رژيم جمهوری اسلامی که از همان ابتدای به قدرت رسیدن به مثابه یک حکومت توتالیتر دینی اساس حاکمیت خود را بر دو محور غرب ستیزی و اسرائیل ستیزی و سیاست صدور انقلاب به خارج از مرزهای ایران رو به بیرون و همچنین سرکوب و خفقان در داخل و با تکیه بر ارکان سهگانهی «قدرت دفاعی»، «استحکام و ثبات اقتصادی» و «توانایی و قوام فرهنگی» به عنوان اقتدار حاکمیتش بنا نهاد، از یک سو در راستای صدور انقلاب و مقابله با غرب و اسرائیل صدهاهزار نیرو را در قالب گروەهای نیابتی تحت نظر سپاه قدس در خارج از مرزها و در کشورهای سوریه، یمن، لبنان و عراق بوجود آورد و جهت تامین سلاح و تدارکات برای آنها، هزینههای کلانی را متقبل شد. در داخل نیز با استفاده از قدرت و با اصل ایجاد رعب و وحشت در جامعه، در کلیه امور اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و آموزشی به شکلی انحصاری و با ایجاد فضای خفقان، دخالت نمود و قانون اساسی اسلامی را به اهرمی برای دخالت هرچه بیشتر در کلیه عرصههای زندگی مردم و حریم خصوصی افراد تبدیل کرد و به این صورت ایجاد وحشت (ترور) را اصل راهنمای خود ساخت و جهت حفظ این نظام ارتجاعی، تمامیتخواه و سرکوبگر ابزارهایی همچون تبلیغات وسیع و سنگین دروغین، دستگاه پلیسی و اطلاعاتی پیچیده، بحرانسازی، دشمنتراشی، حذف مخالفين، ترویج فرهنگ حذفی و خودپرستانه، زندان، شکنجه، اعدام، سانسور شدید خبری، انتخابات غیرآزاد و نمایشی، ایجاد طیف وسیعی از افراد وفادار به خود از قشر لمپن و افراد بی هويت جامعه از طریق امکانات مادی در قالب نیروهای ویژە، لباس شخصی، نیروهای ضد شورش، نهی از منکر و امر به معروف، انحصار رسانههای عمومی و مجازی و استفاده حداکثری از آن برای مغلوب کردن مخالفان خود حتی از طریق ساخت فیلمهای تبلیغاتی را نيز به خدمت گرفت.
اگرچه رژیم جمهوری اسلامی با این وحشیگریها توانسته است نزدیک به ۴۳ سال حاکمیت ارتجاعی و مستبدانه خود را بر این مردم تحميل کند، اما هیچگاه نه در داخل توانست مردم مبارز و آزادیخواه را مغلوب کند و نه رو به بیرون به شعارهای توسعه طلبانەی خود جامهی عمل بپوشاند.
رژیم در طول دوران حاکمیت ارتجاعی خود با خشم و نفرت مردم و با امواجی از نارضایتیها در کشور روبرو بوده است. در این سالها، افزایش شکاف طبقاتی، فساد سیستماتیک دولتی، تبعیض و بی حقوقی های فراگیر، فقر و بیکاری و غیره… خشم و نارضایتی های عمومی را گسترش داده و اعتراضات سراسری اگرچه پراکنده اما وسيعی را برانگیخته است.
تظاهرات۱۷اسفند۱۳۵۷،اعتراضات۱۳۸۸،اعتراضاتدیماە۱۳۹۶کهماهیتیکاملأضدحکومتیداشتوبرایاولینبارشعاراصلاحطلب،اصولگرا،دیگهتمومهماجرادرمیانمعترضانطنیناندازشدودرپاسخبەآن،حکومتتظاهراتهایموازیبرگزارکرد،شبکههایاجتماعیرامحدودومصدودکرد،ازنقشکشورهایخارجیگفتومعترضانراسرکوبکردوشماریازآنانرابهخاکوخونکشید. اعتصابات سراسری ۱۳۹۷–۱۳۹۸ و اعتراضات آبان ۱۳۹۸ (پس از افزایش قیمت بنزین در ایران) که آن هم با سرکوب شدید مردم معترض همراه شد و اینترنت تقریباً در تمام ایران قطع شد، همچنین بنابر گزارشها نزدیک به ۱۵۰۰ نفر از معترضان از سوی نیروهای سرکوبگر رژیم کشته شدند، اعتراضات مردم خوزستان، اصفهان و اخيرا نيز اعتراضات سراسری و گسترده معلمان و بیش از هفت هزار مورد اعتراض کارگری تنها در یک دهه اخیر که از سوی نیروهای کار و بازنشستگان سازماندهی شده است و از جمله اعتراضات کارگران هفت تپه، اعتراضات کارگران بندر ماهشهر، اعتصاب پرشکوه کارگران صنعت نفت و گاز و پتروشیمی و اعتراضات رانندگان کامیون که امروزه به پاشنه آشیل نهادهای خصوصی–دولتی تبدیل شده است، نمونههایی از نارضایتیهای منجر به اعتراض در طول حکومت جمهوری اسلامی هستند. این اعتراضات فارغ از حصول نتیجه برای گردانندگانش نشان از فراگیر شدن موج همبستگی سراسری بین گروههای کارگری، بازنشستگان، دانشجویان، زنان و دیگر اصناف در سالهای اخیر دارد، همبستگی که مورد توجه و حمایت اقشار مختلف مردم نیز واقع شده است.
رژيم بر خلاف ادعای پوچ خود نه تنها موفق به استحکام و ثبات اقتصادی نشده است بلکه فساد سیاسی و اقتصادی همه شریانهای حکومت را فرا گرفته است، سوءاستفاده از قدرت و نهادینه شدن فساد ساختاری و تحریمهای آمریکا اقتصاد این کشور را در آستانه فروپاشی قرار داده است.
در زمینه توانایی و قوام فرهنگی نیز وضع رژیم بر همین منوال است. اگرچه رژیم در تمام این سالها با گسترش مراکز و نهادهای مذهبی و خرافه، اسلامی کردن مدارس، تفکیک جنسیتی، حجاب اجباری و غیره تلاش در تحمیق جامعه داشتە است اما امروز جامعه شاهد نسلی عاصی، هوشیار و اسلام گریز و از حجاب بیزار است کە با مسجد و مراکز خرافی کاملا بیگانه هستند.
در زمینه قدرت دفاعی نیز رژیم در وضعیت بسیار آسیب پذیری قرار دارد، حفرههای امنیتی جدی در برنامههای کلیدی رژیم وجود دارد، حذف فخریزاده، ارسال آرشیو اتمی به اسرائیل و چندین انفجار در سایت نطنز و دیگر مراکز اتومی، این حفرهها را به روشنی نشان میدهند.
موضوع هەستەای و غنی سازی اورانیوم نیز اگرچه از یک سو به پروژهای پر هزینه و در همانحال مسئلەی حیثیتی برای رژیم تبدیل شده است، اما آنطور که پیداست همین پروژه دارد سر رژیم را بە باد می دهد.
پایگاه داخلی خود رژیم نیز بر سر چگونگی حفظ نظام، تعامل با دنیای غرب و تنش با اسرائیل ترکهای جدی برداشته است. و آن عدە از افرادی هم که امروز از حکومت اسلامی حمایت می کنند، اکثرا به دلیل تمرکز منابع در دست آن است نه به دلیل باور به مشروعیت، اقتدار یا نفوذ این نظام.
مهمترین نکتهی دیگر اینست که مسئلهی شرکت مردم در انتخابات پیوسته يکی از نمادهای اقتدار جمهوری اسلامی به ذعم سران این رژیم بوده است. به گفتهی خود سران رژیم هیچ ابزار قدرتی به اندازهی حضور مردم، قدرتافزا برای نظام و حاکمیت ولایت فقیه نیست. مسئولین رژیم بارها گفتەاند کە بله، ما برای نظام جمهوری اسلامی ابزارهای نظامی، سیاسی و اقتصادی را قدرتافزا و قدرتزا میدانیم، اما هیچ کدام به اندازهی “حضور مردم در صحنه” مؤثر نیستند، اما انتخابات ریاست جمهوری در خردادماه ۱۴۰۰ به روشنی نشان داد که رژيم دیگر این مهمترین ابزار را نیز در اختیار ندارد.
سیاستهای جاهطلبانەی منطقهای رژيم نیز به تدریج دارند با شکست روبرو میشوند. در سوریه علنا میگویند که دیگر به شما احتیاجی نداریم و بارتان را ببندید و گورتان را گم کنید. در لبنان حزب الله دارد موقعیت خود را از دست میدهد و مردم لبنان هر روز بیشتر از روز پیش خواهان مهار کردن حزب الله هستند. در یمن نیز نشانههایی از فاصلهگیری حوثیها از حوزه نفوذ جمهوری اسلامی به چشم میخورد و همین چند روز پيش بود که حوثیها با توافق حکومت ریاض حسن ایرلو سفیر جمهوری اسلامی را به بهانهی مبتلا شدن به کرونا از این کشور خارج کردند و به مقامهای عربستان اطمینان دادهاند که دیپلمات جدیدی را جایگزین ایشان نخواهند کرد.
اینها نمونههایی از وجود بحرانهایی هستند که رژیم را در بنبست واقعی قرار داده و رژیم هیچ راه گریزی را برای خروج از این بحرانها ندارد و افق روشنی در پیشاروی خود نمی بیند.
حکومت جمهوری اسلامی خوب می داند که حتی اگر دیپلماسی و سازش نیز در برابر طرفین مذاکره کننده در وین روزنهی امیدی را به رویش باز کند، اما از آنجاییکە این بحرانهای داخلی و تنفر و انزجار مردم مبارز و بەجان آمدە است که گلوی حاکمیت را فشرده، حتی این روزنە هم نخواهد توانست او را از مرگ حتمی نجات دهد. لذا می خواهد کە هم زمان با سرکوب و اعدام و دستگیری فعالین جنبشهای اعتراضی در داخل، با تهدید و برگزاری مانورهای نظامی و شاخ و شانه کشیدن علیه آمریکا، اسرائیل و دیگر کشورهای مخالف خود، کشور را عملا به سوی جنگی ناخواسته سوق بدهد و “به سوریهای که همیشه مردم را از آن می ترساند” تبدیل کند. [به اين ترتيب با برجای گذاشتن ویرانەای پس ازخود نه تنها کلیت نقشەهای شوم و ارتجاعی بیشتر از چهار دهەی خود، بلکه تمام آرمان و آرزوهای مردم رنج دیدهی ایران را نیز که همانا تجربه نمودن یک دنیای آزاد و برابر و رسیدن به یک زندگی مملو از آسایش، امنیت و عاری از هرگونه ستم و استثمار و تبعیض به دور از سایهی شوم حاکمیت ارتجاعی و سرکوبگر اسلامی است، با خود به گور ببرد.
٢١ دسامبر ۲۰۲۱
کریم امانی