کومه له سازمان کردستان حزب کمونیست ایران
مطالب رسیده

در گرامیداشت یاد زندانیان سیاسی قتل عام شدە درتابستان ۶٧

mqdefault

نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم

حسن رحمان پناه

بیش از ٣٣ سال از کشتار درندانە هزاران انسان دربند و آزادیخواه به دست آدمکشان اسلامی در سیاەچالهای استبداد فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران گذشت. در هفته های اول مردادماه سال ۱۳۶۷ اخبار وحشتناک و تکان دهنده ای از داخل زندانهای جمهوری اسلامی به خارج درز کرد که حاکی از کشتار و قتل عام هزاران زندانی سیاسی محبوس در قتل گاههای رژیم اسلامی بود. این کشتار و وحشیگری در نیمه اول شهریورماه همان سال به اوج خود رسید. ابعاد کشتار زندانیان دربند به وسعت ایران بود. در بسیاری از شهرهای کشور یکی از وحشیانه ترین و بی سابقه ترین کشتارهای سیاسی در تاریخ این کشور به وقوع پیوست که نمونه آن را تنها در جنگهای غارتگرانه امثال یورش چنگیزخان مغول به ایران، نسل کشی یهودیان به فرمان هیتلر و توسط نازیها، نسل کشی ارامنه در ترکیه توسط ترکهای جوان و همفکران کمال آتاتورک، یا قتل عام و انفال کردها در کردستان عراق توسط رژیم فاشیستی بعث در اواخر دهه هشتاد میلادی قرن گذشته می توان سراغ گرفت. این جنایات هولناک همچون دیگر نمونه های ذکر شده، مطابق برنامه ای آگاهانه و به منظور نابودی نسلی از مخالفین دربند حکومت اسلامی صورت گرفت که به حق می توان نام عملیات نسل کشی زندانیان سیاسی ایران را بر آن نهاد.
شاید یکی از ویژگی های مشابه کشتار زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ در ایران با دیگر موارد بیان شده در این باشد که تمام قربانیان این فاجعه عظیم، زندانی بودن آنان در پشت میله های آهنین بود که بسیاری از آنان سالهای عمر خود را در آن سیاەچالها گذرانده و لازم بود موازین ناظر بر حقوق زندانی سیاسی بر پرونده آنان حاکم باشد. اکثر قربانیان دوره زندان خود را طی کرده و در انتظار آزادی به سر می بردند. دلیل بازداشت بسیاری هنوز ناروشن و در انتظار به اصلاح تفهیم جرم بودند. اما کسانی که این جنایت علیه زندانیان را مرتکب شدند از جای دیگر باخته و خشم ضدانسانی خود را بر سر زندانیان دربند و بیدفاع خالی کردند.
در خارج زندانها اتفاق بزرگی روی داده بود. جنگ ویرانگر ایران و عراق با ابعاد وسیع و میلیونی تلفات انسانی و خسارات و زیان های بزرگ اقتصادی و مالی که به تخریب بسیاری از شهرها و مناطق مسکونی دو طرف منجر گردید، با شکست جمهوری اسلامی پایان یافته بود. خمینی کسی که آغاز جنگ را “نعمت الهی” می دانست با سرافکندی شکست در آن را با سرکشیدن “جام زهر” معروفش و قربانی کردن بیهوده جان صدها هزار انسان بیگناه در شهرها و جبهه های جنگ قبول کرد. خمینی چه به عنوان رهبر مذهبی و معنوی حکومت اسلامی و چه به عنوان “فرمانده کل قوا” در روز ۲۷ تیرماه ۱۳۶۷ قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل مبنی بر آتش بس را پذیرفت. این شکست در واقع شکست پان اسلامیسم جمهوری اسلامی و پایان صدور اسلام ناب محمدی به خارج از مرزهای ایران بود. دیگر “راه قدس و حرمین شریفین از کربلا و نجف” نمی گذشت و شعار “جنگ جنگ تا پیروزی” با شکست کامل مواجه شده بود. پایان جنگ برای مردم زجر کشیده ایران نیز، گشایش دریچه امیدی در سیاهی استبداد مذهبی حاکم بود که از یک سو می توانستند زندگی عادی و به دور از کشتار و بمباران روزانه را از سر بگیرند و از سوی دیگر قادر بودند خواست ها و مطالبات انسانی خود را که هر روزه به بهانه جنگ سرکوب می شدند، مطرح کنند. بدینسان موجی از شوق و شادمانی در دل مردم بوجود آمد و شکست و زبونی رژیم اسلامی را نقطه امیدی برای پیشروی مبارزه و تحقق خواست های خود در آینده می دیدند. سران جمهوری اسلامی و در راس آنان خمینی و مشاوران اصلی اش از جملە “هاشمی رفسنجانی ، احمد خمینی ، علی خامنه ای” و فرماندهان اصلی سپاە پاسداران و ارتش و دیگر همفکران آنان، نسبت به این واقعیات کاملا آگاه بودند. آنان نقشەمند و آگاهانه تصمیم گرفتند که شادی و خوشحالی مردم از پایان جنگ را به عزا و سوگواری تبدیل کنند. اما دلیل موجەای برای کشتار مردم در کوچه و خیابان نداشتند. سران جمهوری اسلامی که بقول خودشان، حکومت شان محصول “پیروزی خون بر شمشیر” بود، مصمم بودند که انتقام شکست در جبهه های جنگ با عراق را از مردم ایران بگیرند. آنان برای بقای خود به ریختن خون هر چه بیشتر نیاز داشتند و این بار نیز همچون ۳۰ خرداد ١٣٦٠ شمشیر خون آلود خود را در زندانها و علیه زندانیان سیاسی به کار انداختند. از نظر حاکمان ایران مناسب ترین و بی سروصداترین مکان برای زهرچشم گرفتن از جامعە تنها زندانها بود که دهها هزار انسان معترض و مبارز و در عین حال بیدفاع در پشت میله های آهنین آن به بند کشیده شده بودند. خمینی با ایجاد کمیته مرکب از “نیری” قاضی شرع، “اشراقی” دادستان ، ابراهیم رئیسی ” معاون وقت داستان” و با صدور فتوای مذهبی و مبنی بر اینکە رحم بر محاربين سادهانديشى است، قاطعيت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول ترديدناپذير نظام اسلامى است،اميدوارم با خشم و كينه انقلابى خود نسبت به دشمنان اسلام رضايت خداوندمتعال را جلب نمائيد، آقايانى كه تشخيص موضوع به عهده آنان است وسوسه و شك و ترديد نكنند و سعى كنند [اشداء على الكفار] باشند. ترديد در مسائل قضائى اسلام انقلابى ناديدهگرفتن خون پاك و مطهر شهدا مىباشد. والسلام، است (خط تاکیدها از نویسندە مطلب است )دستور قتل هزاران زندانی سیاسی در تاریکخانه های حکومت اسلامی را صادر کرد. با صدور این فتوا و مامور کردن افراد یاد شده، قصابان حرفه ای همچون “لاجوردی و داوری” و دهها جنایتکار دیگر، زندانها را برای رهبر اسلامی به جبهه جنگ یک طرفه تبدیل و شکست در نبرد با ارتش بعث عراق  را به پیروزی اسلام،  به دور از انظار مردم در زندانها تبدیل کردند. هزاران چوبه دار برپا شد و زندانیان آرامانخواه با گفتن “نه” به جلادان بر دار اعدام آویزان و ننگ تاریخ را بر پیشانی قاتلان حک کردند. هزاران زندانی مبارز و مقاوم بر چوبه دار بوسه زدند، اما در برابر جانیان اسلامی سر تعظیم فرود نیاوردند. خبر این جنایات از رادیو و تلویزیون و مطبوعات پخش نشد. خمینی و شاگردانش تصور کردند که قفل همیشگی استبداد را بر دهن جامعه زدەاند. اجساد قربانیان این جنایات را مخفیانه در خاوران تهران، دارالرحمه شیراز، باغ رضوان اصفهان، دیزل آباد کرمانشاە ، حیات دادگاه انقلاب سنندج و دهها مکان دیگر دفن کردند. گورستان این عزیزان را “لعنت آباد” نام نهادند تا به خیال خام خود، مردم از آنها دوری جویند. اما این گورستانها،بلافاصله به آرامگاه عزیزان فراموش نشدە تبدیل شدند و به یقین در آینده نه چندان دور به میعادگاه  عاشقان راه رهایی بشریت تبدیل خواهند شد. دیری نپائید خبر این جنایت هولناک در ایران و در خارج کشور پخش شد. مردم ایران که کم کم داشتند تن خسته و فرسوده خود را از زیر آوار جنگ ویرانگر ایران و عراق بیرون می کشیدند، متوجه شدند که چه فاجعه ای علیه عزیزانشان آنجام گرفته است. عده انگشت شماری از همرزمان قربانیان جنایت تابستان ۶۷ که از آن قتل عام دسته جمعی و وحشتناک جان سالم به در برده و بویژه به خارج کشور راه یافته بودند، در خاطرات خود گوشه هایی از سبعیت سفاکان اسلامی و مظلومیت زندانیان دربند و بیدفاع را برای اذهان عمومی بازگو کردند. اما هنوز این کل حقیقت نبود. هنوز بخش بزرگی از واقعیات این جنایت در تاریکخانه کثیف حاکمیت ننگین  فاشیسم اسلامی حاکم بر ایران از اذهان مردم پنهان ماندە است.
بسیاری از آمران و عاملان این جنایت، از دادستان سابق کل کشور تا رئیس دادگاهها و دیگر جانیان اسلامی که در فاجعه کشتار زندانیان سیاسی تابستان ۶۷ جزو بازوان قدرتمند امام و اسلام در نبرد علیه زندانیان بودند، چند سال بعد لباس اصلاح طلبان حکومتی به تن کردند و برای نجات کشتی توفان زده حکومت اسلامی به تکاپو افتادند که این بار کشتى آنان نیز به گل نشست.

از صدور فرمان جنایتکارانە خمینی در نسل کشی زندانیان سیاسی دربند و تعیین “کمیتە مرگ” برای اجرای این فرمان٣٣سال می گذرد. در طول ٣٣ سال گذشتە نیز فرمان صادر شدە کماکان در دستور شاگردان و مریدان خمینی بودە و کماکان اجرا می شود . در دولت های “رفسنجانی ، خاتمی ، احمدی نژاد و روحانی ” نیز، صدها زندانی سیاسی دیگر  شکنجە ، مورد تجاوز و قتل عام قرار گرفتند . در خارج کشور نیز ماشین ترور جمهوری اسلامی فعال بودە و دهها فعال اپوزسیون را حذف فیزیکی نمودند، تا خود بر صندلی جنایات بمانند. در رویدادهای ٨٨ و تقلب گستردە انتخاباتی بیت رهبری و سپاە پاسداران جهت رئیس جمهور شدن مجدد احمدی نژاد ، زندانهای رژیم  از زندانیان مخالف و حتی از خودی های نظام پر شد. خیزش مردمی دیماە ٩٦ و آبان ماە ٨٨ و خیزش حق طلبانە مردم خوزستان در تابستان امسال (١٤٠٠)،بار دیگر سایە وحشت مرگ را بر سر رژیم بە حرکت درآورد. سران رژیم در تقابل با مردم بە پاخواستە و حق طلب ، جدا از کشتارهای وسیع و گستردە ، دادگاههای نمایشی برای زندانیان به راه انداختند و شماری را نیز اعدام کردند. فجایع درون زندانها بویژە “اوین و کهریزک” ابعاد جهانی یافت و جدا از خشم برحق افکار عمومی مردم ایران ، صدای اعتراض و نارضایتی نهادهای بشردوست و بین المللی را نیز علیە توحش جمهوری اسلامی و  جو حاکم بر زندانهای آن رساتر گردید .

اما در این میان، تراژدی تاریخ و دهن کجی بە مردم ایران و کشتار چهار دهە اخیر ، رئیس جمهور شدن “ابراهیم رئیسی” یکی از جلادان و اعضا “کمیتە مرگ” در تابستان ٦٧ ، در مهندسی “انتخابات” سپاە پاسداران و بیت رهبری در ٢٨خراد امسال بود. “انتخابی” کە حکایت از یک دست شدن سران سە قوا در همراهی ارتش و سپاە با علی خامنەای و بیت رهبری، جهت تقابل با توفانهای آیندە علیە نظام اسلامی دارد.

اگرچە انتصاب ابراهیم رئیسی ، اقدامی اگاهانە جهت مهار بحران حکومتی بود ، اما در خارج از مرزهای ایران و در کشور سوئید  “حميد نوری” یکی از یاران و همکاران کمیتە مرگ و داديار پيشين زندان گوهردشت كرج و از متهمان اعدام دسته‌جمعی زندانیان سیاسی تابستان ٦٧،در حال محاکمە و حساب پس دادن است. از ١٩ مرداد سال جاری تا کنون هفدە جلسە محاکمە این قاتل برگزار شدە است. محاکمە این جنایتکار بە نیابت از حکومت قتل و ترور اسلامی ، درواقع محاکمە فاشیسم اسلامی حاکم بر ایران است و چهرە کریە جمهوری اسلامی را بیشتر بە افکار عمومی ،بویژە در اروپا نشان می دهد. لازم است خارج کشور بە مکان ناامن ، محل دستگیری و محاکمە جنایتکاران جمهوری اسلامی از جملە رئیس جمهور آن “ابراهیم رئیسی ” و دیگر قاتلین مردم ایران تبدیل گردد.

امروز در شرایطی یاد قربانیان قتل عام تابستان ١٣٦٧ را گرامی می داریم که بحران حکومت اسلامی به هر لحاظ عمیق تر شدە است. روند اعتراضات کارگری، توده ای، دانشجویی، زنان و جنبش انقلابی کردستان در مسیر گسترش ، خودسازماندهی و تحرک گام بر می دارد. جریانات بورژوازی در اپوزیسیون از سلطنت طلب و جمهوریخواه تا لیبرال و ملی ـ مذهبی و احزاب ناسیونالیست محلی که امید خود در رسیدن به قدرت را بە “ترامپ ” و تهدیدهای آن علیە جمهوری اسلامی گرەزدە بودند ، با آمدن “بایدن ” و تآکید و اقدام دولت وی در احیای “برجام” ، آرزوهایشان بە کابوس تبدیل گردیدە و ناامید از خارج و مایوس از اصطلاح طلبان حکومتی از قدرت راندە شدە، ازهر زمان دیگری بیشتر سردرگم و بی افق هستند.

لازم است طبقه کارگر ، مردم ستمدیده و جریانات چپ و کمونیست در داخل و خارج کشور، با درس گرفتن از اشتباهات گذشته و در نظر گرفتن نقطە قوت ها ، راەکار هماهنگی و همکاری جهت پیروزی در آینده را همواره سازند.

دور نیست روزی کە  “خاورانها” در گوشە و کنار ایران به میعادگاه عاشقان راه آزادی و برابری تبدیل گردند و جانباختگان ٣٠ خرداد ٦٠ و قتل عام شدەگان تابستان ۶۷ و دیگر عزیزان خفتە در خاک ، در نبرد نفس گیر با فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران، نامشان در قلب ها و تاریخ  ٤٢ سال اخیر حک خواهد شد. بی شک مردم اگاه و مبارز ایران، آمران و عاملان کشتار فرزندان خود را هرگز ” نه فراموش خواهند کرد و نخواهند بخشید.”

نیمە دو شهریور  ١٤٠٠ خورشیدی