سعید جلیلی، نامزد ” جبهه ارتجاع مطلق”، و مسعود پزشکیان، کاندیدای ” جبهه ارتجاع نسبی” برای پست ریاست جمهوری در مورد مسایل مربوط به زنان مواضع خود را ابراز کرده اند. آنچه که روشن است این واقعیت است که هر دوی آنها از ترس رویگردانی همان شمار محدود رای دهندگان هم که شده است، در این باره ریاکارانه کجدار و مریز سخن می گویند، اما با وجود این هم نمی توانند گرایشات واقعی ضد زن خود را پنهان کنند. پزشکیان با صراحت و بدون ابهام از مخالفت با قانون ارتجاعی “عفاف و حجاب ” که از سوی مجلس برای شورای نگهبان فرستاده شده است و از پایان دادن به فشار علیه زنان برای تحمیل حجاب اجباری سخن نمی گوید و در این مورد به لکنت زبان دچار می شود. اما ما می دانیم که همین پزشکیان مصلحت اندیش امروز، چند سال قبل با افتخار اظهار داشته که یک دوره ای مسئول پاکسازی إدارات و مراکز درمانی از زنان بدون حجاب بوده و حجاب را در بیمارستانها و دانشکده های پزشکی اجباری کرده است. ویدئوی سخنانش در این مورد در شبکه های اجتماعی دست به دست می گردد. پزشکیان در بهترین حالت وعده داده است که چنانچه به پست ریاست جمهوری برسد موضوع جلوگیری از خشونت علیه زنان را پیگیری خواهد کرد. از همین حالا قابل پیش بینی است که این وعده سرخرمن اگر هم اراده ای برای اجرای آن وجود داشته باشد، چگونه با سد محکم مرد سالاران در مجلس و شورای نگهبان و ولی فقیه برخورد کرده و شکست خواهد خورد.
اما جلیلی بر عکس کاندیدای دیگر بدون پرده از حجاب اجباری و گشت ارشاد و قوانین ضد زن دفاع می کند. کار به جائی رسیده است که : مریم اشرفیگودرزی در ستاد انتخاباتی جلیلی و به عنوان نماینده وی در یک اظهار نظر مشمئز کننده ای گفته است که اگر زنی حجاب را رعایت نکند و مورد تعرض جنسی مردی قرار بگیرد حق شکایت و گله ندارد؛ زیرا از نظر او این زن بی حجاب است که موجبات تحریک جنسی مرد را فراهم کرده است. آقای رئیس جمهور احتمالی هم با سکوت در مورد نظر نماینده اش در واقع آنرا تایید کرده است. جلیلی در ضمن ادعا کرده که در سایه فرهنگ اسلامی زنان در خانه فرزندانی تربیت کرده اند که به مقامات بالای علمی و فرهنگی و اجتماعی رسیده اند. البته او لازم میداند که خود را به نفهمی بزند و گرنه تاکثریت قاطع زنانی که به مقامات علمی، دانشگاهی، سیاسی، ورزشی و یا هنری دست پیدا کرده اند در مخالفت با حکومت اسلامی و شیوه های سرکوبگرانه اش خود را ارتقا داده اند. آنها به همین جهت مورد تفتیش عقاید، تحقیر و زندان قرار گرفته و یا از مملکت فرار کرده اند. فرزندان خانواده های چند برابر زیر خط فقر هم اگر به بلایای اجتماعی مبتلا نشده باشند به صورت کودکان کار درآمده اند.
پایان دادن به تبعیض و برقراری برابری حقوق زنان و مردان در حکومت داعشی مانند جمهوری اسلامی هر گز بدست نخواهد آمد. کسب چنین حقی تنها حاصل مبارزات آزادیخواهانه و برابری طلبانه زنان و مردان در این جامعه و گذر از رژیم اسلامی خواهد بود. اما زنان ایران در این راه از صفر شروع نمی کنند، زنان ایران و حامیان آنها بیش از یکصد سال است که برای تحقق آزادی و برابری مبارزه می کنند، مبارزه ای که نقطه اوج آنرا در انقلاب ” زن ، زندگی ، آزادی” شاهد بودیم.
حکومت اسلامی از آغاز موجودیتش تلاش کرد تا با استفاده از خرافات مذهبی و وجود مرد سالاری جان سخت در جامعه زنان را به قبول موقعیت فرودست خود وا دارد. اما نه تنها در این کار توفیق نیافت بلکه زنان از اولین روزهای پس از استقرار حکومت اسلامی علیه آپارتاید جنسیتی که مهم ترین نماد دولت مذهبی است، به پا خاسته و در صف مقدم مبارزه برای جدائی دین از دولت، که پیش شرط حیاتی هر نظام دمکراتیکی است، قرار گرفتند.
طی ۴۵ سال گذشته زنان با مبارزه علیه نظام آپارتاید حاکم بر ایران در کنار طبقه کارگر و زحمتکشان کشور به مبارزه علیه حکومت مذهبی برخاسته و تلاش کرده اند راه رسیدن به جامعه ای را هموار سازند که در آن دارای حقوق واقعی و برابر با مردان باشند