زانا سعیدزاده
در سده ی کنونی، رسانه و ارتباطات بخش لاینفک زندگی هر فرد بوده و اکثر مردم جهان در حد امکان کاربر، بیننده و تحت تاثیر رسانه ها و دنیای جدید حاصل از آن هستند.
حتی در خوش بینانه ترین حالت ممکن نیز نمی توان این واقعیت را انکار کرد که سازنده، توسعه دهنده و گرداننده ی دنیای ارتباطات امروز، سیستم کاپیتالیسم است که آن را با تمام مشمولات خود، ابزاری برای کنترل بیشتر، توسعه و مارکتینگ بکار می برد .
تئودور آدورنو و ماکس هوركهايمر در دیالکتیک روشنگری، به روشنی این را بیان می کنند که : ” رسانه های فرهنگ ساز، کلیه ی تنوعات و تکثرات را به گونه ای استانده می کند که اطاعت و آزادی از هم تمیز داده نمی شود. “
در اواخر سده نوزده که تلویزیون به عنوان یک دستگاه ارتباطی یکطرفه و سرگرم کننده به بازار عرضه شد، شرکت های تجاری بزرگ به دنبال سلطه بر این پدیده ی جدید بودند و این رسانه ی نوین، آغازی بود بر سلطه ی جدید ابر قدرتان اقتصادی و تلاش و حرص بی پایان برای رسیدن به سود بی نهایت.
هرچند تاریخ پیدایش سینما، مخصوصا سینمای صامت به اندکی قبل از اختراع تلویزیون باز می گردد، اما تلویزیون امکان حضور 24 ساعته ی سرمایه داری را در شخصی ترین فضای ممکن هر فرد که خانه و زمان استراحت اوست، فراهم کرد.
همین خود کافیست که سیستم برای بقای خود دست به پروپاگاندا از طریق ساخت و پخش فیلم و برنامه ی تلویزیونی بزند و با گسترش نفوذ بازار، ترغیب و ایجاد بازار جدید و درصورت نیاز، به وجود آوردن نیاز جدید به وسیله ی فرهنگ سازی مدرن که اکنون آن را با قدرت دنبال می کند نیروی سلطه ی نامحسوسی ایجاد کند که فرد متوجه آزاد نبودن خود نگردد. این فرهنگ مدرن ایجاد شده هیچگاه سیر طبیعی خود را یعنی زایش، بالش و فروپاشی را همانند فرهنگ های سنتی طی نخواهد کرد، اما رسانه ها هر لحظه از نو آن را به توده ها تزریق می کنند.
هرچند تلویزیون همچنان قدرت و سلطه ی خود را همچون رسانه ای با نفوذ حفظ نموده اما پیدایش اینترنت تا حدی یک طرفه بودن مرجعیت تولید فرهنگ را، حداقل ظاهری از بین برده است. گسترش اینترنت به مثابه ی یک شبکه ی ارتباط دو طرفه با قابلیتی فراتر از تلویزیون و در عین حال قابل دسترس برای عموم، تغییری شگفت انگیز در دنیای ارتباطات و رسانه محسوب می شد.
اینکه راه اندازی، کنترل و توسعه ی اینترنت نیز مانند دیگر ابزارهای بقا و کنترل در دست سرمایه داریست، شکی نیست، اما اینکه امکان انتشار در این فضا تا حدی می تواند آزاد، امن و سریع باشد، خود قابلیتی است که نمی شود آن را دست کم گرفت و از آن بهره نجست.
امروزه اینترنت امکانی است که همزمان می تواند جایگزین تمام ابزارهای ارتباط از راه دور قدیمی باشد و همانطور که به آن اشاره کردم، در دسترس بودن و عمومی بودن استفاده از این فضا، با پذیرش تمام نکات فوق و سلطه ی سیستم حاکم و کنترل های امنیتی بر آن، خود نقطه قوتی محسوب می شود که با آن طبقه ی کارگر و فرودست معترض و مبارز می تواند از آن بهرمند شود.
اگر فضای مورد بررسی را به ایران محدود کنیم، می توانیم دقیق تر و ملموس تر این مسئله را بررسی کنیم.
در ایران تحت حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی، صدا و سیما در حال تلاش برای ابقا و ترویج فرهنگ ارتجاعی اسلامی و سیستم سرمایه داری مخصوص آنست که آن را فاکتوری برای تداوم فضای سرکوب و خفقان لازم برای بقای ناپایدار خود میداند. از اینرو با هرگونه رسانه ی خارج از کنترل و اراده ی خود تا حد توانش ایستادگی می کند، هرچند اراده ی مردم از سرکوب حاکمیت قوی تر بوده و است. آنچنان که رژیم هرگز نتوانسته مانع گسترش دستگاه های VHS ، CD و ماهواره شود. چندی پیش با مطرح کردن “طرح صیانت از فضای مجازی” بیش از پیش سعی در محدود کردن، کنترل و انحصار فضای مجازی را دارد.
با صرف نظر کردن از قدرت و امکان رژیم در محدود کردن اینترنت و فضای مجازی، دو مسئله ی کاملا در هم تنیده مطرح است:
1 – طبقه ی کارگر چگونه می تواند از اینترنت به نفع مبارزات طبقاتی خود استفاده کند؟
2 – رژیم چگونه می تواند در این مبارزه، مقابله به مثل کند؟
جواب این دو سوال مطرح شده می تواند تاحد زیادی مبارزات حق طلبانه ی کارگری را به سمت ایجاد یک اتحاد و همبستگی برده و ابزاری موثر در مقابل سرمایه داری و رژیم های حافظ آن باشد.
اینترنت و فضای حاصل از آن که با نام فضای مجازی شناخته می شود، همانطور که از نامش پیداست، این قابلیت را به کاربران خود می دهد که با هویتی مجازی و پنهان فعالیت داشته باشند. هرچند این هویت در صورتی که ملزومات امنیتی مربوط به آن رعایت نشود قابل ردیابی و افشا شدن است.
سرویس های زیادی در فضای مجازی امکان انتشار مطالب را چه به صورت متن و چه به صورت مالتی میدیا به کاربران ارائه می دهند و بسیاری از کاربران از این فضا برای انتشار عقاید، اخبار و حتی کسب و کار استفاده می کنند.
دقیقا 20 سال پیش بود که “سلیمان جریری” اولین وبلاگ فارسی را در ایران راه اندازی کرد. این وبلاگ هرچند محتوای سیاسی منتشر نمی کرد، اما سرآغاز عصر جدیدی برای کاربران ایرانی بود.
در اوایل دهه ی 80 شمسی، دانشجویان و قشر آشنا به اینترنت نوپای ایران که اندک زمانی بود به کاربران خانگی نیز ارائه می شد، متوجه این امر شدند که می توانند مطالب و نوشته های خود را در قالب یک وب نوشت، در دنیای اینترنت منتشر کنند. از اینرو وبلاگ نویسی در ایران بسیار سریع رشد کرد و به ابزاری برای انتشار مطالبه های دانشجویی ، صنفی و کارگری و … تبدیل شد. همین امر باعث وحشت رژیم مرتجع جمهوری اسلامی و آغاز موجی از دستگیری ها،شکنجه و زندان وبلاگ نویسان شد. “ستار بهشتی” از مشهورترین وبلاگ نویسان مبارزی بود که در سال 1391 به دست عوامل رژیم که فریاد حق طلبی را برنمی تابند دستگیر و پس از شکنجه های فراوان او را به قتل رساندند.
هرچند بسیاری از کاربران با نام های مستعار و هویت مجازی وبلاگ نویسی سیاسی را ادامه دادند، اما پیدایش شبکه های اجتماعی خیلی زود جای وبلاگ نویسی را گرفت.
در وقایع و تظاهرات سال 1388 که رژیم سعی در کوچک جلوه دادن تظاهرات مردمی را داشت که برای بسیاری از آنان ماهیت واقعی رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی محرز شده بود، انتشار فیلم و عکس از حضور گسترده مردم به ستوه آمده از رژیم و کشتار بیرحمانه آنان به دست نیروهای سرکوبگر در فیس بوک، یوتیوب و توییتر نه تنها همدلی، اتحاد و حضور مردمی را بیشتر کرد بلکه رژیم را نیز در جهان رسواتر نمود.
همین امر باعث شد که رژیم، خفقان بیشتری را بر فضای مجازی اعمال کند و این سه وبسایت به همراه بسیاری از وبلاگ های فارسی را مسدود کند.
سال 2013 تلگرام به دنیای سوشیال میدیا پا نهاد. سرویسی که شاید در دنیا ابتدا زیاد محبوب نبود، اما در ایران روز به روز بر تعداد کاربران خود می افزود.
این سرویس نه تنها جایگزین سرویس های مسنجر محور شد و بسیاری، از آن برای ارتباط امن و غیر قابل کنترل نیروهای امنیتی استفاده می کردند، بلکه با راه اندازی امکان ایجاد گروه و بعدتر کانال، توانست امکان جدیدی را به کاربران ارائه دهد که با آن با همدیگر و دنیای بیرون از مرزهای ایران تحت سلطه ی دیکتاتوری جمهوری اسلامی ارتباط بگیرند و برای انتشار مطالب خود از این تریبون استفاده کنند.
رژیم جمهوری اسلامی که رژیم خفقان و سرکوب است، قطعا دسترسی آزاد مردم آزادیخواه را به دنیای مجازی و انتشار مطالبات خود در آن را نیز تاب نخواهد آورد.
از اینروی با شروع خیزش در دی ماه سال 1396 و استفاده گسترده ی مردم از تلگرام، برای سازماندهی تجمعات و انتشار اخبار مربوط به آن، رژیم درصدد فیلتر و از کار انداختن آن برآمد. با این وجود مردم همچنان با استفاده از راه های دور زدن فیلترینگ از این سرویس ها استفاده می کنند.
در خیزش آبان 98، اینبار رژیم برای جلوگیری از سازماندهی تجمعات به حق مردمی و درز اخبار کشتار بیرحمانه معترضان به بیرون از ایران ناچار به قطع سراسری اینترنت شد.
با فراگیر شدن استفاده از سوشیال میدیا، بخصوص اینستاگرام، رژیم هربار به بهانه های واهی قصد فیلتر کردن و از دسترس خارج کردن آن را دارد، زیرا به روشنی دریافته که مردم کارگر و زحمتکش و عاصی از ظلم و سرکوب و نابرابری، با پیشرفت علم و آگاه بودن از هم سرنوشتی طبقاتی و با استفاده از بستر موجود اطلاع رسانی (در فضای مجازی)، می توانند تمام هم طبقه ای های خود را آگاه و با سازماندهی اعتصابات، اعتراضات و ایجاد تشکلات کارگری، انتشار اخبار اعتراضات، بیانیه ها و اخبار مربوط به زندانیان سیاسی و فضای سرکوب حاکم، روز به روز به آزادی خود و به گور سپردن این نظام ضد انسانی نزدیکتر شوند.
با این اوصاف به دو سوال مطرح شده در چند سطر فوق برخواهیم گشت و به این نتیجه خواهیم رسید که مبارزات طبقه ی کارگر علاوه بر این که باید در میدان کار و عمل باشد، باید فرصت آگاهگری، تشکل یابی و سازماندهی پراکتیک خود را در سوشیال میدیا از دست ندهد، آنچان که رژیم نیز به این قابلیت پی برده و از طریق ایجاد کانال و صفحات مجازی ارتجاعی و فیلتر کردن و محدود کردن دسترسی به این فضا در حال مقابله به مثل است. اما بدون شک مردم مبارز و انقلابی ایران تا رسیدن به آزادی و برابری و سرنگونی کامل رژیم ارتجاعی اسلامی از پای نخواهند نشست و دور نیست روزی که اراده پولادین این مردم بر سرکوب و خفقان نقطه پایانی خواهد گذاشت.