کومه له سازمان کردستان حزب کمونیست ایران
مطالب رسیده

برگی از تأریخ، تقدیم به خانواده و دوستان کشتی گیر جانباخته “نوید افکاری”

انتقال نوید افکاری و برادرانش به مکانی نامعلوم 2 1

شمس الدین  امانتی

جنبش اعتراضی ورزشکاران شهر سنندج دربطن اوضاع و احوال سیاسی سالهاى ٥٩ تا ٦١ در کردستان شکل گرفت. جهت اطلاع خوانندگان این بخش از نوشته فوق (برگی از تأریخ) اشاره مختصری به این رویداد و تقدیم آن به انسانهای آزادیخواه، برابری طلب و معترض به اعدام «نوید افکاری» قهرمان کشتی ایران را ضروری دانستم.

هیئت کشتی شهر سنندج جهت مسابقه ای دوستانه از ٨ تیم دعوت کرده بود ۶ تیم از شهرهای: کرج، بروجرد، خرم آباد، کرمانشاه، همدان و سنندج شرکت داشتند در سالن سرپوشیده «آزادی» در تأریخ ٢/٦/٦١ در شهر سنندج بر گزارشد.

من به همراه رفیق دیگری مجری این مسابقات بودیم، از همان روز اول این مسابقه جو سالن متشنج شد، سکوی قسمت چپ سالن را حدود ١٠٠ تا ١٥٠ پاسدار و دو نفر از مسئولان سپاه را به آنها اختصاص داده بودند که با برنامه ریزی به این سالن آمده بودند سالن در همان ساعات اولیه مملو ازجمعیت بود، لازم به ياد آوريست تا سال ۱۳۶۱، عکس هیچ کدام از رهبران رژیم جمهوری اسلامی، دراین سالن نصب نشده بود.

رژیم جمهوری اسلامی، با توجه به اوضاع سیاسی کردستان و شکست سیاست هایش در قبال مبارزات مردم مبارز این استان، هرحرکت اعتراضی بر علیه خود را به کومه له نسبت میداد به همین دلیل نیروهایش را با برنامه سازمان یافته‌ ای به سالن کشتی فرستاده بود.

تماشاچیان با بغض و کینه، افراد سپاه پاسداران مستقر در سالن را نگاه میکردند، ما تیمهای شرکت کننده، جدول مسابقات، اسامی داوران و …. .را اعلام کردیم، تماشاچیان کف میزدند و سوت می کشیدند، افراد سپاه مستقر درسالن صلوات مي فرستادند.

شرايط سیاسی و مبارزاتی‌ شهر سنندج، به خصوص نفوذ، اتوریته و اعتبار كومه له در اين شهر به گونه ای بود که هیچگاه مردم اين شهر زیر بار سياستهای رژيم ارتجاعى- مذهبی حاکم بر ایران نرفتند و نخواهند رفت البته فاكتور حضور كومه له كمونيست تنها مختص به شهر سنندج نبود بلكه در هر جايی كه اين جريان از نفوذ و اعتبار اجتماعی و توده ای‌ برخوردار بود حركتهای راديكال و از پايين را به يمن مبارزه متحدانه مردم ناراضی و ستمديده سازمان داده و به پيش میبرد.

ورزش هم به عنوان عرصه ای از مبارزه با حضور بخش چشم گيری از جوانان و  مربيانی بود که از جريان چپ و كمونيست تاثير گرفته و در پيشبرد حركتهای آگاهانه و سازمان يافته نقش ايفا ميكردند كه با خواست و مطالبات مردم كردستان از جمله در ضديت با سياستهای سركوبگرانه و ضد انسانی رژیم جمهوری اسلامی، قرابت و همسوئی داشت در ضمن یکی از نگرانیهای رژیم جمهوری اسلامی و مرتجعین محلی در ضديت آنان با عجین شدن خواسته های انقلابی مردم کردستان و کومه له بود.

طی چند روزی که این مسابقات در این سالن محدود برگزار شد نمایشی از قدرت مردم مبارز، آزادیخواه و برابری طلب شهر سنندج در تقابل با نمایندگان فکری رژیم جمهوری اسلامی متحقق شد.

رفیق و همکار بغل دستیم به آرامی یادداشتی را جلو دستم گذاشت، روی آن نوشته شده بود «برادر امانتی لطفآ از میکروفون برای سلامتی امام صلوات بفرستید.» یاد داشت ازطرف محمود شیخ رئیس تربیت بدنی استان بود. شوکه شدم، یادداشت را داخل کشو میز جلو دستم گذاشتم، بعد ازده دقیقه دوباره همان درخواست صلوات از طرف پاسدار «محمود شیخ» توسط همان رفیق بغل دستیم جلوم قرار گرفت من این بار هم آنرا داخل کشو گذاشتم نمی دانستم عاقبت این نامه نگاری به کجا خواهد کشید. من حتی امكان مشورت با رفیق بغل دستی خود نداشتم، میکروفون را در اختيار رفیق همکارم قرار دادم حدود ده‌ دقیقه از این ماجرا گذشت.

روز قبل از این مسابقه توسط تشکیلات مخفی دو مهمان را به منزل ما آورده بودند که برای برگزاری کنگره اتحاد مبارزان كمونيست به کردستان آمده بودند. به خاطر اینکه مبادا مشکلی برای این رفقای مهمان پیش بیاید به صلوات فکر میکردم که دستی از پشت شانه ام را گرفت، بر گشتم دیدم پاسدار محمود شیخ است و با صدای بلند گفت دو بار برایت یاد داشت فرستادم که برای سلامتی امام صلوات بفرستید خبری نشد؟ من چاره ای جز تعرض نداشتم غیر از خودم جان دو مهمان ما هم در خطر بود. جواب او را ندادم و با عصبانیت پیش مسئول آن تعداد از پاسدارانی رفتم که در سالن مستقر بودند. محمود شیخ و دو نفر از کارمندان اداره تربیت بدنی نیز به دفتر سالن آمدند مسؤل سپاه پرسید چه شده؟ من با عصبانیت مسئله را برای او توضیح دادم و گفتم من در این شهر زندگی میکنم و برای کمک به پیشبرد مسابقات به اینجا  آمدم من نمیتوانم برای خمینی صلوات بفرستم، کسی هم گوش به حرف من نمیدهد، از این لحظه به بعد دخالتی درامر مسابقه نخواهم کرد. مسؤل سپاه رو به محمودشیخ کرد و گفت «من خودم این کار را خواهم کرد.» ازمن خواست سر کارم برگردم بعدآ مسؤل نامبرده به نزد ما آمد و میکرو فون را گرفت و چند دقیقه‌ ای درمورد صلوات و .. صحبت کرد وی «گفت دوران سوت زدن، کف زدن و رقصیدن به سرآمده است، شما بایستی دراین موارد صلوات بفرستید.» به محض تمام شدن صحبت هایش تماشاچیان، برایش کف زدند و سوت كشيدند. افراد سپاه پاسداران مستقردرسالن صلوات می فرستادند و تماشاچیان سوت و کف میزدند این تقابل شدت یافت همزمان ورزش کار قدیمی و باستانی کار سنندج«عزیز رحمانی»وارد سالن شد.

ورود او مستمسکی شد برای مقابله با نیروهای رژیم مستقر در این سالن، با ورود ایشان جمعیت از جای خود بلند شدند و طی فاصله ای که او از پله های سالن پائین آمد و درردیف اول صندلیها نشست، تماشاچیان پشت سرهم و بدون وقفه برای سلامتی ایشان عمدآ صلوات میدادند. در بین صلوات دادن شعار «زندانی سیاسی آزاد باید گردد» طنين انداز شد چند بار رفیق بغل دستی من از تماشاچیان خواست که آرام باشند تا مسابقه را شروع کنیم. یکی از تماشاچیان به رفیق بغل دستی من با شوخی گفت «آن پاسدار گفت صلوات بدهید ما هم حرف او راگوش کردیم»، بعد از مدتی سالن آرام شد و پاسداران شروع كردند به شعار دادن، اولین شعار آنها این بود «کومه له، کومه له تو که شعار مبارزه مسلحانه میدهید کجائید؟» بلافاصله یکی از تماشاچیان با صدای بلند گفت «تازه گرم شدند» و بازهم پاسداران همین شعار را درمورد کومه له تکرار کردند. این بار در جواب به آنها تماشا چیان شعار ميدادند «وعده ما شب ساعت ٩ محله فیض آباد.» این جواب یادآوری عملیاتی بود که تعدادی از پیشمرگان کومه له از پل شهید جلال و پل شهید صلاح که ساعت ٩ شب ٣٠ مرداد ماه ‌سال ۱۳۶۱ در محله تق تقان، تپه اولیا بگ، و قسمتی از انتهای خیابان فرح شهر سنندج انجام داده و ضربه سختی بر مزدوران رژیم وارد کرده بودند.

مأموران رژیم در جریان این مسابقات طبق معمول تعدادی از نو جوانان و جوانان زندانی سیاسی را به این سالن با اهداف خاص خود آورده‌ بودند به محض ورود زندانیان به سالن همهمه ای در گرفت، تعداد زیادی از تماشا چیان در سالن که تعدادی از زندانيان را می شناختند با صدای بلند شروع به احوال پرسی با آنها كردند. هر چند آنها اجازه جواب دادن نداشتند و ساکت نشسته بودند اما با حالتی تعجب و حیرت آور به جمعیت معترض نگاه میکردند. آنها درست پشت سر ما نشسته بودند، من فقط  یک لحظه‌ به بهانه ای نیم نگاهی گذرا به آنها انداختم متوجه نو جوانی شدم که گریه میکرد یکی از تماشاچیان با صدای بلند به این زندانی گفت «میروم و به پدرت اطلاع میدهم كه شما اینجا هستید.»

بدلیل جوی که درسالن به بهانه صلوت درگرفته بود و هم اینکه تماشاچیان با این زندانیان یک طرفه صحبت میکردند، مجبور شدند تعدادی از آنها را به بیرون سالن ببرند و در خارج از سالن در داخل ماشین های پاسداران مستقر کنند.

بعد از پایان این روز از مسابقه و هنگامی که تماشاچیان میخواستند از سالن خارج شوند متوجه برگشت مجدد تماشاچيان به داخل سالن شدیم. دليل بازگشت تماشاچيان به داخل سالن حضور چندین ماشین تویوتا پر از افراد مسلح و محاصره دورتا دور سالن بود كه به محض خروج تماشاچيان نيروهای مسلح سپاه پاسدار به آنها حمله کرده بودند. من نگرانیم درمورد مهمان هایم هر لحظه بيشتر ميشد. با چند نفراز رفقای دست اندر کار مسابقات در حال مشورت بوديم که‌ در نزدیکی درب ورودی زد و خورد شروع شد، افراد مسلح بدلیل وجود ورزشکاران مهمان در داخل سالن از آمدن به اين مكان خود داری میکردند، تماشاچیان هم به دليل نگرانی از دستگيری بیرون نمی رفتند. تعدادی از آنها توسط پاسدارانی که در داخل سالن بودند و از دیگران فعالتر بودند شناسائی کرده بودند. به مربی و داوری که با تیم کرج آمده‌ بود متوصل شدیم قبل از اینکه ما با ایشان صحبت کنیم گفت «واقعآ ترسیدم، مردم این شهر عجب دل و جرأتی دارند، چطور با دست خالی با اینها درگیر میشوید؟» ما به ایشان گفتیم بلکه شما با محمود شیخ  صحبت کنید که به مسئول سپاه پاسداران بگوید نیروهایشان جلو سالن را ترک كنند تا تماشاچیان از سالن خارج شوند با اکراه‌  قبول کرد. تماشاچیان مجبور شدند از سالن خارج شوند نیروهای سپاه پاسداران در بیرون سالن آنها را کنترل میکردند اغلب آنها از نیروی داخل سالن بودند كه با ماشينهای خود دالانی را در جلو سالن درست کرده بودند كه تمام تماشاچیان را زیر نظر داشتند. دراين فاصله پاسداران ١٥نفر را دستگیر کردند كه ٩ نفرازآنها را بعد از دو روز از زندان آزاد کردند.

تعداد چشمگيری از ورزشكاران کردستان درعرصه مبارزه مسلحانه و در راه تحقق آرمانهای انسانی و سوسياليستی در صفوف پیشمرگان کومه له و سایرعرصه های تشکیلاتی طی ٣ دهه اخير جانباختند كه جزو چهره های خوشنام و شناخته شده در ميان مردم كردستان بودند.

اسامی تعدادی از اين رفقا: محمد  شهباز پناهی(کشتی گیر)، هوشنگ زندی(کشتی گیر)، مظفر لاهورپور(کشتی گیر)، رحمت ترقی(کشتی گیر)، نادر خداجو(کشتی گیر)، منوچهر کهربائی(کشتی گیر)، خسرو  رشیدیان، امین ساعد پناه‌، اردشیر یثربی، عبداله  شعبانی، هرمز ترقی، فرید یارالهی، احمد بهشتی، علی ناصرآبادی، محمد فرداد، حسن رضائی، حامد رضائی، جمیل  یارالهی، بهزاد  فدوی و فرهاد لهونی در ضمن رفقا: (دكتر درويش(کشتی گیر)، کمال  قطبی، مرضیه فریقی و احمد امیری بر اثر بيمارى جانباختند). يادشان گرامی باد.  ۱۳/۹/۲۰۲۰