روز اول فروردین برابر ۲۰ م ماه مارس توسط سازمان ملل متحد روز جهانی شادی نامگذاری شده است. به همین مناسبت این روز در بسیاری از کشورهای جهان جشنها، سمینارها و کنفرانسهای آموزشی برگزار می گردد. روز جهانی شادی، فرصتی است برای تأمل در اهمیت شادی در زندگی انسانها. هدف از تعیین چنین روزی ترویج شادی و مبارزه با افسردگی های ناشی از مشکلات و نابسامانی های زندگی روز مره انسانها است. روانشناسی اجتماعی نشان داده است که شادی در اشکال مختلف رقص، آواز و موسیقی، برگزاری جشن به مناسبتهای مختلف، میتواند به کاهش استرس، تقویت سیستم ایمنی، و افزایش طول عمر کمک کند. همچنین، شادی میتواند انسانهای هم سرنوشت را که در شادی همدیگر سهیم می شوند، متحد تر سازد.
مراسم های نوروزی در ایران و بویژه در کردستان از جمله سنتهای پیشرو و ارزشمند توده ای هستند که آگاهانه از جانب مردم برای ترویج شادی به کار گرفته می شوند. مطابق یک سنت در روزهای جشن مردم به منزل خانواده های داغدار و بویژه جانباختگان دست رژیم اسلامی می روند و جشن خود را با آنها به اشتراک می گذارند.
مردمی که از تبلیغِ فرهنگ عزاداری، نوحه خوانی و خودزنی به تنگ آمده اند از هر فرصتی با رقص، پای کوبی و اشکال شادی آور دیگر به جنگ فرهنگی می روند که جمهوری اسلامی به طور روز مره و از طریق رسانه های جمعی مبلغ و مروج آن است. رژیم اسلامی جشن و شادی مردم را تیشه به ریشه خود می پندارد. این رژیم با چهره خندان مردم سر ناسازگاری دارد. جمهوری اسلامی از خمودگی و یاس و ناامیدی تغذیه می کند. خواهان جامعه ای سربزیر و مطیع است که در آن انسان ها در مقابل سرنوشتی که رژیم برای آنها رقم زده است، سر فرود بیاورند. مراسم های عروسی را به بهانه اینکه در آنها حجاب اسلامی و فاصله زن و مرد رعایت نشده است به هم می ریزد. از برگزاری کنسرتهای موسیقی جلوگیری می کند. جوانانی را که به مناسبتهای مختلف دور هم جمع شده و به رقص و شادی می پردازند، مورد ضرب و شتم و اهانت قرار می دهد. در واقع اگر جهان به کام رژیم اسلامی ایران بود، این جامعه یک سر سیاه پوش و در تمام طول سال و هر روز به بهانه ای عزادار می بود. اما اکثریت مردم این جامعه در مقابل رژیم اسلامی سر تسلیم فرود نیاورده اند. چنانکه می بینیم، علیرغم تهدیدها و حتی بگیر و ببند در این رابطه، مردم در سراسر ایران این مخالفت ها را نادیده می گیرند. موسیقی و هنر و آواز و رقص و شادی، از پنهانگاهها بیرون آمده اند. در مقابل فرهنگ ارتجاعی حاکم، فرهنگ مقاومت پیشرو سر برآورده است.
حکومت اسلامی تلاش می کند که تمامی عرصه های ورزشی، هنری ، فرهنگی ، آموزشی و حتی علمی را کنترل کند و در خدمت اهداف ارتجاعی خود بکار بگیرد . در این رابطه رقص در فهرست اعمال ممنوع در نزد رژیم اسلامی قرار دارد و مراجع دینی شیعه در فتواهای متعدد خود، آن را “فعل حرام” و “شهوتانگیز” نامیده اند. ازجمله بنا به فتوای خمینی، رقص “مطلقا حرام” شد. ازاینرو بود که رقص از دایره هنرهای مورد حمایت نهادهای فرهنگی و هنری دولت خارج گردید. اگر چه رژیم هر گز نتوانست بویژه از اجرای انواع رقصهای محلی جلوگیری کند، اما رقص به معنای خالص هنری آن همچنان پس از گذشت چهل و پنج سال همچنان ممنوع است و جنگ جمهوری اسلامی با آموزشدهندگان این هنر و رقصندهها، همچنان در جریان است. در طی سالهای پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷، بارها رقصندهها و مربیان این هنر بازداشت شدند و مکانهای آموزش رقص بسته شدند. نبرد جمهوری اسلامی با زنان، رقص، شادی و زندگی اگرچه ادامهدار است و حاکمیت نتوانسته است سبک و شیوه زندگی مورد نظر خود را به مردم تحمیل کند. بویژه آنچه که امروز در این زمینه بسیار چشمگیر است این واقعیت است که در فضائی که انقلاب” زن ، زندگی، آزادی ” بوجود آورده است ،این مقاومت بسیار گسترده تر و جسورانه تر شده است. رژیم اسلامی جشن و شادی مردم را تیشه به ریشه خود می داند. در مقابل فرهنگ ارتجاعی حاکم، فرهنگ مقاومت پیشرو سر برآورده است. مردم در این زمینه تجارب زیادی اندوخته اند و به اشکال مختلف و در مکان ها و زمان های مناسب از فتوا ها و ممنوعیت های رژیم عبور خواهند کرد. جمهوری اسلامی در مقابله با حذف شادی و نشاط و شور زندگی مردم سرش به سنگ خورده است و تلاش هایش در این زمینه مذبوحانه و بدون ثمر است. این شور زندگی همان نیرویی است که رژیم را هراسان می کند