ستمگران چون از دست او به جان آمدند، با حکمی ظالمانه در «دیوان بلخ» به «جرم» فعالیت در کانون نویسندگان ایران، دفاع بیچون و چرا از منشور آزادیخواهی آن به زندانش افکندند. در عین استیصال، فرصت را مغتنم شمردند و با قصد قبلی، در درمان او اهمال کردند، به درخواستهای مکرّر او و همبندیها اعتنایی نکردند و گذاشتند تا آن جان پاک، آن شاد، آن جوان، آن گردنفراز و دلباختهی آزادی و انسان و هرچه انسانی است، قطره قطره بکاهد و در سکوت رخت از جهان بربندد. اما بکتاش آبتین زنده است، هر کجا ستمی بر انسانی برود، بکتاش آنجاست، هر کجا آزادی و آزادی بیان کسی پایمال قدرت حاکم شود، بکتاش آنجاست، هر کجا برای شکم گرسنهی مردم جنبشی به راه بیفتد، او آنجاست، هر کجا پلیس و نیروی سرکوب بخواهد کسی را با چماق نقش زمین کند، او آنجاست. بکتاش آبتین نمرده است.
متن کامل این بیانیه در ادامه آمده است :
در نخستین سالگرد ستمکشتهی راه آزادی بکتاش آبتین یاد او را گرامی میداریم
بکتاش آبتین از اعماق برآمد، با اعماق زیست، هرگز به اعماق پشت نکرد و سرانجام به اعماق پیوست. خود را یکی از میان تودهی مردم میدانست و تا واپسین دَم حیات به مردم کوچه و خیابان، نه برگزیدگان قدرت و ثروت، وفادار ماند.
با همهی تنگناها، شاد و جوان زیست و جوان رفت، چنانکه آرزوی او بود. هم از آغاز آشکار بود که سرِ سالم به گور نخواهد برد که دلیر بود و سر برخط هیچ قدرتی نمینهاد. هرکجا ستمی میرفت، هرکجا حقی پایمال میشد، هرکجا قدرت حاکم با همه سطوت و صولت خود هنرنمایی میکرد او در گرانیگاه حادثه حضوری قاطع داشت.
صدها کیلومتر از تهران دور بود، اما نیروی سرکوبگر در سالگرد قتل تبهکارانهی محمد مختاری و محمدجعفر پوینده در بیسیمهای خود با نگرانی مخابره میکرد که «بکتاش دیده شده! بکتاش آبتین را خودم دیدم! بکتاش هم هست…» تبلرزهی هول در دل ستمکاران میانداخت. با ستم سرِ سازگاری نداشت. چون از دست او به جان آمدند، با حکمی ظالمانه در «دیوان بلخ» به «جرم» فعالیت در کانون نویسندگان ایران، دفاع بیچون و چرا از منشور آزادیخواهی آن به زندانش افکندند.
در زندان بیکار ننشست که جانی پویا و پرتکاپو داشت: هرگاه زندانی بیپناهی را به باد کتک میگرفتند نخستین کسی بود که در برابر زندانبانان سینه سپر میکرد، هرگاه زندانی سیاسی معترضی را محض انتقامگیری تبعید میکردند نخستین کسی بود که صلای اعتصاب غذا سرمیداد، هرگاه زندانی بیماری را درمان نمیکردند صدای اعتراض بکتاش بلند بود و سرانجام چون از دست او به ستوه آمدند، در عین استیصال، فرصت را مغتنم شمردند و در بحبوحهی بُکش بُکشِ همهگیری بیماری «کرونا»، با قصد قبلی، در درمان او اهمال کردند، به درخواستهای مکرّر او و همبندیها اعتنایی نکردند و گذاشتند تا آن جان پاک، آن شاد، آن جوان، آن گردنفراز و دلباختهی آزادی و انسان و هرچه انسانی است، قطره قطره بکاهد و در سکوت رخت از جهان بربندد.
اما بکتاش آبتین زنده است، هر کجا ستمی بر انسانی برود، بکتاش آنجاست، هر کجا آزادی و آزادی بیان کسی پایمال قدرت حاکم شود، بکتاش آنجاست، هر کجا برای شکم گرسنهی مردم جنبشی به راه بیفتد، او آنجاست، هر کجا پلیس و نیروی سرکوب بخواهد کسی را با چماق نقش زمین کند، او آنجاست. بکتاش آبتین نمرده است.
در نخستین سالگرد قتل بکتاش آبتین ضمن گرامیداشت یاد این عضو سربلند، بار دیگر بر خواست مبرم آزادی بیان بی هیچ حصر و استثنا برای همگان پا میفشاریم.
کانون نویسندگان ایران
۱۵ دی ۱۴۰۱