کومه له سازمان کردستان حزب کمونیست ایران
اطلاعیه و بیانیه های حزبی

ارزیابی مشترک حزب کمونیست ایران سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر) ترس از جامعه ایران رخت بربسته است!

photo 2023 09 04 10 31 49

اول ـ شهریور از جمله ماه هایی است که در آن هم شاهد جرم و جنایت بدون حد و حصر جمهوری اسلامی بوده ایم و هم شاهد مقاومت و مبارزه سرفرازانه مردم  حق طلب. رویداد کم نظیری چون انقلاب ‍ ژینا که جرقه آن از کردستان انقلابی در ۲۵ شهریور زده  شد سال گذشته در همین ماه آغاز شد.  ۳۵ سال پیش در ماه های مرداد و شهریور سال ۱۳۶۷ رژیم اسلامی دست به جنایتی زد كه اوج قساوت و درنده خویی این رژیم را نشان میدهد. خمینی و مشاوران اصلی اش رفسنجانی، خامنه ای ودیگران که نگران گسترش اعتراضات کارگران و مردم ایران بعد از شکست زبونانه رژیم در جنگ ارتجاعی ایران و عراق بودند با هدف مرعوب کردن مردم به جان آمده از جنگ و فلاکت اقتصادی، برای کشتارزندانیان برنامه ریزی کردند. کمسیون مرگ، مرکب از «نیری» قاضی شرع، «اِشراقی» دادستان تهران و «موسوی اردبیلی» دادستان کل کشور و «ابراهیم رئیسی» رئیس جمهور فعلی و دادستان وقت همدان و کرج، تشکیل شد و در تمام طول مرداد ماه هزاران تن از أعضاء و هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران را اعدام کردند. پروژه كشتارزندانیان سیاسی در زندان های ایران از روز جمعه ۲۸ تیر ماه سال ۱۳۶۷ تنها یك روز بعد از سركشیدن جام زهر پذیرش آتش بس در جنگ ارتجاعی ایران و عراق، بر اساس فرمان خمینی رهبر رژیم اسلامی آغاز شد. پس از آنکه هیئت مرگ گزارش ماموریت جنایتکارانه مرداد ماه خود در زندان ها را به خمینی دادند، از وی فتوای کشتارکمونیست ها را نیزگرفتند و درنخستین روزهای شهریورماه به جان انسانهای آزاده ای افتادند که قلبهای شان مالامال از عشق به آرمان والای رهائی انسانِ استثمار شده و ستمدیده بود.  چوبه های دار برپا شد و زندانیانِ آرمانخواه باگفتن «نه» به جلادان بر دار اعدام آویزان شدند و ننگ تاریخ را بر پیشانی قاتلان حک کردند. هزاران زندانیِ مبارز و مقاوم بر چوبه دار بوسه زدند، اما در برابر جانیان سر تعظیم فرود نیاوردند. بر اساس برخی گزارش ها و اعترافات برخی از نیروهای ناراضی رژیم بیش از ۳۰ هزار نفر از زندانیان سیاسی در تابستان  ۱۳۶۷در این جنایت هولناك جان شان را بر سر ایستادگی بر سر عقاید و باورهای شان از دست دادند.جمهوری اسلامی پس از ۴ آذر ماه همان سال خانواده های قربانیان را در جریان اعدام آنان قرار داد و پس از آن مردم ایران از وقوع اینجنایت علیه بشریت در زندان های رژیم اسلامی مطلع شدند. به دنبال این جنایت رژیم هزاران تن از زندانیان اعدام شده را در گورهای جمعی در خاوران دفن كرد، اما این پروژه همزمان در دیگر مناطق ایران و از جمله در كردستان نیز به اجرا درآمد. در حقیقت امروز نه از یک گلزار خاوران، بلكه از گلزارهای خاوران در سراسرایران باید یاد کرد.سران جنایتكارجمهوری اسلامی تا امروز هم حتی از حضور مادران داغدیده بر سر مزار عزیزان شان جلوگیری میكنند. کارگران و مردم ایران عوامل مستقیم و غیرمستقیم، مجریان و تائیدكنندگان این جنایت را نه فراموش می كنند و نه می بخشند. حضور این جنایت کاران حرفه ای در رأس این حکومت نشان می دهد که اگر مردم به آنان فرصت بدهند همان راهی را می روند كه خمینی با كشتارهای دهه ۶۰ و به اوج رساندن آن در سال ۶۷ به آن ها نشان داده است. سیاست سرکوبگرانه کنونی ولایت فقیه و نهادهای تحت امرش بر پایه گفته رهبر رژیم که «خدای امسال، خدای دهه شصت هم هست»، همان سیاست های جنایتکارانه ای است که در دهۀ شصت به قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان  ۱۳۶۷ منجر شد. این سیاست ددمنشانه با قتل های زنجیره پی گرفته شد، با ترور مخالفان در داخل و خارج از کشور ادامه پیدا کرد و با کشتار جوانان مردم در جنبش ضد استبدادی ۱۳۸۸، دی ماه ۱۳۹۶ ، آبان ۱۳۹۸، نیمه دوم ۱۴۰۱ ادامه یافت. اما حاکمان جنایت پیشه و تاریک اندیش این نکته اساسی را فراموش کرده اند که اگردر دهه شصت هنوز بخش بزرگی از مردم نسبت به حاکمیت متوهم بودند و گاه از اقدامات جنایتکارانه اش حمایت ضمنی می کردند یا نسبت به آن بی تفاوت بودند ، امروز مردم تمامآ به این حاکمیت تاریک اندیش پشت کرده اند و نسبت به خون تک تک جوانان این مرز و بوم با حساسیت بالائی واکنش نشان می دهند. همین ترس از مردم است که حاکمیت را بسیار محتاط و دست به عصا کرده و به شدت نسبت به خشم مردم هراسان ساخته است. سرانجام آن روز فرا خواهد رسید که سران جنایتکار جمهوری اسلامی در دادگاه عدل مردم زجر کشیده ایران به محاکمه كشیده شوند، رازهای سر به مهر جنایات بیشماری که مرتکب شده اند بیشتر برملا شود و مجازات شایسته خود را دریافت دارند. یاد جانباختگان قتل عام سال ۶۷ و دیگرجانباختگان راه رهایی بشریت همیشه زنده و گرامی است.

دوم ـ سی و پنجمین سالگرد قتل عام بیش از ۳۰ هزار نفر از زندانیان سیاسی در تابستان  ۱۳۶۷ با نزدیک شدن با اولین سالگرد قتل عمد دولتی دختر ایران ژینا (مهسا) امینی به دست ماموران رژیم اسلامی و سالگرد آغاز انقلاب ژینا فعالیت های گسترده ای در داخل و خارج کشور برای گرامی داشت روز ۲۵ شهریور آغاز شده است. از جانب گروه ها و نهاد ای مدنی در داخل کشور در فراخوان برای انجام آکسیون های مختلف داده شده است. در کردستان أحزاب سیاسی فعال در این منطقه توافق کرده اند که روز ۲۵ شهریور را روز اعتصاب عمومی اعلام کنند و از مردم در کردستان خواسته اند که در این روز با تجمع بر مزار جانباختگان، در همراهی با خانواده های دادخواه خاطره رزمندگی و فداکاری این عزیزان را پاس دارند. در خارج از کشور نیز تلاش‌های گسترده‌ای برای گرامیداشت این روز باشکوه در جریان است. گروه‌های مختلف، سازمان‌ها و احزاب دمکراتیک، تشکل های چپ و مترقی تلاش کرده‌اند که در آکسیون ها به یک هماهنگی های مشترک برسند. در اکثر شهرهای بزرگ کشورهای اروپایی و اسکاندیناوی تجمعات گسترده‌ای برگزارخواهد شد. از جمله در کشور آلمان در شهرهای هانوفر(به عنوان تظاهرات مرکزی)،  فرانکفورت، کلن، برلین و هامبورگ، در فرانسه شهر پاریس، در اسلو نروژ، در آمستردام هلند، در کپنهاگِ دانمارک، در هلسینکی فنلاند، در استکهلم و گوتنبرگ سوئد و لندن در انگلستان ابتکار عمل در دست نیروهای پیشرو ، چپ و مترقی است. در همین رابطه جریانات راست نیز تلاش میکنند که تجمعاتی را برگزارکنند. اما بعد از شکست در پروژه‌های گوناگون از جمله “منشورمهسا” و “وکالت”، تاثیرات مخربی که در جنبش ژینا و تلاش برای حذف مطالبات رادیکال این جنبش در خارج کشور داشتند، از کمترین توان برای بسیج برخوردارند. یکی از دستاوردهای خیزش اخیر آشکار شدن چهره واقعی این جریانات برای اکثریتی از مردم بود که از ماهیت آنها و تاریخ آنها اطلاعی نداشتند.

سوم ـ در آستانه آغاز سال تحصیلی موج جدیدی از تصفیه و اخراج استادان و اندیشمندان متعهد دانشگاه های ایران آغاز شده است طی هفته گذشته نام و محل تدریس ۱۱۰ استادی که با حکم موقت یا دایم ، از حضور در دانشگاه و بدنه آموزشی حذف شده اند را منتشر شده است. بیشترین تعداد استادان حذف‌شده از دانشگاه‌های آزاد، تهران، علوم پزشکی تهران، علامه طباطبایی و بهشتی، دانشگاه‌های فردوسی مشهد و باهنرکرمان هر کدام با ۳ مورد، بیشترین فراوانی حذف استادان را در این بازه زمانی داشتند، دانشگاه‌های کردستان، اصفهان، صنعتی شریف و علوم پزشکی بابل، هر کدامبا ۲ مورد و دانشگاه‌های گیلان، شیراز، مازندران، علوم پزشکی کرمانشاه، جهرم، حکیم سبزواری، علوم پزشکی تبریز، بیشترین احکام تعلیق، انفصال موقت از تدریس، ممنوع الورودی، قطع حقوق استاد، پایان همکاری و بازنشستگی اجباری صادر شده است  . فشار بر دانشگاه ها تکرار سیاست انقلاب فرهننگی اوایل حاکمیت جمهوری اسلامی است. به دیگر سخن،انقلاب فرهنگیمحور دیگر سیاست سرکوب ایدئولوژیک و به قول خودشانپاکسازی دانشگاهاز تفکرات و عقاید امروزی و علمی و ضد خرافی است. در آن زمان به دستور خمینی، ولی فقیه وقت، با تعطیل دو ساله دانشگاه های سراسر کشور، این نهاد های علمی را از دانشجویان و استادان غیرخودی پاکسازی کردند. اما علیرغم اینپاکسازیگسترده، در چند دهه اخیر دانشگاه مجددا به عرصه درگیری علم و خرافه تبدیل شده است. جنبش دانشجویی ۱۳۷۸ آغاز رویاروئی تازه دانشجویان با حاکمیت فاشیستی بود که با سرکوب خونین کوی دانشگاه و دستگیری گسترده دانشجویان روبرو شد. از آن پس دانشگاه هیچ گاه آرام نگرفته است. تلاش رژیم برایوحدت حوزه و دانشگاهبا شکست مفتضحانه ای روبرو شده است. آنها به عبث تصور می کردند که قادرند میان علم و خرافه آشتی و همزیستی ایجاد کنند. حضور دانشگاه های سراسر کشور در کنار خیزش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» آن چنان این توهم را در هم شکسته که حاکمیت را به واکنش جنون آمیز کشانده است. اخراج، دستگیری و زندان،  احضار، لغو ترم های تحصیلی، پرونده سازی و اخراج از خوابگاه ها، سیاستی است که حاکمیت در قبال بسیاری از دانشجویان در پیش گرفته است. اکنون این سیاست با اخراج گسترده استادان به اصطلاح غیرخودی و جایگزین کردن آن ها با حزب الهی های سهمیه ای پی گرفته می شود. آن ها تصور می کنند با دادن مدرک و لقب استادی به بسیجی های ذوب در ولایت می توانند بر جایگاه علمی استادان صاحب فکر تکیه بزنند و دانشجویان را بر پایه خرافات پوچ و قرون وسطایی خود شستشوی مغزی بدهند. این تلاش عبث نیز گرهی از کلاف کور حاکمیت فاشیستی باز نخواهد کرد. دانشگاه همچنان استوار سنگر علم و آزادی خواهد ماند.

چهارم ـ  اخبار رسیده از زندانهای جمهوری اسلامی حاکی است که فشار بر زنان در زندان های جمهوری اسلامی تشدید شده است روشن است جمهور اسلامی از زندانی کردن و شکنجه زنان سیاسی و فعالان مدنی عرصه های مختلف، یک هدف مشخص، استراتژیک و سیستماتیک را دنبال می کند. صرف نظر از این که زندانیان سیاسی زن در طول حیات جمهوری اسلامی چه خط سیاسی را دنبال می کردند و یا به چه گرایش سیاسی، مذهبی، ملی و جنسی تعلق داشتند، به عرصه سیاست کشیده شدن زنان، مقاومت آنها، طغیان علیه فرهنگ مردسالارانه و مذهبی و نابرابری های اجتماعی، به هیچ عنوان برای جمهوری اسلامی قابل قبول نیست چرا که  امر رهایی زن علی العموم با ماهیت این سیستم سرمایه سالارمذهبی در تضادی آشتی ناپذیر هست و خواهد بود.اما این فشارها تنها به زنان زندانی سیاسی هم محدود نماند. در هفته گذشته زندان های جمهوری اسلامی از یک سو شاهد تداوم جنایت و شکنجه و آزار زندانیان سیاسی و از سوی دیگر شاهد مقاومت تا پای چان از سوی زندانیان مبارز در  زندان ها و بازداشتگاه های رژیم بودیم. مرگ جواد روحی از مبارزین اعتراضات سال گذشته، نقطه اوج این جنایت ها بود.  سازمان عفو بین‌الملل در بیانیه‌ای «مرگ جواد روحی، جوان معترض حین بازداشت شده خودسرانه» را تاییدی دیگر بر «تجاوز نفرت‌انگیزمقام‌های جمهوری اسلامی ایران به حق حیات» در جریان نقص گسترده حقوق بشر خواند و تاکید کردکه پرونده جان باختن این معترض زندانی باید «به طور موثر و مستقل» مورد رسیدگی قرار گیرد.اعتصاب زندانیان سیاسی بند ۴ که تا روز ۱۰ شهریور ادامه داشته است، در اعتراض به کنترل، شنود و ضبط صدای زندانیان و همچنین بالا بودن هزینه‌ی مکالمه و کیفیت بد صدای تماس‌ها و قطع و وصل مکرر تلفن ها صورت گرفته است. اعتصاب کنندگان شامل دو‌ تن از اعضای زندانی سندیکای کارگران شرکت‌ واحد، حسن سعیدی و رضا شهابی، و  جمعی از دیگرفعالان کارگری، معلمی و‌ مدنی، از جمله رسول بداقی، جعفر ابراهیمی، سعیدمدنی، کیوان مهتدی، کامیارفکور، آرش جوهری، احمد رضا حائزی، علی یونسی، امیرحسین مرادی، و امیرسالارداودی، می باشند. حکومت اسلامی تصور می کند با کشتن بازداشت شدگان همچون قتل عمد جواد روحی در زندان نوشهر،  با دستگیری های گسترده فعالان زنان، کنشگران صنفی، هنرمندان مردمی، روزنامه نگاران شجاع، نویسندگان بنام و اعضای خانواده دادخواهان  می تواند رعب و وحشت را بر جامعه حاکم گرداند. دستگیری چند باره نازیلا معروفیان (روزنامه نگار)،  دستگیری جلوه جواهری، فروغ سمیع نیا، متین یزدانی، یاسمین حشدری، زهرا دادرس، زهره دادرس، آزاده چاوشیان، سارا جهانی، هومن طاهری (فعالان حقوق زنان)، دستگیری مهدی یراحی ( هنرمند مردمی)، دورچی (رپر)، امیرحسین بلالی (مسئول اسبق دفتر سیاسی انجمن اسلامی پلی تلنیک)، حسن خیرخواه (فعال مدنی اهل مشهد)، دستگیری اعضای خانواده شهید حنانه کیا؛  معصومه آذری (مادر)، وحید کیا (پدر)، هلیا کیا (خواهر) و امیر (نامزد حنانه)، دستگیری فرهاد زارع برادر جانباخته میلاد زارع، ممانعت از رسیدگی پزشکی یا استفاده از مرخصی درمانی برای جعفر ابراهیمی، رضا شهابی، داود رضوی، یا اخراج معلمان صاحب نام همچون سارا سیاه پور،  فریبا انامی، بهاره عسکری زاده، شیوا عاملی راد، محمد سعیدی ابواسحاقی، محمود ملاکی، عزیز قاسم زاده، می تواند این جنبش را از پیشروی باز دارد و یا ترس و وحشت را بر فعالان و جامعه مدنی کشور حاکم گرداند. اما مقاومت درخشان زندانیان سیاسی و مدنی در زندان ها، اعتراضات فعالان مدنی و صنفی  و هنرمندان در بیرون از زندان و حمایت های مردمی از این آنها در جای جای این کشور نشان می دهد که این تلاش های مذبوحانه بیش از آن که نشانه قدرت حکومت فاشیستی اسلامی باشد، بیان درماندگی و هراس آن از جنبشی است که روز به روز عمق بیشتری می یابد.

پنجم ـ دستگیری مهدی یراحی، هنرمند مردمی، جسور و متعهد که ترانه ای برای دعوت از زنان جهت دامن زدن به تداوم دفاع از حق پوشش اختیاری، به نام “روسری تو در بیار” پخش کرد. با عکس العمل گسترده ای در شبکه های اجتماعی و در نزد هنرمندان و مبارزان سرشناس روبرو شد. این ترانه زیبا و کوبنده بلافاصله مورد استقبال توده ای قرار گرفت. خبر این بازداشت فورآ در سر تیتر رسانه ها جای گرفت. این بازداشت، که برای یک حکومت مذهبی و استبدادی مثل جمهوری اسلامی قابل پیش بینی بود، حمایت های وسیعی از این هنرمند معترض در داخل و خارج کشور را دامن زد. سپیده قلیان، فعال کارگری و از قهرمانان مشهورِ مقاومت در زندان ها، روز سه شنبه هفتم شهریور از داخل اوین پیامی خطاب به مهدی یراحی منتشر کرد و او را “صدای مردم” خواند. سپیده قلیان در یادداشت خود تاکید کرد که در مراحل گوناگونی از زندگی اش باصدای مهدی یراحی زندگی کرده است. او در بخشی از پیامش نوشت: “من با صدای تو زندگی کرده‌ام، یراحی. موطنم را نفس کشیده‌ام، تبعید را دوام آورده‌ام با صدای تو. از این‌رو خوب می‌دانم کاربزرگ تو، نه در روزهای اوج جنبش، که در روزهای اوج سرکوب، در روزهای محبوس شدن صداهای انقلاب رقم خورد. وقتی تمام تلاش دستگاه سرکوب مُسری کردن ترس و سکوت بود، تو سکوت را شکستی و از حیات «زن، زندگی، آزادی» خواندی تا به یاد همه بیاوری که «زن، زندگی، آزادی»، نه فقط لحظه و برشی از تاریخ، که جنبشی همچنان مداوم است”.

ششم ـ رویاروئی فرهنگی زنان حول حجاب و حمایت هنرمندان مردمی از آنها، جنگ مردم با رژیم را به صورت روزانه به پیش می برد. این جنگ روزانه تنها مبارزه ای علیه حجاب اجباری نیست بلکه مبارزه ای علیه آپارتاید اسلامی، علیه دولت مذهبی، علیه مردسالاری ارتجاعی حاکم، علیه مذهب رسمی و دولتی است. اکنون این مبارزه فرهنگی در شرایط زنانه شدن فقر به مبارزه برای معیشت به عنوان کلیدی ترین مسئله مردم گره خورده است. مسئله معیشت در شرایط گسترش فقر و زنانه تر شدن آن زیر تورم لجام گسیخته و سرکوب خشن دستمزدها باعث شده است که مبارزات مردم علیه تورم، گرانی، بی ارزش شدن پول ملی به مبارزه ای تبدیل شود که از خصلت اقتصادی گذر کرده و عملا مبارزه ای است علیه موجودیت رژیم اسلامی که فقررا توده ای کرده و حاشیه نشینی را گسترش داده است. از این روست که رویائی های فرهنگی و  اقتصادی به تدریج با هم گره می خورند.  این باعث شده است که جنگ مردم با رژیم به رویاروئی های فرسایشی تبدیل شود. این رویاروئی های فرسایشی می تواند زمان کافی به مردم بدهد تا خود را سازمان دهند و به صورت متشکل تری مبارزات خود را به پیش ببرند و در آینده قدرت از پائین را استوارتر سازند. رویارویی های گسترده و فرسایشی مردم با حکومت فاشیستی نشان می دهد که جامعه امروز ایران، جامعه دهۀ شصت نیست. اگر «خدای امروز، خدای دهه شصت باشد»، مردم امروز ایران ، مردم دهه شصت نیستند. ترس از جامعه امروز ایران رخت بربسته است و امید به رهائی و دنیایی بهتر در خاطره جمعی مردم ایران روز به روز قوی تر می شود. هر چند این امید با فراز و فرودهایی همراه باشد، هر چند عده ای دچار یاس و سرخوردگی و ناامیدی شده باشند، اما روحیه جمعی و روانشناسی عمومی جامعه بر مبارزه و امید استوار شده است. تعداد گسترده حرکت ها و اعتراضات صنفی و مطالباتی و مقاومت درخشان زندانیان سیاسی و جامعه مدنی و بویژه جلوه زیبای شهرها بر اثر مقاومت زنان و دختران دلاور در سراسر کشور، نشانه ای از این امید به فردای بهتر است. ایران امروز یک فضای انقلابی را از سر می گذراند. تاریک اندیشان به عبث تلاش می کنند چرخ های حرکت استوار و تاریخی مردم ایران را به عقب بازگردانند. نگرانی آنها از این است که زیر این چرخ های سنگین و پیشرونده له شوند. آن های تلاش می کنند که این وضعیت را کنترل کند. اما واقعیت این است که رژیم اسلامی بی آینده شده و مردم به نقطه بی بازگشت رسیده اند.

حزب کمونیست ایران

سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)

يكشنبه ۱۲ شهريور ۱۴۰۲ برابر با  ۳ سپتامبر ۲۰۲۳