موج جدید اعتراضات دانشجوئی
شماری از دانشجویان دانشگاه تهران طی اطلاعیه ای از هم صنفان خود خواسته اند امروز، یکشنبه پنجم اسفند، در مقابل کتابخانه مرکزی داننشگاه تهران تجمع اعتراضی برگزار کنند. در آن گردهمائی آنها مطالبات صنفی و اجتماعی خود را مجددا بیان میکنند که اعتراض به مرگ امیرمحمدخالقی، دانشجوی ساکن کوی دانشگاه، و نبودِ امنیت در آن منطقه در راسشان قرار دارد. آنها مقدمتا تاکید کرده اند:
“قصور شهرداری تهران و فراجا در عمل به وظایف خود، امنیت جانی و مالی تمامی شهروندان را به خطر انداخته است.” از نظر دانشجویان “آن دو سازمان قطعا در ریختهشدن خون امیرمحمد و سایر شهروندانی که به دلایل مشابه، جان و مال و سلامتی خود را از دست داده و میدهند، شریک هستند.” نویسندگان اطلاعیه پرسیده اند:
“اگر بخش زیادی از تمرکز فراجا به پوشش زنان در خیابانها معطوف نمیشد، اگر شهرداری تهران بودجهی عمومی شهر را صرف حجاببانها و تبلیغات شهری ایدئولوژیک نمیکرد و اگر اولویتهای این نهادها براساس منافع شهروندان تنظیم میشد، آیا باز هم شاهد ناامنی در خیابانهای شهر بودیم؟”
دانشجویان نوشته اند: “همچنین اقدامات هیأت رئیسهی فعلی و سابق دانشگاه تهران باید به صورت شفاف مورد واکاوی قرار گیرد و مشخص شود که سابقاً برای تامین امنیت دانشجویان چه اقداماتی انجام دادهاند؟” دانشجویان معترض در قسمت رو به پایان اطلاعیه اولتیماتوم داده اند که “اگر تا پایان فروردین پیشِ رو، مطالبات ما توسط نهادهای مربوطه محقق نشوند، فراخوانهای بعدی صادر خواهد شد.”
شماری دیگر از دانشجویان نیز پیرامون قتل امیرمحمدخالقی در بیانیه ای نوشته اند که پولی شدن دانشگاه و زیاده از حد بالا بودن هزینه های مایحتاج یک زندگی نسبتاً مناسب او را به کار در حین تحصیل کشانده بود.
نویسندگان بیانیه در مورد علت قتل نوشته اند:
علت قتل همان علتی است که «امیرمحمد» را وادار بهکار در دورهی تحصیل کرده و او را ناچارنموده “با قلب چاقو خورده» بدنبال قاتلین بدود تا شاید دارائی ناچیزش یعنی لپتاپ و موبایلش را از آنها پس بگیرد.
در نوشته ی مذکور در مورد اعدام احتمالی دستگیرشدگان نیز اظهار نظر شده است. آنها تاکید کرده اند که جامعه و صنف دانشجو باید بسیارمحکم و با صدایی واحد و بلند، «به اعدام نه بگوید».و توضیح داده اند:
“اعدام” نه مجازات است و نه عامل پیشگیری و درمان و نه مرحم هیچ دردی، جز میل به خشونت و بازتولیدخشونت! «اعدام» خشونتی برگشتناپذیر «انسان» نسبت به «انسان» است، که خودِ جامعهی اعدام کننده و در واقع دولت اعدام کننده باعث افتادنِ هردو «انسان» به دام آن اقدام و شرایط شده است. البته که اعدام در قبال هیچ جرمی پذیرفته نیست و آن را باید با «بازپروری» جایگزینکرد.
در روز نامه اعتماد نیز راجع به اعدام دستگیرشدگانی که قتل امیر محمد به آنها نسبت داده شده در روز چهارم اسفند مطلبی نوشته شده زیر عنوان “مسووليت فرد يا حكومت؟”. در آنجا اشاره شده که تاكيد بر مجازات و به ويژه اعدام، مساله را حل نميكند.زیرا آن دو دستگیر شده خود از منظری فراتر قربانی هستند. نویسنده با اشاره به آمار ۱۵ سال اخیر می نویسد با اینکه انواع مجازات ها طی این سالها اعمال شده اما ” طي اين مدت جمعيت كشور فقط ۲۰درصدبيشتر شده است. از ۷۰ميليون به حدود ۸۵ ميليون رسيده است، ولي تعداد سرقت ۶۵۳درصد و تعداد دستگيرشدگان به جرم سرقت نيز۳۰۰ درصدبيشتر شده است.”
اینگونه تحلیلهای درست راجع به اعدام عمدتا تاثیرات سوسیالیسم علمی و اندیشمند اصلی آن کارل مارکس را تداعی میکند که در در ۱۸فوریه ۱۸۵۳ در نشریه نیویورک دیلی تریبیون راجع به اعدام و با ارائه آمار ثابت کرد که “اعدام مجرمین نه تنها مشکل را حل نمیکند بلکه تاثیر معکوس داشته و بر شدت جرم و جنایت و خشونت می افزاید.” زیرا جرم و جنایت عمدتا حاصل شرایط اجتماعی است. ظهور چپ در میان دانشجویان زمینه تاریخی دارد و اصیل است و باید پاس داشته شود. امید هست که موج جدید اعتراض دانشجوئی گامی در جهت تقویت این گرایش باشد.