سیمای طبقاتی آموزش و پرورش در ایران
نظام آموزشی هر کشور نه تنها آینده نسلهای جوان را رقم میزند، بلکه آینهای است که ساختار اجتماعی و طبقاتی جامعه را در خود منعکس میکند. بررسی نتایج کنکور سراسری امسال در ایران، تصویری تکاندهنده از عمق نابرابری طبقاتی در نظام آموزش و پرورش ایران ارائه میدهد . آمار کنکور امسال آینهای تلخ از وضعیت واقعی آموزش و پرورش در ایران است. بنا به گزارش های مندرج در مطبوعات ایران کنکور امسال با حدود نیم میلیون داوطلب برگزار شد. نتایج اعلام شده حاکی از نابرابری عمیق طبقاتی در نتایج اعلام شده است. نظام آموزشی ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی بر پایه چهار نوع مدرسه استوار است که هر کدام سطح متفاوتی از امکانات و فرصتها را به دانشآموزان ارائه میدهند:
اول، مدارس خصوصی سمپاد که مخفف (سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان) بوده و در راس هرم آموزشی قرار دارند. این مدارس با امکانات برتر و استادان مجرب، و روشهای آموزشی پیشرفته محیطی ایدهآل برای پرورش استعدادها فراهم میکنند.
دوم، مدارس خصوصی غیرانتفاعی که اگرچه در سطح دوم قرار دارند، اما همچنان امکانات و کیفیت آموزشی قابل توجهی نسبت به مدارس دولتی دارند.
سوم، مدارس نمونه دولتی که تلاش میکنند کیفیت بالاتری نسبت به مدارس عادی ارائه دهند، اما با محدودیتهای بودجهای مواجه هستند.
چهارم ،مدارس دولتی عادی که بیش از ۷۰ درصد دانشآموزان کشور را در بر میگیرند و از کمترین امکانات و فرصتها برخوردار هستند.
آمارهای انتشار یافته رتبه های برتر کنکور را در این چهار نوع مدرسه به ترتیب زیر نشان می دهند:
۷۸ درصد رتبههای برتر از مدارس خصوصی سمپاد، ۱۰ درصد از مدارس خصوصی غیر انتفاعی، ۸ درصد از مدارس نمونه دولتی و صفر درصد سهم مدارس دولتی عادی است، مدارسی که بیش از ۷۰ درصد دانش آموزان سراسر کشور را در بر می گیرند. این آمارها نشان دهنده نابرابری عمیق طبقاتی در سیستم آموزش و پرورش جمهوری اسلامی هستند. این آمار به وضوح نشان میدهد که مدارس دولتی عادی که اکثریت قریب به اتفاق دانشآموزان کشور را تشکیل میدهند، حتی یک رتبه برتر نیز نداشتهاند. علاوه بر نابرابری طبقاتی، شکاف جغرافیایی نیز در نتایج آزمون مشهود است. استان خوزستان با بیش از یک میلیون دانشآموز، تنها ۵ درصد از رتبههای برتر کشور را به خود اختصاص داده است. این رقم در حالی است که کل شرکتکنندگان در کنکور ۵۰۰ هزار نفر بودهاند، که نشاندهنده عمق نابرابری میان مناطق پیشرفته و محروم است.
به روشنی می بینیم که راه موفقیت آموزشی در ایران عمدتاً با ثروت و دسترسی به مدارس خاص (سمپاد و غیرانتفاعی) هموار میشود، نه بر اساس عدالت و فرصتهای برابر. دانشآموزان مستعد مناطق محروم و مدارس دولتی حتی با وجود استعداد، امکان دستیابی به جایگاه شایسته خود را ندارند. چنین وضعیتی از آنجا ناشی شده است که بودجه آموزش و پرورش ایران رقمی در حدود ۱۰ درصد کل بودجه ایران را به خود اختصاص داده است. تفاوت عظیمی که در بروز استعدادها در آزمونی چون کنکور این چنین آشکار خود را نشان می دهد، ناشی از همین واقعیت است. مدارس خصوصی و سمپاد با دریافت شهریههای بالا و حمایتهای ویژه، امکان ارائه خدمات آموزشی بهتر، استخدام اساتید مجربتر و استفاده از تجهیزات مدرن را دارند. در مقابل، مدارس دولتی عادی با کمبود امکانات، کلاسهای شلوغ و نبود تجهیزات مناسب دست و پنجه نرم میکنند.
روشن است که این وضعیت باعث تعمیق شکاف طبقاتی در جامعه میشود. دانشآموزان خانوادههای مرفه که قادر به پرداخت شهریه مدارس خصوصی هستند، فرصتهای بهتری برای ورود به دانشگاههای معتبر و در نتیجه شغلهای مطلوبتر پیدا میکنند.
وقتی در زیرساختهای آموزشی دولتی سرمایه گذاری نمی شود، وقتی مدارس به ابزارها و ووسائل کمک آموزشی مجهز نمی شوند، وقتی شمار دانش آموزان یک کلاس دو تا سه برابر ظرفیت آن است، وقتی معلم خسته از کار دوم شبانه برای امرارمعاش، خسته و کوفته سر کلاس می رود وقتی حقوق ناچیز خود را هم به موقع دریافت نمی کند، چه نتیجه بهتر از آنچه که در کنکور سراسر امسال شاهد آن بودیم حاصل می شود؟
استعدادهای بسیاری در مناطق محروم و مدارس دولتی وجود دارند که به دلیل عدم دسترسی به امکانات مناسب، فرصت شکوفایی پیدا نمیکنند. وقتی دانشآموزان مدارس دولتی میبینند که علیرغم تلاشهایشان، امکان رقابت عادلانه ندارند، انگیزه تحصیلی آنها کاهش مییابد واحساس ناامیدی در آنها شکل میگیرد.بالارفتن آمار دانش آموزانی که ترک تحصیل می کنند، ناشی از همین واقعیت است.
علاوه براین در مدارس دولتی روشهای تدریس غیرعلمی و به دور از دست آوردهای نوین در امر آموزش و پرورش هستند. در این مدارس دولتی به علت تراکم زیاد دانشآموزان در کلاسها، نبود وقت کافی و نبود آزمایشگاه، کارگاه و وسائل کمک آموزشی، معلم به تنهایی به محور همه آموزشها تبدیل شده است. چنین روشهایی فرصت و مجال پژوهش دسته جمعی و تبادل نظر و مشارکت در زمینههای مختلف را از دانشآموزان سلب میکند و دانشآموزان مجبورند استعداد خود را در حفظ کردن طوطیوار آنچه معلم به زبان میآورد نشان دهند.
از آن گذشته در مدارس دولتی ایران به ورزش و پرورش جسمی و نقش سازنده آن در مورد کودکان و جوانان توجه جدی نمیشود. کودکان و نوجوانان به علت نبود مکانهای مناسب در سطح شهر و یا روستا و همچنین به دلیل زندگی کردن در آپارتمانها و خانههای کوچک و شلوغ مکانی برای ورزش و بازی کردن ندارند. فضاهای تنگ مدرسهها هم اصلاً چنین فرصتی را به دانشآموزان نمیدهد.
عبور از این شرایط فلاکت بار آموزش و پرورش در ایران تنها با به میدان آمدن نیروی عظیم دانشآموزان و دانشجویان، معلمان و استادان مبارز و با پیوند دادن مبارزات آنان با مبارزه کارگران و دیگر بخشهای معترض جامعه ممکن می شود. این همبستگی است که نه تنها می تواند سیاستهای جمهوری اسلامی در به بند کشیدن استعداد و توانائی نوجوانان ایران را خنثی نماید، بلکه راه را برای رها کردن جامعه ایران از چنگال ارتجاع اسلامی حاکم هموار کند.
.