حسن رحمان پناە
۲۶ بهمن روز کومه له در راە است. ٤٢ سال قبل در چنین روزی کومه له بعد از ٩ سال فعالیت مخفی و به مناسبت جانباختن یکی از بنیانگذاران و رهبران محبوب و کمونیست خود، رفیق محمدحسین کریمی که در شهر سقز و در این روز جان باخت، اعلام موجودیت علنی نمود. بە گفتە بنیانگذاران و فعالین اولیە “کومەلە” این جریان در پاییز سال ١٣٤٨ خورشیدی در دانشگاەهای خارج کردستان توسط جمعی از جوانان انقلابی دانشجو کە سن هیچکدام از آنان بە ٢٣سال نرسیدە بود، تشکیل شد .اما کاردانی ، پراتیک ، جسارت و فداکاریشان بسیار فراتر از نسل قبل از خودشان بود . تاریخ نیم قرن گذشتە قاضی این قضاوت است. این جوانان پرشور با هر درکی كه در آن روزها از کمونیسم داشتند، خود را کمونیست و ضد نظام سرمایەداری و مبارز راه ایجاد جامعە سوسیالیستی تعریف میکردند. ابزار آنان در نبرد ، هستەهای اولیە سازمانی بود کە پس از اعلام موجودیت علنی “کومەلە” نام گرفت . افکارشان انترناسیونالیستی و پراتیکشان در چهارچوبی بود کە اسم “کشور” بر آن نهادە بودند. سازمان برایشان ابزاری بود در خدمت مردم کارگر و زحمتکش. آن جمع کوچک و اطرافیانشان مبارزینی بودند کە کلام و عمل شان یکی بود. آنان تصمیم بە “تغییر“، بە جای “تفسیر” گرفتە بودند و خود نیز مدام در پروسه این تغییر بودند. فعالیت شان این حقیقت را اثبات نمود. مبارزە علیە رژیم سلطنتی حاکم کە نیابت مناسبات تولیدی حاکم در جامعە را بر دوش داشت، در دستور روزشان بود. در درون اپوزسیون رایج آن زمان ،خود را منتقد خط تسلیم طلبانە حزب تودە معرفی و مخالف مشی چریکی جدا از “تودەها” بودند و انقلاب را امر کارگران و ستمدیدەگان می دانستند. در صف بندی جهانی با توجە بە انحطاط حکومت کارگری شوروی بعد از مرگ لنین ، آن کشور و بلوک همراهش را سوسیالیستی نمی دانستند. تمایل غالب آنان در مجادلات جهانی بیشتر تمایل بە آثار “مائوتسه تونگ” و تجربه انقلاب چین بود، اما عملکرد آنان در جریان قیام ٥٧ و بعد از آن نشان داد کە ” مائوئیست” نبودند ، بلکە مارکسیست بودند. هستە اصلی جمع بنیانگذار ” کومەلە” در نیمە اول دهە ٥٠ شمسی ضربە سنگینی از “ساواک” شاە خورد و دستگیرشدەگانش در زندان نیز گل سرسبد مقاومت علیە ساواک و شکنجەگر بودند. سعید معینی (خانە)١٨ ماە زندان انفرادی همراە با شدیدترین شکنجەها را تحمل نمود ، اما لب رازدارش را نگشود و زبانزد شکنجەگر و زندانی شد. فواد مصطفی سلطانی و دیگر زندانیان این جریان از مقاومترین و معروفترین زندانیان دوران استبداد سلطنتی بودند. رفقای خارج از زندان این جریان ، علارغم تحصیلات دانشگاهی و موقعیت اجتماعی نسبتآ خوب ، همدوش با کارگران و محرومان جامعە با سرمایە و حکومت حامی آن در نبرد شبانە روزی بودند. آنها جامعەای می خواستند کە در آن تضاد طبقاتی و استثمار انسان بە دست انسان پایان یابد و کارگر نە بردە وضع موجود ، بلکە سنگ بنای تغییر و ادارە کنندە جامعە باشد. آنها دست اندر کار آگاهگری و سازماندهی در میان کارگران و زحمتکشان بودند و این خط مشی را ” سیاسی تشکیلاتی” می نامیدند.
اما قیام ١٣٥٧ شمسی بعنوان یک رویداد مهم و عظیم اجتماعی ، نە تنها بر این جریان ، بلکە بر کل جامعە ایران و فراتر از آن، بر سیر تحولات منطقە تاثیر غیرقابل انکار گذاشت . اگر پیروزی قیام ، امید و آرزو برای تحقق برنامە و اهداف بود ، اما از شکست آن هیولای حکومت اسلامی ، جنگ، خون، کشتار، ترور ، بنیادگرایی و فاشیسم مذهبی به ارمغان آورد. جریان اسلامی از جانب چهار قدرت امپریالست، عملا مورد پشتیبانی قرار گرفت، تا با استفاده از آنتی کمونیسمی که دراین جریان سراغ کرده بودند، کمربند امنیتی پیمانهای “ناتو ، سنتو و سیتو” ، که با سقوط رژیم شاه حلقه ایران آن پاره می شد، در شکل حکومت اسلامی ترمیم شود.
هستە اولیە کومەلە و چند حلقە محدود اطرافش ، همچون بخش عمدە چپ انقلابی ایران، بدون آنکە بداند و آمادگی داشتە باشد با شرایط جدید اجتماعی و مبارزاتی روبرو شد کە یا با آن می آمد و نقش تاریخی ایفا میکرد، یا از آن عقب می ماند ، بە تاریخ می پیوست و فراموش می شد. کومەلە یک حرکت و جریان متفاوت در سیر رویدادهای آنزمان در ایران و بویژە در کردستان بود کە هنوز هم گفتار و اعمال ٤ دهە قبلش موضوع ارزیابی ، نقد ، بازآموزی بسیاری در جامعە ، در میان کارگران ، روشنفکران و دانشگاهیان است. دوستان و آنانیکە دل در گرو انقلاب اجتماعی دارند با نقد صمیمانە بە آن تاریخ مینگرند و مخالفینش ، بویژە در میان بریدەها از کومەلە و انقلاب ، عافیت طلبان حراف و بدور از عملکرد انقلابی ، اپورتونیست ها ، نان بە نرخ روزخورها و انحلال طلبان، خواب نابودیش را می بینند ،اما زهی خیال باطل؟!
اعلام موجودیت علنی کومەلە
اعلام موجودیت علنی کومه له در ٢٦ بهمن ١٣٥٧ خورشیدی ، چیزی جز ابراز اراده آگاهانه و سازمانیافته کارگران و کمونیست ها، زنان برابری طلب و جوانان پرشور و مردم ستمدیده ، جهت مبارزه همه جانبه در شرایط نوین با نظام تازه به قدرت رسیده اسلامی حامی سرمایه و ارتجاع داخلی نبود. از آن روز تاکنون ٤٢ سال می گذرد. در طول این تاریخ، صدها و هزاران کمونیست و انسان مبارز و رزمنده در صفوف نیروی پیشمرگ کومه له، در سیاه چال های رژیم اسلامی، در نبرد و مبارزه توده ای و در دفاع از آزادی و حرمت انسان در برابر جمهوری اسلامی و ارتجاع داخلی، در راه تحقق آرمان والای سوسیالیسم جان باخته و هزاران خانواده عزیزانشان را از دست دادند ، اما سرافرازانه زندە بودن یک حرکت ، یک جریان تآثیرگذار و یک جنبش انقلابی را تداوم و تضمین نمودەاند.
از ٢۶بهمن ١٣۵٧ تا کنون ، کمترین رویداد سیاسی و اجتماعی را در جامعە کردستان شاهدیم کە مهر و تآثیر کومەله و جریان سوسیالیست و انقلابی بر آن حک نشدە باشد. کومەله در میان دریای توهم تودەهای مردم و بخش وسیعی از احزاب و سازمانهای سیاسی به رژیم تازە به قدرت رسیدە اسلامی، جزو محدود سازمانهای بود کە هیچگونه توهم و خوشباوری نسبت به ماهیت رژیم جدید نداشت و آن را ضدانقلاب بورژوای و رسالتش را سرکوب قیام ناتمام مردم ایران می دانست. کومەله با اولین یورش مسلحانه رژیم به مردم قهرمان سنندج ، فعالانە به دفاع، سازماندهی و کمک به مردم مورد یورش قرار گرفتە این شهر برخواست و در برابر هیئت بلند پایە جمهوری اسلامی کە آنزمان تنها “خمینی” رهبر نظام را کم داشتند، خواست و مطالبات مردم این شهر را فرمولە نمود، از آن مبارزات حمایت بی دریغ کرد ، تودەهای آزادیخواە در کردستان و خارج از کردستان را به حمایت از مردم سنندج تشویق و ترغیب نمود.این رویداد اولین تجربە و زورآزمایی تودەای کومەلە در ابعاد وسیع بود کە ظرفیت ها و در همان حال فرصت های آیندە را پیشاروی این جریان قرار داد. کومەله کە کمترین توهمی به ماهیت رژیم جدید نداشت و تردید نکرد کە ماهیت مذهبی رژیم با خواست و مطالبات انسانی و دمکراتیک مردم کردستان و ایران از جملە حق مردم برتعیین سرنوشت خود سازگار نیست ،بلافاصلە اقدام به سازماندهی تشکیلاتی نیروی مسلح خود در برابر رژیم ، اربابان ، سران عشایرو دیگر مرتجعین داخلی نمود و درصدد تحکیم و گسترش تشکیلات حزبی و مخفی خود در کردستان و در داخل ایران برآمد. به موازات سازماندهی حزبی ،درصدد ایجاد تشکل های تودەای و دمکراتیک از جملە شورای شهرها به منظور اجرایی حاکمیت تودەای و مردمی، تشکیل “جمعیت ها دمکراتیک ” در شهرهای مختلف کردستان، ایجاد تشکل های صنفی کارگران، زنان، دهقانان فقیر در اتحادیەهای دهقانی ، معلمان و … برآمد کە تآثیر عظیمی در تودەای شدن سریع کومەله و گسترش نفوذ سیاسی، اجتماعی و تشکیلاتی آن داشت. بایکوت انتخابات ضد دموکراتیک ” جمهوری اسلامی آری یا نه ” در ١٢فروردین ١٣۵٨، کە جعبە جادویی سربستەای بود کە اژدهای خون آشام فاشیسم مذهبی در آن مخفی شدە بود، از دیگر اقدامات و سیاست ها اصولی و قاطع کومەله در برابر رژیم تازە به قدرت رسیدە اسلامی بود کە مردم کردستان و دیگر سازمانها و احزاب سیاسی نیز یکپارچه این نمایش “انتخاباتی” رژیم را بایکوت و به درست دست رد به سینه رژیم مذهبی زدند. کومەلە بعنوان سازمانی کمونیست و رزمندە کە از بدو تاسیس به هم سرنوشتی طبقە کارگر و مردم تحت ستم کل ایران اعتقاد داشت، حامی هر نوع مبارزە انقلابی علیە نظام تازە تآسیس اسلامی بود. زمانیکه مردم ترکمن صحرا مورد یورش مسلحانه رژیم قرار گرفتند، کومەله جزو اولین سازمانهای بود کە به یاری آن مردم شتافت و جمعی از بهترین و فداکارترین یاران و رزمندگان صفوفش را در کمک رسانی به مردم آن منطقە اعزام و متآسفانه بر اثر حادثە دلخراش تصادف مینی بوس حامل این رفقا، ٩ تن از آنان جانباختند. حمایت از مبارزات کارگران بندرانزلی، حضور و حمایت از مبارزات کارگران شرکت نفت، مبارزات دانشجویان در دانشگاەها کە رژیم در حال تعرض و خاموش کردن شعلەهای آتش در این سنگر مهم مبارزاتی بود، حضور و شرکت در مبارزات زنان تا سازماندهی مسلح آنان در ابعاد وسیع تودەای و اجتماعی ، حضور در مباحثات جریانات چپ و سپس اقدام جدی و فعالانه جهت تشکیل حزب کمونیست ایران در همراهی با جریانات موسوم بە ” خط ٣” از جملە “اتحاد مبارزان کمونیست“، بخش رزمندە و انقلابی “سازمان پیکار در راە آزادی طبقە کارگر” ، بخش منشعب از “سازمان چریک ها” کە تحت عنوان “ارتش آزادیبخش مردم ایران” فعالیت میکردند و دەها فعال منفرد و کمونیست دیگر، تحقق آرزوی دیرینه بنیانگذاران کومەلە در ایجاد حزب کمونیست ایران، بعنوان حزب سرتاسری طبقە کارگر در سال ١٣۶٢ را برآورد نمود. اما قبل از این تاریخ و در ادامه دیگر فعالیت های انقلابی و تحول بخش کومەله ، نبرد با اربابان و مرتجعین محلی کە با تشکیل شورای عشایری در خواب و خیال بازگشت به نظام به گور سپردە شدە فئودالی بودند، تا افشای بی امان جریان مرتجع مذهبی ،کە تحت رهبری “مکتب قرآن” و “احمد مفتی زادە“بود، تا خلع سلاح “سپاە رزگاری” ، جریان وابستە به دولت بعث عراق کە به منظور به انحراف کشاندن جنبش انقلابی مردم کردستان در مناطق جنوب کردستان ایجاد شدە بود ،بخشی دیگر از کارنامه مبارزاتی و انقلابی کومەله در کردستان آزاد و تحت حاکمیت مردم و احزاب سیاسی بود کە هنوز از گزند و یورش رژیم اسلامی محفوظ ماندە بود.
سازماندهی کوچ دستەجمعی مردم مریوان در اعتراض به فشار و زورگویی سپاه پاسداران، تحت رهبری داهیانه رفیق فواد مصطفی سلطانی، کمونیست برجستە و خستگی ناپذیر و سازماندهی راهپیمایی مردم شهرهای مختلف کردستان در حمایت از مبارزات مردم مریوان ، تا فعالیت روشنگرانه و قدم به قدم در صفوف تودەهای محروم و تحت ستم در شهر و روستاهای کردستان و بخشی از نقاط دیگر ایران ، صفحات زرین تاریخ کومەله را شکل دادەاند. سرآنجام تحمل ناپذیری جمهوری اسلامی در ادامه روند قیام در کردستان و حاکمیت مردم در برابر قوانین و نهادهای سرکوبگر و مذهبی رژیم کە با زور سرکوب و سرنیزە موفق شدە بود فتیله انقلاب را در دیگر نقاط ایران پایین بکشد، جزیرە امن کردستان در فضای گورستانی مورد نظر رژیم غیرقابل تصور و تحمل بود. به همین دلیل و به دلیل سرکوب مطالبات قیام ۵٧ در دیگر نقاط ایران و به تنها ماندن سنگر مقاوم این قیام و محروم شدن از دوستان و متحدین طبیعی و انقلابی خود ،سرکوب آن برای نظام اسلامی سهل تر ممکن شد و “خمینی” فرمان جهاد علیە مردم کردستان را در ٢۶شهریور ١٣۵٨ صادر و لشکریان “الله” تفنگ در دست و کلید بهشت برگردن در ٢٨ شهریور راهی کردستان شدند. کومەله طی بیانیه ای تحت عنوان “خلق کرد در بوتە آزمایش” ، مردم کردستان را به مقاومت متحدانه فراخواند و در این عرصە نیز سربلند بیرون آمد و رهبری رزمندە مقاومت علیە لشکریان جهل و خرافە را در برابر تردید و دودلی جریان لیبرال _ناسیونالیت کرد بر عهدە گرفت. یورش جمهوری اسلامی به کردستان کە با مقاومت مردم و نیروی پیشمرگ، صحنەهای باشکوهی از مبارزە و رودررویی تودەای خلق نمود ، زمینه ساز شکست بعدی جمهوری اسلامی در مدت کوتاهی گردید. کومەلە کە تجربه چندانی در عرصە نبرد مسلحانه و جنگ انقلابی نداشت ، اما مصمم و قاطع با اتکا به ارادە تودەهای مردم ستمکشی کە به آنان متکی بود و نسل جدیدی از مبارزان و رزمندگان انقلابی کە از نخبگان و گل سرسبد جامعە کردستان بودند و همچنین با اتکا به تئوری انقلابی و مارکسیستی کە روز به روز بیشتر به ضرورت و پراتیک آن اگاه می شد ،در این عرصە نیز سربلند بیرون آمد. شکست نظامی جمهوری اسلامی در نبرد موسوم بە ” ٣ماهه” کە با تلفیق درست مبارزە تودەای در داخل شهرها و ضربات نیروی پیشمرگ بر پیکر نیروهای سرکوبگر رژیم ممکن گردید ، سرکشیدن اولین “جام زهر” خمینی از مبارزە و مقاومت مردم کردستان و پناه بردن ریاکارانه آن به سیاست تفرقە و فریب تحت عنوان” مذاکرە” را فراهم نمود کە جریان لیبرال_ناسیونالیست کرد با “لبیک به فرمان رهبر کبیر انقلاب ایران” آنرا اجابت نمود. اگرچە کومەله به درست در “مذاکرە” شرکت نمود و عضو فعال ” هیئت نمایندگی خلق کرد” شد، اما این میدان را نیز بعنوان سنگری از نبرد و رودرویی با دشمن و طرح انقلابی خواست و مطالبات مردم کردستان با رژیم را ، به جای اتکا به “دیپلماسی پنهان” و به دور از اطلاع و اگاهی مردم در رابطە مخفی با حکومت را، بر اساس شفافیت و اطلاع رسانی به تودەهای مردم از همه رویدادها و اتکا به قدرت و توازن نیروی آنان هدایت نمود و سنت نوینی در مذاکرە با دشمن را در ابعاد اجتماعی و مبارزاتی نشان داد . سیاستی کە بعد از یورش مجدد رژیم به کردستان ، حقانیت آن برای تودەهای متوهم نیز بیشتر روشن شد. بعد از جنگ ٣ ماە و در دوران “آتش بس” از پاییز ١٣٥٨ تا بهار ١٣٥٩ دایرکردن مقرات و دفترهای رسمی با نام “سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان ایران– کومەله” ، دخالت مستقیم و روزانه در امر حاکمیت و ادارە دمکراتیک و مردمی شهر و روستاهای کردستان از طریق شوراها و نمایندگان منتخب مردم، حمایت قاطع و بدون تزلزل از آزادی فعالیت سیاسی فردی و سازمانی ، دفاع از برابری زن و مرد در همه عرصەها سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و خانوادەگی، مبارزە با خرافات مذهبی و خصوصی اعلام کردن مذهب و تاکید بر جدایی دین از دولت، سازمان دادن آموزش و پرورش انقلابی به دور از خرافات مذهبی و تاریخ جعلی و دروغین حاکمان و قدرتمداران، سازماندهی ادبیات پیشرو و انقلابی در مقابل ادبیات ارتجاعی ، بویژە فرهنگ زن ستیز ، مردسالار و ضد کارگر و محروم جامعە ، رایج کردن هنر انقلابی از جملە شعر و موسیقی در برابر هنر ارتجاعی حاکمان و مذهبیون ، تدوین بخشی از قوانین دمکراتیک و انسانی در اجرای قضاوت و حل معضلات قضائی جامعە و سرآنجام سازماندهی “بنکەها” بویژه در شهر مقاوم سنندج و سپس سازماندهی “بنکەهای زحمتکشان” در روستاهای آزاد از حضور سرکوبگران رژیم اسلامی و مسلح نمودن تودەهای کارگر و زحمتکش به منظور دفاع از دست آوردهای مبارزات خود ، بخشی دیگر از کارنامه مملو از فداکاری کومەله بعنوان سازمان کارگران و زحمتکشان و مکان تجمع کمونیست ها بود .
بهار ١٣٥٩ و یورش مجدد بە کردستان
یورش مجدد جمهوری اسلامی به کردستان در بهار ١٣۵٩ شمسی بعد از بازسازی نیروهایش و برهم زدن صفوف متحد مردم کردستان در “هیئت نمایندگی خلق کرد“، در واقع یورش به دست آوردهای بیان شدە و جریان سازماندە و رهبری کنندە تودەهای کارگر و مردم ستمدیدە بود. در این دورە نیز مقاومت و نبرد مسلحانه نیروی پیشمرگ و تودەهای مدافع آن بار دیگر در اولویت احزاب سیاسی و بویژە کومەلە قرار گرفت و کردستان را به گورستان اشغالگران تبدیل نمود و صحنەهای شورانگیزی از مقاومت ٢۴روزە شهر سنندج تا دیگر شهر و مناطق آزاد را به نمایش گذاشت . اما به تدریج و به دلیل سرکوب نمودن آخرین بارقەهای قیام در سراسر ایران و تحکیم پایەهای استبداد مذهبی، بویژه بعد از ٣٠خرداد ١٣۶٠ ، جنبش مقاومت کردستان هرچە بیشتر در تنگنا قرار گرفت و در این دورە، نبرد میان رژیم و این جنبش بیشتر در شکل و شمایل نبرد مسلحانه پیشمرگان به پیش بردە شد کە دارای محدودیت و کمبودهای خاص خود، بویژە در عرصە نابرابر در توازن نیرو و امکانات نظامی با رژیم بود. آغاز جنگ ارتجاعی ایران و عراق در اواخر تابستان ١٣٥٩ کە با هجوم ارتش عراق به چند پاسگاه مرزی ایران رویداد ، شرایط و تصمیم سیاسی مهمی را در برابر کل جریانات سیاسی و اقشار و طبقات اجتماعی قرار داد. این رویداد، نیاز بە ارادە ، جهت گیری درست طبقاتی و تصمیم صحیح و انقلابی داشت و “چپ ” ایران را دوشقە کرد. بخشی از این “چپ” و کل جریان لیبرال ایران به دفاع از “مام میهن” برخواستند و در رفتن به جبهەها “برادران پاسدار و ارتشی” را صمیمانه کمک نمودند. اما کومەله در این تند پیچ تاریخی نیز با اتخاذ سیاست درست و محکوم کردن دو جبهه ارتجاعی جنگ ، برپایان آن تاکید و از گوشت دم توپ شدن کارگران و ستمکشان در جنگ برسر هژمونی طلبی ناسیونالیسم ایرانی و عرب با پشتوانه مذهب شیعە و سنی در حد توان و امکانات خود ممانعت ایجاد نمود. کومەله همچنین سرافرازانه جنگ تحمیلی “حزب دمکرات کردستان ایران” علیە خود را کە لطمات سنگینی به جنبش مردم کردستان وارد کرد، با مقاومت و فداکاری پشت سرنهاد و از آزادی فعالیت سیاسی و آزادی بیان و اندیشە در مقابل زورگویی این حزب، بعنوان حق غیرقابل چشم پوشی مردم کردستان و احزاب و سازمانهای موجود در آن، فعالانه دفاع نمود و آن را به یکی از مطالبات مردم کردستان تبدیل کرد و با حاشیەای کردن این جنگ تحمیلی، کل توان و نیروی خود و مردم کردستان را در مبارزە علیە رژیم متمرکز نمود.
آنچە کومەلە را از یک جریان کوچک و محدود به سازمانی عظیم و تودەای در متن یک جنبش انقلابی و مردمی تبدیل نمود ، در وهلە اول فراهم شدن امکان فعالیت علنی و عرضە کردن سیاست و برنامە در ابعاد میلیونی به جامعە و در معرض قضاوت اجتماع قرار گرفتن انتخاب سیاسی توسط تودهای مردم بود و در مرحلە بعدی اتخاذ سیاست های درست ، انقلابی ، طبقاتی و از زاویە منافع کارگر و اقشار محروم و ستمدیدە جامعە، دادن جواب روشن به خواست ها و مطالبات آنان در آن مرحلە از مبارزات و دخالت فعال و پیگیر در کل رویدادهای مربوط بە کار و زندگی مردم بود. در این دوره کە جامعە در تب و تاب انقلابی و در حال جوش و خروش بود، هیچ رویداد مهم سیاسی ، اجتماعی و مردمی را نمی بینیم کە کومەله دخالت فعال سیاسی و عملی در آن نداشتە باشد و مهر طبقاتی ، از زاویە منافع کارگران و جریان سوسیالیست را بر آن حک نکردە باشد کە بطور اجمال به اهم آنها اشارە شد. اتخاذ آن سیاست ها در متن جامعە در حال تحول ایران، عامل اصلی تودەای و اجتماعی شدن گستردە کومەله بعنوان تنها جریان تآثیرگذارسوسیالیست در جامعە کردستان و بخشی از ایران بود.
بیان این حقایق برای ستایش گذشتە نیست ، بلکە دفاع از تاریخی است کە امروز عامدانە و اگاهانە مورد هجمەای سازمانیافتە توسط بریدگان از این تاریخ و کسانی کە در فکر “فتح قلعە از درون” در حال تسخیر و بە بیراهه بردن آن هستند ، می باشد.در این تاریخ البتە و حتمن اشتباهات و کمبودها نیز وجود داشتە و دارد کە باید آنان را نقد کرد. کاری کە ما در اکثر کنگرەها آنجام دادەایم و مکتوب در اختیار جامعە و جنبش نیز قرار گرفتە است . نقد سازندە ، پیشبرندە و انقلابی از خصایص مارکس و کمونیست های انقلابی است ، اما “افشاگری” و دروغ پردازی و بە لجن کشیدن مبارزە سیاسی و حزبی ، روش اپورتونیست ها و فرصت طلبان است کە درە عمیقی فاصلە میان این دو متد وجود دارد .
ادامە دارد
بهمن ١٣٩٩
فوریە ٢٠٢١