شباهنگ راد
انتخابِ واژۀ برارزنده و مطابق با قامت نظامِ جمهوری اسلامی سخت است. زیراکه گفتار و کردارِ سران حکومت آنقدر شنیع و غیر انسانیست که شرحوبیان همهجانبۀ آنرا نمیشود در چند کلام و خط گفت و نوشت. این نظام تولید کنندۀ مشکلات و معضلات علیۀ سازندگان اصلی جامعه است؛ سنگپرانی و تعدی به سفرۀ ناچیز دردمندان به کار و بارِ دولتهای رنگوارنگ نظام جمهوری اسلامی تبدیل گشته است. یکی پس از دیگری بر شتاب تعرض افزوده و سفرۀ کارگران و زحمتکشان را کوچکتر و کمرنگتر کردهاند و در اینمیان هر دولتی در تلاش است تا بارِ معضلاتِ دستساز حکومتی را، نه در سیستم و مناسبات امپریالیستی بلکه به سیاستهای جناحهای رقیب ربط دهد. جدا از جاروجنجال و لیچارگویی این و یا آن حامی نظام، همواره چوبِ اختلافات بیمایۀ درونِ نظام را مردم میخُورند و متعاقباً اینکه گوشِ آنان پُر از بالارفتن فلان کالای بدیهی و اولیه شده است. یعنی اینکه مرغ گران شده است، بنزین بالا رفته است، هزینۀ مسکن چندین برابر شده است، قیمت خودرو اضافه شده است، گوشت افزایش چندین درصدی داشته است، پوشاک و لوازمِ آموزشی سیر صعودی داشته است و خلاصه، ساعتبهساعت و دقیقهبهدقیقه، جامعه شاهدِ تعرضی تازهتر به زندگیٍ کارگران، زحمتکشان و دیگر قربانیان نظامِ امپریالیستی است.
بهراستی مقصر اصلی [و برخلافِ لاطائلات این و یا آن حکومتمدار و دولتمدار]، کیست؟ تا چه زمان مردم باید شاهدِ بالارفتن نیازهای ابتدائی زندگی و در مقابل دریافتِ دستمزدهای ناچیر باشند؟ و سرآخر پاسُخ و علاجِ کار در چیست؟
البته چنین حالتی یعنی گرانی نیازهای ابتدائی زندگی، پدیدۀ تازهای نیست و دنیای انسانی و بهخصوص کارگران و زحمتکشانِ جهان، با آنها بسیار آشنا هستند. همهجا قیمتِ نان، گاز، برق، آب و دیگر کالاهای اولیه بالا رفته است، و همهجا بارِ بُحران حکومتمداران و دولتمداران را مردم بدوش میکشند. زیرا به گمان آنان وظیفۀ مردم پُر کردن بیشازپیش جیبهای بیانتهایشان است. برهمین اساس مفهوم و طرح تقسیمِ ثروتهای جامعه و یا محترم شمردن به حقوق پایهایِ مردم، مسئله و خواست، اضافه است. در چنین مناسباتی و بهخصوص در زیر سلطۀ نظامِ وابستۀ جمهوری اسلامی، کارگر ناتوان از تهیۀ نیازهای اولیه و مجبور به خرید نان بربری 12 هزار تومانی است؛ زیرا یکدرصدیهای جامعه، نان را برای نودونُهدرصدیها به کالای لوکس تبدیل کردهاند و کسی گوشاش به اینقضیه بدهکار نیست که سفرهها خالی از نان شده و میلیونها کارگر و کودک و دیگر قربانیان نظام، از تهیۀ نان شبشان ماندهاند. طبق معمول و روالِ هر دولتِ تازه [از راه رسیده]، ریشه در سیاستهای نادُرست دولتهای قبلی و جناحهای رقیبِ حکومتی دارد و بعضاً از آنان هم، مزورانه اظهار “نارضایتی” از زندگیِ وخیم مردم میکنند! بهطور مثال «قالیباف» رئیس مجلس چند روز قبل و بعد از گرانی سرسامآورِ آرد و نان گفته است: “مسئله اصلی که باعث نگرانی بیشتر مردم شده این است که گرانی اخیر شروع گرانیهای کالاهای اساسی باشد که معیشت مردم به آن گره خُورده است. ریشه این نگرانیهای مردم به این برمیگردد که اگر قرار است ارز ترجیحی مربوط به کالاهای اساسی هدفمند شود، گرانیهای شدیدی در دیگر کالاها که مرتبط با آن هستند ایجاد خواهد شد و دولت در موضوع ماکارونی و آرد صنعتی به گونهای عمل کرد که باعث نگرانی بیشتر مردم شد”.
عجبِ حکایتی شده است و مهرۀ محکم نظام، اینروزها لباسِ حامی مردم به تن کرده و «نگرانِ» نداری محرومان و ناتوانیشان در تهیۀ نانشان شده است! عنصر آلودهای که در پروندۀ خود پُر از غارتِ ثروتهای جامعه و تعرض به معیشت و سفرۀ مردم دارد. همین چند روز قبل بُود که اعمال کثیف وی و فساد مالی خانوادهاش به سر تیتر رسانههای وابستۀ نظام تبدیل گشته است. یقیناً همۀ آنها اینگونه هستند و همۀ آنها در دستاندازی به اموال عمومی و نیز تتمههای تودههای ستمدیده گوی سبقت را از یکدیگر ربُودهاند. بر خلافِ نظرِ «قالیباف»، مردم نه صرفاً نگران از سیاستهای دولت، بلکه معترضاند. اینرا با چه زبانی بگویند و با چه شیوههایی به گوش حکومتمداران فرو کنند که حاضر به قبول فشارهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی نظامِ حاکم در ایران نیستند. بهغیر از این استکه از همان آغازِ بر سر کار گماری سران حکومت، در روستاها و شهرها، در میادین تولیدی و در خیابانها و میادین آموزشی و اجتماعی [از قهر انقلابی و تودهای گرفته تا آتشزدن پمپ بنزینها، راهپیمائی، اعتصاب و اعتراضات وسیع و چند میلیونی] پیام خود را به گوش سران حکومت و از جمله رئیس مجلس کنونی رساندهاند؟ بهغیر از این استکه آشنائی و با قبول هزینههای سنگینی همچون دستگیری، شکنجه و اعدام بهمیدان آمدهاند و اعلام کردهاند که این نظامِ متعلق به آنان نیست و خواهان تغییر آن هستند؟
دهههاست مردم فهمیدهاند که در چنین سیستمی بالارفتن اقلام اولیۀ زندگی همچون نان، نه موضوع تازه بلکه پایانی در آن نیست؛ میدانند که خاصیت همۀ نظامها و از جمله نظام جمهوری اسلامی هر چه کمرنگتر سفرۀ آنان است؛ دریافتهاند که حیاتِ کارگران و زحمتکشان را امثالی همچون «قالیباف» و «رئیسی» و دیگر حکومتمداران و دولتمداران نابُود کردهاند. در حقیقت آنقدر فشار و مصیبتها بالاست و آنقدر فضای سیاسی جامعه ملتهب است که خودیهایشان دارند از “پردۀ آخر” حکومت حرف بهمیان میآورند، آنوقت دسته و جناحی از حکومت بر آن است تا جناحِ دیگر را عامل بدبختیِ مردم و گرانی اقلام اولیه معرفی کند!
بیش از 40 سال با دُروغ و ریا و با وعدهوعید به جنگِ افکارِ اعتراضی مردم رفتهاند تا عمارت حکومتشان دچار صدمات جدی نشود؛ بیش از 40 سال هر دولتِ تازه و از راه رسیده، بارِ بُحران دستسازِ حکومتی را به دولتهای پیشین نسبت داده – و میدهد – تا سیاستهای جنگطلبانه، ریاضیتکشی و بانک جهانی را دنبال کند. بههمان میزانی که ایندست سیاستها در درون حکومتمداران نهادینه شده است، بهمیزانی وسیعتر، دُروغگوئی و کلاشی هم به مدلِ سیاسیِ دولتمردان جمهوری اسلامی تبدیل گشته است. بهطور مثال فراموش نشده که «رئیسی»، رئیس منتخب نظام گفته است: “گرانی و تورم بزودی متوقف خواهد شد و علل آنها را نتیجۀ تصمیمات نادُرست دولت گذشته – یعنی «روحانی» – دانست” و ادامه داد: “آثار و تصمیمات ما در ماههای آینده روشن میشود”. ولی چند ماهی از دولتمداری وی نگذشته است که مابهازایِ عملیِ آن حرفهای بیمقدار را مردم دارند در سرِ سفرههایشان میبینند؛ دارند میبینند که یکی متجاوزتر و دستدرازتر از دیگری [به سفره و حقوق آنان] است؛ میبینند که وظیفۀ «رئیسی» و «قالیباف» همانی استکه وظیفۀ «روحانی» و «لاریجانی» [رئیس جمهور و رئیس مجلس پیشین] بُود؛ میبییند که هیچ تفاوتِ ماهویای بین آنان نبُوده و نیست و همۀ آنان از عاملین و آمرین کُشت و کُشتار و تعرض به معیشت مردماند؛ نیز و مهمتر فهمیدهاند که فقط جابهجایی رئیس تازهتر، در زمانِ انتصابات حکومتی است. افزایش 13 درصدی آرد، چیزی جز برملاء شدن ماهیتِ رئیس جمهور منتخب نظام نیست.
مسلماً بالارفتن قیمتها فقط به آرد و نان خلاصه نمیشود. در روزنامۀ «دنیای اقتصاد» آمده است: “قیمت ساندویچ فلافل که ارزانترین ساندویچ در مناطق میانی و متوسط شهر تهران و بین ۲۰ تا ۳۰ هزار تومان بود، طی دو روز اخیر به بیش از 30 هزار تومان افزایش یافته است”. در ادامه دیگرِ رسانههای وابستۀ نظام گزارش دادهاند: “راسته گوساله در بازار با قیمت هر کیلو 220 هزار تومان، شقه گوسفندی هر کیلو 170 هزار تومان، سردست و گردن 170 هزار تومان، ران گوسفندی 190 هزار تومان، قلوهگاه 160 هزار تومان و ران گوساله 180 هزار تومان بهمصرف کنندگان عرضه میشود”. سرآخر نوشتهاند که “مصرف پروتئین قرمز در ایران به کمتر از روزی 8 گرم (ماهانه 240 و سالانه 2880 گرم) رسیده است و بسیاری از خانوادهها حتی توان خرید همین میزان اندک را هم ندارند”.
بسیار دردناک است در جامعۀ پُر از ثروت و منابعِ طبیعی، سهمِ میلیونها تودۀ دردمند، روزانه 8 گرم گوشت است و در عوض حکومتمداران، دولتمردان و اعوان و انصارشان، غرق در ثروت و زندگیِ تجملی و مصرفگراییاند. معلوم استکه کارگرِ با دستمزد ۴ میلیون و 1۷9 هزار ۷۵0 تومان، در کولهباری از مشکلات و گرانیها زمینگیر خواهد شد؟ چگونه میشود با حقوقهای ناچیز [که سروقت هم پرداخت نمیشود] ادامه حیات داد؟ باکتریهای جامعه نان را گران کردهاند و توضیحشان در آن است که از تأثیرات جنگ اوکراین میباشد، و یا اینکه معاون دفتر علی خامنهای «رسول سنائیراد» (سردار سپاه و معاون دفتر عقیدتی – سیاسی فرمانده کل قوا) در روزنامه جوان وابسته به سپاه، وقیحانه گفته است: “مردم ایران زیاد نان میخُورند”!
شیر خشک را 27 درصد افزایش دادهاند و هر قوطیِ 450 گرمی را 50 هزار تومان میفروشند؛ “حتماً” به ایندلیل، مصرف شیر خشکِ کودکان “زیاد” شده است! بر اساس چنین نگرش و افکاریست گفته میشود که با هیچ کلمات و سیاستی نمیشود از درِ توضیحِ قامت و فکرهای پلیدِ سران حکومت برآمد؛ بهراستی سقفی در وقاحتِ جانیان بشریت نیست. اگرچه «رئیسی» سرکردۀ دولت به روال گذشته “قول” داده است جای “نگرانی”ای نیست و «نان سنتی به دست همه مردم خواهد رسید».
دُرست است و کارگر “نگران” اینقضیه نیست، چراکه پیشاپیش بابتِ یک قرص نان سُنتی (بربری) 12 هزار تومان پرداخت کرده است. «رئیسی» [بمانند همۀ سران حکومت] به روز حرف میزند و یادش رفته است که ثمرۀ گرانی نان و دیگر اقلامِ اولیۀ زندگی را، به رئیس پیشین دولت نسبت داد و علیرغم آشنائی از چنین وضعیتی بر آن بُود تا بالابُردن قیمتها را از سبدِ سیاسی خود بر دارد! همچنین نه شنیده است که «علی بهادریجهرمی» سُخنگوی وی تاکید کرد: “به هیچ وجه قیمت نان برای مردم تا پایان سال تغییر نمیکند و رئیسجمهور اجازه گران شدن نان را نمیدهد». ولی 2 ماه از سالِ 1401 نگذشته است که نه تنها نان، بلکه لبنیات، روغن،شکر، مسکن، پوشاک و ماکارونی که قبلاً جایگزینِ برنج مردم شد، به شکل بیسابقهای بالا رفته است. بنابراین بیعلت نبُوده – و نیست – که مردم “شادگان” و “حمیدیه” در اعتراض به گرانی نان و با آتش زدن لاستیک، جادۀ کمربندی را بستند و نیز مردم دردمند “ایذه”، “سوسنگرد”، “ذزفول”، “ماهشهر”، “اندیمشک” و “سرپل ذهاب” به خیابانها آمده و علیۀ گرانی دست به تظاهرات زدند.
بهطور قطع اعتراضات مردم به چند شهر فوق ختم نشده و محدودۀ آن بسیار بیشتر و دیگر استانها را در برگرفته است. درهرصورت یکموضوع قابل فهم است که هر زمان نظامِ جمهوری اسلامی به مردم تعرض کرده است، مردم هم برای کسب مطالباتشان بهصف شدهاند و سران حکومت را در حوزههای متفاوت مورد بازخواست قرار دادهاند. چنین تسلسل، یعنی کنش و واکنش دو سوی جامعه بهعینه قابل رویت است؛ کنشِ سیاسی و واکنشهای سیاسیای که یکلحظه از فضای جامعه دُور نشده و تجلی خود را در طرح شعارهای “مرگ بر خامنهای”، «روحانی» و «رئیسی» و دیگر مقام و منصبان نظام بهنمایش گذاشته است. پیداست که تحرکات [جُنبشها] و خیزشهای کارگری و تودهای در ایران فراواناند و نیز قطعیست که پیروزی از آنِ ستمدیدگان خواهد بُود. آناندازه نارضایتیها بالاست که سران رژیم جمهوری اسلامی منتظرِ بالاآمدن جنبشهای همگانی و آنهم در مقیاسی بهمراتب وسیعتر از سالهای 96 و 98 هستند. اینرا علناً در تریبونهای حکومتی، از مجلس و رادیو و تلویزیون گرفته تا در دیگر رسانهها جمعی اعلام کردهاند. پس هرگونه سُستی، عدم هوشیاری از اتفاقاتِ سیاسیِ آتی، و بویژه بیتوجهی و دُور شدن از شیوههای مبارزۀ مطابق با قاعدهبندیهای حاکم بر جامعه، نه تنها به پیشروی اعتراضات کارگری و تودهای منتهی نخواهد شد بلکه سیستم و مناسبات سرمایهداری در قالب و در هبیتهای دیگر [حکومتی] پابرجا خواهد ماند. واضحتر اینکه خیزش و جنبشهای اعتراضی درونِ جامعه، وابسته به حمل برنامۀ انقلابی و بهخصوص وابسته به پادرمیانی عملی کمونیستهاست. درنتیجه زمانی مشکلِ کار و مسکن، نان و دهها مواد غذائی و دیگر نیازهای میلیونها تودۀ دردمند برطرف خواهد شد که نظام حاکم در ایران بزیر کشیده شود و نظام مطابق با منفعتِ کارگران و زحمتکشان بر سر کار آید. هر سیاست و راهی جدا از این، برابر با گرانی بیشتر، برابر با کُشت و کُشتار و دستگیریهای گُستردهتر، و نیز برابر با ازیاد کودکان کار خیابانی و صدها مصبیت و نابسامانیهای اجتماعی است.
14 مه 2022
24 اردیبهشت 1401