شباهنگ راد
پشتوانه و سربلندیِ هر جامعۀ طبقاتی، در عکسالعمل و در جوششهای اعتراضیِ فرودستان و حامیانشان در برابر بالادستان است. بیگمان دنیای طبقاتی بهموازات رودررویی کارگران، زحمتکشان و دیگر جنبشهای اجتماعی و دمکراتیکی همچون جنبش زنان و دانشجویان علیۀ طبقات حاکمه، شاهدِ تعرضات و واکنشِ سازمانهای کمونیستی و انقلابیست. اینها از جمله خاصیتِ جوامعی نابرابر است و مسلم استکه تضمین و پیشرفت هر اعتراض و جنبشی، ربط باواسطهای با تحرکاتِ عملیِ نیروهای کمونیستی و انقلابی دارد. به هر حال تنشهای طبقاتی زیادند و بدینسان پوشۀ هر جامعهای همراه با تلاش و فداکاری، و نیز همراه با درگیریهای نابرابر و خونین بین ارگانهای مسلح و حافظ بقای امپریالیستی از یکطرف و نیروهای وابسته به منافعی طبقات ستمدیده از طرفدیگر است. یکی از آنها به درگیریِ خونین رفقای چریکهای فدائی خلق (ارتش رهائیبخش خلقهای ایران) در چهارم فروردین سال هزار وسیصد و شصتویک با نیروهای رژیم جمهوری اسلامی در جنگلهای مازندران (خیپوست) برمیگردد. در اینروز بُود که پنج رزمندۀ کمونیست [رفقا اسد رفیعیان، جواد رجبی، حسن عطاریان، محمد حرمتیپور و عبدالرضا عابدی] بعد از ساعتها درگیریِ نابرابر، جان خود را از دست دادند و بر صفحاتِ پُرافتخارِ جنبش کمونیستی – یعنی مقاومت و ایستادگی و تعرض به دشمنان طبقاتی کارگران و زحمتکشان – افزودند.
مسلماً مدتِ طولانیای (یعنی چهار دهه)ست که از آن واقعه تأسفبار میگذرد و نه تنها از چهارم فروردین، بلکه از صدها روز مشابه (یعنی درگیری نیروهای کمونیستی در مناطق مختلف ایران و آنهم از زمان تحمیلِ سردمداران رژیم جمهوری اسلامی به جامعه و به مردم ایران) میتوان گفت، نوشت و آموخت و نتایج آنها را به دُرستی به نسلِ جوان امروزی منتقل کرد. پس بدون بازگویی دقیقِ کارکردهای نیروهای انقلاب، سُخن گفتن از پیشبُرد امر انقلاب اضافهگویی و پوچ است. به عبارت دیگر هم چالشهای مسلحانه و خونین نیروهای انقلاب با ضد انقلاب حاکم فراواناند و هم بیش از اندازه، در ردِ سیاستهای عملی روزهایی همچون چهارم فروردین گفته و نوشته شده است. بر همین اساس و مختصراً از چند زاویه میشود از درِ توضیحِ ایندست نظرات برآمد. اوّل اینکه گرایشی بر این باور است موضوع و امرِ انقلاب، در پروسهای آرام و بدون خون و خونریزی قابل تحقق است؛ دوّم اینکه عدهای دیگر دارند، حامیانِ روش مقابلهای (یعنی اعمال قهر انقلابی در برابر قهر ضد انقلابی) را ماجراجو و بیخبر از حقایق و مناسباتِ پیچیدۀ جامعه به حساب میآورند؛ سوّم اینکه بعضاً عناصر و تجمعات، چنین اعمالی را مربوط به دُورهای از تاریخ مبارزاتی ایران قلمداد میکنند و معتقدند که “تاریخِ مصرفِ” سیاستِ «برای اینکه باقی بمانیم، مجبوریم تعرض کنیم» بسر رسیده است؛ خلاصه و دستۀ چهارم، علیرغم ادعای سازمان سیاسی – نظامی و «پرولتری»، درپی «توصیه»ی جوانان به انجامِ وظایفِ عملی «سازمانِ» خودی، و نیز عروج «سازمان پرولترِ» دیگری در درونِ جامعهاند!
در هر صورت و خارج از بیعملی و کرنش در برابر وضعیت موجود، انتخاب سیاستِ ریموت کنترلیِ خیزشهای اعتراضی کارگری و تودهای، و همچنین پند و اندرزهای «سازمان»ی بیمایه و غیر مسئولانه به جوانان، تجلیل از چنین روزها و حوادثِ مبارزاتی، در درجۀ نخست، برابر با ارزشگذاری به آرمانِ کمونیستهاییست که جان خود را در راهِ منفعتهای بهمراتبِ فردی – تشکیلاتی از دست دادند، و بعد از آن، بازشناسیِ علمی و خردمندانه از سیاست کمونیستی (و آنهم بعنوان اندیشۀ راهگشا) در برابرِ قاعدهبندیهای حاکم بر جامعه است. به طور قطع رفقای چهارم فروردین با حمل چنین نگرشی، یعنی با قبول عملی به جوهرۀ سیاستِ تعرضی بُود که پا بهمیدان گذاشتند و با نیروهای مسلحِ رژیم وابسته به امپریالیسم جمهوری اسلامی جنگیدند، تا آرمانهایشان را پاس دارند.
همانگونه که پیشتر آمد این رفقا و صدها کمونیست و رزمندۀ دیگر، امر و پیشرفت انقلاب را نه در تسلیمطلبی و کرنش به وضعیت موجود، نه در مصالحه و سازشکاری، و خلاصه نه در «توصیۀ» به جوانان برای انجامِ وظایفِ کمونیستیِ «سازمان»ها و «حزب»های مدعیِ هدایتِ مبارزۀ طبقاتی در درونِ جامعه، بلکه در تعرض به عاملین اوضاع نابسامان و مصائب اجتماعی، در ایستادگی و مقاومت در برابرِ ارگانهای مسلح و حافظ بقای امپریالیستی، و مهمتر اینکه در پیشقراولی وظایف و برنامههای سیاسی – عملی سازمانِ خودی میدیدند. اینها از زمره آزمونهای پُر ارزشِ هزاران جانباختۀ جنبشهای اعتراضی کارگری و تودهای و از جمله رزمندگان «خیپوست» بُوده و کاملاً محرز شده استکه نگاهِ آن رفقا و صدها رفیقِ مبارز و رزمندهای که با سلاحهای خود، به مصاف با دشمنان تودههای ستمدیده برخاستند، با نگاهِ تجمعات، «سازمان»ها و «حزب»های امروزی یکی نیست. منظور از اینکه تفاوتِ بسیار زیادی بین آن رزمندگان و مدعیان کنونیِ انقلاب است. جانباختگان راهِ انقلاب و آنهم بدون کمترین تزلزل و دودلی در میادینِ متفاوت طبقاتی و نابرابر ماندند و جان دادند، در مقابل عقبنشینیِ سیاسی – تئوریک و بخصوص تسلیم به وضعیت موجود، به رویۀ دائمی عناصر و تجمعات کنونی تبدیل شده است. بیعلت نیست که تشخیص عملیِ عناصر و تجمعات کنونی کمی مشکل، و در حقیقت مانعی تشخیص صحیح نسل جوانِ امروزی از مدعیان جنبشهای کارگری و تودهای شده است. چرا که اتراق «سازمانی – حزبی» شبیه به هم، گفتهها و ادعاها یکسان، راههای حقیقی – نه ادعایی -، مثل هماند. برای اینکه همه در حوزۀ حرف باقی ماندهاند و بیدلیل هم نیست که اینروزها جریانات خائن و شیادی همچون اکثریت دارند خود را پرچمدار و میراثدار راهِ سیاهکل و پیروان تئوری مبارزۀ مسلحانه به بیرون معرفی میکنند. پُر واضح استکه عللِ چنین وضعیتی به نبُودِ سازمان عمل و کمونیستی در درون برمیگردد. آنقدر فقدانِ حضور طولانی و فاصلۀ جنبشهای اعتراضی کارگری و تودهای با مدعیان سیاسی آنها زیاد شده است که جریانات متفاوت و آنهم با پروندهای انباشته از جنایت و خیانت، انباشته از بیعملی و بیپرنسیبی، اینروزها خود را در صف مدافعین برقراری جامعهای عاری از ظلم و ستم قرار دادهاند!
خلاصه و بر خلافِ گزافهگویان و تسلیمطلبان، پاسُخِ جانباختگان چهارم فروردین و دیگر روزهای مشابه، در برابرِ زور سازمانیافتۀ نظامِ جمهوری اسلامی، زور سازمانیافتۀ تودهای بُود. در حقیقت راه و مجال دیگری نبُود و انتخاب آن، برآمدِ قاعدهبندیهای حاکم بر جامعه، و نیز برآمدِ مناسبات و سیاستهای امپریالیستی بُوده است. صورتبندیها، قواعدِ تحمیلی و تعیین شدهای که همچنان بر فضای جامعۀ ایران سنگینی میکند. منظور از اینکه نمیشود سرگردان و آنهم در میادین غیر خودی، در صدد وظایف کمونیستی برآمد. واضحتر اینکه نمیشود خود را بعنوان سازمانِ نظامی به بیرون معرفی کرد و در همانحال کمترین اقدامِ عملی صورت نداد؟ نمیشود ادعای پیشقراولی مبارزات کارگری و تودهای را داشت و در همانحال در میدان حضور نداشت؟ نمیشود اعتقاد به مبارزۀ مسلحانه داشت و اجرای آنرا، از جوانان، سازمانها و از دیگر حزبها طلب کرد. ایندست گرایشها با آرمانِ کمونیستی در تضاد است و متعاقباً اینگونه رفتار و کردار، مبین گفتمانِ صریح و سرراست با جامعه و با نسل جوانِ امروزی نیست. پس تجلیل حقیقی از آن رفقا و دیگر جانباختگان انقلابِ ایران، در طرح دُرست صورت مسئله، و بخصوص در توضیحِ موقعیت خودی به دنیای بیرونی است. باید اشراف داشت که «شرط صداقت انقلابی»، در بیانِ واقعیات به مخاطبین است. کاری که جانباختگان راهِ انقلاب پیشۀ خود ساختند. با این اصاف و با حمل چنین نگرشیست که میشود توجۀ بخشی از جامعه و نیروهای جوان را به سمت خود جلب کرد.
21 مارس 2021
2 فروردین 1400