جوابیهای به نوشته صلاح مازوجی: دیالوگ در میدان عمل، نه عافیتطلبی در حاشیه؛ ضرورتی انقلابی در شرایط کنونی
✍️: کریم امانی
نوشته اخیر صلاح مازوجی تحت عنوان «کنفرانس بینالمللی حقوق بشر در اسلو و بیراهه ابراهیم علیزاده»، موضعی را به نمایش گذاشت که اگرچه با عبارات «چپ رادیکال» و نگرانی از «انقلاب کارگری» آراسته شده، اما در باطن، رویکردی است منفعل، دگماتیک و جدا از مبارزهٔ واقعی طبقاتی. این نوشته، بیش از آنکه تحلیلی انقلابی از شرایط پیچیدهٔ ایران ارائه دهد، مجموعهای از اتهامهای بیاساس و قضاوتهای شتابزدهای است که ریشه در درکی نادرست از تاکتیکهای مبارزه در دورهٔ کنونی دارد. حضور آگاهانهٔ کومەلە سازمان کردستان حزب کمونیست ایران در کنفرانس اسلو، نه یک «چرخش به راست» یا «سازش»، که گامی ضروری و حسابشده بود در مسیر تاثیرگذاری بر صحنهٔ سیاسی، افشای نیروهای ارتجاعی و جلوگیری از انحراف مبارزهٔ تودهها و نمایشی از بلوغ سیاسی و مسئولیتپذیری در قبال سرنوشت میلیونها کارگر و زحمتکش ایرانی است که در زیر یوغ یکی از جنایتکارترین رژیمهای قرن حاضر، جمهوری اسلامی، له میشوند. سکوت در برابر این گونه تحلیلهای انحرافی، به مثابهٔ تائید ضمنی آنان است. بنابراین، من خود را موظف می بینم تا با وضوح کامل، به ادعاهای او پاسخی درخور داده و خطای راهبردی موضعگیری ایشان را که چیزی جز عافیتطلبی و فرار از مسئولیت در قبال جنبش انقلابی جاری نیست، آشکار سازم. حملات اخیر از سوی جریاناتی که داعیه «چپ رادیکال» دارند، اما در عمل در حصار دگمهای خود اسیر ماندهاند، از جمله شخص صلاح مازوجی، چیزی جز فرار از میدان مبارزه واقعی و عافیتطلبی روشنفکرانه نیست.
صلاح مازوجی در نوشته خود به درستی به عمق بحران جمهوری اسلامی و نقش فشارهای امپریالیستی اشاره میکند. اما نتیجهای که میگیرد، نتیجهای کودکانه و غیردیالکتیکی است. او حضور در یک میدان گستردهتر برای افشاگری، تاثیرگذاری و جهتدهی به مبارزه را، «مشروعیتبخشی» به جریانات راست میخواند. این نگرش، نگرش یک ناظر منفعل و منتقدی است که از بیرون به صحنه نگاه میکند و جرئت ورود به میدان عمل و آلوده شدن به مصالحه و مبارزه تاکتیکی را ندارد. وظیفه یک حزب انقلابی تنها شعار دادن از حاشیه نیست، بلکه تاثیرگذاری بر رویدادها و تغییر توازن قوا به نفع طبقه کارگر است. کنفرانس اسلو یک میدان واقعی بود که نیروهای مختلف با برنامهها و استراتژیهای خود در آن حاضر شدند. غیبت چپ انقلابی از چنین میدانی تنها به معنای واگذاری کامل آن به نیروهای ناسیونالیست، لیبرال و سلطنتطلب است. حضور ما در این کنفرانس، دقیقاً برای به چالش کشیدن این گفتمان مسلط و طرح آلترناتیو مستقل طبقه کارگر بود.
سخنان رفیق ابراهیم علیزاده در آن کنفرانس، نمونهای از یک موضعگیری اصولی و هوشیارانه بود. هشدار ایشان درباره دو خطر بزرگ «جنگ داخلی و دخالت امپریالیستی» پس از جمهوری اسلامی، نه «سادهنگری» که عین واقعبینی انقلابی بر اساس درسهای خونین تاریخ معاصر منطقه ماست. تجربه عراق، لیبی و سوریه به وضوح نشان میدهد که سقوط یک دیکتاتوری میتواند به فاجعهای بزرگتر در صورت عدم وجود یک آلترناتیو منسجم و مستقل منجر شود. درخواست رفیق علیزاده از سایر نیروها برای «تبری جستن از سیاستهای امپریالیستی» و «قبولاندن خلع سلاح احزاب و سپردن اسلحه به نهادهای منتخب مردمی»، نه یک درخواست سادهلوحانه، که یک تاکتیک هوشمندانه برای افشای ذات واقعی این جریانات بود. این سخنان، خط قرمزهای یک جنبش انقلابی را مشخص کرد و به وضوح نشان داد که کومەله حاضر نیست برای «همبستگی» صوری، بر سر اصول بنیادین ضدامپریالیستی و مردمی خود مصالحه کند. این موضع، مشتی بود بر دهان تمام کسانی که در پی مشروعیتبخشی به پروژههای امپریالیستی هستند.
اتهام اصلی مازوجی، همکاری کومەله در «مرکز دیالوگ» با احزاب کردستانی است. او این کار را «آویزان شدن به ائتلافهای سیاسی» و «توهم» نسبت به تغییر ماهیت طبقاتی این احزاب میخواند. این تحلیل، یکبعدی و غیردیالکتیکی است. یک حزب کمونیست برای گسترش نفوذ خود در میان تودهها و ایزوله کردن جریانات ارتجاعی، ناگزیر است که در میدان عمل با آنان رودررو شود. ورود به «دیالوگ» به معنای قبول برنامه طبقاتی آنان نیست، بلکه عرصهای برای افشای تناقضاتشان در برابر تودهها، آزمودن آنان در عمل و تلاش برای جدا کردن پایگاهشان از رهبریشان است. انزوا و قطع رابطه با دیگر جریانات، تنها به حاشیهرانی خود و تقویت انسجام دشمنان طبقاتی میانجامد. استراتژی جبهه متحد مردمی که حزب ما بر آن تاکید دارد، دقیقاً مبتنی بر همین درک است: مبارزه در کنار نیروهای مختلف علیه دشمن اصلی (جمهوری اسلامی) بدون ذرهای چشمپوشی از نقد و افشای برنامه و عملکرد آنان.
مازوجی با طعنه از شعر سعدی استفاده میکند: «تو اول بگو با کیان زیستی، من آنگه بگویم که تو کیستی». پاسخ من به ایشان این است: «ما در قلب میدان مبارزه و در میان تودهها “زیست” میکنیم، نه در برج عاج نظریهپردازی. تو اول بگو که وقتی ما در اسلو در حال افشای امپریالیسم و هشدار درباره جنگ داخلی بودیم، تو و جریان ات در کجا غایب بودید؟»
حضور در یک کنفرانس به معنای همپیمانی با تمام حاضرین نیست، همانطور که غیبت از آن به معنای پاکدستی نیست. آنچه هویت یک جریان را تعیین میکند، محتوای مواضع و جهتگیری طبقاتی او در هر میدانی است. کومەله در اسلو با شفافیت کامل، مواضع ضدامپریالیستی و ضدنظامیگری خود را بیان کرد. حزب کمونیست ایران و کومەله، با تکیه بر سنت انقلابی و سوسیالیستی خود، راه مبارزه در میدانهای واقعی را در پیش گرفته است. ما توهمی به ناسیونالیستها، لیبرالها، سلطنتطلبان و حتی جریانات چپ نمای نظیر جریان مطبوع صلاح مازوجی نداریم، اما برای افشای آنان و جلوگیری از انحراف مبارزه تودهها، در هر عرصهای حاضر میشویم. انتقادات جریاناتی مانند مازوجی، ریشه در انفعال، دگماتیسم و عدم درک شرایط پیچیده مبارزه طبقاتی دارد. آنان «کمونیستتر» بودن را در عزلتگزینی و شعارهای افراطی میدانند، حال آنکه درسهای لنین به ما میآموزد که برای انقلاب، باید در تمام عرصههای مبارزه حاضر بود. ما راه خود را که راه رفقای جانباختهای مانند فواد مصطفی سلطانی و صدیق کمانگر و دیگر جانباختگان راه آزادی و سوسیالیزم است، با مسئولیتپذیری و درک شرایط عینی ادامه خواهیم داد. ما مطمئنیم که طبقه کارگر ایران، صدای راستین خود را در مواضع مستقل و ضدامپریالیستی حزب خود خواهد یافت، نه در نعرههای افراطی جریانات حاشیهنشین.
۳۰ مهر ۱۴۰۴
۲۲ اکتبر ۲۰۲۵