تعرض به اولیەترین حقوق انسانی طبقه کارگر در ایران
افزایش ساعت کار، افزایش سن بازنشستگی، اخراج روزانه کارگران از کار دائم و تبدیل قرارداد رسمی به قرارداد موقت، استفاده بیشتر از نیروی کار کودکان کارگر با دستمزد کمتر و بسیار نازل، گستردگی دامنه پدیده کودکان خیابانی، کاهش خدمات دولتی و کاستن از امکانات رفاهی و درمانی مردم، تشدید بی سابقه فرایند آلودگی و تخریب زیست محیطی و افزایش خطرات جدی علیه محیط زیست و نظایر آن، چهره کنونی نظام سرمایه داری اسلامی در ایران در ۴۶ سال گذشته را بەوضوح به نمایش می گذارد. بیراه نگفتەایم که اگر امروز این شرایط به زنندەترین و ضد انسانی ترین وجه خود در ایران تحت حکومت اسلامی بر مردم کارگر و زحمتکش تحمیل شده است، جهان سرمایه داری نیز در مقابل آن تصویر انسانی و ژرف اندیشانه روزا لوکزامبورگ قرار گرفته است که نوشت ” سوسیالیسم یا بربریت”. بربریت کنونی، نظام سرمایه داری را اکثریت قریب به اتفاق انسان های این کره خاکی، روزانه با گوشت و پوست و استخوان و در پراتیک و تجربه عملی می آزمایند. اما سوسیالیسم کارگران، سوسیالیسمی که مارکس از آن یاد می کند که همانا عبارت از قدرت سازمان یافته طبقه کارگر آگاه برای اداره اقتصادی، سیاسی و اجتماعی جامعه می باشد، هنوز خود را به نمایش نگذاشته است و البته بشریت امروز از هر زمانی بیشتر به آن نیاز دارد.
آنچه به نام سوسیالیسم از سال ۱۹۲۰ میلادی در شوروی سابق و اقمارش به جهان عرضه شد، نه همسو با سوسیالیسم علمی، بلکه کاملاً در ضدیت با آن بود. تجربه تلخی که طبقه کارگر جهانی تاکنون نیز زیان و مشقات آن را با بهایی سنگین و گزاف کماکان پس می دهد. اکنون و به ویژه چپ های سابقاً “سوسیالیست” و تازه لیبرال شده، از هر کسی ديگر بیشتر به بلندگوی تبلیغات لیبرالی علیه کمونیسم و طبقه کارگر تبدیل شده و بیشتر از هر کسی ديگر اندر باب محاسن “دمکرسی لیبرال ” قلم فرسایی کرده، فریاد می زنند و از گفتن سترون بودن کمونیسم و سوسیالیسم نيز خسته نمی شوند.
در ایران در دوره رونق دوم خردادیها از شوق “گفتگوی تمدنها” سر از پا نمی شناختند و یک شبه هر آنچه سال ها بافته بودند، پنبه کردند. چندی نگذشت به دست بوسی “جریان سبز” در آمده و بعد از ناامیدی از سیاست های آمریکا در راستای تغییر رژیم در ایران، امید واهی خود را به بادبان کشتی غرق شده سبزها و آیت الله های ناراضی “حوزه های علمیه” گره زده و شال سبز بر دست و پیشانی بستند.
اکنون و از هر زمانی رسالت تغییر بربریت نظام سرمایه داری بیشتر بر دوش طبقه کارگر سنگینی می کند. اما به سرانجام رساندن این رسالت نه امری خودبخودی و بدون سازمان، بلکه حرکتی آگاهانه است که با اتکا به پراتیک دگرگون ساز طبقه کارگر و انسان های کمونیست و برابری طلب مقدور و میسر خواهد گردید.
طبقه کارگر ایران امروز در یکی از دشوارترین لحظات حیات سیاسی و مبارزاتی خود به سر می برد. این طبقه از نهادهای موثر مبارزاتی خود، تشکل مستقل کارگری ، حق تجمع، اعتراض و اعتصاب و آزادی بیان و عقیده محروم است. عدم وجود این ابزارهای مبارزاتی در دست کارگران، به معنای خلع سلاح آنان در نبردی سخت و رو در رو با دشمنی تا دندان مسلح و بی ترحم است که به چیزی جز تسلیم و بردگی مطلق کارگران راضی نیست. آنچه امروز طبقه کارگر ایران از سر می گذراند مرگ تدریجی و فرسایشی خود و اعضای خانواده اش است. دولت و سرمایه داران ایران ضمن اشراف بر این حقیقت به این میزان از شرایط دردناک تحمیلی بر طبقه کارگر راضی نیستند، بلکه روز به روز فشارهای خود علیه این طبقه را افزایش می دهند تا سود بیشتری کسب نمایند. زیرا ثروت آنان محصول فقر کارگران و فقر کارگران سرچشمه ازدیاد ثروت روزانه آنان است. سیاست دولت و سرمایه داران در اعمال بی حقوقی روزانه علیه طبقه کارگر ایران در اقداماتی از قبیل اخراج روزانه کارگران از کار و تعطیلی مراکز تولیدی، عدم پرداخت به موقع دستمزدها، لغو قراردادهای دائمی و انعقاد قرارداد موقت با کارگران، عدم رعایت حتی قانون کار ضد کارگری، فقدان بیمه بیکاری و تامین شغلی، افزایش ناچیز دستمزدها در مقابل افزایش تورم افسارگسیخته و روزانه، افزایش دیگر معضلات اجتماعی همچون اعتیاد، فقر، فحشا، کار کودکان، قتل و نظایر آن که در گام اول گریبان طبقه کارگر و قشرهای محروم و ستمکش جامعه را می گیرد، از دیگر نتایج نظام فاسد سرمایه داری و دولت اسلامی مدافع آن در ایران امروز است.