امروز دوشنبه جمعه دوازدهم ماه اوت روز جهانی جوانان است. روز ۱۷دسامبر سال ۱۹۹۹، مجمع عمومی سازمان ملل متحد، این روز را به عنوان روز جهانی جوانان اعلام کرد. اگرچه چنین مناسبتی تاکنون گرهی از مشکلات جوانان بویژه در کشورهای عقب مانده سرمایه داری باز نکرده است، اما لااقل فرصتی است برای پرداختن به مشکلات جوانان در کشوری مانند ایران. امروز در ایران تحت حاکمیت رژیم اسلامی بیکاری در راس معضلاتی قرار دارد که جوانان تحصیلکرده با آن دست به گریبان هستند. در واقع بیکاری جوانان سرچشمه همه مشکلاتی است که جوانان و بویژه جوانان تحصیلکرده متعلق به طبقات فرودست جامعه با آن روبرو هستند.
جامعه ایران بطور نسبی بیشترین جمعیت جوان دنیا را داراست و باز به همین نسبت بیشترین محرومیت ها و بیشترین آسیبهای اجتماعی نصیب این بخش از جامعه ایران می شود. اما یکی از اساسی ترین معضل جوانان ایران بیکاری است. یکی از ویژگیهای بیکاری در ایران وجود خیل عظیم بیکاران تحصیلکرده دانشگاهی و دبیرستانی است. جوانان عمدتا بین سن ١٥ تا ٣٠ سال رقمی نزدیک به ۳۲میلیون نفر را شامل می شوند. مطابق آمارهای انتشار یافته از جانب رژیم اکنون حدود ۱۳میلیون از جمعیت ایران تحصیلات دانشگاهی دارند. مطابق آمارهای نیمه رسمی بیکاری جوانان تحصیلکرده در ایران به بیش از۵۰ درصدرسیده است. ناتوانی جوانان فارغ التحصیل دانشگاهی در دستیابی به شغلی متناسب با رشته تحصیلی شان، باعث رو آوردن شمار زیادی از آنان از به مشاغل دم دست نظیردستفروشی شده است. اگر تا دیروزخانواده ها تصور می کردند که فرزندانشان را به دانشگاه می فرستند تا در آینده به شغل مناسبی دسترسی پیدا کنند،امروز می بینند نه تنها این هدفشان برآورده نشده است بلکه تحصیلات دانشگاهی به مشکلی برای پیداکردن کار برای جوانانشان تبدیل شده است.
اما بیکاری و گسترش آسیبهای اجتماعی و از جمله اعتیاد به مواد مخدر کاملا به همدیگر مربوط هستند. جوانی که با هزار امید و آرزو بعد از پشت سر گذاشتن دهها مشکل و سد و مانع که رژیم و یا فقر شدید مادی بر سر راهش قرار داده، سرانجام به کسب مدرک تحصیلی از دبیرستان، هنرستان و یا دانشگاه نائل می شود و بعد از اخذ مدرک و اتلاف دو سال از زندگی خود در دوره سربازی برای رژیم، باز هم امیدی به پیداکردن شغلی متناسب با مدرک خود ندارد، تمام آرزوهای خود را بر باد رفته می بیند. حال و روز جوانی که به همین دلیل بیکاری و نداشتن منبع مالی مستقل خود را سربارخانواده می داند و حتی قادر به تامین مخارج ازدواج و تشکیل خانواده نیست، چگونه باید باشد؟ در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی جوانان نه از نشاط و شور و شوق جوانی بهره ای می برند و نه این فرصت را می یابند تا توان و استعداد خود را ارتقا دهند. در چنین شرایطی است که می بینیم ، بیش از یک میلیون نفر از معتادان به مواد مخدر زیر۱۸ سال سن دارند و سن متوسط اعتیاد در ایران به ۱۳ سال رسیده است. میزان روان پریشی، اضطراب و افسردگی، در میان جوانان به طور چشمگیری افزایش یافته است.
در اینجا باید بر این واقعیت هم تاکیدکرد که گرچه جوانان ایران به دلیل حاکمیت یک رژیم ارتجاعی و ضد آزادی، دارای مسایل مشترکی هستند، اما به دلیل تعلق شان به طبقات مختلف، رنج ها و مصائب آنان یکسان نیست. روشن است که مسائل جوانان متعلق به طبقه کارگر و بخشهای تهیدست و کم درآمد جامعه، با جوانانی که چتر حفاظتی یک خانواده مرفه را بر سر دارند متفاوت است، اما گسترش مبارزات طبقه کارگر اعم از زن و مرد و میانسال و پیر و جوان و رهایی این طبقه از شر رژیم اسلامی و از مناسبات استثمارگرانه موجود، بدون شک به رهایی اکثریت جوانان جامعه ایران از شرایط غیرانسانی که این رژیم بر آنان تحمیل کرده است، منجر خواهد شد. جوانی که استعدادهایش توسط یک رژیم ارتجاعی به بند کشیده شده است، جوانی که بهترین سال هایعمرش در مدرسه و دبیرستان و دانشگاه تحت فشار آموزشهای ضد علمی و ارتجاعی صرف شده، جوانی که حتیآزادی انتخاب پوشش از ویدریغ شده است، جوانی که به خاطر کوچکترین اعتراض به مصائب و مسائل سیاسی و اجتماعی به زندان می رود و شکنجه می شود، جوانی که از حق اولیه معاشرت انسانی با جنس مخالف خود محروم می گردد، همه این جوانان با جوانان طبقه کارگر و زحمتکش درد مشترک دارند و رهایی شان از این شرایط غیرانسانی از طریق همبستگی با مبارزات طبقه کارگر ممکن می گردد.
اما تصویر زندگی جوانان در ایران بدون تاکید بر یک واقعیت امید بخش، کامل نمی شود. رژیم اسلامی پروژههای متعددی را برای تسلط بر جسم و روان جوانان به مورد اجرا گذاشت، اما همه این پروژه ها در مقابل موج حرکت رو به پیش جامعه چون حبابی ترکیدند. در واقع تمام سرمایه گذاری رژیم اسلامی طی ۴۵سال گذشته در این زمینه بر باد رفته است. از اینرو این رژیم مدام در تدارک انتقام جویی از جوانانی است که در دوران مدرسه و دبیرستان نتوانسته است آنان را مطابق الگوی خود، خشک مغز و توسری خور و ضعیف النفس بار بیاورد. جوانان ایران اگر بیکارند و اگر از ابتدایی ترین فرصت ها برای بهره مند شدن از مزایای طبیعی دوره جوانی خود محرومند، اما در مقابل، تسلیم وضع موجود نشده اند و راه مبارزه با این رژیم را در پیش گرفته اند. نقطه اوج ابراز وجود سیاسی و اجتماعی نسل جوان را در در انقلاب زن زندگی آزادیدیدیم. این جنبش نشان داد که جوانان ایران دارای چه ظرفیتهای نهفته ای هستند و چه توان اجتماعی بالایی برای تغییر برخورداند. این انقلاب ژینا نشان داد که این جوانان تا فرصتی به دست می آورند کل ارکان جمهوری استبدادی اسلامی را زیر ضرب می گیرند.