برگی از تاریخ برگرفته از: پیام نشریه صدای انقلاب ایران در آذرماه ۱۳۶۹.
تقدیم به: کارگران کارخانه «قند خاورمیانه شوش».
شمس الدین – امانتی ۶/۱۲/۲۰۲۵
بیکاری جانت را به لب رسانده؟ حق با تو است. اما به راه چاره جدی تری فکر کن! چرا و به خاطر چه سهم تو از این جهان باید همین باشد؟ چرا روزهایی که کارگر گیر نمی آید، باید اینگونه زندگی کنی؟ آیا میدانی که زندگی انسان انتهای قرن بیستم چگونه است؟ انسان دارد کرات دیگر را فتح میکند، بشر در زمانی زندگی میکند که نعمات دنیا از همیشه بیشتر است! بنابراین سطح توقع تو هم از زندگی خود و خانواده ات باید به همان اندازه باشد که انسان امروز در کشورهای پیشرفته دارد. توقع زندگی ای را داشته باش که در آن، از تمام امکانات زندگی امروزه بهره مند شوید! مسکن مناسب و خوب با آب و برق و مجهز به تلویزیون و یخچال و کولر و ماشین لباسشویی و آبگرمکن و تلفن و انواع دستگاههایی که در یک مسکن مناسب امروزی به کار میروند! این خیال و رویا نیست. تمام اینها ساخته و پرداخته دست تو و هم طبقه ای هایت هستند! غذای مناسب و پوشاک خوب، باید آن چیزی باشد که دیگر خود و فرزندانت در حسرت آن بسر نبرید. مگر غیر از این است که تو و رفیق کارگرت خالق همه گونه خوراک و پوشاک هستید؟ آخر چگونه میشود که تو خالق و آفریننده این جهان باشید، اما به اندازه نیازمندیهای زندگیتان از آن بهره مند نشوید؟ باید بهره مند شوید! اما نه از طریق دستفروشی؛ نه، دستفروشی راه چاره رهایی از فقر و نداری نیست، راه بهره مندی از زندگی ای خوب و مناسب نیست! حتی راه چاره تامین یک زندگی متوسط هم نیست.
داد و ستد در این شهر و آن شهر، معامله و خرید و فروش در مرزها نیز راه چاره نیست. اینها خودکشی است، دز این نوع کارها مرگ در کمین ات نشسته، نفع این کارها نیز فقط به عده ای میرسد. تمامی راه حلهای فردی را که به تنهایی دنبال میکنی کار ساز نیست! این افکار و عقایدی است که دهها و صدها سال است از سوی دشمنان تبلیغ میشود و متاسفانه به فرهنگ بخشی از ما نیز که به تنهایی و در خلوت به حل مشکلات و مسائل آن می اندیشیم، تبدیل شده است.
به این حرف گوش نده که می گویند «از تو حرکت از خدا برکت». این مزخرفات برای این است که خودت به تنهایی دنبال هر کاری را بگیری و خودت را به مرگ تدریجی و خودکشی محکوم کنی و هرگز به این فکر نکنی که آخر تا حالا خدا جیبهای کسانی را انباشته است که مفت خور و بیکاره اند، که حرکتی از خود ندارند و کارشان فقط فریب و کلاهبرداری و مکیدن خون من و تو و دیگران است!
به این ترهات هم گوش نده که میگویند «مرد آن کسی است که گلیم خود را از آب بیرون کشد.»! این حرف نیز برای این است که تنهایی خود را با آب و آتش بزنی تا شاید چیزی گیر بیاوری و در واقع این هم برای پرده پوشی راه حلهای دیگر است!
این حرف هم که میگوید: «خدا کریم است بالاخره چیزی پیدا میشود» نزد کارگری که کمی آگاهی داشته باشد، به قدری پوچ و بی معنا است که هر کسی میداند خدا و مذهب فقط برای سرمایه داران کریم و رحیم هستند و هر کارگری هم چنین فکر کند، باید کماکان تا وقتی که میمیرد، در انتظار بسر برد، خدا کریم است و او هم گرسنه!!
راه چاره تو رفیق کارگر و تو کارگر بیکار، گوش دادن به حرفهای آخوند و مذهب، تاجر و سرمایه دار و حرفهای هیچ و پوچ این و آن نیست! راه حل مشکل تو، فردی هم نیست! نگاهی به اطراف بینداز! هر کسی که مانند خودت سرش را پایین انداخته و دارد به این در و آن در میزند و خود را به مرگ تدریجی محکوم کرده است، به جایی نرسیده و همچنان هشتش در گرو نهش است!
راه چاره، فکر کردن و تلاش کردن برای کار جدیدتر و اساسیتر، برای دسترسی به یک زندگی بهتر است! اگر چه مشغله پیدا کردن لقمه ای نان، مجال فکر کردن را به تو نمیدهد. اگر چه مصیبت بیکاری و فقرهمه چیز را از یادت برده، اگر چه دردت یکی دوتا نیست و برای تو رفیق کارگر آنچه زیاد است درد و مصیبت است! اما بیا و فکر دیگر بکن، راه دیگری پیدا کن! ببین کارگران بیکار چقدر زیادند! سرتاسر خیابان، این محله و آن محله، این کوچه نه کوچه دیگر، در همه جا چیزی که زیاد است، کارگر بیکار است! آخر خودت میدانید در این مملکت مصیبت زده، هر کاری با زور و قدرت صورت میگیرد! اگر تنها سرت را پایین بیندازید نابود می شوید، اگر متحد باشید و نیرو و قدرت داشته باشید، آن وقت است که می توانید کاری بکنید!
بنابراین، برای یکبار هم که شده با کارگران بیکار پیرامونت صحبت کن با همدیگر تبادل نظر و مشورت کنید، کاری کنید که این زندگی سگ مرگی را دیگر دور انداخته و به جایی برسد!
تمامی ثروت و درآمد این مملکت که کارگر خالق آن است، نزد دولت و سرمایه داران تلنبار شده است. در رأس تمامی سرمایه داران، قدرت در دست دولت متمرکز است و دولت تعیین کننده حساب و کتاب مملکت است. پس با همدیگر روی این مسئله صحبت کنید، دور هم جمع شده و دسته جمعی بروید و گریبان دولت، مسئولین و اداراتی را که به این مسائل رسیدگی میکنند، بگیرید و خواهان بیمه بیکاری شوید. بیمه بیکاری باید به میزانی باشد که تا پیدا کردن کار مناسب، زندگی خود و خانواده هایتان را تامین کنید.
شاید بگویید دولت موافقت نمی کند، بله، دولت به میل خود، تن به چنین کاری نمیدهد. اما بیائید به عنوان اولین قدم دور هم جمع شوید و گریبان آنها را بگیرید و با آنها به جر و بحث بپردازید و یقه آنها را تا گرفتن بیمه بیکاری، رها نکنید. این تنها راه ممکن در مقابل تمامی کارگران بیکاریست که از دست زندگی سخت و مصیبت بار به تنگ آمده اند. این حرف از جای گرم و نرمی زده نمیشود! بله شرایط سخت است، اما کارگران هم سرنوشتمان در کشورهای دیگر، در کشورهائی که دولتهایشان سرمایه داری است و خون بشر را میمکند، توانسته اند با همین اقدامات و با برپایی زنجره اعتراضاتی از قبیل آنچه که ما هم در پیش داریم، دولتهایشان را وادار کنند که در دوران بیکاری پرداخت نمایند.
منتها این کار را از طریق اتحاد، یکپارچگی و همبستگی انجام داده اند! ما هم باید وارد چنین عرصه ای شویم و تمام کارگران بیکار را فرا بخوانیم و از کارگران شاغل نیز درخواست پشتیبانی کنیم. این یک حقیقت آشکار است که اگر متحد شویم، نه تنها بیمه بیکاری، بلکه جهان را نیز بدست خواهیم آورد و چرخ آن را به سود خود به حرکت در خواهیم آورد.
