شانزدهم سپتامبر، سالروز جانباختن ژینا، دختری از دیار عشق و مبارزه است. مرگش به دست جلادان ج.ا چنان ظالمانه و دردناک بود که بغضهای تلنبار چندین ساله مردم به ستوه آمده را همچون آتشفشان خفته، بیدار کرد. زنان و جوانان انقلابی در راس خیزش شعار “زن، زندگی، آزادی” را همچون شعار اصلی مطرح کردند که در کوتاهترین زمان ممکن، مرزهای کشور را درنوردید و توجه جهانیان را چنان به خود جلب کرد که تکرار آن در پارلمانها و میادین شهرها گسترده به گوش میخورد. یاد و خاطره ژینا عزیز و دیگر عزیزان جانباختهی خیزش انقلابی “زن، زندگی، آزادی” زنده است و راهشان ادامه دارد.
زمینههای خیزش
در بدو سرکار آمدن ج.ا پیوسته جنبشهای و اعتراضات متعددی از جمله کارگری، زنان، دانشجویی و ملی وجود داشته، هر چند با خشونت تمام، سرکوب میشدند ولی روز به روز چهرای رادیکالتر به خود میگرفتند. چند سال اخیر، شاهد جنبشهای اعتراضی دیگری مثل فرهنگیان، بازنشستگان، مادران جانباختگان، معلمان، زیست محیطی و مالباختگان بودهایم که نحوهی برخورد و عدم رسیدگی حاکمیت به خواست آنها دلیل روشنی است دربیگانه بودن این رژیم با مردم و جامعه و همچنین خواستههایشان. این شیوهی برخورد حاکمیت، یکی از مشخصترین خصیصههای یک سیستم فوندامنتالیست و توتالیتر است که ماهیتا” خود سیستم، تولید و بازتولید کننده کل مشکلات و معضلات جامعه است، گویا هیچ سر سازگاری با خواست و نیاز انسان مدرن ندارد. خیزش انقلابی “زن، زندگی، آزادی” تداوم دیگر جنبشهای اجتماعی جامعه در شکل رادیکال و پیشرفته است. در طول عمر ج.ا، بستر جامعه، جنبشهای اعتراضی مختلفی را تجربه کرده است. بر کسی پوشیده نیست که در گذشته اصلاحطلبان حکومتی از اعتراضات مردمی و رای آنها برای فشار و چانهزنی با هسته اصلی قدرت (اصولگرایان) برای سهم خواهی استفاده میکردند و یا اگر اپوزیسیون راست خارج از کشور به رهبری رضا پهلوی با اتحاد با بخشی از قدرت داخلی (جنبش سبز)، جنبشهای اجتماعی و اعتراضات مردمی را صرفا” مثل یک ابزار برای جلب حمایت قدرتهای خارجی در راستای کسب قدرت در داخل بکار میبرند. اما خیزش انقلابی “زن، زندگی، آزادی” برای اولین بار در طول ٤٥ سال گذشته به وسیله زنان و جوانان انقلابی حرکتی رادیکال و پیشروی را کلید زد که با پشت سر گذاشتن پکیج اصلاحطلب و جنبش سبز و اپوزسیون راست تمامیتخوه، به رهبری ناکام و بجاماندهی تنها نرینهی خاندان پهلوی، خواستار آزادی، برابری و عدالت اجتماعی شد. خیزش “زن، زندگی، آزادی” یک خیزش انقلابی است، چرا که نطفههای انقلاب را در خود دارد. دگرگونی در فرهنگ و رسوم جامعه و مختل کردن نظم حاکم بر جامعه که هنوز هم ادامه دارد از مختصات بارز یک نمودار انقلابیست. بوجود آوردن و گسترش فرهنگ و سیستمی به مراتب پیشرفتهتر در جامعه و خواست برابری و عدالت اجتماعی را با خود بهمراه داشت.
هیچ چیزی مثل قبل نیست و به قبل هم بر نخواهد گشت
در طول یک سال اخیر بعد از جانباختن ژینا، جنبشهای اجتماعی رادیکال، پیشروتر و تعرضیتر شدهاند. خوشبختانه با وجود تمام موانع سر راه توانستهاند همفکری و همکاریهایی داشته باشند که امید است گسترش یابد. مردم به قدرت و پتانسیل خود در مقابل حاکمیت پی بردهاند و این امر موجب شده که نیروهای انقلابی جامعه برای مدت طولانی در کف خیابان شجاعانه حماسه آفرینی کنند که همزمان با سراسیمگی و بعضا” ریزش در میان نیروهای حاکمیت مقارن بود. همزمان که سرکوب همچون کاراترین ابزار در دست حاکمیت بحساب میآید، اما دارای محدودیتهای خاصی هم است و تا اندازهای میتواند عامل فشار و بازدارندگی باشد. وقتی که بین مردم و حاکمیت شکاف ایجاد میشود و روز به روز با هم بیگانهتر میشوند. اینجاست که کفههای ترازوی اختلافات مردم و حاکمیت روز به روز ناهمسانتر میشود و توازن قوا به نفع مردم کفهاش سنگینتر محک میخورد. در چنین شرایطی مردم و حاکمیت در مقابل هم قرار گرفتند و با یک حساب سر انگشتی میتوان محاسبه کرد که حاکمیت در مقایسه با جامعه و مردم کوچکتر و ناچیز است. در این شرایط نیروی سرکوب نه فقط نمیتواند کارای قبلی خود را داشته باشد بلکه بر اثر جا به جایی توازن قوا به نفع مردم ریزش میکنند.
خیزس انقلابی ژینا جان تازهای به کل اپویسیون مخالف ج.ا بخشید و همزمان همه را به چالش کشید. در این میان بزرگترین دستاورد آن برای چپ، بازنگری در تجزیه و تحلیل مسائل و رویدادهای جامعه، تشخیص موقعیت و اتخاذ سیاست درست و سنجیده بود که در ادامه به همکاری و وحدت بیشتر در میان چپ ایران منتهی شد.
بنا به ماهیت انقلابی که خیزش “زن، زندگی، آزادی” داشت در اسرع وقت تودهای شد و این امر باعث گردید که فعالین جنبشهای مختلف برای خود سازماندهی سریع و موثر از طریق میدیاهای مختلف از جمله واتساپ و تلگرام اطلاع رسانی و تماس برقرار کنند که خود این مسئله جدا از اینکه برای تودهایتر شدن مبارزات درست و لازم بود، همزمان توانست آشنایی، همفکری و همکاری فعالین جنبشهای اجتماعی جامعه که یک اصل مهم برای موفقیت در امر مبارزه بود را موجب شود.
خیزش انقلابی “زن، زندگی، آزادی” با ابتکار عمل در فرهنگ همکاری و وحدت در میان تمام مردم ایران، رنج ٤٥ ساله ج.ا در رابطه با تفرقهاندازی میان ملتها، اقشار و جنسیتهای مختلف در جغرافیای ایران به بهانههای مختلف را به باد فراموشی سپرد و گواه این ادعا سر دادن شعارهای زیادی در راستای اتحاد و همبستگی تمام مردم در اعتراضات و تجمعات بود که همه گیر شد.
این خیزش برای ادامه مبارزه مردم تحت ستم، فرهنگ و نظامی را پایه گذاری کرد که تبدیل به بخش جدایی ناپذیری از جامعه شده. در سطح شهر، زنان و دخترانی را میبینیم که روسری خود را نه حتا در گنجهی خانه بلکه به خاطرات تلخ تاریخ سپردند که با موهای پریشان و رنگارنگ خود جان تازهای به خیابانها و کوچهای شهر سیاه پوش سالیان گذشته بخشیدهاند. گیسوان افعی شکلی مشاهد میشود که سخت دور گردن جهالت پیچ خوردهاند و شاهد دست و پا زدن آن هستند. آن سوتر در پارکی هلهله کردن جوانان حلقه بسته، در مقیاس متنوع به گوش میخورد که آنگار مشغول تمرین برای جشن بزرگتر هستند. جلو مسجد محله، صدای مردی شنیده میشود که میگوید، دیگر نمیخواهد باورهایش توجیهی برای این همه اعدام، تجاوز، شکنجه و زندان باشد. در ادامه میافزاید که تصمیم دارد با جمع وسیعتری در مورد برگزاری عاشورای سال جاری صحبت کند که آنرا مستقل و جدا از آن چیزی باشد که تابحال برایشان برگزار کردهاند. چند کوچه آنطرفتر صدای جوانی به گوش میخورد که فریاد میزد، دیگر نمیخواهد مایحتاج روزانهاش با پولی تهیه شود که به خون هزاران همسن و سال خود آغشته است. در جلو در ورودی یکی از بازارها شهر چند جوان مردی را که لباس نظامی بر تن دارد سوال پیچ کردهاند، که چرا به خانمهایی که حجاب اختیاری دارند گیر میدهد.
آنچه که در خارج از کشور گذشت
با قتل حکومتی ژینا، اعتراضات شعلهور شد. حتا آن دسته از ایرانیان خارج از کشور که تا آن لحظه در هیچ فعالیتی بر علیه ج.ا شرکت نکرده بودند، به میدان آمدند و در اشکال مختلف خود را سازمان دادند و شروع به مبارزه کردند. هر کسی سعی میکرد در حد توان خود فعالیتی انجام دهد. غافلگیر شدن کل اپوزسيون مخالف رژیم از این حرکت بزرگ داخل که به این سرعت سراسری شده بود و خود را در قامت خیزش انقلابی “زن، زندگی، آزادی” مطرح میکرد از کسی پوشیده نبود و بعضا“ در میان اپوزیسیون، اضطراب و سراسیمگی به وجود آورده بود. اما با وجود نکته مشترکهای ولو محدود هم فعالیتها خوب پیش میرفت. هنوز اتاق فکرهای پشت درهای بسته از طرف راست تمامیتخواه درست نشده بود. انگار که همه فوکوسها روی نکته مشترکها بود. انعکاس اخبار خیزش و پشتیبانی از آن در خارج خوب پيش میرفت. برای همفکری جلسات برگزار میشد. برای جلب پشتیبانی و وادار کردن کشورها، پارلمانها، احزاب و میدیا خارجی به عکس العمل به دفتر آنها مراجعه میشد و یا اکسیونهای در جلو محل کار و فعالیت آنها برگزار میشد. کلا” اپوزیسيون و ایرانیان خارج از کشور در وضعیت خاص و پر فعالیتی به سر میبردند. شرکت در فعالیتهای روزانه وهفتهای به روتین فعالین احزاب، منفردین و حتا دیگر ایرانیان تبدیل شده بود. طولی نکشید که بازماندگان رژیم سرکوبگر و جنایتکار پادشاهی، مهرهای سوختهی از کشور رانده شده خود رژیم ج.ا و ناسیونالیستهای تمامیت خواه و عظمت طلب با ترفندهای مختلف از جمله صرف پولهای کلان و تهیه امکانات وسیع توانستند شخصیتها و میدیاهایی را بخرند تا خیزش را به بیراهه ببرند. هیچ ملاحظهای نداشتند از طریق چهرهای مزدور و میدیاهای خریداری شده جلسات و میتینگها برگزار میکردند. در اکثر میتینگها و اکسیونها پلاکارد و پرچمهای خود را به شرکت کنندگان غیر حزبی به بهانه پرچم ایران آزاد، و باید یک نماد داشته باشیم تا بیشترمورد توجه کشورها و مردم خارجی قرار بگیریم، قالب کردند. تعداد زیادی به ماهیت این کار غیر اخلاقی و عوامفریبانه آنها پی برده بودند و مدام تا اندازهای که به خیزش لطمه وارد نشود آن را نقد میکردند و ضرر و زیانهای جبران ناپذیر آن را گوشزد میکردند. کم نبودند شعبان بی مخهایی که مدام دردسر درست میکردند و بعضا” هم دست به برخورد فیزیکی میزدند. اما از آنجایی که هنوز در داخل از طرف انقلابیون جان بر کف خیابانها، حماسهها خلق میشد، ج.ا هم تا اندازهای زیادی توان سرکوب را از دست داده بود، ايرانيان خارج از کشور هم بیشترین نیروی خود را برای پشتیبانی و انعکاس آن بکار گرفته بودند، عملا” توجه زیادی به اپوزیسيون راست تمامیت خواه که تغیر ماهیت خیزش انقلابی “زن، زندگی، آزادی” را در دستور کار داشت، نمیشد. طولی نکشید که کم کم بلوک بندیها شروع شد، اپوزیسيون راست تمامیت خواه خود را در جمع “جورج تاون” و “پلی برای آزادی” در تورنتو فرموله کرد. در مقابل احزاب، سازمانها و چهرهای چپ به دو بخش تقسیم شده بود. جمعی (حداقلی) که در لاک سکتاریستی فرو رفته بودند و فعالیتهای خود را در چهارچوب اطلاعیه دادن خلاصه کرده بودند، چرا که این خیزش طبق نسخه خیزش انقلابی باب دل آنها شکل نگرفته بود. طیف وسیع چپ ایران به آن نتیجه رسیده بود که برای به وجود آوردن ظرفی برای تبادل نظر و در ادامه چه باید کرد همفکری و همکاری کنند. اما متاسفانه در این میان هر از گاهی افرادی پیدا میشدند که بجای تاکید کردن و برجسته کردن نکته اشتراکات برای شکل دادن به همکاری، انرژی خود را صرف مسائل کوچک و حاشیهای میکردند که بعضا” مشکل ساز بود. نهایتا نتیجه همکاریها منجر به برگزاری همایش شهر کلن المان در دفاع از منشور مطالبات حداقلی شد.
نکته پایانی
چند روز به سالروز شروع خیزش انقلابی “زن، زندگی، آزادی” مانده. با وجود دستگیریهای گسترده، خیزش و مبارزه هنوز در جریان است. این واقعیت را میتوان در عرصههای مختلف زندگی مردم از جمله در مبارزه تن به تن زنان و جوانان در رابطه با پوشش اختیاری مشاهد کرد. در طول این یک سال عزیزان زیادی جان باختهاند. تعدادی از مبارزین زخمی شدند. خانوادهای زیادی مرگ عزیزانشان را دیدند و به سوگ نشستند. زندانیان زیادی به بهانههای مختلف اعدام شدند. اکثر فعالین جنبشهای اجتماعی به دلیل بی پایه به بند کشیده شدهاند و متحمل آزار، اذیت و شکنجهای وحشیانه حکومت قرار گرفتند. بیشتر مردم جامعه متحمل رنج و مشقات خاصی هستند. در جامعهای که حاکمیت نان و آب را به گروگان گرفته، شخصیت انسان و انسانیت را با محتاج کردن مردم به خود روز به روز پایمالتر میکند، دیگر مبارزه به یک امر اجباری تبدیل شده و تمکین کردن بیشتر مطمئنا” فاجعهبارتر خواهد بود. پس الزمی است که همه در حد توان خود فعال خیزس انقلابی “زن، زندگی، آزاد” باشیم. چرا که ماهیت و عملکرد یک سال گذشته خیزش انقلابی “زن، زندگی، آزادی” به روشنی نشان داد که پتانسیل آن را دارد، خلاء ظرف و یا چتر مشترک برای مبارزه مردم تخت ستم در داخل را پر کند.