روز ۳۱شهریور خبری دردناک جامعه را در بهتی غم انگیز فروبرد.
در پی انفجار یک معدن ذغال سنگ در شهر طبس، در استان خراسان جنوبی، ۵۴ معدنکار جان باخته اند و۶۱ تن از کارگران هم آسیب دیدند. معدن “معدنجوی”، یکی از بزرگترین معادن بخش خصوصی ذغال سنگ است. در این معدن هزار و ۵۰۰ تن معدنکار سرگرم کار هستند. استخراج سالیانه ی ذغال سیگ این معدن سر به ۴۰۰ هزار تن می زند.
متصاعد شدن گاز متان در معادن ذغال سنگ یک امر طبیعی است، زیرا این گاز در لایه های زغال سنگ وجود دارد. که باید با تهویه مداوم این گاز از معدن خارج شود. در عین حال دستگاههای گاز سنج در همه جای معدن نصب شود تا بموقع در مورد افزایش غیر نرمال گاز هشدار بدهد. تحقیقات اولیه نشان می دهد که در این معدن حتی این ابزارهای ابتدائی ایمنی هم وجود نداشته اند و سیستم تهویه کار نمی کرده است. یکی از کارگران این معدن در حالیکه بغض گلویش را گرفته بود می گوید:
“اگر دستگاه های تهویه و اعلام نشت گاز سالم بود و به کار گرفته می شد این حادثه که شبیه قتل و کشتار عمدی کارگران است هرگز اتفاق نمی افتاد.”
اما وزیر کار رژیم بدون اینکه منتظر نتایج تحقیق در مورد حادثه باشد، اعلام کرد که در این رویداد تخلفی انجام نشده و این رویداد واقعا یک حادثه بوده است. خانه کارگری ها به شکل پوشیده تری از وزیر کار تلاش کردند تا صاحبان معدن را تبرئه کنند. آنها تحریم ها را عامل فقدان و یا فرسودگی وسایل هشدار دهنده دانسته و یکی از آنها اذعان کرده که وسیله در بازار هست، اما گران است و برای کارفرما ها صرف نمیکند آنرا بخرند. او به همین سادگی مرگ های متعدد کارگران و تلاشی خانواده هایشان را توجیه کرد. روزنامه بهار طی گزارشی از قول یک کارشناس ایمنی نوشت که وزارتخانه های مسئول وظایف خود را در نظارت بر معدن را انجام نداده اند. روزنامه شرق از زبان یک کارشناس ارشد بین المللی صنعت سنگ آهن و فولاد نوشت: که گذشته از ماجرای تامین ایمنی لازم و لزوم نظارت، نقطه ای که در تمام اظهارات از آن غافل مانده، تامین تجهیزات نجات بوده است. بنا به توضیحات او در گام اول قطعا اگر همه چیز به درستی انجام شده بود -یعنی هم ایمنی لازم لحاظ می شد، هم بازدید و نظارت صحیحی از سمت وزارتخانه های مربوطه انجام شده بود، هم کارفرما رفع اشکالات لازم را انجام می دادند- چنین اتفاق ناگواری آن هم در این حجم رخ نمی داد. نکته ای که این کارشناس دست روی آن می گذارد، بحث تامین نشدن تجهیزات نجات آن هم به بهانه تحریم است. او در پاسخ به این سوال که آیا در شرایط تحریم امکان تهیه کانتینرهای نجات وجود دارد می گوید: “هر چیزی که به جان انسان مربوط باشد تحریم نیست.” او می افزاید: « در کشوری مثل ترکیه این ابزارآلات ایمنی موجود است و برای ما امکان خرید و واردات از آن به راحتی مهیا است. اینکه موضوع را به تحریم ربط بدهیم پاک کردن صورت مسئله است. قرار نیست هر کوتاهی و کم کاری که در کشور رخ می دهد را به تحریم مربوط کنیم. کشته شدن ۵۴ نفر از کارگران در انفجار معدن طبس اگر چه مرگ بارترین فاجعه بوده اما بخشی از زنجیره حوادث در معادن ایران بشمار می رود:
در اردیبهشت سال ۱۳۹۶ در نتیجه افنجار در معدن یورت در استان گلستان ۴۲ نفر از کارگران زیر آوار جانباختند.
در ۱۶شهریور ۱۳۹۹، با ریزش تونل شماره ۲معدن زغالسنگ هجدک واقع در اطراف شهر کرمان 4 نفراز معدن چیان جان باختند.
در اردیبهشت ماه ۱۴۰۰ بازهم ۲ کارگر در معدن زغالسنگ البرز شرقی در منطقه طرزه دامغان قربانی عدم رعایت استاندارد های ایمنی کارشدند.
در ۲۲شهریور ۱۴۰۰ ریزش معدن زغالسنگ هجدک در استان کرمان، ۳۵ کارگر معدن را به کام مرگ کشاند.
در شهریور ۱۴۰۲ باز هم بر اثر انفجار در معدن طرزه ۶ کارگر جان خود را از دست دادند.
در ۱۳ خرداد ۱۴۰۳ با ریزش معدن زغال سنگ آبنیل در روستای بی بی حیات در کرمان یک کارگر جان خود را از دست داد و ۵ کارگر دیگر مصدوم شدند .
در ۲۷خرداد ۱۴۰۳، معدن شن و ماسه شازند ریزش کرد و چهار کارگر زیر انبوهی از خاک و سنگ جان باختند؛ هنوز هم پیکر یکی از جانباختگان در زیر آوار مانده است.
این موارد تنها نمونه هائی از رویدادهای قابل اجتنابی بودند که تنها به دلیل نبودن استانداردهای ایمنی در معادن ایران رویداده اند.
کارگرانی که بیرحمانه در معدنجو قربانی سودجوئی کارفرمای معدن و و دولت حامی وی شدند ، ماهیانه تنها ۱۲ ملیون تومان حقوق دریافت می کردند، یعنی کمتر از ۲۰۰ دلار در ماه. در چنین شرایطی چیزی جز متشکل شدن کارگران در تشکلهای طبقاتی خود نمی تواند جلودار سرمایه داران و دولت از تعرضی این چنین جنایتکارانه به زندگی کارگران و مانع تکرار چنین فجایعی باشد.