کومه له سازمان کردستان حزب کمونیست ایران
مطالب رسیده

گفتگو با حسن شمسی عضو کمیته اجرایی حزب کمونیست ایران در رابطه با خیزش های توده ای دوره اخیر

hassanShamsi 31Khordad

hassanShamsi 31Khordad 715x400

حهان امروز: ما در هفته های اخیر شاهد خیزش های توده ای در عراق، لبان، پاکستان، اکواداور ، شیلی و… بوده ایم. این خیزش ها بدون تردید در هر محلی ویژگی های خود را دارد ولی به نظر شما وجه مشترک این خیزش های چیست؟

حسن شمسی: چنان که شما اشاره کردید در یکی دو ماه اخیر خیزش ها و اعتراضات تودهای کم سابقه ای در کشورهایی از قاره آمریکا و اروپا گرفته تا آفریقا، خاورمیانه و آسیا به راه افتاده و در حال گسترش است. با نگاهی اجمالی به این اعتراضات می بینیم علیرغم این که جرقه اولیه هریک از این خیزش ها در جایی و به دلیلی و با فاصله زمانی زده شده، اما همه آنها دارای یک وجه مشترک هستند. وجه مشترک همه آن خیزش ها است که توده های مردم تهیدست جامعه به بیکاری، فقر، گرسنگی و اوضاع نابسامان معیشتی خود معترضند و خواهان تغییر می باشند. عامل و فاکتور اساسی در ایجاد همه این معضلات اجتماعی صرفنظر از زمان و مکان و بعضی ویژگی ها، خود نظام سرمایه داری و تداوم بحران اقتصادی آن نظام است. این معضلات از پیامدهای طبیعی اجرای سیاست نئولیبرالی این نظام است. بحرانی که از سال ۲۰۰۸ ظاهر شده و ایدئولوگ ها و صاحبنظران سرمایه نتوانسته اند تا کنون راه حلی برای برون رفت از آن پیدا کنند و تا حال همچنان ادامه یافته است. در طول این مدت بر خلاف روند بحرانهای ادواری سرمایه داری ما دیگر شاهد مرحله ای از  رونق و اشتغال زایی و کاهش بحران و عوارض آن نیستیم. بحران اقتصادی در این دوره به بخشی از هویت نظام سرمایه داری تبدیل شده است و به این اعتبار بحران کنونی یک بحران ساختاری نظام سرمایه داری است.

پیامدهای اجرای سیاست نئولیبرالی مراکز مالی جهانی و تحمیل ریاضت اقتصادی بر کارگران و توده های مردم از اقشار کم درآمد و تهی دست جامعه در دنیا از طریق خصوصی سازی ها، بیکار سازی ها، افزایش بهای کالاهای مورد نیاز زندگی همزمان با کاهش و یا ثابت ماندن دستمزدها، کاهش و یا نبود بیمه های اجتماعی و درمانی و امکانات رفاهی، افزایش ساعات کار و غیره، زندگی آنان را با معضلات فراوانی مواجه ساخته است. واضح است این تعرض نظام سرمایه داری به زندگی و معیشت انسان ها موجب تعمیق شکاف طبقاتی در جامعه و گسترش فقر و بیکاری شده و عکس العمل آنها را به دنبال داشته است. آتش خشم و نفرت توده های مردم محروم و ستمدیده با هر جرقه ای شعله ور شده و موجب بروز اعتراضات و خیزش های توده مردم در همه جا شده است. این جرقه ها در شیلی با افزایش قیمت بلیط مترو، در اکوادور اعتراض به تصمیم رئیس جمهور به کاهش بیست درصدی حقوق و دستمزها و حذف یارانه سوخت، در انگلستان در قالب “برگسیت” که موجب افزایش بیکاری می شود ، در فرانسه در قامت جلقه زردها، در آلمان در شکل”جمعه ها برای آینده”، در لبنان در اعتراض به تعیین تعرفه شش دلار در ماه برای استفاده از شبکه های انترنت، در عراق و پاکستان در اعتراض به فساد و دزدی و اختلاس وابستگان به هیأت حاکمه و فقر و گرسنگی، زده شدند. از آنجا که مطالبات این خیزشها خواست طیف وسیعی از اقشار و طبقات جامعه است، اعتراضات سریعأ توده گیر می شوند و در ابعاد میلیونی به میدان می آیند. میتوان گفت که این خیزش ها انفجار خشم تلمبار شده توده های مردم به جان آمده از فقر و محرومیت است.

طبیعی است تا زمانی که مطالبات توده های مردم معترض برآورده نشود، اعتراضات ادامه خواهد یافت و چنانچه به هردلیل موقتأ فروکش کند در زمانی دیگر مجددأ سر بلند خواهند کرد. کما اینکه در مصر و الجزایر و عراق و ایران شاهد این سربر آوردنها بوده ایم و خواهیم بود.

 

جهان امروز: اگر بتوانید برای خوانندگان این نشریه بصورت کوتاه و اجمالی اشاراتی مشخص به ویژگی هایی که هر یک از این خیزش ها بکنید؟ از نظر شما فرصت ها و کمبودهای این جنبش ها چیست؟

حسن شمسی: گفتیم که دلیل اصلی اعتراضات و خیزش های صورت گرفته در همه این کشورها بیکاری، فقر و گرسنگی و نبود امکانات لازم برای زندگی است که محصول تداوم بحران اقتصادی و اجرای سیاستهای نئولیبرالی بانک جهانی و صندوق بین المللی پول است. اما درعین حال این خیزش ها در هر کشوری از ویژگی های خود نیز برخوردارند.

در اکوادور و شیلی با توجه به وجود سنت مبارزاتی سازمان های چپ و اتحادیه های کارگری و کنفدراسیون های بومی، یورش نیروهای سرکوبگر رژیم به مردم معترض بلافاصله با اعتصاب کارکنان حمل و نقل و فرودگاه ها روبرو شد و عملأ حمل و نقل را متوقف ساخت. از سوی دیگر کنفدراسیون های مردم بومی فراخوان مارش راهپیمایی به سوی پایتخت را صادر کرد. این رویارویی حاکمیت را به عقب نشینی و پس گرفتن لایحه ریاضت اقتصادی دیکته شده از جانب مراکز پولی جهانی وادار نمود. در شیلی با اتکا به همان سنت مبارزاتی، افزایش بلیط مترو صف آرایی سریع مردم در مقیاس صدها هزارنفر را سبب شد. بی نتیجه ماندن خشونت و تعرض نیروهای سرکوبگر در مقابل عزم و اراده مردم معترض دستگاه حاکمه و رئیس جمهور را وادار به عقب نشینی و عذرخواهی نمود و همه اعضا کابینه اش را برکنارنمود. رئیس اتحادیه های کارگری شرایطی معترضان را عنوان کرد و پاسخ عوامفریبی حاکمان را با راهپیمایی میلیونی ششم اکتبر در پایتخت دادند.

اما خیزش های تودهای در لبنان و عراق ویژگی مشترک دیگری دارند. در هر دو کشور احزاب و جریانات سیاسی بر اساس تقسیم سهم “محاصصه” و توافق، تمام قدرت را میان خود تقسیم کرده اند. تقسیم قدرت و پست های حکومتی میانشان از بالا تا پایین بر اساس تفاوت های مذهبی و طائفی و قومی و منافع و مصالح آنها صورت گرفته است بدون دخالت مردم و از بالای سر آنها انجام شده است. محصول این توافقات شکل گیری قشری دزد و فاسد تحت نام حاکمیت در عراق و لبنان است. به همین دلیل یکی از مطالبات اصلی معترضان در لبنان و عراق ساقط کردن کل حاکمیت و کنار رفتن همه چهره های آنها است که مردم معترض آنان را “طبقه فاسد حاکمیت” نام نهاده اند.

مردم این دو کشور می بینند در شرایطی که فقر و بیکاری گسترده و نبود خدمات اجتماعی بیداد می کند، سالانه میلیاردها دلار از ثروت و دارایی آنان توسط عوامل دولت و نیروها و جریانات اسلامی دزدیده و اختلاس می شود. این درحالی است که بر اساس گزارش صندوق بین المللی پول و تا آنجا که آشکار شده است، در عراق که چهارمین ذخایر بزرگ نفتی جهان را دارد،۴۰ درصد مردم در فقر بسر می برند و از آب و برق و تحصیل و خدمات پزشکی و اجتماعی محروم می باشند. در لبنان نیز به همین ترتیب بنا به همان گزارش به عنوان مثال در طرابلس دومین شهر بزرگ لبنان، ۵۷ در صد مردم زیر خط فقر زندگی می کنند. البته این بخش کوچکی از واقعیت است و سؤ استفاده جمهوری اسلامی در آن به حساب نیامده است.

بی دلیل نیست که رژیم اسلامی ایران و احزاب شیعه وابسته به آن در عراق و لبنان در میان توده های مردم رنج دیده این دو کشور به ویژه در مناطق شیعه نشین مورد نفرت و انزجار قرار دارند. مردم معترض در هر دو کشور به وعده های اصلاحات و کناره گیری مسئولانی از زمام داران این دو حکومت و مراجع دینی شان نیز اعتنایی نمی کنند و خواهان سقوط کل دستگاه حاکمیت فاسد در هر دو کشور با تمام اجزا و چهره هایش و بیرون کردن و تصفیه همه نهادها و مؤسسات حکومتی از وجود عوامل جمهوری اسلامی هستند. البته مردم می دانند تحقق این خواست اساسی مستلزم دادن هزینه زیادی است و آنها تا کنون بخشی از آن هزینه را با خون خود داده اند. البته برای رهایی باید این هزینه را پرداخت. تداوم این اعتراضات و مصمم بودن توده های مردم بیکار و گرسنه در خیابانها نشانه آمادگی رؤیا رویی مردم برای رهایی هستند.

در پاسخ به بخش دوم سوأل شما متأسفانه باید گفت که خیزش توده ای در این کشورها از کمبودهای اساسی رنج می برد. عدم وجود سازماندهی و عدم وجود تشکل های طبقاتی و توده ای در این اعتراضات یکی از کمبودهای اساسی است. یکی دیگر از کمبودهای این اعتراضات در هردو کشور غیاب یک رهبری منسجم و رادیکال در این اعتراضات است. گرچه وجود درجه معینی از رهبری در اعتراضات مشهود هست، اما این درجه از رهبری به هیچ عنوان برای هدایت اعتراضات در چنین ابعادی و با چنین پیچیدگی کافی نیست. نکته دیگر این است که علیرغم مشارکت مردم در اعتراضات و در ابعاد صدها هزار نفری، اما هنوز اعتراضات در تعدادی از شهرها و شهرک ها درجریان است و هنوز ابعاد سراسری به خود نگرفته است. هنوز طبقه کارگر در این کشورها به دلائل عینی امکان نیافته حزب طبقاتی خود را تشکیل دهد و هژمونی خود را بر جنبش مطالباتی اعمال نماید. عدم وجود یک استراتژی روشن و شفاف و کمونیستی که بتواند برنامه و مسیر مبارزات را ترسیم نماید و با تحلیل مادی و دقیق از اوضاع سیاسی جامعه افق روشنی را به روی توده های مردم بگشاید و آنرا به پیش ببرد یکی   دیگر از کمبود اساسی در این خیزش ها می باشد. البته تداوم و تشدید اعتراضات می تواند زمینه ساز فرصت و امکانی باشد تا کمبودهای این خیزش اعتراضی را برطرف نمایند.

 

جهان امروز: جمهوری اسلامی اگر نه در همه این خیزش ها، اما در بعضی از آنها از جمله عراق و لبنان دخالت دارد. به نظر شما این جنبش ها چه تاثیری روی موقعیت جمهوری اسلامی خواهد داشت؟

حسن شمسی: جمهوری اسلامی از آغاز به قدرت رسیدنش یکی از پایه های تداوم حاکمیتش را در گرو پیدا کردن نفوذ و قدرت در کشورهای منطقه به ویژه در کشورهایی قرار داده که بخشی از جمعیت آن شیعه مذهب هستند. رژیم در چهار دهه گذشته برای پیشبرد این سیاست از ثروت و دارایی مردم ایران هزینه های نجومی پرداخته است. تلاش برای سازماندهی و ایجاد احزاب اسلامی شیعه و مسلح وابسته به خود در عراق و لبنان بخشی از استراتژی جمهوری اسلامی بوده است. وابستگی رهبران این احزاب به جمهوری اسلامی به لحاظ مادی و معنوی غیر قابل انکار است. به این ترتیب جمهوری اسلامی با استفاده از نیروی نظامی حزب اله در لبنان و حشد شعبی و لشکر بدر و عصائب اهل حق و بقیه در عراق و توسل به تهدید و ترور، هر صدای مخالف نفوذ خود در این کشورها را خفه کرده است. اینک از نظر توده های مردم این دو کشور، جمهوری اسلامی عامل بدبختی، فساد، شریک جرم جنایات، دزدی و اختلاس در کشورشان می باشد. به این معنی تلاش رژیم برای پیدا کردن نفوذ در این کشورها با شکست مواجه شده است. زیرا  اعتراضات در مناطقی علیه جمهوری اسلامی شکل گرفته که رژیم در آنجاها  ادعای نفوذ داشت و به اعتبار آن به گروکشی و زیاده خواهی از قدرت های سرمایه داری می پرداخت.

جمهوری اسلامی سالها ست که در همه سیاست ها و ارکان حکومت های لبنان و عراق حتی در تشکیل دولت های این کشور نیز دخالت نموده است. تلاش کرده کسانی را به کرسی بنشاند که نه تنها در مقابل دخالت ها و سؤاستفاده های رژیم از این کشورها باید سکوت کنند، بلکه جاده صاف کن برنامه و سیاست هایش نیز باشند. اما خیزش های توده ای اخیر درعراق و لبنان این موقعیت رژیم را به چالش کشیده است. موضع گیری دشمنانه خامنه ای با مردم معترض و منتسب کردن آنها به عوامل دولت های دیگر و مخالفت او با استعفای دولت های عادل عبدالمهدی و سعد حریری که مردم معترض خواهان آنند نشانه بارز نگرانی رژیم اسلامی در از دست دادن چنین موقعیتی است. مردم عراق و لبنان سالها است از دخالت های جمهوری اسلامی ناراضی و خشمگین هستند. به این دلیل در جریان خیزش های تودهای اخیر نوک تیز حمله مردم معترض به سوی جمهوری اسلامی است و این رژیم را عامل معضلات و مشکلات خود می دانند. در شعارها و بَنر و تراکت های تظاهرات، در بحث ها و دیالوگهای سیاسی در داخل و خارج کشورشان در جریان اعتراضات شان خواهان بیرون راندن جمهوری اسلامی از کشورشان و عدم دخالت در امور داخلی شان می باشند. در مقابل عوامل مسلح احزاب وابسته به جمهوری اسلامی به شیوه وحشیانه به سوی مردم معترض شلیک می کنند و مردم را به خاک و خون می کشند.

با بروز این خیزش ها و موضع گیری و دخالت دشمنانه جمهوری اسلامی نسبت به آن، موقعیت رژیم به شدت آسیب دیده است و ماهیت ریاکارانه و جنایت کارانه جمهوری اسلامی برای مردم در منطقه و سراسر دنیا بیش از پیش برملا شده است. با توجه به ابعاد گسترده فقر و بیکاری و گرسنگی که کارگران و مردم تهیدست ایران با آن دست به گریبانند، یقینأ رشد و گسترش خیزش های توده ای در منطقه ایران را نیز در بر خواهد گرفت. بروز موج جدید خیزش های توده ای در ایران آن کابوسی است که سران جمهوری اسلامی را در خود غرق نموده است. این امر دلیل اصلی موضع خصمانه جمهوری اسلامی نسبت به خیزش های مردم لبنان و عراق و کل منطقه است.

جهان امروز: وظیقه ما به عنوان حزب کمونیست ایران و در کل نیروهای چپ و کمونیست در مقابل این تحولات چیست؟

 

حسن شمسی: موضع و وظیفه ما به مثابه حزب کمونیست ایران در این کشمکش سیاسی طبقاتی در درجه اول حمایت و پشتیبانی از جنبش ها و خیزش توده های مردم محروم و ستمدیده این کشورها در مقابل حکومت های فاسد و سرکوبگر و افشای ماهیت ریاکارانه و جنایتکارانه جمهوری اسلامی درآن می باشد. نباید اجازه داد که جمهوری اسلامی در جهت تضعیف این جنبش ها افکار عمومی مردم ایران را منحرف سازد. خواست ها و مطالبات این جنبش ها ماهیتأ در راستای مطالبات طبقه کارگر و دیگر جنبش های اجتماعی در ایران است. یقینأ تبعات این اعتراضات می تواند بر آرایش کل منطقه و به ویژه جامعه ایران و جنبش کارگری و دیگر جنبش های اجتماعی نیز تأثیر گذار باشد. پیروزی خیزش های اعتراضی در منطقه، جنبش های اجتماعی در ایران و به تبع آن احزاب و جریانات سیاسی چپ و سوسیالیست را در موقعیت مناسب تری قرار خواهد داد و خیزش مجدد توده های مردم علیه حاکمیت رژیم اسلامی در ایران را تقویت و به پیش خواهد انداخت.

هم سرنوشتی خیزش های اعتراضی در کشورهای دیگر با جنبش های مطالباتی در ایران که روزانه رژیم را تحت فشار قرار می دهند، بار سنگین وظایف ما به مثابه حزب کمونیست ایران را سنگین تر می کند. باید ظرفیت های سیاسی تشکیلاتی و تبلیغی مان را درخدمت رشد و گسترش این جنبش ها و تحقق استراتژی سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی به کار گیریم. زیرا ایجاد هر تحول سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در ایران از این مسیر خواهد گذشت. بنا بر این با تأکید بر نقش هژمونیک طبقه کارگر در جامعه در سرنگونی جمهوری اسلامی ضروری است که فعالین ما و همه نیروهای چپ و کمونیست با حضور فعال روزانه خود در جنبش های اجتماعی بر ضرورت سازمانیابی توده های مردم کارگرو زحمتکش تأکید نمایند. نشان دهند که راهکار استراتژی سوسیالیستی در مقابل استراتژی دیگر جریانات سیاسی از کارایی و برش لازم در

سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی به عنوان پیش شرط هر تحول بنیادین در ایران برخوردار است. در چنین شرایطی اهمیت همکاری و همگرایی احزاب و جریانات و عناصر چپ و کمونیست در تحقق اهداف مشترک که همانا شکل گیری آلترناتیو سوسیالیستی برای سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و حاکمیت شورایی است، بیش از پیش برجستگی یافته است.