کومه له سازمان کردستان حزب کمونیست ایران
سخن روز

کالبد شکافی حمله آمریکا به تاسیسات فوردو ، نطنز و اصفهان

کالبد شکافی حمله آمریکا به تاسیسات فوردو ، نطنز و اصفهان

دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا اعلام کرده است که جمهوری اسلامی و اسرائیل به توافق آتش بس دست یافته اند و گویا به زودی آنرا اعلام خواهند کرد. اگر این خبر صحت داشته باشد می توان گفت  خپشبختانه جنگی که از سحرگاه روز ۲۳ خرداد ماه آغاز شده بود بعد از ۱۲ روز ظاهرا پایان یافته است. در مورد پروسه قطعی شدن آتش بس و اعلام پایان رسمی جنگ و نیز ارزیابی از این جنگ دوازده روزه در فرصت دیگری سخن خواهیم گفت. اما در انگیزه مشارکت مستقیم ترامپ در ساعتهای آخر جنگ، نکته ای وجود دارد که نمی توان از آن گذشت.

اکنون معلوم می شود که حمله آمریکا به سایتهای غنی سازی اورانیوم در فوردو ، نطنز و اصفهان به نوعی آغاز پایان جنگ بوده است. می دانیم این حمله آگاهانه بسیار بزرگنمائی شد. هیاهوی تبلیغاتی فراوانی پیرامون آن به راه انداخته شد. اگر چه در واقعیت از نظر نظامی اهمیت چندانی نداشت، اما یک هدف سیاسی امپریالیستی مشخصی داشت که روانشناسی رفتار ترامپ در این دوره آنرا توضیح می دهد.

ترامپ می دانست که جنگ ایران و اسرائیل به دلایل متعدد نمی تواند زیاد به درازا بکشد. مذاکره و سازش رسمی بشود یا نشود، پروژه اتمی جمهوری اسلامی حد اقل در این مرحله عملا پایان یافته است و این برای دولت اسرائیل یک پیروزی به حساب می آید. اما ترامپ نمی خواست اجازه دهد « افتخار» برچیده شدن این پروژه تماما به کیسه ناتانیاهو سرازیر شوئد. تا قبل از بامداد ۲۳ خرداد، یعنی سحرگاه آغاز جنگ، ترامپ تلاش نمود بلکه ازطریق مذاکره و زیرسایه تهدید نظامی، رژیم جمهوری اسلامی را به عقب نشینی وادارد و این پیروزی را به دست آورد و به نام خود ثبت کند. ترامپ به این پیروزی شدیدا نیاز داشت. از ابتدای بر سرکار آمدن شعارهای دهان پر کن زیادی سرداده بود و یکی به از دیگری مانند حبابی ترکیده بودند. نه توانسته بود کانال پاناما را به آمریکا باز گرداند، نه گروئنلند دانمارک راتصرف کند و یا کانادا را به عنوان ایالت ۵۱م به آمریکا ملحق نماید، نه توانسته بود جنگ اوکراین را تمام کند و جایزه صلح نوبل برباید. سیاست تعرفه گذاری هم بازی اقتصادی فکر نشده و خطرناکی بود که ناچار شد آنرا در نیمه راه متوقف کند. تنها می ماند سیاست پناهندگی و اخراج پناهندگان که اگرچه آنهم با مشکلاتی روربرو شد، اما در هر حال از  آن مواردی بود که افتخاری هم نداشت. در این میان تنها جمهوری اسلامی مانده بود که ابزار یک پیروزی حداقلی را در میانه این همه ناکامی ها برای وی فراهم آورد.

طی ۲ماه  زمان و ۶ دور  مذاکره و چانه زنیهای با واسطه و بدون واسطه، بین هیئت های دو طرف این هدف دست نیامد. ترامپ دریافت که در بازی دیپلماسی حریف جمهوری اسلامی نمی شود. این آخرین فرصت هم  برای کسب این حداقل پیروزی ، در متن این همه ناکامی ها در حال از کف رفتن بود. در این مرحله بود که چراغ سبز را برای حمله اسرائیل روشن نمود.

پس از ده روز وقتی که کم و بیش از نتیجه جنگ اطمینان یافت، سر بزنگاه دست به کار شد و به ناتانیاهو فهماند که پیروزی نباید تنها به کام او باشد و بیش از این زیاده خواهی نکند. تاخیر در به کار بردن بمب افکن هایش این آخرین شانس را هم برای کسب یک مدال هم شده است از ترامپ می گرفت . از اینرو  اقدامی که انجام می گرفت می بایستی به موقع ،بسیار جنجالی و پر سرو صدا باشد. این واقعیت جوهر سیاسی مداخله مستقیم آمریکا در جنگ ایران و اسرائیل در دقیقه ۹۰ بود.

البته نانانیاهو هم که اینرا فهمیده بود در یک اقدام کودکانه روز بعد همان کوههای محل فوردو را، با هواپیماهای معمولی ، یک بار دیگر بمباران نمود تا نامی هم  از او در حاشیه نام ترامپ در این قضیه بر سر زبانها باشد!

اما طنز روزگار متاسفانه این است: در یک طرف این ماجرا رهبر جمهوری اسلامی را داریم که این چنین تریلیونها دلار از ثروت مردم ایران و حاصل رنج و استثمار کارگران را، که می توانست توسعه اقتصادی و رفاه و آسودگی برای مردم ایران به بار آورد در پروژه اتمی در محتوا پوچی این چنین به باد می دهد، و در طرف دیگر امثال ترامپ و جنایت پیشه ای چون ناتانیان یاهو را داریم که بر جهان ما حکمروائی می کنند.