ایران یکی از خطرناکترین کشورهای جهان برای کارگران است. بنا بر آخرین آمار رسمی منتشرشده، تنها در سال گذشته ۱۹۰۰ کارگر در اثر حوادث ناشی از کار جان باختهاند، رقمی که حتی با معیارهای تحریفشده و سانسورشدهی آماریِ جمهوری اسلامی نیز، ابعاد فاجعه را عیان میکند. این آمار، تصویری روشن از یک واقعیت میدهد و آن اینکه در این نظام، جان کارگر هیچ ارزشی ندارد، آنچه مقدس است، سود و انباشت سرمایه است.
در میان تمام بخشهای کار، معادن و در رأس آنها معادن زغالسنگ، بهمعنای واقعی کلمه به قتلگاه کارگران تبدیل شدهاند. در عمق زمین، دور از چشم جامعه، کارگرانی که ماهانه دستمزدی ۵ برابر زیر خط فقر می گیرند، هر روز با مرگ دستوپنجه نرم میکنند؛ بیهیچ ضمانت ایمنی، تحت سلطهی کارفرما و دولتی که حیاتشان را هزینهای ناچیز برای تداوم بهرهکشی میداند.
حوادث کاری در ایران نتیجهی رویدادهای تصادفی نیستند بلکه نتیجهی نظامی هستند که نیروی کار را تا سرحد مرگ ارزان میخواهد. شبکهای از پیمانکاران، کارفرمایان و نهادهای دولتی که بر پایهی قراردادهای ارزان، حداقل هزینه برای ایمنی و حداکثر استخراج و سود را سازمان میدهند. نظام بازرسی کار که بهجای نظارت بر اجرای اصول ایمنی، عملاً به بازوی توجیهگر کارفرما و حامی سرمایه تبدیل شده است. در چنین ساختاری، بیاعتنایی حکومت، وزارت کار، نهادهای نظارتی و کارفرمایان نسبت به جان کارگران، به قاعدهای عادی و نانوشته تبدیل شده است.
فهرست حوادث مرگبار در معادن زغالسنگ ایران، تنها در سالهای اخیر، خود گویای عمق فاجعه است:
از اول فروردین امسال تا حدود یک ماه قبل، تنها در معادن زغال دامغان، کرمان و طبس، ۵ حادثه رخ داده و ۱۱ کارگر جان خود را از دست دادهاند؛ در حالی که علت اصلی همهی این حوادث، ناامنی کارگاه و رعایتنشدن اصول ایمنی عنوان شده است.
اردیبهشت ۱۳۹۶، انفجار در معدن زمستان یورت در استان گلستان، ۴۲ کارگر را زیر آوار کشت.
۱۶ شهریور ۱۳۹۹ ، ریزش تونل شماره ۲ معدن زغالسنگ هجدک (اطراف کرمان)، ۴ کارگر جانباختند.
اردیبهشت ۱۴۰۰، در معدن زغالسنگ البرز شرقی (طرزه دامغان)، ۲ کارگر قربانی عدم رعایت استانداردهای ایمنی شدند.
۲۲ شهریور ۱۴۰۰ ، ریزش معدن زغالسنگ هجدک در استان کرمان، ۳۵ کارگررا به کام مرگ کشاند.
– شهریور ۱۴۰۲ ، انفجار در معدن طزره، مرگ ۶ کارگر دیگر را رقم زد.
۱۳ خرداد ۱۴۰۳ ، ریزش معدن زغالسنگ آبنیل در روستای بیبیحیات (کرمان)، ۱ کارگر کشته و ۵ کارگر زخمی شدند.
۲۷ خرداد ۱۴۰۳ ، ریزش معدن شن و ماسه شازند، ۴ کارگر را زیر تودهی خاک و سنگ مدفون کرد؛ در حالیکه هنوز هم پیکر یکی از جانباختگان زیر آوار مانده است.
اینها تنها نمونههایی ثبتشده و رسانهایشده هستند. در بسیاری از معادن کوچک، در مناطق دورافتاده، حوادث هرگز ثبت نمیشوند یا در حد چند سطر کوتاه در رسانههای محلی باقی میمانند.
نکتهی مشترک در همهی این موارد قابل اجتناب بودن آنها، مشروط به رعایت استانداردهای ایمنی و وجود نظارت واقعیِ مستقل است. کارگرانی که در این تونلها جان میبازند و در عمق زمین مدفون میشوند، اغلب با قراردادهای موقت، سفیدامضا یا پیمانی کار میکنند، کمتر از ۲۰۰ دلار در ماه دستمزد میگیرند، از بیمهی کامل، بیمهی بیکاری، خدمات درمانی مؤثر و امنیت شغلی محروماند. در مقابل، صاحبان معادن، پیمانکاران و شبکهی واسطهها، بر پایهی همین نیروی کار ارزان و بیدفاع، به سودهای کلان دست مییابند. دولت و حاکمیت نیز با دریافت حق بهرهبرداری، مالیات، رانت و امتیازات دیگر، شریک مستقیم این استثمار است.
در چنین مناسباتی، مرگ کارگر، بخشی از هزینهی تولید محسوب میشود، هزینهای که همیشه میتوان با چند پیام تسلیت، یک کمیتهی صوری بررسی حادثه، از کنار آن گذشت. در چنین وضعیتی، تنها یک عامل میتواند این چرخهی جنایت را متوقف یا دستکم کند کند و آنهم تشکلیابی طبقاتی کارگران است. کارگران معادن، همچون دیگر بخشهای طبقهی کارگر ، اگر پراکنده و بیسازمان بمانند، در برابر سرمایهدار و دولت، عملاً بیدفاعاند. هر اعتراض فردی به سرعت سرکوب، اخراج یا حذف میشود. در مقابل، آنجا که کارگران توانستهاند حتی هستههای اولیهی تشکل را شکل دهند، دستکم کارفرما بهسادگی نمیتواند اصول ایمنی را نادیده بگیرد، بازرسی کار نمیتواند بهطور کامل گزارشها را پنهان کند،حوادث و نقض استانداردها، سریعتر و وسیعتر رسانهای میشود، خانوادههای کارگران جانباخته، تنها و منزوی رها نمیشوند.
در شرایط کنونی ایران، متشکل شدن کارگران در تشکلهای طبقاتی مستقل خود، شوراها، سندیکاها، کمیتههای ایمنی، انجمنهای کارگری و همبستگی، تنها راهی است که میتواند در برابر تعرض جنایتکارانهی سرمایهداران و دولت بایستد . پاسخ واقعی به این وضعیت، نه در اشک تمساح مقامات، نه در گزارشهای بایگانیشدهی بازرسی کار، که در قدرت سازمانیافتهی خود کارگران و پیوند مبارزاتشان برای ایمنی کار، دستمزد عادلانه و دگرگونی ریشهای مناسبات استثمارگرانه نهفته است. تا آن روز، هر ریزش معدن، هر انفجار، و هر کارگری که زیر آوار جان میدهد، اتهامی است علیه این نظام و تمامی مدافعان و شرکای آن.
