شباهنگ راد
ظلم و ستم در حق تودههای ستمدیده و کودکان فلسطینی را نمیشود با هیچ قلم و عبارتی توضیح داد. بیعدالتی گُسترده و جنگِ ادامهدار در سرزمین فلسطین، جهانِ انسانی را مات و متحیر کرده است. ناایستاست و حق زندگی را دارند از انسانهای بیدفاع و خواهان عدالت میگیرند. در حقیقت سرزمین فلسطین برابر شده است با جنگ و آتش و خون؛ برابر شده است با تجاوز و تعدی جانیان بشریت به بیدفاعترین انسانها؛ برابر شده است با حضور و دخالتِ دار و دستههای ارتجاعی و مسلحِ وابسته به امپریالیستها و دولتهای سرکوبگر منطقه. دهههاست که سرزمین و تودههای محرومِ فلسطین در حلقۀ سودجویان، غارتگران، نیروها و سازمانهای ارتجاعیِ وابسته به دولتهای سرکوبگرِ منطقه و اشغالگراناند؛ دهههاست که دولتهای رنگوارنگ اسرائیل دارند در چهارچوب سیاستِ اشغال، خانۀ و کاشانۀ فلسطینیها را خراب میکنند و جان بیشماری را میگیرند تا پرچمِ دولت بناحق خود را بر افراشته نگه دارند. با این اوصاف و بر مبنای چنین پیدایشِ بناحقی، صحیح نیست تا بمباران اخیر غزه و دیگر مناطق فلسطین را خارج از سیاستهای تاکنونی دولتِ غاصب و اشغالگر اسرائیل توضیح داد. صرفنظر از اینکه خبرگزاریهای امپریالیستی و بعضاً عناصر و نیروهای بهظاهر چپ، عللِ وضعیت فعلی را به عکسالعمل و به موشکپراکنیهای «حماس» به خاک اسرائیل نسبت میدهند، ولی آنچه مهم و لازم به توضیحست، آن استکه دودِ چنین حملاتِ جنایتکارانهای، به چشم چه کسانی خواهد رفت و نیز بازندگان اصلی و قربانیان آن چه کسانی هستند؟
اسناد و تاریخِ در خلاف این حکم نیست که پیدایی حاکمیت اسرائیل با اشغالِ سرزمینهای فلسطین گره خُورده است و نیز آشکار شده استکه دو سوی قضیه، یعنی هم حاکمان اسرائیل درپی ادامۀ سیاست اشغالِ دیگر مناطق و سرزمین فلسطینیها هستند و هم فلسطینیها با مقاومت و با دستانی خالی، ولی با انبانی از تنفر و انزجار، خواهان زندگی بدون دغدغه، بیعدالتیها و آنهم بدُور از جنگ و خون و خونریزی در سرزمین مادریشاناند. درهرصورت و فارغ از چگونگیِ شکلگیری دولت اسرائیل، بمباران غزه و جنگ چند روزۀ اخیر، در بطن خود حاوی پیامهای روشنِ هئیت حاکمۀ متشکل از جناحهای متفاوت و بیچون و چرای الحاق تمامی سرزمین فلسطینیها به خاک اسرائیل، و نیز دربرگیرندۀ سیاستهای روشنِ «نتانیاهو» بهمنظور کنار زدن جناحهای رقیب از مسند قدرت، به تأخیر انداختن و قطع پروندۀ فساد مالی در دادگاههای اسرائیل است.
منظور از اینکه طی دو سالۀ اخیر دولت «نتانیاهو» بهدلیل اختلافات درونی و بُحران حاکم بر کشور [که محصول مناسبات گندیدۀ نظامِ امپریالیستیست]، مجبور به برگزاری چهار انتخابات شده است که نتیجتاً (وی و حزب لیکود)] نتواتسه است اکثریت کرسیهای پارلمان کسنت را از آن خود کند. فرجههای چندین دُوره به دولت «نتانیاهو» هم نه تنها بر میزان و بر بارِ بُحران سیاسی درونِ هئیت حاکمه اسرائیل نکاسته است بلکه با شدت و حدت بیشتری ادامه پیدا کرد تا جائیکه رئس جمهور اسرائیل «رووین ریولین» را مجبور ساخت بهمنظور برونرفت از بُحرانِ ناعلاجِ درونِ حاکمیت، «یائیر لاپید» رهبر حزب «یش عاتید» را مأمور تشکیلِ کابنیه تازه کند!
خلاصه جامعۀ اسرائیل بهدلیل معلق ماندن دولت، بهدلیل نارضایتیهای درونی و بیرونی، و نیز بهدلیل سیاستهای تعرضی دولت «نتانیاهو» به جامعه از جمله ایجاد ناامنیهای شغلی، بیکارسازیهای پیدرپی، حملات بیوقفه به فلسطینیها و نظایر اینها هئیت حاکمۀ اسرائیل را بهمسیرِ لغزنده و شکنندهتری سوق دهد. از یکطرف «نتانیاهو» علیرغم فقدان آرای لازمۀ پارلمانی، و علیرغم ناتوانی در تشکیل کابنیۀ ائتلافی حاضر به کنارهگیری از قدرت نیست و از طرفدیگر جناحهای مخالف با رایزنیهای مطابق با منافعی طبقۀ سرمایهداری، در صدد رهیافت از جامعۀ بُحرانزدۀ اسرائیلاند. با این اوصاف جنگ و بمبارانِ غزه در بسترِ سیاستِ پیشین [یعنی اشغال ادامهدار] و تضادهای درونیِ هئیت حاکمه شکل گرفته است و خارج از داستانسرائیهای ژورنالیستهای امپریالیستی، و نیز چپهای بهظاهر مدافعی تودههای محروم فسلطین، عللِ اصلیِ حمله به غزه، به موشکپراکنیهای «حماس» به خاک اسرائیل برنمیگردد و وابسته به سیاستهای اشغالگرایانۀ دولت اسرائیل در بیرون راندن کامل فلسطینیها از سرزمین مادریشان و نیز در پاسُخگوئی به بُحرانِ احاطه شدۀ هئیت حاکمۀ اسرائیل است.
در حایشه ناگفته نماند که «حماس» بمانند دیگر نیروهای وابستهای همچون «جهاد اسلامی»، در خدمت به سیاستهای جنگی امپریالیستها در منطقۀ خاورمیانه هست. چراکه قدرتهای بزرگ امپریالیستی مولدِ ایندست نیروها هستند و همۀ آنها، در عمل به اثبات رساندهاند که از جمله سوپاپ اطمینانِ سیاستهای جنگی و سودجویانۀ امپریالیستها به حساب میآیند؛ نیز به اثبات رساندهاند که هیچ ربطی با منافع و با خواست مردمِ محرومِ منطقه و بویژه فلسطینیها ندارند. مردم از دید آنان، سپرِ سیاستهای جنگیشان به حساب – آمده و – میآیند و تابهحال هزاران زن و مرد، پیر و جوان و کودک را قربانیِ مطامع بیانتهایشان کردهاند. علاوه بر اینها تهیۀ صدها موشک و بمب، سلاحهای مدرن، تغذیۀ مالی و لجستیکی و نظایر اینها، چیزی جز علقه و تعلق «حماس» به قدرتمداران بینالمللی و دیگر دولتهای سرکوبگر و وابستهای همچون نظام جمهوری اسلامی نیست. بنابراین نه دولتِ اسرائیل بحق در بمبارانِ غزه است و نه «حماس» حامی و پشتیبان تودههای ستمدیده و بویژه حافظِ جانِ کودکان فلسطینی میباشد. در حقیقت مدتِ طولانیای استکه سرزمینِ و مردم فلسطین در چنبرۀ دولتِ غاصب اسرائیل و دیگر دار و دستههای وابستهای همچون «حماس» و امثالهم گیر کردهاند و تابهحال هزینههای بسیار کلانی دادهاند. تحمیل صدها جنگ خانمانسوز، تخریب هزاران خانه و کاشانه و آوارگی میلیونها توده از سرزمین مادریشان، حکایت از زیر پا گداشتن حقوقِ میلیونها تودۀ فلسطینی دارد.
آشکار شده استکه حاکمان کنونی بههمراه دار و دستههای رنگوارنگشان دارند جنگ براه میاندازند و زیرساختهای جامعه را نابُود میکنند تا نیت پلید و شومشان را پی گیرند. در اینمیان تجاوز و تعدی و اشغالِ سرزمینِ بیدفاعترین انسانها، از زمره سیاستهای اشغالگران و دار و دستههای مسلح و ارتجاعی به حساب آمده و بدون کمترین دولیای بمباران غزه هم بمانند دیگر بمبارانها و جنگهای ارتجاعی، در خدمت به سلامتیِ جامعه و نیز در خدمت به زندگی بهتر مردمِ محروم و کودکان فلسطینی نیست. زیراکه سرِ هر دو سو، به بالائیها وصل است و کار و بارشان پیگیری سیاستهای جنگی امپریالیستها در منطقه و بیرون راندن فلسطینیها از سرزمین مادریشاناند. از سازمان مللِ بهاصطلاح مخالف جنگ و کَشت و کَشتار کودکان گرفته تا دولتهای بزرگِ بهاصطلاح حامی مردم، یعنی امریکا، انگلستان، آلمان، فرانسه و همه و همه، مدافعی اشغالِ سرزمین فلسطین توسط هئیت حاکمۀ اسرائیل و آنهم با هر رنگ و لباساند. همۀ دولتها کمترین مسئولیتی در قبال جان تودههای ستمدیده و کودکان فلسطینی ندارند و در مقابل مسئولیت حفظ جان خبرنگاران و ژورنالیستهای سرمایه را در سر لوحۀ وظایفشان قرار دادهاند. مگر بیعلت بُوده است که بعد از حملات پیاپی دولت اسرائیل به غزه، بایدن، مکرون، جانسون، مرکل و دیگر حامیان سرمایه به صف شدهاند و به حمایت از دولت اسرائیل مبنی بر دفاع از سرزمیناش برخاستهاند؟ مگر بیعلت بُوده است که قبل از حمله، به بعضاً مراکز خبری امپریالیستی، خبر از حفظ و حراست از جان و «امنیت روزنامه نگاران» را سر دادهاند و در این بین «جن ساکی»، سُخنگوی کاخ سفید، به اسرائیلیها میگوید: «امنیت و سلامت روزنامه نگاران و رسانههای مستقل از اصلیترین مسئولیتهاست»! یعنی همان مکانها و رسانههای “مستقل”ی که دولت اسرائیل، برای حفظ جانِ ژورنالیستهای امپریالیستی چندین ساعت قبل از بمباران آنانرا مطلع، و بعد از آن ساختمان را به تلی از خاک تبدیل میکند!
ختم موضوع و بر خلافِ بعضاً نظرات طرح شده باید گفت که حل معضل فلسطین صرفاً و صرفاً در برسمیت شناختن سرزمین فلسطینیها از سوی امپریالیستها و دیگر نهادهای وابسته بدانان نیست. معضل و عللِ اصلی در بُحران ساختاریست که جهانِ کنونی و بخصوص منطقۀ خاورمیانه را احاطه کرده است. بهطور مثال عراق، افغانستان، لیبی، سوریه، یمن و غیره از جمله کشورها و سرزمینهای با زبان و با فرهنگ مستقلاند، ولی دهههاست که همۀ آنها در حلقۀ مناسبات، سیاستها و جنگهای خانمانسوز امپریالیستیاند و متأسفانه کمترین چشماندازی از برونرفت آنها نیست. پس علاج همۀ آنها در زیر و رو کردن ساختارِ اقتصادی – سیاسی، فرهنگی و نظامیِ جهانِ سرمایهداری است. ازاینرو و در کنار محکومیت جنایات ارتکابی اخیر دولت اسرائیل باید اشراف داشت که آزادی و رهائی کاملِ سرزمین فلسطین از دستِ دولت اشغالگر اسرائیل تنها با عبور از سیستم و مناسبات امپریالیستی و بخصوص با ورود به مناسبات نوینتر و متعلق به پائینیها ممکنپذیر است.
17 مه 2012
27 اردیبهشت 1400