کومه له سازمان کردستان حزب کمونیست ایران
مطالب رسیده

نوزدهمین جلسه دادگاه حمید نوری در استکهلم!

download

          بهرام رحمانی

نوزدهمین جلسه دادگاه حمید نوری، دادیار پیشین زندان گوهردشت کرج، روز چهارشنبه سی و یکم شهریور ۱۴۰۰‌- بیست و دوم سپتامبر ۲۰۲۱با ادامه شهادت مسعود اشرف سمنانی در استکهلم سوئد برگزار شد.

در نوزدهمین جلسه دادگاه حمید نوری در استکهلم، مسعود اشرف سمنانی، یک شاهد عینی به سئوالات دادستان و وکلای مدافع نوری پاسخ داد و گفت «با رنجی که کشیدهام نمیتوانم بیطرف باشم و عدالت را میخواهم

اشرف سمنانی که در در جلسه پیشین محاکمه حمید نوری بهاتهام مشارکت در اعدامچند هزار زندانی سیاسی ایران در سال ۱۳۶۷، علیه او شهادت داده بود، در پاسخ به سئوال دادستان درباره متهم پرونده گفت که «او کمی پیرتر شده اما چهرهاش همان چهره است

وی گفت: «یک روز پاسدار من را صدا زد. ترسیدم. فکر کردم که باز برای اعدام آمدهاند. رفتیم یک اتاقی. گفت چشمبندت را بردار و به این ساکها نگاه کن. دو سه ساک را شناختم. فکر میکنم ساکهای کسانی بود که اعدامشان کرده بودند و حالا میخواستند ببینند کدام ساک مال کدام زندانیاست تا شاید به خانوادهاش تحویل بدهند

مسعود اشرف سمنانی که اکنون در سوئد زندگی میکند گفت: «ما چرا باید برای ورزش دستهجمعی شکنجه میشدیم؟ چرا باید به خاطر زندگی اشتراکی اعدام میشدیم؟ مگر زندگی اشتراکی چه ایرادی داشت؟ من واقعا کاری نکرده بودم که بخواهم بمیرم. من واقعا بیگناه بودم

وی گفت که هنگام بازگشت از راهروی مرگ تحت شکنجه قرار گرفته است: «وقتی ناصریان‌(محمد مقیسه) مرا به سلول انفرادی برد مورد ضربوشتم قرار داد. خیلی عصبانی بود شاید از اینکه چرا اعدام نشدهام. او میخواست من هم اعدام بشوم اما من واقعا کاری نکرده بودم

وی گفت: یک ماهونیم با یک پتو و یک دمپایی در سلول انفرادی بوده و هیچ ارتباطی با بیرون نداشته است: «در ذهنم با بچهها حرف میزدم. با پدر و مادرم حرف میزدم. به خانوادههای بچههایی فکر میکردم که اعدام شدند. فکر میکردم که مرا هم برای اعدام می برند

مسعود اشرف سمنانی سپس به سئوالات وکلا و همچنین وکلای مدافع حمید نوری پاسخ داد که او را به تناقضگویی متهم میکردند.

وکلای حمید نوری اظهار داشتند که تاریخهای ارائه شده از سوی آقای اشرف سمنانی در دادگاه با تاریخهای ارائه شده از سوی او در دادگاه «ایران تریبونال» متفاوت است و چرا او اسمی از ناصریان‌(محمد مقیسه) در دادگاه ایران تریبونال نبرده است.

وی پاسخ داد که دادگاه ایران تریبونال درباره اشخاص نبود و درباره اعدامها بود. وی همچنین گفت که در آن دادگاه نمادین، نسبت به تاریخها بیتوجه بوده است.

دادگاه «ایران تریبونال» در سال ۱۳۹۱ به عنوان یک کارزار بینالمللی و بهصورت نمادین برای رسیدگی به کشتار زندانیان سیاسی در دهه شصت، نخست در لندن و سپس در لاهه برگزار شد.

مسعود اشرفی سمنانی در جلسه پیشین دادگاه حمید نوری در روز ۲۹ شهریور گفته بود که دو بار به هیات مرگ برده شد و در جریان مصاحبه تلویزیونی که شرط آزادی بود ناصریان‌(محمد مقیسه) و حمید عباسی (حمید نوری) را بدون چشمبند دیده است.

هسل بری وکیل: شما گفتید در یک بند تقریبا ۳۰ نفر بودید. بعد از شما پرسیدند اسامی کسانی که اعدام شدند گفتید از جمله جمشید شریعت.

مسعود اشرف سمنانی: بلی جمشید شریعت است من اشتباه گفتم.

وکیل: اسم حمیدرضا را آوردید

مسعود: نجاتی دست است

وکیل: به نظر تو این شخص اعدام شد؟

مسعود: نه اعدام نشد.

وکیل: لیست دیگری است مربوط به چپیها است. برای اطمینان خاطر چند اسم را میپرسم. عادل طالبی.

مسعود: من یک شخص به نام عادل را در اوین در سال ۶۶ یادم است. ولی فامیلیاش یادم نیست.

وکیل: سراغ افرادی میرویم که من خودم وکیلش هستم. حسین حاجی محسن.

مسعود: یادم نمیآید

وکیل: بیژن بازرگان

مسعود: من به یاد نداردم.

وکیل: محمود علیزاده اعظمی.

مسعود: یادم نمیآید.

وکیل: سئوالات تکمیلی من تمام شد.

دادستان: چند سئوال تکمیلی دارم. الان شما به جشمیدی اشاره کردید.

مسعود: من منظورم جمشید شریعتی است.

دادستان: شما کجا اسم جمشیدیات را شنیدید؟

مسعود: من همین این اسم را در لیست همین دادگاه دیدم.

دادستان: یعنی دوران اعدامها ندیدید؟

مسعود: نه خیر ندیدم.

سلام مسعود. من توماس کویست یکی از وکلای حمید نوری هستم. آیا روزهای اول دادگاه را شنیدید؟

مسعود: نه.

وکیل: بازجوییهای دیگران بودید؟

مسعود: فقط روز دوشنبه بودم.

وکیل: شما دوست ایراج مصداقی هستید؟ درسته؟

مسعود: بلی.

وکیل: کتابهایش را خواندهاید؟

مسعود: نه.

وکیل: آیا بازجویی پلیس کتاب او را برده بودید؟

مسعود: برای نقشههایش برده بودم.

وکیل: نقشهها را شما کشیدهاید؟

مسعود: بلی من کشیدهام.

وکیل: ببینید فکر کردم به مرداد ۶۷ برسیم. اما نخست از مدیریت زندان میپرسم. شما اسم حمید نوری را آوردید میدانید وی چه لباسی داشت؟

مسعود: بلی لباس شخصی به تن داشت.

وکیل: منظور از لباس شخصی چیست؟

مسعود: منظورم این است که یونیفرم بر تن نداشت.

وکیل: یعنی گاه کت و شلوار و  گاه پیراهن و شلوار میپوشید. ناصریان چی؟

مسعود: ناصریان هم لباس شخصی داشت.

وکیل: یعنی مثل عباسی؟

مسعود: بلی.

وکیل: لشکری چی؟

مسعود: لشکری را با یونیفرم دیدم.

وکیل: یعنی یونیفرم پاسدارها؟

مسعود: کمی تیرهتر از لباس آنها.

وکیل: ببینید این سئوال را دادستان پرسید آیا شما عرب را میشناسید؟

مسعود: فقط درباره او شنیندم نمیشناسم.

وکیل: در چه ارتباطی شنیدید؟

مسعود: شنیدم او هم در دادیاری بود.

وکیل: ببینید این را در زندان شنیدید یا بعد از آزادی از زندان؟

مسعود: آخرین بار از نصراله مرندی شنیدم در این دادگاه.

وکیل: شما اول جلسه به من گفتید در هیچ دادگاه شرکت نداشتید الان میگویید مرندی گفت؟

مسعود: من گفتم که دوشنبه اینجا بودم.

وکیل: اولین بار این اسم عرب را میشنیدید؟

مسعود: بلی.

وکیل: ببینید سئوال مشخص این است که آیا شما این اسم را در گوهردشت شنیدید یا اینجا؟

مسعود: اینجا شنیدم.

وکیل: میدانید او چه مقطعی دادیار بود؟

مسعود: نه نمیدانم.

وکیل: شما این کروکی را کشیدهاید؟

مسعود: بلی

وکیل: کی کشیدید؟

مسعود: ۲۰۰۵ و یا ۲۰۰۶.

وکیل: تو این نقشه دادگاه این را اینجا نشان میدهید. حالا به نظر شما دادگاه آنجا بود یا جای دیگری؟

مسعود: ممکن است یک ساختمان جلوتر باشد اما دقیق نمیدانم.

وکیل: کی متوجه شدید دادگاه میتواند اینجا باشد؟

مسعود: شاید یک ساختمان اشتباه باشد. تازگیها فهمیدم.

وکیل: ببینید این تازهگیها یعنی کی را میگویید؟

مسعود: یک هفته پیش. من از سال ۲۰۰۶ و ۲۰۰۷ این احساس را دارم که میتواند اشتباه باشد.

وکیل: به پلیس گفتید شاید جای دادگاه اشتباه باشد؟

مسعود: نه.

وکیل: به شهادتهای ایرج مصداقی گوش نکردید؟

مسعود: نه.

وکیل: با کسی صحبت کردید؟

مسعود: با ایرج هرگز.

وکیل: خودت پس از ۱۵ و یا ۱۶ سال به این نتیجه رسیدید اشتباه است؟

مسعود: بلی.

وکیل: شما کجای راهرو گوهردشت نشسته بودید؟

مسعود: با نشان دادن نقشه: بعد از دادگاه این جا نشسته بودم.

وکیل: بهخاطر این که قضیه برایم جا بیفتد شما دم دیوار آشپزخانه نشسته بودید؟

مسعود: نمیدانم اما روبهروی راهرو نشسته بودم.

وکیل: من فکر می کنم شما در جواب دادستان گفتید در مقابل اتاق نشسته بودید؟

مسعود: نه من نشان دادم که اینجا نشسته بودم. روبهرویم راهرو بود و نمیدانستم پشتم آشپزخانه بود.

وکیل: شما گفتید کریدور مرگ در این نقشه است؟

مسعود: نه من نگفتم. روی نقشه اینجاست.

وکیل: دوشنبه تعریف کردید عباسی اسمامی زندانیان را میخواند و برای اعدام میبرد. آیا شما صدای عباسی را  میشناختید؟ گفتید عباسی را میدیدید. آیا او را دیدید؟

مسعود: بلی دیدم.

وکیل: چه تاریخی از مرداد است؟

مسعود: حدسم این است که ۱۸ مرداد بود و یا ۲۱ مرداد دقیق نمیدانم. بیشتر فکر میکنم ۲۱ مرداد بود.

وکیل: بالاخره نوری را در یک مورد میبینید؟

مسعود: بلی در یک مورد.

وکیل: یعنی عباسی اسامی را میخواند و میبرد به سوی حسینیه؟

مسعود: من گفتم ۲۱ مرداد بود که عباسی لیست زندانیان را میخواند.

وکیل: شاید من اشتباه فهمیدم به نظرم گفتید آنها را به سوی حسینیه میبرد؟

مسعود: من فقط گفتم اسامی را میخواند.

وکیل: ببینید اسامی را میخواند بعدا میبردند ته کریدور؟

مسعود: بلی زندانیان صف میایستادند تا به ته کریدور بروند.

وکیل: بحث ۲۱ مرداد را میکنیم؟

مسعود: بلی.

وکیل: آیا اسامی زندانیان را به یاد میآورید؟

مسعود: اسمی نشنیدم که من بشناسم.

وکیل: یعنی شما هیچ کدام از آنها نمیشناختید؟

مسعود: نه.

وکیل: چشمبند داشتید؟

مسعود: بلی.

وکیل: بعد زندانیان را میبرند ته کریدرو و شما آنها را نمیبینید؟

مسعود: نه نمیبینم به حسینیه ببرند.

وکیل: پس شما از کجا میدانید آنها اعدام شدند؟

مسعود: آنها برنگشتند. من ندیدم برگردند.

وکیل: ولی شما آنها را نمیشناختید؟

مسعود: ولی میدانستم بهسوی محل اعدام میبرند.

وکیل: ببینید میگویید شما را بعد از دادگاه میبرند به طرف حسینیه. بعد شما رفتید ساختمان شماره ۹.

مسعود: بلی درسته. ناصریان تنها مرا برد به آنجا.

وکیل: پس میشد به حسینیه ببرند و اعدام نکنند؟

مسعود: من شنیده بودم آنهایی را که سمت چپ سالن به صف میکنند میبرند برای اعدام.

وکیل: سئوالم این است ناصریان شخصا شما بهسوی حسینیهبرد اما اعدام نشدید؟

مسعود: من نمیدانستم اعدام خواهم شد یا نه.

وکیل: اما شما عدام نشدید؟

مسعود: نه نشدم.

حالا بریم سر ایران ترویبونال که شما در لندن شهادت دادید. در سال ۲۰۲۱۲. یادت میآید چی گفتید؟

مسعود: نه دقیقا اما درباره زندان گفتم.

وکیل: فکر می کنید آنهایی را که به ایران تریبونال گفتید با گفتههایت به این دادگاه یکی است؟

مسعود: نه فرق میکنند.

وکیل: میتوانید بگویید چرا شما در آنجا اسمی از حمید عباسی نیاوردید؟

مسعود: بلی دادگاه ایران تریبونال بود نه عباسی.

وکیل: به دادستان گفتید شما اسم ناصریان را آوردید چرا؟

مسعود: ناصریان نهایت حس و نفرت نهایی خود را به ما نشان میداد.

وکیل: یادت میآید در ایران تریبونال چرا اسم عباسی را نیاوردید؟

مسعود: من در آن جا یک پروسه را توضیح دادم.

وکیل: به پلیس گفتید در ایران تریبونال اسمی از کسی نبرده بودید؟

مسعود: من در پلیس تمرکز نداشتم. سخت بود سوئدی صحبت کنم.

وکیل: شما در ایران تریبونال حرف از عباسی نزدید. فقط بحث ناصریان را کردید. آیا به پلیس هم ههمی را گفتید؟

مسعود: من درست متوجه نشدم چی گفتم. من قصد طرح اسمها را نداشتم.

وکیل: شما اسامی دیگران را آوردید اما نام نوری را نیاوردید.

مسعود: من منظورم اشخاص خاصی نبود من فقط پروسه را توضیح دادم.

وکیل: شما چرا اسم رئیسی را میبرید؟ در حالی که شما نه در اداره پلیس اسم رئیسی را نیاوردید؟

مسعود: نه نیاوردم.

وکیل: ببینید من سخنان شما را گوش کردم در حالی که فارسی بلد نیستم اما دوستی دارم که فارسی بلد است. شما بحث ۱۵ خرداد را نکردید. ۱۵ مرداد گفتید. یادتان میآید در مورد ایران تریبونال درباره دادگاه گوهردشت چی گفتید؟

مسعود: نه دقیقا.

بخش بعد از ظهر دادگاه تعطیل شد تا فردا پنجشنبه. چون که جلسه دادگاه شاکی دوازدهم حمیدرضا خلاقدوست بود. اما متاسفانه وی چهار ماه پیش بهدلیل ابتلا به کرونا فوت کرده بود. حمیدرضا خلاقدوست ۱۰ سال در زندان بود و شاهد اعمال نوری بود که زندانیان را برای اعدام میبرد. قبلا پلیس ویدیویی از وی ضبط کرده بود که قرار بود امروز در دادگاه پخش شود اما این ویدیو پخش نشد.