در آستانه سال ۲۰۲۶، «نیروهای دموکراتیک سوریه» (اس د اف)، در یکی از حساسترین مقاطع حیات سیاسی-نظامی خود قرار گرفتهاند. نیرویی که ستون اصلی شکست داعش در سوریه بود و همزمان تجربهای از خودمدیریتی محلی را بنا کرد، اکنون با سه فشار تعیینکننده روبهروست: بازگشت اقتدار دولت مرکزی در دمشق، افزایش نفوذ و فشار ترکیه، و احتمال عقبنشینی آمریکا از تعهدات بلندمدت در منطقه.
در ماه مارس، مظلوم عبدی فرمانده نیروهای سوریه دموکراتیک و احمد الشرع رئیسجمهور موقت سوریه توافقی را امضا کردند که هدف آن ادغام نیروهای کرد در ساختارهای نظامی و غیرنظامی سوریه تا پایان سال جاری بود. اما با نزدیک شدن به ضربالاجل، اجرای عملی توافق عملاً شروع نشده و اختلافها بر سر مسئلهای کلیدی باقی مانده است: آیا نیروهای سوریه دموکراتیک میتوانند به صورت یگانهای منسجم حفظ شوند یا باید در تیپهای ارتش سوریه پراکنده گردد؟ آیا در ساختار ارتش سوریه که ساختاری مردانه دارد، جائی برای یگانهای مسلح زنان وجود خواهد داشت؟
در همان حال، درگیریها در خطوط تماس،بهویژه در اطراف نقاط استراتژیک مانند سد . تشرین ادامه دارد و دو طرف یکدیگر را به تشدید تنش متهم میکنند. این وضعیت نشان میدهد توافق، بیش از آنکه در مسیر حلوفصل باشد، به میدان مذاکرات شکننده ای تبدیل شده که هر لحظه میتواند به رویارویی گستردهتر بیانجامد.
شورای دموکراتیک سوریه بازوی سیاسی (اس د اف) پیشنویس قانون اساسی پیشنهادی دولت موقت را بهطور کامل رد کرده و آن را «شکل نوین اقتدارگرایی» خوانده است؛ پیشنویسی که با تمرکز قدرت در دولت مرکزی، اختیارات بسیار گسترده برای قوه مجریه و محدودیت شدید فعالیت سیاسی (از جمله ممنوعیت تأسیس احزاب جدید)، انکار حقوق ملیتها، مسیر استقرار یک دیکتاتوری جدید را به جای دیکتاتوری پیشین هموار میکند. این شکاف نشان میدهد مسئله فقط نظامی نیست؛ بلکه اختلاف بر سر ماهیت دولت آینده سوریه است.
استراتژی تازه امنیت ملی دولت ترامپ از کاهش تمرکزنظامی آمریکا بر خاورمیانه و پرهیز از تعهدات طولانی خبر میدهد. برای نیروهای سوریه دموکراتیک، این استراتژی یک پیام روشن دارد: کاهش تعهدات دولت آمریکا در دفاع از جنبش روژآوا. در چنین شرایطی، اولویت بازیگران منطقه ای نظیر اسرائیل، عربستان، امارات متحده و غیره نیز تغییر میکند. تمرکز این قدرتها نیز در تبعیت از سیاست آمریکا بر ادغام نیروهای مسلح در چارچوب دولت سوریه قرار میگیرد تا حفاظت از یک موجودیت خودمختار یا فدرال در کردستان سوریه.
برای دولت ترکیه، پرونده (اس د اف) یک مسئله امنیت ملی حیاتی معرفی میشود، در حالیکه برای دولت آمریکا، موضوعی فرعی در کنار اولویتهای بزرگتر به حساب می آید. این عدم توازن، دست ترکیه را در فشار بر (اس د اف) بازتر میکند، خصوصاً وقتی وزیر خارجه ترکیه میگوید: «صبر ترکیه رو به پایان است» و همزمان دولت ترکیه اجرای توافق مارس را مطالبه میکند.
دولت ترکیه نیروهای سوریه دموکرتیک را امتداد پ ک ک میداند و خلع سلاح کامل آن را مطالبه میکند. با آنکه پ ک ک خود وارد روند خلع سلاح شده است، اما (اس د اف) اعلام کرده این روند شامل نیروهای آنها نیست. دولت ترکیه نیز آشکارا از محدود بودن صبر خود سخن گفته و بر اجرای توافق مارس فشار میآورد. همزمان، حملات ترکیه در یک سال گذشته با هدف تضعیف زیرساختهای اقتصادی، نهادهای مدنی و واداشتن مردم به ترک منطقه، به فرسایش تجربه خودمدیریتی دامن زده است.
بدون شک (اس د اف) از نظر سازماندهی و تجربه نظامی نیرویی جدی است. اما مسئله اصلی امروز نبود تضمینهای معتبر در پشتیبانی از جنبش روژآوا است. حتی اگر پیشنهادهایی مانند ادغام در قالب چند لشکر، اعطای مناصب رسمی یا برخی حقوق فرهنگی مطرح شود، نگرانی محوری باقی میماند: پس از انحلال ساختار مستقل نظامی و سیاسی کنونی، چه تضمینی برای تامین امنیت، حقوق سیاسی، تامین حقوق ملی مردم کرد ، جایگاه زنان در ساختارهای نظامی و اجتماعی وجود دارد، در حالی که ارتش سوریه اساساً ارتشی مردانه است.
در دوران «پساآمریکا»، گزینههای (اس د اف) سریعتر از گذشته محدود میشود. ادامه وضع موجود پرهزینه و فرسایشی است؛ ادغامِ شتابزده میتواند به خلع قدرت تدریجی و بازگشت اقتدار و دیکتاتوری دولت مرکزی منجر شود. تشدید فشار ترکیه در صورت کاهش حمایت آمریکا، خطر آوارگی و تخریب گسترده را مناطق تحت کترل ( اس د اف) را بالا میبرد. حلوفصل سیاسی بدون تضمینهای واقعی، میتواند دستاوردهای چندساله یک تجربه کمنظیر از خودمدیریتی را به سرعت عقب براند. این تجربه در شمالشرق سوریه با قوانینی در زمینه برابری زن و مرد، مشارکت مستقیم در اداره جامعه، برابری حقوقی ملیتها و مذاهب، و آزادیهای سیاسی، توانسته است الهامبخش باشد. همین جنبههاست که آن را از بسیاری ترتیبات صرفاً نظامی جدا میکند و همزمان آن را به هدف فشار تبدیل میسازد، زیرا ( اس د اف) نه فقط یک نیروی مسلح بلکه یک الگوی سیاسی-اجتماعیِ است.
«نیروهای دموکراتیک سوریه» پس از سالها جنگ با داعش و ادارهکردن بخش بزرگی از شمالشرق سوریه، امروز در وضعیتی قرار گرفتهاند که مسئله اصلیشان نه صرفاً توان نظامی، بلکه تغییر محیط سیاسی منطقه است. روندی که به سمت بازگرداندن اقتدار دولت مرکزی و تنگ تر کردن فضا برای مردم تحت ستم میرود. در چنین فضایی، جنبش روژآوا حتی اگر کارآمد، سازمانیافته و دارای مشروعیت اجتماعی باشد، با فشار فزاینده برای تحلیل رفتن در ساختار سیاسی و نظامی دولت مرکزی روبرو می شود.
تجربه مدیریت و اداره دموکراتیک این منطقه از سوریه به همت زنان ومردانی تصمیم گرفته اند حاکم بر سرنوشت خویش باشند، برای دولت ترکیه قابل تحمل نیست. آنها با جسارت و جانبازی کم نظیری، نیروئی چون داعش را در هم شکستند و مناطق آزاد شده را به کانونی نسبتا آرام برای مردم آن در مقایسه با بقیه مناطق ویران و نیمه ویران سوریه تبدیل کرده اند. این تجربه و آوازه جهانی آن از آنجا که زنان و مردان کردستان سوریه در مرکز آن قرار داشتند همواره چون خاری در چشم اردوغان است.
اکنون در شرایطی که دولت ترکیه مستقیما آزادی وحق این مردم در اداره امور زندگی خویش را مورد حمله قرار داده است، در شرایطی که دولت آمریکا برای تامین منافع خود همراهی با دولت ترکیه را بر حمایت از مردم روژاوا ترجیح میدهد، در چنین شرایطی تنها حامیان واقعی جنبش روژآوا، مردم مبارز در منطقه و آزادیخواهان جهان هستند.
