جعفر ابراهیمی، آنیشا اسداللهی، رسول بداقی، محمد حبیبی، حسن سعیدی، رضا شهابی، اسکندر لطفی، شعبان محمدی، کیوان مهتدی، مسعود نیکخواه.
مطلبی را که ملاحظه میکنید، گزارش رفیق کارگر ما از جریان اخراج معلمی آگاه و انقلابی از کارخانه ای در تهران، در تأریخ ۱۳ آذر ۱۳۵۹.
(برگرفته از خبرنامه کومه له)
شمس الدین امانتی. ۳۰ / ۶ / ۲۰۲۲
چندی پیش از طرف نهضت سواد آموزی، معلمی را برای تدریس کارگران، به کارخانه ما فرستادند. درسهائی که این معلم بکارگران میداد جنبهٔ طبقاتی داشت و تضاد کار و سرمایه را برای کارگران بیان میکرد.
برای تدریس قبل از نهار یک ساعت وقت گذاشته شده است، ۲۰ نفر از کارگران در این کلاس درس میخوانند، معلم درس های اول و دوم خود را با عبارات زیر شروع میکرد:
درس ۱ : کاوه کار دارد، کاوه در کارخانه سماور میسازد، ساسان کارندارد. او در کارخانه کارفرما است، کاوه با ساسان دوست نیست،
درس ۲ : ما کار میکنیم. کار ما سخت است. ما از کارمان رنج می بریم. کارفرما کار نمیکند. کارفرما از کار ما سود فراوان می برد. او خون مارا می مکد. او دشمن ما است. ما او را نابود میکنیم.
از همان روزهای اول دو جاسوس عضو انجمن اسلامی کارخانه که این درسها را روی تخته سیاه دیدند، بدنبال پیدا کردن مدرکی بودند که معلم ما را اخراج کنند و بالا خره به سپاه پاسداران نزدیک بمحل کارخانه گزارش دادند و یک روز بعد، در حالیکه درس دوم معلم تمام شده بود، یکنفر پاسدار وارد غذاخوری شد و خطاب به کارگران گفت:
«معلمی که از طرف نهضت سواد آموزی معرفی شده بود کمونیست است و من متأسفم تا حالا کارگران متوجه نشدند. از این ببعد کارگران باید هشیار باشند و کسانی که تازه وارد اینجا میشوند پشناسند.
این درسهائیکه معلم میداده کمونیستی است، هیچکس تخته سیاه را پاک نکند این مدرک است.
یکی از کارگرانی که درس میخواند گفت «کجای این حرفها بد است، ما مگر کار نمی کنیم، مگر کارفرما حق ما را نمی خورد و خون ما را نمی مکد و ….. .»
جاسوس عضو انجمن اسلامی گفت «ما به برادران پاسدار گفتیم که، هنگام خروج او را دستگیر کنند و پیاورند.»
«منظور معلم از کارفرما دولت است، چون ما کارفرما نداریم و کارخانه ملی شده است و برای این است میگوئیم او کمونیست است.»
کارگران حرفهای او را قبول نداشتند، خصوصآ آنهائی که درس می خواندند.
پاسدار گفت «اگر او را اینجا بیاورند من با او صحبت میکنم و اگر او حرف حق زد همین جا کمونیست خواهم شد و الا او را به سپاه میبرم و اینقدر کتکش می زنم که نفسش بالا نیاید.» اما پاسدار تنها به قسمت آخر صحبتش عمل کرد. روز بعد شنیدیم که معلم را دستگیر کرده و به زندان برده اند.
امروز با یکی از کارگران صحبت میکردیم، مسئلهٔ معلم پیش آمد، کارگر میگفت:
«راستی چرا این معلم را گرفتند، واقعآ حرفهایش درست بود. مثلآ من کار میکنم و کار من سخت است و کارفرما کار نمی کند و زندگی راحتی دارد.»
هم اکنون نیز با گذشت ۴۳ سال از دستگیری و زندانی کردن این معلم انقلابی و کمونیست، کارگران، فرهنگیان، مردم آگاه، انقلابی و معترض به تمامیت رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی، با توجه به زمینه رشد بحران سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ….. در ایران، همزمان با اعتراضات اخیر در اغلب شهر های بزرگ و کوچک، رژیم جمهوری اسلامی در عرصه های گوناگون از مبارزه طبقاتی را ناچار به عقب نشینی کرده اند.
این روند از مبارزهٔ طبقاتی کارگران، فرهنگیان و سایر اقشار تحت ستم، زمینه پیروزی نهائی بر نظام سرمایه داری حاکم بر ایران را مهیا خواهد کرد.