کومه له سازمان کردستان حزب کمونیست ایران
اسناد و مصوبات کومه له و حزب کمونیست ایراناطلاعیه و بیانیه های حزبی

جنگ، سمّی مهلک برای جنبش انقلابی ژینا جنگ طلبان، دشمنان جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی»

ارزیابی مشترک2

ارزیابی مشترک

کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران

سازمان کارگران انقلابی ایران(راه کارگر)

جنگ، سمّی مهلک برای جنبش انقلابی ژینا

جنگ طلبان، دشمنان جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی»

۱ـ سایه جنگ بر فراز ایران ـ سایه سیاه جنگ غزه و لبنان به سوی ایران کشیده می شود. دولت فاشیستی و نژادپرست اسرائیل با ائتلاف احزاب بنیادگرای یهودی به رهبری بنیامین نتانیاهو، پس از ویران کردن غزه و در هم کوبیدن لبنان، تلاش دارد با شعار “تغییر نقشه خاورمیانه” شعله های جنگ را به ایران بکشاند. سخنرانی بنیامین نتانیاهو خطاب به ایرانیان و وعده رهایی مردم از شر جمهوری اسلامی، نشان داد که او و همپالگی هایش خواب های دهشتناکی برای ایران دیده اند. این جسارت وقیحانه نتانیاهو در قبال مردم ایران و تلاش او برای در هم شکستن راه مستقل ایرانیان برای خلاصی از شر رژیم جمهوری اسلامی پس از آن مطرح شده که ارتش و نیروهای امنیتی اسرائیل که یک سال تمام در باتلاق غزه گرفتار آمده اند، با کشاندن جنگ به جبهه شمال در لبنان، موفقیت های جدیدی کسب کرده اند. ضربات مرگبار ارتش اسرائیل به کادر رهبری حزب الله لبنان، اصلی ترین متحد رژیم اسلامی در کنار مرزهای اسرائیل، این سازمان را به شکل حیرت انگیزی دچار شوک و در آستانه فروپاشی قرارداده است. این ضربات پی در پی، نشاندهنده نفوذ اطلاعاتی همه جانبه موساد در ساختار های تشکیلاتی حزب الله، سپاه قدس و ساختار های حکومتی جمهوری اسلامی است. اطلاع از محل تجمع رهبران و فرماندهان، اطلاع دقیق از ساعات تجمع ، اطلاع دقیق از ترکیب شرکت کنندگان امری عادی نیست. نفوذ و رخنه چه از طریق افراد و چه از طریق شبکه های ارتباطی مدرن، اسرائیل را در موقعیت برتر امنیتی قرار داده است. این شکست اطلاعاتی خفت بار برای رژیم اسلامی و متحدانش بسیار سنگین تمام شده است. بر پایه این برتری اطلاعاتی به نظر می رسد که اسرائیل با برنامه ریزی دقیق در حال در هم کوبیدن دست های قدرت جمهوری اسلامی در منطقه و ایجاد تزلزل در صفوف نیروهای  نیابتی رژیم و بی اثر کردن “محور مقاومت” است. تصمیم به آغاز حملات زمینی به لبنان نیز در این راستا صورت گرفته شده است. حالا روشن شده که تمامی سرمایه گذاری های سنگنین جمهوری اسلامی برای ایجاد عمق استراتژیک حتی با نابودی اقتصادی ایران، در راستای شعار “نابودی اسرائیل” یک سرمایه گذاری بیهوده و بشدت خطرناک بوده است. تضعیف شدید حماس و ویرانی کامل غزه، تضعیف شدید حزب الله و در هم شکسته شدن ساختار فرماندهی آن، بمباران شدید لبنان و حمله زمینی به آن، بمباران شدید شهرها و زیرساخت های یمن باعث تضعیف شدید محور مقاومت گشته است. حالا رهبران سیاسی، امنیتی و نظامی اسرائیل در تدارک حملات اساسی به ایران هستند و خطر کشانده شدن جنگ به سراسر منطقه، روز به روز ملموس تر می شود. امری که بسیاری از دولتها با آن مخالفند و نسبت به آن با نگرانی اظهار نظر می کنند.

۲ـ پایان “صبر استراتژیک”ـ   سیاست “صبر استراتژیک” جمهوری اسلامی بویژه پس از ترور اسماعیل هنیه در تهران و به تعویق انداختن پاسخ رژیم اسلامی به این ضربه با قول آتش بس در غزه از سوی آمریکا و امید به مهار اسرائیل از سوی این کشور، بحران گسترده ای در پایه های رژیم و در میان هوادارانش در “محور مقاومت” ایجاد کرده بود. سیاست جمهوری اسلامی پس از انتخابات جدید ریاست جمهوری و روی کارآمدن مسعود پزشکیان بر عقب نشینی در سیاست خارجی استوار شده است. این سیاست جدید در نطق رئیس جمهور رژیم در مجمع عمومی سازمان ملل با صراحت تمام اعلام شده بود. امید رژیم اسلامی بر این استوار بود که با اتخاذ سیاست جدید و تلاش برای حل و فصل مناقشات میان رژیم و غرب ، حل مسئله برجام و تلاش برای  حل و فصل دیگر اختلافات، فرصتی برای جلوگیری از خفگی اقتصادی رژیم و ناتوانی اش در برابر جنبش مردمی ایجاد کند. اما این سیاست به شکل آشکاری از سوی دولت اسرائیل به چالش کشیده شده است. ترور اسماعیل هنیه رهبر سیاسی حماس در تهران در روز مراسم تحلیف ریاست جمهوری پزشکیان  و ترور سید حسن نصرالله رهبر حزب الله یک روز پس از نطق پزشکیان در مجمع عمومی سازمان ملل، تلاشی از سوی دولت اسرائیل برای درهم شکستن این سیاست رژیم اسلامی تلقی شده است. تلاش اسرائیل برای نابودی ساختار تشکیلاتی حزب الله، پس از ویرانی کامل غزه و کشتار چهل و دو هزار نفر از مردم فلسطین، سیاست “صبر استراتژیک” رژیم و حل فصل مناقشات با غرب را با چالش بسیار جدی روبرو ساخته است. این وضعیت، باعث سرخوردگی گسترده ای در میان هواداران رژیم و بر هم خوردن اصل بازدارندگی میان رژیم اسلامی و رژیم اسرائیل شده بود. از این رو جز پاسخ روشن به اقدامات اسرائیل ، راهی برای جمهوری اسلامی نمانده است. موشک باران مراکز نظامی و امنیتی اسرائیل تحت عنوان “وعده صادق دو” برای برقراری اصل بازدارندگی جدید و برای مقابله با سرخوردگی در میان هواداران و نیروهایش در داخل کشور و در “محور مقاومت” انجام گرفت. این اقدام رژیم یک بار دیگر فضای سیاسی غرب را به نفع دولت نتانیاهو تغییر داد. تقریبا تمامی کشورهای آمریکایی و اروپائی حملات رژیم اسلامی به اسرائیل را محکوم کرده و حق ضربات متقابل برای اسرائیل را به رسمیت شناخته اند. به دیگر سخن تمامی کشورهایی که در باره جنایات ارتش اسرائیل در غزه و لبنان مُهر سکوت بر لب زده اند، یک بار دیگر به یاد “حق دفاع از خود اسرائیل” افتاده اند.

۳ـ جنگ افروزی دولت اسرائیل ـ  آتش جنگی که به تدریج به سراسر منطقه کشیده می شود در گام نخست نتیجه تلاش های جنگ طلبانه و سیاست اشغالگرانه و تجاوزکارانه دولت اسرائیل است که سیاست نابودی ملت فلسطین و بیرون راندن آنها از سرزمین آبا و اجدادی شان را در پیش گرفته و اکنون چشم به جنوب لنبان دوخته است.  نحوه پیشبرد این جنگ با ویرانی کامل زیرساخت های زیست انسانی در غزه و لبنان و با کشتار وسیع مردمان، بیانگر سیاست نسل کشی آشکاری است که از سوی دیوان بین المللی لاهه و دیوان عدالت بین المللی لاهه محکوم شده است. اما آنچه این جنایات اسرائیل را برای بسیاری کم اثر و بی اهمیت جلوه می دهد، حضور موثر نیروهای بنیادگرای اسلامی در جبهه مقاومت مردمی فلسطین و لبنان و کم اثر بودن نیروهای مترقی و چپ در آن است. روشن است که بنیادگرایی اسلامی همان ویژگی های مشمئزکننده ای را دارد که بنیادگرایی یهودی آن را نمایندگی می کند. اگر بنیادگرایان یهودی خواهان نابودی ملت فلسطین هستند، بینادگرایان اسلامی نیز خواهان نابودی ملت یهود در اسرائیل هستند. سخنان رهبر رژیم اسلامی در نماز جمعه تهران و شعارهای “مرگ بر اسرائیل”، خوراک بسیار مناسبی برای ماشین تبلیغاتی بنیادگرایان یهودی محسوب می شود. همانگونه که سخنان رهبران اسرائیل مبنی بر “انسان نما” بودن فلسطینیان خوراک تبلیغاتی لازم را در اختیار بنیادگرایان اسلامی می دهد. خاورمیانه امروز در چنگال دو جریان بشدت فناتیک و فاشیستی و ویرانگر گرفتار آمده است. با این حال نباید از نظر دور داشت که بنیادگرایی یهودی با حمایت های جهان غرب و با برتری تکنولوژیک و اطلاعاتی اش از قدرت بشدت ویرانگرتری برخوردار است. واقعیت های تاریخی نشان داده است که حضور جمهوری اسلامی از طریق نیروهای نیابتی اش در فلسطین و لبنان و منطقه بیش از آنکه به نفع آرمان فلسطین باشد به ضرر آن تمام شده است. این حضور پررنگ فاشیسم اسلامی بهانه ای جدی در اختیار فاشیسم یهودی داده است. به دیگر سخن فاشیسم اسلامی همچون معدن طلا برای فاشیسم تهاجمی و نژادپرست یهودی است.

۴ـ شکست سیاسی اسرائیل و بحران در پروژه صهیونیسم ـ دولت نتانیاهو با دست و پا زدن در باتلاق غزه، علیرغم نسل کشی آشکار و ویرانی کامل این منطقه، با بحران داخلی شدیدی روبرو بود. تظاهرات گسترده مردم اسرائیل برای نجات گروگان ها فشار بالائی بر آن می آورد و اختلافات داخلی در ساختار قدرت روز به روز گسترده تر می شد. اما با پیروزی های امنیتی در ضربات علیه حزب الله و پیوستن یک جریان جدید به دولت ائتلافی اش، اکنون او خود را پیروز ماجرا می داند و تصور می کند توانسته بر بحران کنونی اش فائق آید. اما همه شواهد نشان می دهد که پیروزی های نظامی و امنیتی ارتش نژادپرست اسرائیل نتوانسته است این حقیقت را پنهان سازد که چهره جدیدی از رژیم اسرائیل در جهان به تصویر کشیده شده است که آن را ادامه دهنده راه هیتلر می دانند. سخنرانی بنیامین نتانیاهو در سالن خالی مجمع عمومی سازمان ملل را می توان نشانه ای از این فضای کنونی دانست. هم اکنون افکار عمومی کشورهای اروپائی و آمریکا تصویر و تصور دیگری از رژیم اسرائیل در جلو چشمان خود دارند. دفاع از آرمان فلسطین روز به روز گسترده تر می شود. این فضای حمایتی از فلسطین و نفرت از جنایات اسرائیل در میان جمعیت چهارصد و هشتاد میلیونی عرب و در میان  یک میلیارد و هشتصد میلیون مسلمان جهان به شکل تهاجمی علیه اسرائیل و علیه رهبرانی است که  نسبت به جنایات اسرائیل بی تفاوت هستند. در صورتی که اسرائیل در جنگ زمینی در لبنان همچون غزه در باتلاق گرفتار آید، این روحیه کنونی رهبران اسرائیل و احساس پیروزی شان نیز رنگ خواهد باخت. واقعیت این است اگرچه دولت آمریکا به دلایل استراتژیک در هر شرایطی پشتیبانی خود را از اسرائیل دریغ نخواهد کرد، اما در عین حال اولویتهای دولت آمریکا به عنوان یک قدرت امپریالیستی با اولویتهای دولت اسرائیل به عنوان یک قدرت منطقه ای و بویژه با پروژه نتانیاهو برای تغییر نقشه سیاسی خاورمیانه الزاما یکی نیستند. سیاستهای کلان دولت آمریکا در مورد خاورمیانه چه دموکراتها پیروز شوند و چه جمهوریخواهان تغییر اساسی نخواهد کرد. دولت دست راستی اسرائیل که محاسبات و نگرانی های خاص خود را دارد، نگران وجود همین شکاف باریک بین مصالح اسرائیل و آمریکا است، در هر فرصتی تلاش می کند  آمریکا را در مقابل عمل انجام شده قرار دهد و به دنبال سیاستهای خود بکشاند.

اما این که این سیاستها بی توجه به وضعیت مردم فلسطین بتواند ره به جایی ببرد، محل تردید است. به هر رو، جنایات ارتش اسرائیل در غزه و لبنان، پروژه صهیونیسم را روز به روز بی آینده تر خواهد کرد. پس از فروکش کردن این فضای جنگی، مردم اسرائیل با واقعیت های جدیدی روبرو خواهند شد. با رشد و عروج آرمان فلسطین برای داشتن سرزمینی برای زندگی، وارد دوران جدیدی خواهیم شد که برای همزیستی مسالمت آمیز مردم یهود و فلسطین، مسلمانان، یهودیان و مسیحیان در این سرزمین راهی جدید پیموده شود و چنین روندی مُهر پایانی بر پروژه صهیونیسم  خواهد بود. چنین روندی طبعا زمینه رشد بنیادگرای اسلامی را نیز از میان بر خواهد داشت. زیرا بنیادگرایی اسلامی بویژه در غزه و لبنان نشان داده است که با شعار نابودی اسرائیل بر درد و رنج مردم این دیار افزوده است.

۵ـ زمینه سازی برای حمله به ایران ـ اکنون سئوال کلیدی این است که آیا رژیم نژادپرست اسرائیل برای پیشبرد سیاست تغییر اساسی  نقشه خاورمیانه به ایران نیز حمله خواهد کرد؟ به نظر می رسد اسرائیل که در سیاست های تجاوزکارانه و جنایتکارانه خود در حمله به زیرساخت های غزه، لبنان و یمن، با سکوت کشورهای عربی روبرو شده و فشاری از سوی آمریکا و غرب احساس نمی کند، موقعیت را برای کشاندن جنگ به ایران مناسب می بیند. با این حال حمله به ایران امر آسانی نخواهد بود و در این رابطه حمایت آمریکا قطعآ ضرورت خواهد یافت. اما به نظر می رسد که آمریکا و متحدان غربی اش از کشیده شدن جنگ به ایران نگران بوده و با آن مخالف باشند. اکنون سئوال کلیدی این است؛ در صورتی که اسرائیل بر پایه الگوهای عملی اش در غزه، لبنان و یمن به ایران حمله کند با چه وضعیتی روبرو خواهیم بود؟ اشراف اطلاعاتی موساد بر ایران از طریق نفوذی های خود، باز بودن فضای ایران به دلیل ضعف سیستم پدافند هوایی و نداشتن نیروی هوائی مدرن در کنار سکوت معنا دار کشورهای عربی و عدم فشار تاثیرگذار آمریکا و اروپا، فرصتی تاریخی در اختیار ارتش اسرائیل قرار داده تا تاسیسات اتمی و زیرساخت های ایران را بمباران و ویران سازد و یا بخشی از سران رژیم اسلامی را ترور کند. روشن است که چنین اقدماتی با واکنش شدید جمهوری اسلامی روبرو خواهد شد. اکنون جمهوری اسلامی با اجرای “وعده صادق دو” و تهدیدات جدید، تلاش دارد با توان موشکی خود مانع تحقق این سناریو اسرائیل شود. چنین وضعیتی ، چند هفته پیش از انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا، وضعیت را برای حزب دمکرات امریکا و دولت بایدن به شدت بحرانی کرده است. تلاش نتانیاهو بر این استوار است تا با کشاندن پای آمریکا به جنگ با جمهوری اسلامی و تاثیرگذاری بر انتخابات آمریکا، شانس دونالد ترامپ برای ریاست جمهوری بر آمریکا را افزایش دهد. تجربیات تاکنونی نشان می دهد که دولت بایدن توان و اراده کافی برای تاثیرگذاری بر دولت نتانیاهو را ندارد. به بن بست کشاندن مذاکرات آتش بس در غزه برای آزادی گروگان های اسرائیلی پس از موافقت اسماعیل هنیه، به بن کشاندن مذاکرات آتش بس در لبنان پس از موافقت حسن نصرالله از سوی نتانیاهو، علیرغم موافقت آمریکا، بیانگر ناتوانی تاثیرگذاری آمریکاست. این امر ممکن است در مورد ایران نیز تکرار شود.

۶ـ جنگ طلبان دشمن انقلاب مردم ایران ـ  خطر کشانده شدن جنگ به ایران و بمباران کشور توسط زرادخانه ارتش اسرائیل و احتمال ضربات سنگین بر رژیم اسلامی، با واکنش های گوناگونی در میان ایرانیان و نیروهای سیاسی روبرو شده است. اپوزیسیون راست اعم از سلطنت طلب و مجموعه نیروهای طرفدار رژیم چنج توسط قدرت های خارجی، از کشانده شدن جنگ به ایران حمایت می کنند. فعال شدن رضا پهلوی و مریم رجوی در ملاقات های سیاسی با سیاستمداران راست اروپایی و آمریکایی و حمایت آشکارشان از سیاست های ویرانگر ارتش اسرائیل در غزه و لبنان، بیانگر همسویی آشکار آنها با فاشیست های اسرائیلی است. مجموعه نیروهای انقلابی چپ و بخشی از جمهوریخواهان ایرانی با تاکید بر حق مسلم و اختصاصی مردم ایران برای خلاص کردن خود از شر رژیم فاشیست اسلامی، مخالف دخالت های بیگانگان در امور داخلی ایران و مخالف ویرانی زیرساخت های کشور توسط قدرت های خارجی هستند. بر این نکته باید تاکید کرد که هر نیرویی که ادعای مترقی بودن ، مدافع حقوق بشر بودن دارد و طرفدار بهروزی و سعادت مردم ایران است، در صورتی که نسبت به درد و رنج مردم غزه، لبنان و یمن بی تفاوت باشد، بر جنایات ارتش فاشیستی اسرائیل در این جنگ ویرانگر چشم بپوشد و تنها بر جنایات فاشیسم اسلامی حاکم بر ایران تاکید کند، باید بر انگیزه های مبارزاتی او شک کرد. چنین نیروهایی همراهان و همگامان شرمگین دولت نژادپرست اسرائیل هستند حتی اگر پروژه بگیرهای رسمی بنیادهای رنگارنگ “حقوق بشری” لابی قدرتمند یهودی در جهان نباشند.

۷ ـ جنگ، سمّی مهلک برای جنبش انقلابی ژینا ـ روشن است که جنگی چه در حالت کنونی و کم شتاب آن و چه در صورت شعله ورشدن آن، تمامآ به ضرر جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» خواهد بود. انقلابی که درهر شرایطی پیشبرد و به نتیجه رساندن آن وظیفه مقدم و تعطیل ناپذیر ما است.  اما واقعیت این است که جنبش انقلابی ژینا که جنگی مستمر و فرسایشی با رژیم فاشیستی جمهوری اسلامی را به پیش می برد، بیش از همه از جنگ و شرایط جنگی لطمه خواهد خورد. روشن است که به هر دلیل اگر جنگی میان ایران و اسرائیل و آمریکا درگیرد ، این جنگ به ضرر جنبش مردمی ایران خواهد بود. در شرایط کنونی جنگ فرسایشی مردم با رژیم که با سازمانیابی آرام و مستمر مردم همراه شده، تحولات انقلابی در ایران را به شکل امید بخشی به پیش می برد. بحران درونی حاکمیت، فروپاشی اقتصادی و ناتوانی رژیم در برآورده کردن حداقل های زندگی مردم، تغییر ریل رهبری رژیم و در پیش گرفتن سیاست عقب نشینی در خارج و نحوه سیاست گذاری های دولت پزشکیان در راستای این تغییر ریل، فرصت های طلایی برای پیشروی جنبش مردمی ایجاد کرده است. واکنش های گسترده و مردمی در رابطه با مرگ دلخراش بیش از پنجاه کارگر معدن طبس، بیان روحیه جدیدی در مردم است که می تواند به همبستگی مردمی یاری رساند.

در صورت حمله به ایران نیز طبعا با اوج گیری ناسیونالیسم ایرانی روبرو خواهیم بود که خود می تواند بر فضای جنبش انقلابی اثرات منفی بر جای بگذارد و به فروکش اعتراضات توده ای منجر شود. روشن است که تصویری که مردم از جنایات رژیم اسرائیل در غزه با خود دارند بعید است با گذر زمان، کسی توهمی نسبت به همسوئی این جماعت فاشیست با انقلاب مردم ایران داشته باشد. هنوز شعله های جنگ زبانه نکشیده است که نیروهای امنیتی رژیم به بهانه “آرامش روانی جامعه” هر اظهار نظری پیرامون ناکامی های رژیم و سیاست های ویرانگرش را امری امنیتی تلقی می کنند. شرایط جنگی و نظامی، دست نهادهای امنیتی رژیم و باندهای خودسر و سرکوبگر و شبکه های فاشیستی حامی رژیم را به جان مردم خواهد انداخت. این شرایط توان مبارزاتی مردم را به تحلیل خواهد برد. اگر جنگ به سمت ویرانگری هایی مشابه آن چه در غزه و لبنان و یمن اتفاق افتاده پیش برود، امکان زیست مردم را نیز بیش از پیش نابود ساخته و مانع هر نوع تحرک مبارزاتی خواهد شد. از این رو تمامی نیروهای چپ، مترقی و مردمی باید با تمام قدرت علیه جنگ بسیج شوند. شعار “نه به جنگ” و مهار جنگ طلبان باید شعار محوری و مبارزاتی کنونی مردم ایران باشد. بنابراین محکوم کردن تمامی اپوزیسیون راست و تمامی نیروهای همسو با قدرت های خارجی و بویژه اسرائیل  و هم چنین محکوم کردن  نیروهای “محور مقاومتی” که با چشم بستن بر جنایات رژیم اسلامی با تمام قدرت از این رژیم در برابر اسرائیل و غرب به شکل همه جانبه ای حمایت می کنند، یک وظیفه انقلابی همه نیروهای چپ و مترقی است. بی تفاوتی نسبت به جنگ و بی تفاوتی نسبت به جنایات اسرائیل به بهانه جنایتکار بودن رژیم اسلامی، بیان عمق سرسپردگی هر نیروی سیاسی است. انقلاب کار مردم ایران است و به قیم نیاز ندارد.

سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی

پیروز باد انقلاب مردم ایران

زنده باد آزادی، دمکراسی و سوسیالیسم

سازمان کارگران انقلابی ایران(راه کارگر)

کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران

شنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۳ برابر با  ۵ اکتبر ۲۰۲۴