تا از خمینی مشرف به مرگ بخواهند با صدور دستور اعدام انقلابیون و مبارزین دربند پرونده جنایات خود و اسلام سیاسیش را تکمیل کند. آنها که در جنگ علیه عراق باخته و صدها هزار کودک و جوان را در جنگ به کشتن داده و حدود هزار میلیارد دلار به کشور زیان رسانده بودند از خیزش مردمی ناراضی هراس داشتند که در زندان ها را بشکنند و هزاران زندانی سیاسی سر موضعی و رهبر بالقوه را رها سازند.
میدانیم که تشخیص بر سر موضع بودن و تعیین سرنوشت زندانیان سیاسی توسط خمینی به یک کمیسیون سه نفره محول شد که خود قاتلان اصلی و حاکم مصلحت دیدند یکی از آنها، یعنی رئیسی جلاد، را در آسمان منفجر کنند. آن سه نفر، که هیئت مرگ خوانده شده اند، زندانيان را صرفا بهخاطر باورهایشان به قتل رساندند. در اين دادگاههای تفتيش عقايد حکومت اسلامی از جمله پرسيده میشد: «آيا مسلمان هستی؟ بهخدا معتقدی؟ بهشت و دوزخ را باور داری؟ نماز میخوانی؟» و نظاير اينها.زندانیانی كه پاسخهاشان برای هيات مرگ قابل قبول نبود، بلافاصله به اتاق ديگری منتقل میشدند تا از آنجا بهسوی چوبههای دار فرستاده شوند.
امروزه ابر بحران ها، سیاست های شکست خورده و مبارزات مستمر کارگران رزمنده، زنان نافرمان، بازنشستگان مبارز، دادخواهانِ حق طلب و سایر آزادیخواهان و مبارزین ضد سرمایه خامنهای و سایر قاتلان فرزندان جسور مردم در سال 67 را ناچار کرده تا یک مدعی دروغین فرصت محور و اصلاح طلب را سرکار بیاورند. او و اطرافیانش ادعا میکنند که یکی از اهداف آنان آشتی دادن مردم با حاکمیت است. البته منظور آنها از مردم صاحبان سرمایه پرو غرب و عمدتا در بخش خصوصی است. در غیر اینصورت آنها زیر لبی هم که شده خود را از نسل کشی دهه ۶۰ و بویژه کشتار عام سال ۶۷مبرا کرده و یادی از هزاران مادر دادخواه و شجاعی میکردند، که طبل رسوائی رژیم اسلامی جنایتکار در ایران و خارج را به صدا درآورده اند.البته کسی از پزشکیان و دار و دسته اش، که همه به شکلی از اشکال در جنایات دار و دسته خمینی جلاد شریک بوده اند، نباید توقع چنین اعترافاتی را داشته باشد.
داد آن جان های عاشق، خانواده ها و دوستدارانشان را باید پیش از هر کس از سیستم سود محوری گرفت که در کشورهای عقب نگه داشته شده ای مثل ایران به مذهب، روحانی و جنایاتی مثل کشتار عزیزان مردم در سال ۶۷ نیاز دارد. تحقق این امر هم در صورتی ممکن است که طبقه کارگر و شهروندان آزادیخواه و آگاه خود را سازمان دهند و این رژیم جهل و جنایت با اصلاح طلب و اصولگرایش را سرنگون کرده و به جایش حکومتی را سرکار آورند که در آن زندانی سیاسی افسانه باشد.